تکثر «عنوان»خاطرهنگاری بهاندازه تیراژش نیست/ادبیات؛ معرف ایران به جهان
خبرگزاری تسنیم: عباسلو نویسنده، کارشناس و منتقد ادبی گفت: تمام نویسندهها متفقالقول هستند که ما در ادبیات انقلاب هنوز در دوره نوزادی هم نیستیم، همچنین حتی بعد از ۸ سال جنگ، به نظر من به تناسب آن رویداد عظیم، هنوز ادبیات چشمگیری از جنگ نداریم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احسان عباسلو، مترجم، نویسنده و پژوهشگر ادبی بویژه در ادبیات غرب است؛ وی معتقد است که پرداختن به خاطره نویسی و خاطرات داستانی کمک موثری در پیشرفت ادبیات داستانی میکند؛ همان گونه که بسیاری از نویسندگان غربی در کنار آثار ادبی داستانی خود به نگارش خاطرات و خودنوشت از خود پرداختهاند و حتی عدهای از نویسندگان پستمدرن در آثار داستانی از خاطرات خود بهره بردهاند. عباسلو همچنین تاکید میکند که خاطرهنویسی میتواند تکیمل کننده دیگر ژانرهای ادبی باشد. همچنین خاطره نویسی از لحاظ تاریخی مهم است زیرا روایتگر مسائل و موضوعات مهم تاریخ یک ملت است. گفتوگو با احسان عباسلو زمینههای مذکور در ادامه میآید؛
*تسنیم: آقای عباسلو عدهای معتقدند پرداختن به خاطرهنویسی تهدید یا خطری برای رشد و پیشرفت ادبیات داستانی محسوب میشود. به نظر شما آیا تمرکز نویسندگان و ناشران بر مستندنگاری واقعا یک تهدید برای ادبیات داستانی است؟
من معتقدم خاطره نویسی میتواند به نوشتن داستانهای ادبی کمک خوب و شایستهای بکند، شما در نظر بگیرید در نشستهای بنیاد ادبیات داستانی با عنوان عصر تجربه که برگزار میشود، ما مشاهده میکنیم که نویسندگان خوب کسانی هستند که در حوزههای مختلف داستان نویسی تجربه دارند، مثلا نویسندگانی که در زمینه نمایشنامه کار کردهاند موفقیت بیشتری داشتهاند.
بنابراین حوزههای مرتبط در ژانرهای ادبی مکمل هم خواهند شد و به داستاننویسی کمک بزرگی میکند. اینکه گفته میشود پرداختن به خاطره به ادبیات داستانی لطمه میزند، به نظر من درست نیست و من اعتقادی به این موضوع ندارم. بلکه معتقدم خاطره نویسی به داستاننویسی کمک میکند، به نظر من همه ژانرهای مرتبط با ادبیات میتوانند به یکدیگر کمک کنند.
اما نکاتی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد؛ گاهی اوقات ما باید فاصله بین خاطره و داستان را بدانیم. کسی که خاطرهنویسی کار کرده است میداند که فاصله با داستان در چه مواقعی صورت گرفته است و بالعکس آن هم وجود دارد. میتوان با صراحت گفت، که در کشور ما آن گونه که شایسته و بایسته است به خاطره نویسی هم پرداخته نشده است. فقط سازمانهای خاصی در ژانر خاطرهنویسی کتابهای خوبی دارند.
در حالی که اگر به غرب نگاه کنیم، اتفاقا نویسندههای معروف تجربه خاطرهنویسی داشتهاند و عمدتا هم سعی میکنند زندگینامه خودشان را بنویسند، با این فرض که دو نوع زندگینامه داریم: خودنوشت و دیگرنوشت.
خودنوشتهای برخی از نویسندگان برگرفته از خاطراتشان است همانطور که داستانهای ادبی آنان برگرفته از خاطراتشان است. از جمله اینها میتوان به نویسندگانی که به نسل بیتلها معروف هستند اشاره کرد، افرادی مانند «جک کرواک» یا «براتیگان». وقتی آثار این نویسندگان را میخوانیم، متوجه میشویم داستانی را که نوشتهاند برگرفته از اتفاقات زندگی خودشان است، که در داستان های خود روایت کردهاند. داستانهای عمده نویسندگان پستمدرن هم به این شکل است.
