حاشیه نویسی یکی از حاضران مراسم گرامیداشت شهدای هسته ای
خبرگزاری تسنیم: مردی زخمی؛ بخاطر مصطفاهای حاضر، همه ی خودش را همان یک چشم مانده از کربلای ۵ و ریه های سوخته ی والفجر۸ را پشت تریبون رساند و شروع به سخن کرد، آیت الله قرهی از حضرت حجت(عج) گفت و از مصطفی و اخلاص در کارش، از برکات تحریم گفت و ایستادگی.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن خبر ارسالی شاهد روشن ضمیر که برای تسنیم ارسال شده به شرح ذیل است:
هنوز خورشید پشت ابر بود با اینکه ساعت از 8 صبح گذشته است، صبح شنبه ی سرد زمستانی مانند همان صبح سرد شهادت مصطفی ، دو سالی میشود که دیگر علیرضا پدرش را ندیده است، قد کشیده و دندان هایش را هم موش خورده ، کمتر خجالت می کشد و لی هنوز هم از عکاس ها خوشش نمی آید .
مسجد مجتمع غنی سازی احمدی روشن به لطف همرزمانش میهمان خانواده های شهدای هسته ای بود، پدربزرگ دست نوه اش را گرفته بود و دست دیگر علیرضا در دست مادرش بود، جای حاج خانم(مادر شهید احمدی روشن)خیلی خالی بود، همسر و مادر شهید علیمحمدی به همراه پدر و مادر شهید قشقایی هم بودند.
خانواده های شهدای هسته ای با احترام نظامی استقبال شدند و به نیابت از مادری چشم انتظار، دو مادر شهید بر سرمزار فرزند روح الله(شهیدگمنام) دیده تر کردند.
جای سوزن انداختن نبود، همه لبه ی روشنایی را دیدند و مراسم با صوت دلنشین قرآن و قامت های ایستاده ی سرود ملی آغاز شد.
چند فرشته ی کوچولو از مدرسه ابتدایی راه روشن روی صحنه با پرچم های ایران از چهره ی ستاره های راهنمای آسمان هسته ای ایران شهید شهریاری، شهید احمدی روشن، شهید علیمحمدی، شهید رضایی نژاد و شهید قشقایی پرده برداشتند.
مردی زخمی؛ بخاطر مصطفاهای حاضر، همه ی خودش را همان یک چشم مانده از کربلای 5 و ریه های سوخته ی والفجر8 را پشت تریبون رساند و شروع به سخن کرد، آیت الله قرهی از حضرت حجت(عج) گفت و از مصطفی و اخلاص در کارش، از برکات تحریم گفت و ایستادگی.
تریبون بعد از آیت الله قرهی به جوانی سبزه رو و خوش قریحه رسید که اشعارش را به احترام مصطفی سروده بود، میلاد عرفانپور شعر خواند و شان نزولش را توضیح داد.
فردای دومین سالگرد شهادت مصطفی اولین سالگرد شهید علیمحمدی است، خاطره ای از شهید علیمحمدی را مجری نقل کرد و تریبون را سپرد به حجت الاسلام سالک نماینده ی مردم اصفهان در مجلس، صحبت از مقاومت بود و مجاهدت خالصانه در عرصه ی علم و فناوری.
حاج میثم مطیعی فضای مسجد را برد به خرابه های شام و من در ذهنم آرمیتا را مرور میکردم. بین دو نماز حاج رحیم احمدی روشن از همه ی همسنگران مصطفی تشکر کرد و آرزو کرد که روزی در شادی های شان جبران کند.نمی دونم هوای بیرون مسجد از بالهای فرشته ها سفید شده بود یا هوا مه آلود بود؟اما هنوز خورشید پشت ابر بود.
انتهای پیام/