دست نامریى استعمار در پشت اکثر تنازعات فرقه‏اى و تکفیری

خبرگزاری تسنیم: در رابطه با دشمنان خارجى و استعمار از حسن ظن و ساده‏اندیشى به‏شدت باید اجتناب کرد و دست نامریى استعمار را در پشت اکثر این صحنه‏هاى تنازعات فرقه‏اى و تکفیرها و... جستجو نمائیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، مراد از وحدت این نیست که همه‏ى مذاهب اسلامى دست از باورهاى خود بردارند و به یک مذهب دیگر بپیوندند، چرا که نه امکان چنین عملى وجود دارد و نه آن‏را صحیح میدانیم بلکه مقصود از وحدت آن است که هر مذهب اسلامى به باورهاى خود ملتزم و عمل نماید ولى در برابر مذاهب دیگر که آن‏ها را باورمند نسبت به عقاید اساسى مکتب خویش مى‏داند، از ظرفیت و سعه‏ى صدر برخوردار بوده و هیچ‏گونه تعصبى اظهار نکند که موجب نزاع و درگیرى شود و اصول اساسى مشترک را با تردید و خطر مواجه سازد. قرآن کریم مى‏فرماید«ولا تَنازَعُوا فَتفْشَلُوا و تَذهبَ ریحکم و اصبروا انّ اللّه مع الصابرین» سوره‏ى انفال، آیه‏ى 46.

نخبگان جوامع اسلامى در طول تاریخ و امام راحل و مقام معظم رهبرى پس از انقلاب اسلامى همواره بر این موضوع به‏عنوان مقابله با اصلى‏ترین شگرد هجمه دشمنان تأکید داشته و دارند.
  
اتحاد و اتفاق میان مسلمانان جهان در دنیاى کنونى از ضرورت‏هاى انکارناپذیر مى‏باشد. امرى که باید علما و دانشمندان مسلمان با آگاه‏سازى جوامع اسلامى آن‏ها را نسبت به این نیاز مطلع سازند. رهبر معظم انقلاب بارها تأکید بر وحدت مى‏فرمودند: «وحدت بر همه‏ى ضرورت‏ها و اولویت‏ها ترجیح دارد و از آن‏ها اولى‏تر و مقدم‏تر است. چرا ضرورت اتحاد بین مسلمانان را نمى‏فهمیم؟! بار سنگینى بر دوش ماست و این برهه، برهه‏ى حساسى است... امروز ما مسؤول هستیم. امروز دولت‏ها، نخبگان، زبدگان، رجال فرهنگى و دینى مسؤول‏اند. همه‏ى ما در مقابل وحدت دنیاى اسلام مسؤولیم. امام بزرگوار ما(ره) از مهم‏ترین حرف‏هایى که از قبل از پیروزى انقلاب تا آخرین دوران زمان زندگى خود بر زبان داشت و تأکید مى‏کرد، وحدت امت اسلامى، اتحاد مسلمان‏ها و بزرگ‏نکردنِ بهانه‏هاى کوچک بود و ما امروز مى‏بینیم و مى‏فهمیم که توصیه‏ى بسیار حکیمانه و بسیار درستى بوده است.»
امروزه ما شاهد مصایب و مشکلات بسیار زیادى هستیم که دامن‏گیر مسلمانان در گوشه و کنار جهان است که با نگاهى عمیق به مسأله‏ى وحدت اسلامى و پرهیز از تفرقه، از این مشکلات کاسته خواهد شد.

