سى و چهارمین سالروز اقامه نماز جمعه تهران به امامت رهبر معظم انقلاب
خبرگزاری تسنیم: ۲۴ دی ماه ۱۳۵۸، امام خمینى(ره) براى تهران امام جمعهاى انتخاب کرد که مرحوم آقای منتظرى (امام جمعه مستعفى) در آخرین نمازجمعهاش گفت ایشان هم از من با سوادتر است و هم بهتر خطبه مىخواند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، 24 دیماه 1358، امام خمینى(ره) براى تهران امام جمعهاى انتخاب کرد که منتظرى (امام جمعه مستعفى) در آخرین نمازجمعهاش گفت ایشان هم از من با سوادتر است و هم بهتر خطبه مىخواند. اینک سى و چهار سال از آن انتخاب مىگذرد.
یادگارى از امام
«در روزهاى ابتدایى انقلاب، ستاد نماز جمعه دست ما نبود و آقاى طالقانى به امر امام، نماز جمعه را شروع کردند. ایشان چند نماز جمعه بیشتر نخواندند. متاسفانه ستاد نمازجمعه را آن روزها لیبرالها و منافقین تسخیر کرده بودند. آقاى طالقانى که فوت کردند، ساعت هفت همان شب امام، آقاى منتظرى را معرفى کردند. از همانجا شهید مظلوم دکتر بهشتى، شهید دکتر باهنر و مرحوم شفیق گفتند بروید ستاد نماز جمعه را دست بگیرید. فکر مىکردیم با منافقین و لیبرالهایى که در این نهاد نفوذ کرده بودند، درگیر مىشویم. ولى آنها ترسیدند و طرف ما نیامدند. البته هر مقدار وسایل و امکانات آنجا بود را بردند. حتى کانتینرى که مرحوم آیتالله طالقانى روى آن خطبه مىخواندند را هم بردند. خودمان داربستى درست کردیم و امکانات ضرورى را فراهم نمودیم.» این روایت مقصودى، رئیس سابق ستاد نماز جمعه است از آغاز حضور نیروهاى انقلابى در آن ستاد.
پنجم مردادماه سال 1358 اولین نماز با شکوه جمعه تهران به امامت آیت الله طالقانى اقامه گردید. اما عمر آن مجاهد نستوه در فاصلهاى کوتاه و در 19 شهریورماه همان سال به پایان رسید. دومین امام جمعه تهران نیز آقاى منتظرى بود که در فاصله کوتاهى بعد از انتصاب به قم رفت و از امامت جمعه تهران استعفا نمود. مقصودى در این باره مىگوید: «البته آقاى منتظرى هم بعد از مدتى گفت که من دیگر نمىخواهم بیایم. گفتیم چرا؟ سخن از حضور در حوزه علمیه قم به میان آورد. بعد از آن امام، آقا را منصوب کردند. از حضور ایشان در این مسند خیلى خوشحال شدیم. ایشان خطیب خیلى خوبى بودند که بین انقلابیون بهشدت محبوب بودند. حکم امام جمعهاى حضرت آقا را امام به ایشان داده بودند و من یادم هست که آقا همیشه مىفرمودند که من این حکم را با هیچچیز عوض نمىکنم.»
بعد از استاد مطهرى
سرانجام امامت جمعه تهران به تثبیت رسید و آیتالله خامنهاى به حکم امام(ره) این وظیفه را بر عهده گرفتند. حضرت امام خمینى(ره) پیشتر در جمع دانشجویان دانشگاه تهران که در چهلم شهادت استاد مطهرى به خدمت ایشان رسیده بودند، توصیه فرموده بودند که «من پیشنهاد مىکنم که آقاى آقا سیدعلى آقا بیایند، شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جاى آقاى مطهرى. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ مىتواند صحبت کند؛ مىتواند حرف بزند.» و اینک سخنگاهى با گستره مخاطب بیشتر و اثرگذارتر را به ایشان سپردند؛ چنانچه در حکم امامت جمعه آیتالله خامنهاى هم اشاره فرمودند که «بحمداللَّه به حُسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید.»