*تسنیم: اینکه فرمودید ما هنوز به طور شایسته به حوزه خاطرهنگاری نپرداختهایم، منظورتان از منظر نظریهپردازی است یا آثار موجود را ملاک داوری قرار دادهاید؟
ما چون در نظریه ضعیف عمل کردیم و در پژوهش کم کار کردهایم و یا از این لحاظ تطبیقی انجام ندادهایم که مثلا این دو ژانر ادبی خاطره نویسی و داستاننویسی اگر به یگدیگر کمک کردهاند چگونه بوده است یا اگر لطمهای هم وجود داشته، به چه شکل بوده است؟ آثار موجود هم به این وضعیت درآمده. خاطرهنگاری در ادبیات ما نه موقعیتاش مشخص است و نه کم و کیف آن معلوم است.
گاهی قیاس میکنیم و میگوئیم تعداد کتابهای خاطره نویسی بیشتر از رمان است، به نظر من کفه ترازو داستاننویسی و رمان و داستان کوتاه به نسبت خاطرهنویسی سنگینی میکند. تعداد کتابهای خاطره در آن حد نیست که هنوز به طور قاطع بگوییم کشور ما به سمت خاطرهنویسی سوق پیدا کرده است. مگر اینکه سازمانهای خاصی در این زمینه فعالیت گستردهای داشتهاند. ما زمانی میتوانیم بگوییم به سمت خاطرهنویسی میرویم که یک مقایسه عنوانی و نه تیراژی صورت بگیرد، یعنی عنواین کتاب را مقایسه کنیم و مثلا بگوئیم 70 عنوان کتاب خاطره نویسی داریم و 30 عنوان ادبیات داستانی.
*تسنیم: اساسا درباره ضرورت خاطرهنویسی چه اعتقادی دارید؟ با توجه به اهمیتی که رمان در دوران جدید پیدا کرده چرا لازم است در کشور ما خاطرهنویسی صورت بگیرد؟
در کشورهایی که تاریخ برای مردماناش مهم میشود خاطره نویسی هم مهم است. چون یکی از راههای حفظ تاریخ و فرهنگ، نوشتن خاطرات است . به خصوص آن تاریخی که اهمیت خاصی از لحاظ کنشها و اتفاقات دارد، واقعههای مثل جنگها که به ندرت اتفاق میافتد. یک اتفاق مهم مثل جنگ حادث میشود و اهمیت این اتفاق اقتضا میکند که بیشتر به آن بپردازند. یک راه پرداخت به آن تاریخ، روی آوردن به خاطرات است. طبیعی است که این خاطرات برای جذب مخاطب شکل و شمایل داستانی به خود بگیرد که به آن خاطراتداستانی میگویند.
به نظر من پاسخ سوال شما این است که خاطرهنویسی در برهههایی از تاریخ باید مهم باشد. در زمانهایی که کنشهایی خاص در تاریخ یک سرزمین پررنگ و حائز اهمیت بوده و اتفاق افتادن آنها دیگر ممکن نیست، نیازها به سمت این موضوعات و خاطرات آنها معطوف میشود. کما اینکه خارج از سرزمین خودمان هم خیلیها این نیاز را پیدا میکنند که در مورد تاریخ ما بیشتر بدانند.
در حال حاضر، تعداد زیادی از افراد ادبیات جنگ ایران را به خوبی نمیشناسند. من مطالعاتی که در مورد افغانستان داشتم بعد از اینکه جنگ در افغانستان صورت گرفت، در غرب گرایش خوبی پیدا شد تا آثار افغانستان را بخوانند و در مورد این سرزمین و مردماناش بیشتر بدانند، که این افغانیها چه کسانی هستند که ما با آنها دشمن هستیم. طبیعتا برای شناخت ایران هم یا به تاریخ و یا به ادبیات ما رجوع میکنند. یعنی بهترین راه شناخت یک ملت تاریخ یا ادبیات آن است؛ پس خاطرات هم بخشی از تاریخ ما محسوب میشود که ژانر ادبی مهمی است.
*تسنیم: به نظر شما مهمترین ویژگیهای خاطرهنگاری چیست که مثلا در ادبیات داستانی وجود ندارد؟
مهم ترین مسئلهای که می توانیم از خاطره بگوییم این است که چرا خاطرات را می نویسیم معمولا یا اهمیتی برای ما دارند یا اینکه بالاخره میخواهیم همیشه یادمان باشد که تجربهای حاصل شود. پس حفظ تاریخ و تجربه اندوزی در آن نهفته است. در خود ادبیات هم که تقسیم بندیهایی داریم و مثلا آن را به ادبیاتی که برای لذت است و ادبیاتی که برای تعلیم و تربیت است تقسیم میکنیم، خاطره نویسی به بخش دوم کمک میکند. با این ویژگی منحصر به فرد که هم از حیث تعلیم و تربیت دارای محتوای اخلاقی و ارزشی است و خاطرات بیان میشوند که محتوا را ارائه دهند؛ و از حیث لذت هم اهمیت دارد زیرا معمولا خاطرات برای خواننده شیرین است. پس خاطرهنگاری هر دو مورد را شامل میشود، یعنی هم محتوا میتواند لذتبخش باشد و فرم آن هم به نوعی با لذت همراه است.