  سابقه‏ى تفرقه‏افکنى میان مسلمانان‏
محدودیت قواى ادراکى انسان و عدم توانایى او براى حل مسایل اعتقادى، از جمله مهم‏ترین علل اختلاف انسان‏هاست. در مواردى که مسأله به‏روشنى قابل حل نیست، هر کس به حدس و گمانى مى‏رسد که ممکن است با حدس و گمان دیگران متفاوت باشد. در این صورت است که اختلاف‏نظرها آشکار مى‏شود. با توجه به این‏که قرآن مجید دعوت به «عدم تفرقه» کرده «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا» و ألفتى بین قلوب مسلمانان ایجاد کرده است ولى پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اختلاف بر سر خلافت صورت گرفت و آن به خاطر بى‏توجهى به توصیه‏ها و سفارش پیامبر اکرم(ص) به مسأله‏ى خلافت بود
این اختلاف به‏تدریج گسترش یافت و دشمنان اسلام به این اختلاف‏ها دامن زدند تا بتوانند حرکت پیشتاز اسلامى را متوقف سازند.
در درون جامعه‏ى اسلامى نیز عناصر مشکوک و منافقین نیز همیشه سعى مى‏کردند که با جعل حدیث و یا نشر اکاذیب، مانع وحدت مسلمین و گسترش اسلام در جامعه‏ى اسلامى شوند. هم‏چنین عالم‏نمایانى هم براى حفظ منافع شخصى و طایفه‏اى خود، بر اختلاف‏ها مى‏افزودند و با باب‏شدن سب و لعن از زمان معاویه بر ضد حضرت على(ع)، اقدام متقابل از سوى بعضى از شیعیان هم آغاز شد و بدین‏ترتیب بر اقدام‏هاى اختلاف‏برانگیز دامن زده شد.

 

  اختلاف‏ها و عقب‏ماندگى مسلمانان‏
یکى از عوامل مهم در عدم پیشرفت مسلمانان در سده‏هاى اخیر، اختلاف‏هاى قومى و مذهبى بوده است. وقتى جهان وارد هزاره‏ى دوم میلادى شد، مسلمانان به‏عنوان ابرقدرت محسوب شده و حاکمان آن‏ها در جامعه‏ى جهانى برترین و شهرهاى آن‏ها مرکز علم و تجارت بودند. دانشمندان مسلمان نیز به‏عنوان صاحبان علم و صنعت، مغزهاى متفکر عصر به‏شمار مى‏آمدند و جهان اسلام مرکز فعالیت‏هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زمان بوده است. اما آن شوکت و عظمت مسلمانان چه شد؟ چرا در قرن حاضر نمى‏توانیم شاهد آن عظمت اسلامى باشیم؟
تاریخ اسلام نشان مى‏دهد به همان نسبت که جوامع مسلمانان براى دست‏یابى به علم و توسعه براى تقویت دنیاى اسلام تلاش کردند، اختلاف مذهبى و قومى، بخش عظیمى از انرژى امت را براى خود صرف کرده است.
علت مهم در عقب‏ماندگى مسلمانان وجود همین اختلاف‏هاى بى‏نتیجه بوده است. تردیدى نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحى فاصله نمى‏گرفتند و قوام سیاسى و وحدت اجتماعى خود را حفظ مى‏کردند، به پیشرفت‏هاى قابل ملاحظه‏اى دست پیدا مى‏کردند.
مسلمانان اگر به‏جاى درگیرى‏هاى بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یک‏دیگر بدهند، اینک نیز مى‏توانند قدرتى بزرگ با امکاناتى وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آورى نیز به رقابت با دیگران بپردازند.