گزینش امام و حکم اینچنینى در مورد امام جمعه جدید تهران که بهتازگى چهل سالگى را پشت سر نهاده بود، براى عدهاى سنگین آمد، برخى را در اعجاب فرو برد و بعضىها هم جوسازىهایى کردند. در حالى که عنایت امام به آیتالله خامنهاى حکایت از شناخت خصوصیات و ویژگىهایى داشت که در شخصیت سیاسى و فرهنگى و علمى ایشان نهفته بود. این مخالفتها نیز بهزودى با قدرت تحلیل، فن خطابه و قرائت دلنشین ایشان فروکش کرد و براى عموم مردم درایت امام(ره) در حسن انتخاب و انتصاب ایشان براى امامت نماز جمعه تهران روشن گردید و نمازهاى جمعه در دانشگاه تهران شکوه و عظمت دیگرى یافت.
اولین خطبه
آیتالله خامنهاى اولین خطبه را در تاریخ 28 دى 58 در دانشگاه تهران ایراد کردند. ایشان اولین سخنانشان را چنین آغاز کردند: «...و سپاس از امام امت، از اینکه سخنگوى این جمعیت عظیم را و امام جماعت این جمع را آن کسى قرار داده است که به ضعف و عجز خود معترف است. اللّهم إنّ هذا مقام اولیائک و احبّائک، این مسند اولیاى بزرگ خداست، این مسند صالحان و شایستگان است. در جمع خودِ ما این مسند عالم بزرگ و راحل عظیمى است که ملت ایران هنوز داغ فقدان او را در دل مىپروراند، این مسند مرحوم آیتاللَّه طالقانى است، آن انسان زجرکشیده و کوشش کرده و پایمردىکردهاى که در آخرین لحظات زندگىاش، در آخرین نفسهایش هم، راه دیرین خود را گم نکرد، از مجاهدت دست نکشید...»
امام جمعه جدید تهران در همان خطبه اول، جایگاه نماز جمعه را چنین تشریح کردند. «نماز جمعه یک سمبل است، رمز است، نشاندهندهى ابعاد گوناگون است. اوّلاً نماز است؛ یعنى ذکر خداست... در نماز جمعه آنچه از همه چیز مهمتر است اجتماع مردم در جهت تقواست، یعنى تقوا هم، زهد هم، عبادت هم، ارتباط به خدا هم، در خلوت و تنهائى اثر مطلوب خود را نمىبخشد، این جامعه است که باید در این جهت حرکت کند... ثانیاً سلاح است، حالت جنگیدن با دشمن خدا و با شیطانهاست. امام جمعه که رمز نماز جمعه است باید به سلاحى تکیه کند، باید عصاى خود را سلاحى قرار بدهد و در مقابل مردم بایستد و اساسىترین و لازمترین و اصلىترین مسائل را در اجتماعى بزرگ از زبانى ایمن و مورد اطمینان با مردم در میان بگذارد و باید بر سلاح تکیه کند... و نماز جمعهى ما مردمى که در این شهر، در تهران، گرد آمدهایم، داراى بُعد افزونترى از همهى نمازجمعههاى دیگر است، همهى نمازجمعهها بهطور طبیعى در مسجد تشکیل مىشود و نماز جمعهى ما در دانشگاه تشکیل مىشود... تا نگویند- دشمنانى که انقلاب ما را با هر تدبیرى و با هر شیوهاى خواستند لکهدار بکنند- که این یک انقلاب کور است، یک انقلاب بىجهت است؛ نه، قشرهاى گوناگون مردم ما، زن و مرد ما، درسخوانده و درسناخواندهى ما، از همهى گروهها و قشرهاى اجتماعى نمازى را که سمبل معنویت و نیز سمبل اقتدار ملّى است، در خانهى دانش برگزار مىکند. این نماز جمعهى ماست. »
و در پایان اولین خطبه، پس از پاسخ به برخى شبهات موجود در جامعه، به وظیفهى وحدتبخشى نمازجمعه توجه کرده و توصیه فرمودند که «سعى کنید از تفرقههاى تازه جلوگیرى کنید، سعى کنید بر مشترکات اصولى، همه گِرد بیائید، سعى کنید دلها به هم نزدیک شود، سعى کنید دلها بیش از این از هم جدا نشود... امروز روزى نیست که مردمِ ما، هرچه بیشتر در میانهى خود، در داخلهى خود بر اساس مسائل گوناگون، بر اساس مسائل غیراصولى باز با یکدیگر اختلاف کنند.»