اساسا آن جنبهای از ادبیات که بحث آموزشی دارد و پند، نصیحت و راه چارهای میآموزد، جنبه تعلیمی ادبیات محسوب میشود که به آن ادبیات تعلیمی گفته میشود. خاطرهنویسی میتواند به این سمت سیر کند و میتواند نوع و راه و روش زندگی را به مخاطبان انتقال دهد.
در عین حال خاطرهنگهداری میتواند فرهنگ ما را برایمان نگه دارد. وقتی در آینده بخواهیم فرهنگ خود را منتقل کنیم، باید مرجعیت تاریخی وجود داشته باشد، پس کتابهای خاطره نویسی خواهند گفت که مردمان دوران قبل به چه گونه بودهاند. خاطرات به نوعی عکسی هستند که از گذشته ما به یادگار میمانند که با آن به اصل و اصالت خود پی میبریم . پس خاطره نویسی می تواند تجربهای را به ما منتقل کند که یادآور اصل و اصالتی برای ما باشد. بنابراین ویژگیها و فواید خاطره نویسی بسیار زیاد است.
*تسنیم: ارتباط تاریخ و ادبیات چگونه است؟ تاریخ موضوعی خشک است که امکان دخل و تصرف در آن نیست اما ادبیات و داستان با خیال ارتباط دارد، چگونه ممکن است که ادبیات بخشی از تاریخ شود؟
ما باید دو نکته را از هم متمایز کنیم. در تفاوت تاریخ و ادبیات میگوییم مواقعی که نوشتهای به سمت حقیقت و واقعیت معطوف شد، تبدیل به تاریخ میشود و هر جا تخیل ورود پیدا کرد و از واقعیت فاصله گرفت ادبیات میشود. طبیعتا خاطرهنویسی به نوعی تاریخگرایی است، چون بیان واقعیت میکند و گرایش به تاریخ دارد. پس ارزش خاطره، ارزش تاریخی است.
متاسفانه از منابع و مکتوبات تاریخی دور بودیم و تا پیش از انقلاب هم کمتر به آن پرداختهایم؛ عموم کتابهای مرجع ما در زمینه تاریخ را خارجیها نوشتهاند به طوری که هرگاه بخواهیم در مورد تاریخ خودمان کتابی بخوانیم، نویسنده آن یک غیر ایرانی است. اما امروز جریان خوبی که به راه افتاده همین خاطرهنویسیها است که کمک میکند تاریخمان بومی باشد. چون تاریخی که دیگری برایمان مینویسد به تناسب آن که روح معنوی و فرهنگی حاکم بر آن دوران را به خوبی درک نکرده، موضوعات و مسائلی نوشته میشود که برای نویسنده مهم بوده است. یعنی نگاه و روایت مورخ غربی بر کنش واقعی داخلی غلبه پیدا میکند. اما وقتی فرد ایرانی تاریخ را بنویسد، فرق میکند؛ او موضوعی را بیان می کند که خود برخاسته از آن است و خاطرهای را میگوید که برای خود و ملتش است و صد در صد مخاطب خودش را هم پیدا میکند.
تمایل داشتن به تاریخ ما را از ادبیات دور میکند و در اینجا باید بین خاطره نویسی تاریخی و ادبیات داستانی تارخی یا رمان تاریخی و خاطره نویسی داستانی فاصله بگذاریم و اگر خلائی وجود دارد آنها را پر کنیم. مشکل دیگری که وجود دارد همان عنصر تخیل است، اگر پایه را بر مبنای ادبیات بگذاریم اجازه می دهیم که تخیل به داستان و موضوعات داستانی ورود پیدا کند، که مقداری از ارزش مرجعیت آن از حیث تاریخی و وقایعنگاری کاسته میشود، اما شاید ارزش ادبی خوبی داشته باشد.
معمولا تاریخ سوژهای خیلی خوبی دارد. تاریخ همیشه بستر خوبی برای سوژههای داستانی بوده است. ما در خیلی کارگاههای داستاننویسی به نویسندگان نوپا و علاقهمند پیشنهاد می دهیم که به تاریخ رجوع کنید. پس کمکی که تاریخ یا خاطره نویسی می تواند به داستان بکند، دادن سوژه، شخصیت و کنشها است، کمکی که ادبیات میتواند انجام دهد حفظ تاریخ و جذابیت بخشی به تاریخ و خاطره است. خیلی از اوقات چیزی را که به ما میگویند شاید خوب نباشد اما وفتی با شاخصههای داستانی درآمیزد خیلی تفاوت پیدا میکند و برای مخاطب جذابیتهای فراوانی دارد.