  دشمنان اسلام و تفرقه‏گرایى‏
هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آن‏ها براى عقب نگاه داشتن کشورهاى جهان اسلام براى استثمار منابع انسانى و طبیعى و تداوم سلطه‏ى غرب بر این کشورها با سر کار آوردن حاکمان فاسد و دست‏نشانده و سرگرم‏کردن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏هاى داخلى و جانشین‏ساختن شعارهاى استعمارى هم‏چون، ناسیونالیزم، قومى‏گرایى و.. براى آنان کارساز بوده است. آن‏ها با عمق‏بخشیدن به شکاف‏هاى موجود بین مسلمانان و دامن‏زدن به تعصب‏هاى قومى و مذهبى و حمله به باورهاى یک گروه به بهانه‏ى حمایت از عقاید گروه دیگر، اتحاد و یکپارچگى مسلمانان در هم شکسته و آنان را سرگرم این‏گونه درگیرى‏ها کرده و افکار آنان را از مسایل اصلى منحرف سازند. رهبر انقلاب در این زمینه مى‏فرمایند: «در این‏کار، انگلیسى‏ها از بقیه‏ى دشمنان استعمارى، متبحرترند؛ در ایران، ترکیه و کشورهاى عربى و در شبه‏قاره‏ى هند، این‏ها سال‏ها زندگى کرده‏اند و با رموز کار آشنا هستند که چگونه مى‏شود سنى را علیه شیعه تحریک کرد و چگونه مى‏شود شیعه را علیه سنى تحریک کرد، این‏ها خوب بلدند و کرده‏اند. از بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، این حرکت استعمارى شدت گرفت... به‏خاطر این‏که جمهورى اسلامى توانست یک هدف بزرگى را به‏دست آورد و به یک قله‏ى بزرگى برسد و آن قله عبارت بود از «بیدارى دنیاى اسلام»، انگیزه و داعیه‏ى اختلاف‏افکنان و جبهه‏ى استکبار براى ایجاد اختلاف، شدیدتر و قوى‏تر شد» (کنفرانس وحدت اسلامى، 30/5/1385)
البته این اختلاف‏افکنى فقط به مسأله‏ى شیعه و سنى معطوف نمى‏شود بلکه گاهى این اختلاف‏ها بین مذاهب اهل سنت و گاهى از اختلاف‏ها بین مذاهب تشیع و گاهى هم از اختلاف‏هاى قومى قبیله‏اى نمایان مى‏شود.

  اتحاد دشمنان با یک‏دیگر
اتحاد و یکپارچگى اثر معجزآمیزى در پیشرفت اهداف، سربلندى و پیروزى اجتماع‏ها دارد. هیچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملت‏ها اثربخش نیست. وحدت کلمه، هم‏دلى و هم‏رنگى دشمنان مسلمانان حاکى از این نکته است که آنان به‏خوبى از این مسأله آگاه هستند و اسلام را دشمن مشترک دانسته و آن‏را یگانه مانع در برابر سلطه‏ى استکبارى خود مى‏دانند از این‏رو با تمام اختلاف‏هاى دینى و ایدئولوژیکى، نژادى، منطقه‏اى و سیاسى در تمام جوانب در حال نزدیک‏شدن به هم هستند و با یک‏دیگر براى از بین بردن اسلام یک کاسه شده‏اند.

  ضرورت انسجام و همبستگى در قرآن‏
قرآن کریم به‏عنوان یکى از دو ثقل اکبر در آیات متعددى، مسلمانان را از تفرقه، نهى کرده است و به آن‏ها دستور صبر در برابر هم‏دیگر را داده است. خداوند مى‏فرماید: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُم وَاصْبِرُوا أِنَّ الله مَعَ الصَّابِرین» زمانى که بذر تفرقه در افراد و گروه‏ها پاشیده شود، آنان در برابر حوادث آن‏چنان سست و ضعیف مى‏شوند که امید هیچ پایدارى آنان در برابر مشکلات نیست و این دقیقاً همان‏چیزى است که دشمن هر جمعیتى به‏دنبال آن است.
در جاى دیگر مى‏فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» در این آیه به دو چیز امر شده است، یکى اعتصام و چنگ‏زدن به ریسمان الهى و دوم اجتماع بر این‏کار. مقام معظم رهبرى در شرح این آیه مى‏فرمایند: «اعتصام به حبل‏اللَّه براى هر مسلمان یک وظیفه است؛ اما قرآن اکتفا نمى‏کند به این‏که ما را به اعتصام به حبل‏اللَّه امر کند، بلکه به ما مى‏گوید که اعتصام به حبل‏اللَّه را در هیأت اجتماع انجام بدهید؛ «جمیعاً»، همه با هم اعتصام کنید و این اجتماع و این اتحاد، یک واجب دیگر است. بنابراین، علاوه بر این‏که مسلمان باید معتصم به حبل‏اللَّه باشد، باید این اعتصام را به همراه دیگرِ مسلمان‏ها و هم‏دست با آن‏ها انجام دهد.» (کنفرانس وحدت اسلامى، 30/5/1385)