تا ترور امامت جمعه آیتالله خامنهاى را باید به سه دوره تقسیم کرد. ایشان در طول این سه دوره بیش از 240 بار به اقامه نماز پرداختهاند. دورهى نخست، سالهاى 1358 تا 1360 که فضاى عمومى کشور در بحران ناشى از فعالیت ضدانقلاب ملتهب شده بود و نماز جمعه به امامت ایشان بهعنوان سنگر دفاعى، سیاسى و فرهنگى جدى شکل گرفته بود. در نهایت در تاریخ ششم تیرماه سال 1360 ایشان مورد سوء قصد قرار گرفته و حدود سه ماه در بیمارستان بسترى بودند تا بهبود یافتند.
در این مقطع حضرت آیتالله خامنهاى در نقش خطیبى دلسوز به کمک مسؤولین مىشتافت و تلاش مىنمود که عنصر وحدتآفرینى نمازجمعه را متبلور سازد. بهعنوان نمونه مىتوان به خطبه ایشان پس از انتخاب بنىصدر به ریاستجمهورى اشاره نمود. آنچه در صفحات تاریخ نقش بسته است، مخالفت جدى ایشان با بنىصدر در جامعه روحانیت مبارز و دیگر نهادهاى تصمیمساز است، تا آنجا که ایشان جلسهى جامعه روحانیت مبارز را ترک نموده بودند. اما با انتخاب وى توسط اکثریت مردم، در خطبههاى نمازجمعه راه وحدت بعد از انتخابات را تجویز مىنمایند و خود بهعنوان یکى از چهرههاى مطرح مخالف رییسجمهور منتخب، چنین خطابه ایراد مىکنند. «...و شادى دوم این است که ملت ما در هفتهاى که گذشت موفقیت یافت تا یکى از گامهاى بلند انقلابى خود را با عافیت، با سربلندى بردارد. توانست بهطور چشمگیر و قابل توجهى در انتخابات شرکت کند و بر توطئهها فائق بیاید. دشمن لحظه به لحظه انقلاب ما و پیروزى ما را پیگیرى کرده است؛ در هر مقطعى از مقاطع این پیروزى، خواسته است نگذارد که ملت مزهى پیروزى را بچشد و از آن لذت ببرد؛ با ایجاد دودستگىها و اختلافها، حتى با ایجاد درگیرىها. اما در این تجربهى بزرگ در انتخابات ریاستجمهورى براى نخستینبار در تاریخ ملت مستضعف ما- که دشمنان براى این روز فکرها کرده بودند و توطئهها چیده بودند- نیز ملت توانست موفق و پیروز و سربلند بشود؛ توانست رئیسجمهور خود را انتخاب بکند. ملت توانستند با اکثریتى بزرگ و چشمگیر بر یک نفر توافق کنند؛ این پیروزى بزرگى براى ملت است...»
این حفظ وحدت تا جایى ادامه داشت که حتى در جمعه پس از غائله 14 اسفند 1359 که منافقان قصد اغتشاش در نمازجمعه تهران را داشتند، ایشان چنین برخورد مىکنند: «به من خبر دادهاند که همان عناصر خبیثى که اجتماع دیروز را به صحنهى درگیرى بدل کردند، هم عناصر مؤمن و متّقى را کتک زدند هم به نهادهاى انقلابى و چهرههاى انقلابى اهانت کردند و خواستند خودشان را طرفدار رئیسجمهور معرفى کنند، امروز هم درصدد آن هستند که در این اجتماع معنوى و روحانى و در این صحنهى عظیم عبادت الهى، به همان خباثتها و رذالتها دست بزنند. من بهعنوان بندهى کوچک خدا و برادر کوچک شما، هیچ قوّهى قهریهاى ندارم که جلو آنها را بگیرد، براى شما مردم هم تکلیفى نمىتوانم معین بکنم. اما مىتوانم حکم خدا را بگویم. در اثناء خطبه و در حال نماز سکوت و استماع واجب است و متخلف، متخلّفِ از اسلام است و پس از پایان نماز هرگونه شعار تفرقهانگیز، به سود آمریکاست و هر فریادى که مردم را به هیجان بیاورد و دشمنى آنها را بهجاى آمریکا و عناصر مزدورش، به داخل ملت متوجه کند، فریاد شیطان است. در اثناى خطبه جز تکبیر و جز صلوات، آنهم در هنگام لازم، از حلقوم کسى صدایى نباید برآید و پس از نماز جز شعار توحید و جز شعار نفرت از آمریکاى قدّار و هرچه در این مضمون باشد، نباید داده بشود. این نباید، نبایدِ رسالهى عملیه است، ضامن اجراى آن ایمان شما و دلهاى صادق و پاک شماست.»