*تسنیم: لطفا بیشتر توضیح دهید که ادبیات چطور این فرایند جذابیت را به تاریخ میدهد بدون اینکه قرار باشد لزوما عنصر تخیل را وارد کند و به سندیت تاریخی لطمه وارد کند؟
ما خیلی از اوقات به واسطه گزینشی که از حوادث میکنیم، می توانیم به آن حادثه و رویداد جذابیت داستانی بدهیم، یعنی در طول زندگی هر روزه ما اتفاقات زیادی رخ میدهد که تمام آنها واقعی است، اما ما از حادثه روزمره خود موضوعاتی را گزینش میکنیم که برای مخاطب ما جذابیت دارد. شاید دعوا یا مسائل عاطفی را بیان کردیم اینجا تخیل را ورود ندادهایم، اما انتخاب کنش باعث میشود برای مخاطب جذابیت داشته باشد. نوع بیان لحن و انتخاب کلمات و انتخاب حوادث بسیار مهم است. مواقعی که ما نمیتوانیم ورود تخیلی داشته باشیم، می توانیم با گزینش حادثهها و با زبان جذاب با این دو المان، جذابیت داستانی را بالا ببریم. حتی در داستانهای مذهبی هم بدون وارد کردن تخیل میتوان از این شیوه و روش استفاده کرد.
*تسنیم: فکر میکنید کمبودها و مشکلات ما در حوزه خاطرهنگاری و داستانهای مبتنی بر خاطرات چیست؟
اولین و مهمترین مشکل ما این است که در این ژانر ادبی پرداخت خوبی نشده است، ما مثل همیشه که از حیث تئوری و نظریه مشکل داریم، هنوز نتوانستهایم کتاب خوبی به عنوان پایه داشته باشیم که افراد خوبی را آموزش و پرورش دهیم تا شاخصا در این حوزه به صورت تخصصی بنویسند، کسانی هم قلمشان خوب در آمده به دلیل استعداد ذاتی آنها بوده است که توانستند در این حوزه هم کار کنند و اثری از خود به جا بگذارند. ما باید در خاطره نویسی داستانی به گونهای پیش برویم که افراد علاقهمند و تخصصی در این حوزه پرورش دهیم. در حال حاضر مشکل ما این است و در کنار آن دغدغه هم داریم که ادبیات ما رو به افول است. اگر به این موضوع به گونه تخصصی نگاه شود، خود ادبیات و خاطره نویسی و خاطره داستانی را میتوان جدا کرد زیرا المانهای تمام این ژانرها از یکدیگر جداست و تکنیکهای متفاوتی دارند. با این تفکیک خیلی از دغدغهها حل می شود.
*تسنیم: دوست داریم کمی انضمامیتر درباره آثار مبتنی بر خاطرات که درباره انقلاب و دفاع مقدس نوشته شده هم سخن بگوئید. وضعیت کنونی ژانر خاطرهنگاری و خاطرهداستانی در این دو حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما دو دوره شاخص و مهم پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را در کشور خود داشتیم هر کدام از این موضوعات میتوانند مرجع خوبی برای خاطرهنگاری و خاطره داستانی باشند، اما ادبیات انقلاب ما از این مهم کاملا مغفول کرده است. تازگیها موجی به راه افتاده است که باید به ادبیات انقلاب رجوع کنیم و این ژانر ادبی در ادبیات ما مهجور مانده است.
تمام نویسندهها متفقالقول هستند که ما در ادبیات انقلاب هنوز در دوره نوزادی هم نیستیم، زیرا بعد از انقلاب، جنگ تحمیلی رخ داد و برای آن همه اتفاق عظیم مرجعی نداریم. حتی بعد از 8 سال جنگ هم به نظر من به تناسب آن رویداد عظیم، هنوز ادبیات چشمگیری از جنگ نداریم. درست است که خاطراتی از این اتفاقات نوشته شده و جوایز دولتی و نهادها انگیزههایی برای خاطرهنگاری و خاطره داستانی ایجاد کرده است. اما هنوز انقلاب و دفاع مقدس ما از این حیث مهجور ماندهاند و موضوعات بکری دارند که به آن پرداخته نشده است. مسلما این موضوعات چون جریان ملی و اتفاق عمومی است برای مخاطب می تواند جذابیت بیشتری داشته باشد.
انتهای پیام/