  طرد و نفى عوامل تفرقه‏
یکى از گامهائى که باید علمای فریقین از طریق نشریه مشترک و یا مجمع پیشنهادى و یا به‏هرطریق دیگر بردارند، این است که عوامل تفرقه و جدائى را شناسائى کرده و ماهیت آن‏ها را افشاء نمایند و در حقیقت آن‏ها را در جوامع اسلامى طرد و نفى نمایند.
الف: استعمار
قدرتهاى ضد اسلام، از عوامل اصلى تفرقه و جدائى بین مسلمانان بوده و در تنازعات فرقه‏اى نقش مهمى را به‏عهده داشته‏اند.
بنابراین در رابطه با دشمنان خارجى و استعمار از حسن ظن و ساده‏اندیشى به‏شدت باید اجتناب کرد و دست نامریى استعمار را در پشت اکثر این صحنه‏هاى تنازعات فرقه‏اى و تکفیرها و... جستجو نمائیم. و به‏طور مستمر شیوه‏هاى گوناگونى که استعمار و ایادى آن در تفرقه و جدائى در جوامع اسلامى از آن استفاده مى‏کنند شناسائى کنیم و آمادگى لازم را براى خنثى‏کردن این توطئه‏ها و طرد نفى آن در امت اسلامى به‏وجود آوریم.
ب: عالمان دربارى‏
ماهیت روحانى‏نمایان و نویسندگان مزدورى را که در گذشته و حال در کشورهاى اسلامى به دستور اربابان خود طبل تفرقه کوبیده و خواهان جدائى مسلمانان از هم بوده‏اند، افشاء و مردم را از خیانت‏هاى آنان آگاه نماییم.
ج: کتب و نشریات ضد وحدت‏
علماء فریقین باید از نشر و پخش، کتب و مقالات و نوشته‏هایى که تقریب و هم‏بستگى مسلمانان را کنترل کرده و یا احیانا بر هم مى‏زند، جلوگیرى کنند.
از آیه الله بروجردى(ره) نقل مى‏کنند که ایشان در یک جلسه خصوصى فرمودند: کسى کتابى نوشته و بى‏احترامى به برخى از خلفا نموده، من دستور دادم که آن‏ها را از بین ببرند، حالا وقت نوشتن چنین کتابهائى نیست.
د: تعصب‏هاى کورکورانه مذهبى‏
یکى از گامهائى که علماء فریقین باید در راه تقریب مذاهب اسلامى بردارند، منع از تعصب مذهبى و منع از تعصب قومى و نژادى است. تعصب مذهبى اگر از حد معقول تجاوز نکند و در راه دفاع از اسلام و مقررات آن قرار گرفته و با هواهاى نفسانى ممزوج نشود، خوب است و به‏صورت مشکلى در نمى‏آید ولى آن تعصبى مذموم است که مسلمانى حاضر نباشد سخن حق برادر دینى خود را به‏جرم این‏که هم‏مذهب او نیست، گوش نداده و حتى از او بیش از دشمنش بگریزد و دشمنى با وى را در دل گیرد. و این تعصبى است که اسلام با آن به‏شدت به مقابله برخاسته است.
چه مصیبتهائى که این‏گونه تعصب بر سر مسلمانان آورده و چه خونهائى که به‏وسیله آن ریخته شده و چه شمشیرهایى که به‏جاى کشتن دشمن به روى برادر کشیده شده است و چه بسیار نیروهائى که به‏جاى جنگ با مشرکین در راه جنگ با فرزندان توحید به‏کار رفته است و... تاریخ گواه این همه است. از این‏رو وظیفه همه علماء است که با چنین تعصبهائى به مبارزه برخیزند.