روشنگرى و دعوت به وحدت آیتالله خامنهاى همچنان ادامه یافت تا جایىکه پس از اعلام جنگ مسلحانه منافقین، ایشان از سخنگاه نمازجمعه، به ارشاد فریبخوردگان پرداختند و با اشاره به دستور تشکیلاتى منافقین که اجازه شنیدن سخن مخالفان را نمىداد، افزودند: «یک خطاب من هم به جوانان و نوجوانان دختر و پسر فریبخورده است که هشتاد درصد این گروهها را اینها تشکیل مىدهند... گوش کنید و فکر کنید. آنها به شما گفتهاند گوش نکنید به این حرفها، اما قرآن به شما مىگوید گوش کنید. اگر امروز به این حرفها و به سخن نصیحتکنندگان گوش ندادید، فردا در دوزخ خواهید گفت «ولو کنا نسع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر» تأسف خواهید خورد.»
اما همین دعوت به صلاح، سبب کینه منافقین گردید و تنها یک روز بعد از این سخنان، آیتالله در مسجد ابوذر مورد سوء قصد قرار گرفت. امام خمینى در بخشى از پیام خود به این مناسبت، بهخوبى ریشهى ترور را بیان داشتهاند: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلالهى رسول اکرم و خاندان حسینبن على هستید و جرمى جز خدمت به اسلام و کشور اسلامى ندارید و سربازى فداکار در جبههى جنگ و معلمى آموزنده در محراب و خطیبى توانا در جمعه و جماعات و راهنمایى دلسوز در صحنهى انقلاب مىباشید، میزان تفکر سیاسى خود و طرفدارى از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند... اینان آنقدر از بینش سیاسى بىنصیبند که بىدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند؛ و به کسى سوء قصد کردند که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است... من به شما خامنهاى عزیز، تبریک مىگویم که در جبهههاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم...»
از آنجا که آیتالله خامنهاى در ششم تیرماه 1360 با انفجار بمب در مقابل ایشان در هنگام سخنرانى بیدارگر در مسجد ابوذر تهران بهشدت مجروح شدند و امکان ادامهى حضور پشت تریبون نمازجمعه را نداشتند، پس از سوءقصد و ترور نافرجام ایشان توسط منافقین و در دوران نقاهت، نیاز به امام جمعهى موقت در تهران بیشتر احساس شد و امام با حفظ ایشان در جایگاه امامت جمعهى تهران، دیگرانى را بهعنوان امام جمعه موقت تهران منصوب فرمودند.
مدیریت بحران
دورهى دوم امامت جمعه ایشان با بهبودى نسبى و امکان حضور در جایگاه خطیب جمعه، از آخرین نماز جمعه سال 1360 آغاز شد و تا ارتحال امام امت در سال 1368 ادامه داشت. دورهاى که مصادف با دوران ریاستجمهورى معظمله و قرارگرفتن بهعنوان نفر دوم کشور پس از امام بود. دوران پرماجراى دفاع مقدس، حوادث مختلف سیاسى این دوران و... سبب شد که ایشان بعدى از ابعاد خطیب جمعه را تقویت کنند و آن «استفاده از جایگاه نمازجمعه براى مدیریت بحرانها» بود.
اولین بحران در برابر ملتى که مشکلات سال 1360 را پشت سر گذاشته است، ناامیدى بود. ایشان با تحلیلى عمیق از حوادث سال 1360 و تلخىهایش، در آخرین روزهاى آن سال، خطاب به مردم چنین فرمودند: «وقتى ما به این یکسال نگاه مىکنیم، بهروشنى احساس مىکنیم که ملت، کارآزمودهتر و آبدیدهتر شده است. کدام کشور و ملتى است که شخصیتهاى روحانى و سیاسى و نظامى خود را در بالاترین سطوح از دست بدهد و نه فقط مضطرب نشود و سست نشود، حتى نیرومندتر بشود. چهرههاى مظلوم، منور و پر صفایى مثل آیتاللَّه دستغیب و آیتاللَّه مدنى، چهرههاى منور و تابناک و پرافتخارى مثل آیتاللَّه شهید بهشتى، انسانهاى بزرگ و با صفایى مثل باهنر و رجایى، رزمآوران خستگىناپذیرى مثل شهید فلاحى، شهید کلاهدوز، شهید نامجو، شهید فکورى... اینها از دست این ملت گرفته شدند؛ نه فقط تکان نخوردید از ترس، نه فقط مرعوب نشدید، توکل شما به خدا بیشتر شد. «وللاخرة خیر لک من الاولى و لسوف یعطیک ربک فترضى»؛ بعد از اینتاناى ملت بزرگ! از پیش از اینتان بهتر است. آیندهتان از گذشتهتان درخشانتر است. آنقدر خدا به شما فضل و لطف خواهد کرد که از خدا و فضل او خشنود و راضى بشوید، این آیندهى شماست. کارنامهى سال 60، کارنامهاى خونین، سرخرنگ، پردرد و پررنج، اما خوشعاقبت و نویدبخش و گرمکننده است. ما مىخواهیم حرکت سال 60 را در سال 61 با قدرت و سرعت ادامه بدهیم. ما آماده هستیم باز هم در راه خدا قربانى بدهیم...» این سخنان وقتى امیدآفرینتر مىشد که از گلوى کسى برمىآمد که خود قربانى ترورهاى آن سال بود.
این روشنگرىها و امیدآفرینىها آنچنان ادامه یافت که بار دیگر، کینهى دشمنان را برانگیخت. اینبار در آخرین جمعه سال 1363 زمانى که امام جمعهى تهران از ریشههاى اختلاف در نهضت ملىشدن صنعت نفت مىگفت، صداى انفجار از داخل زمین چمن دانشگاه تهران به آسمان برخاست. شرح این ماجراى حماسى در پیام نوروزى بنیانگذار کبیر انقلاب بهخوبى ترسیم گشته است: «قصهى روز جمعه را که آنطور با شکوه، با نورانیت، با استقامت گذشت. آنطور مردم با طمأنینه... مخصوصاً نگاه مىکردم ببینم در بین مردم چه وضعى هست؛ ندیدم حتى یک نفر را که یک تزلزلى درش پیدا باشد. و آنوقت امام جمعه آنطور با آن طنین قوى صحبت کرد، مردم آنطور گوش کردند، آنطور فریاد زدند که ما براى شهادت آمدیم... با یک همچو ملتى کسى نمىتواند مقابله کند. ملتى که اینطور است؛ آن روزى که اعلام مىکنند که مىخواهیم بمباران کنیم نماز جمعه را، بیایند و بیشتر بیایند، حتىآنهایىکه نمىآمدند براى نماز، (از) قرارى که براى من نقل کردهاند، آنهایى که براى نماز جمعه هم نمىآمدند، هفتههاى دیگر، این هفته آمدهاند.»
خطیب جمعه، بلافاصله پس از آن انفجار، بحث خود را اینگونه ادامه داده بود: «بحث اصلى که در این هفته من در خطبهى دوم مىخواستم بگویم همین مسألهاى است که الان مسألهى محسوس و ملموس ماست. هفتهاى که گذشت براى جمهورى اسلامى ایران هفتهى مقابلهى به مثل بود. در مقابل شرارتها، در مقابل جنایتها، در مقابل خباثتها همه دیدند که ما مقابلهى به مثل مىکنیم و مشت را با مشت محکمترى پاسخ مىدهیم. اگرچه دشمن ما یک دشمن ناجوانمرد و خبیث است. اما این یک چیزى نیست که احتیاج به استدلال داشته باشد. براى او وقتى که در میدان جنگ نمىتواند مقاومت کند، وقتى تو دهنى در میدان جنگ مىخورد، براى او شهر و روستا و بیمارستان و محل نماز جمعه و اجتماع انبوه مردم غیرنظامى تفاوتى نمىکند؛ هرجا را که از دستش بیاید مىزند.»