ه: تعصب قومى و نژادى‏
تکیه بر نژاد به‏جاى تکیه بر اسلام، موجب تفرقه و جدائى مسلمانان از یکدیگر است و منشاء بسیارى از دشمنى‏ها و کینه‏توزى‏ها نسبت به هم مى‏باشد. تعصب نژادى در جاهلیت متداول بود. اما اسلام آن‏را ملغى اعلام کرد. پیامبر گرامى اسلام(ص) مى‏فرماید:
ایها الناس کلکم من آدم و آدم من تراب. لا فضل لعربى على عجمى الا بالتقوى... شما فرزندان آدم هستید و از خاک آفریده شده‏اید. عرب بر غیر عرب برترى ندارد مگر به تقوى.
بنى‏امیه عنصر عربیت را به‏جاى عنصر اسلامیت تقویت کردند و متأسفانه برخى از کشورهاى اسلامى با تاسى به بنى‏امیه در این مسأله به‏قدرى دچار افراط شدند که اسلام را تحت الشعاع تعصب قومى و نژادى خود قرار داده‏اند و این نوعى ارتجاع و بازگشت به دوران جاهلیت پیش از اسلام است و خطر بزرگى براى اسلام و مسلمانان به‏شمار مى‏آید که باید با انذارها و هشدارهاى آگاهان و عالمان دینى اصلاح گردد.

  تکفیرگرایى و راه وحدت‏
پدیده‏ى تکفیر و تکفیرگرایى با روح اسلام و آموزه‏هاى نبوى همخوانى ندارد و با فرهنگ اسلامى بیگانه است و در تاریخ اسلام نه تنها نشانى از آن دیده نشده بلکه فرهنگ اسلامى از آن تبرى جسته و به مقابله با آن برخاسته است. در زمان حیات پیامبر اسلام(ص) این مسأله رایج نبوده و خود آن‏حضرت به کسى یا گروهى نسبت کفر نداده است و این مطلب پس از رحلت آن حضرت رواج یافت و مهم‏ترین هدف و انگیزه‏ى تکفیر را مى‏توان رسیدن به قدرت و منافع شخصى و سیاسى دانست.
تکفیر و تکفیرگرایى را مى‏توان عامل اصلى رواج انحراف‏هاى فکرى و اجتماعى و ایجاد ظلم، فساد و محروم‏شدن عده‏اى از مسلمانان از حقوق اجتماعى خود برشمرد. خوارج نخستین گروهى هستند که اندیشه‏ى تکفیر و تکفیرگرایى را در اسلام رواج دادند و پس از آنان مانند سلفى‏ها و وهابیت، عوامل اصلى گسترش فکر تکفیر در جهان اسلام قلمداد شده‏اند. بر اساس دیدگاه تمامى مذاهب اسلامى، هر کس به توحید و اصول دین اسلام اعتقاد زبانى داشته باشد، مسلمان و خون او محترم است و نمى‏توان با ادله‏ى ظاهرى و غیرعلمى کسى را مرتد و کافر شمرد و بر اساس آن به قتل او اقدام نمود.
تفکرهاى محمدبن عبدالوهاب و پیروان افراطى وى مورد نقد جدى است که بر اساس این تفکرها گروهى از مسلمانان به‏ویژه شیعیان را به‏خاطر برخى از عقاید مذهبى و مراسم دینى مانند زیارت و عزادارى و توسل به اهل بیت رسول خدا(ص) مشرک و کافر مى‏خوانند و ریختن خونشان را مباح مى‏شمرند. با نگاه به دیدگاه‏هاى سایر مذاهب و علما، افکار و رفتار تکفیرگرایى وهابیت هم مورد نقد است و این گروه مطرود تمامى مذاهب اسلامى اعم از شیعه و اهل سنت مى‏باشد.
انتهای پیام/