از دیگر مصادیق اعمال مدیریت بحران در خطبههاى نمازجمعه توسط ایشان، مىتوان به موضوع بسیج عمومى براى جبهههاى دفاع مقدس اشاره نمود. تهییج مردم براى شرکت در نبرد حق با باطل و اعزامهاى گسترده از نمازجمعه، جمع آورى کمکهاى مردمى به جبههها از نماز جمعه و... از مواردى است که با خطبههاى ایشان زمینهسازى مىشد.
دورهى سوم
دورهى سوم امامت جمعهى آیتالله خامنهاى که بعد از رحلت امام خمینى و در جایگاه رهبرى انقلاب و امامت امت توسط معظم له برگزار شد، با چنین مطلعى آغاز گردید: «...چهل روز از فقدان عظیم و مصیبتبار امام بزرگوارمان مىگذرد و این اولین جمعهاى است که من در فقدان آن عزیز به نماز جمعه مىآیم...» در آن خطبه تحلیلى جامع از رهبرى امام خمینى در ده فراز ارائه و در خطبهى دوم، نگاهى به آینده را ایراد فرمودند: «...ما در ادارهى داخلى کشور و در ارتباطات خارجى، از اصول انقلابى و اسلامى پیروى خواهیم کرد و دقیقاً همان راهى را که امام(ره) مىپیمود، طى خواهیم کرد...»
دورهى سوم اگرچه بهعلت مشغلههاى متعدد رهبر فرزانهى انقلاب، با حضور کمتر ایشان در این تریبون همراه بود، اما هر حضور ایشان با حماسهاى از حضور مردمى قرین شد. در این دوره نیز امام جمعه تهران و امام امت از جایگاه نمازجمعه، بهعنوان جایگاهى براى ادارهى بحرانها و بیان شفاف مسائل با عموم مردم بهره جستند. ایشان در همان نخستین روزهاى رهبرى در جمع ائمه جمعه سراسر کشور، این جایگاه را چنین تبیین فرمودند: «آنچه که در حقیقت این حصار را الان نگهداشته، ایمان و روحیهى مردم است. ایمان و روحیه را چه کسى براى مردم حفظ مىکند؟ به نظر من، یکى از مهمترین عوامل حفظ ایمان و روحیه در مردم، همین نمازهاى جمعه و خطبههاى جمعه و حضور معنوى مردم در صحنهى نماز جمعه است و اینکه یک نفر انسان امین، با زبان صادقى که مردم او را قبول دارند، هر جمعه از اوضاع کشور براى مردم مىگوید و آنها را نصیحت و جهتگیرىشان را تصحیح مىکند.»
ایشان خود نیز در موارد متعددى صریحترین مواضع و تحلیلهاى خود را از همین جایگاه با مردم در میان گذاشتند؛ مواردى همچون توجه به عدالت و پرهیز از اشرافىگرى مسؤولین، ضرورت وحدت بیشتر مردم و افزایش بصیرت در جامعه پس از تبلیغات دشمن در سال 1376، دستور به رسیدگى ویژه به قتلهاى زنجیرهاى و تبیین این فتنه، تبیین حادثهى کوى دانشگاه، ضرورت احیاى شعارهاى انقلاب اسلامى و سرانجام خطبههاى اخیر ایشان دربارهى حوادث پس از انتخابات و... باشد.
تاریخ نمازهاى جمعه نشان مىدهد که پیوند میان رهبرى و مردم، پیوندى محکم، ناگسستنى و بىرودربایستى است. در طول سى و چهار سال عمر انقلاب اسلامى و بهویژه در برهههاى عطف این انقلاب مانند اعلام جنگ مسلحانه منافقین علیه ملت ایران، آغاز جنگ تحمیلى، پذیرش قطعنامه و... از این تریبون و بدون واسطه مواضع نظام و رهبرش با مردم در میان گذاشته شده است. البته این امت بود که با حضور با بصیرت خود، انقلاب را به سمت اهداف و آرمانهایش پیش راند.
انتهای پیام/