۳ مرحله برخورد اسلام با قدرت از نگاه علی‌اکبر پرورش


خبرگزاری تسنیم: مرحوم پرورش معتقد بود که اخذ قدرت، تزکیه و تصفیه قدرت و پخش قدرت سه مرحله‌ایست که اسلام در برخورد با قدرت طی می‌کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، استاد علی‌اکبر پرورش در سومین جلسه مجلس خبرگان قانون اساسی که در 29 مرداد 1358 برگزار شد، نطقی با موضوع برخورد اسلام با قدرت ایراد کرد که در ادامه می‌آید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

مطالبی را در زمینه پیش‌نویس قانون اساسی باید مطرح کنم که در این وقت مختصر نمی‌گنجد، لذا فقط عناوینش نظیر ادبیات، مساله حاکمیت، مساله مالکیت و مسأله ارتش و مسائل دیگر را عرض می‌کنم و اگر در آینده فرصتی شد به استحضار خواهم رساند، اما به اعتبار اینکه امروز قرار شد فقط بحث پیرامون مسائل کلی باشد و وارد جزئیات نشویم بنابراین بنده در مسأله حاکمیت مطالبی را به استحضار می‌رسانم.

اصولا برخورد اسلام با قدرت، نه با زور و خشونت از سه مرحله می‌گذرد.

مرحله اول مرحله‌ای است که اسلام قدرت را در دست یک نظام جبار و خناس و طاغوتی می‌بیند و با تمام وجودش می‌کوشد که این قدرت را که همان قیافه زور است از دست او بگیرد که این مرحله اخذ قدرت است و آیات زیادی در قرآن کریم مشعر به این معناست «... فقاتلوا ائمه الکفر... و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین...» و از این قبیل آیات خیلی زیاد است که در مرحله پس گرفتن قدرت است.

مرحله دوم، مرحله‌ایست که وقتی اسلام آن قدرت را از دست نظام جابر گرفت، در این مرحله قدرت را در وجودش کانون می‌دهد و جمع می‌کند و در حقیقت مرحله دوم تزکیه و تصفیه قدرت است که باز آیات زیادی در قرآن کریم هست، مثلا وقتی خداوند به پیامبر می‌فرماید «اذا جاء نصرالله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً. فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا» که می‌بینیم اینجا مرحله تصفیه قدرت است و باز در سوره احزاب می‌فرماید «واورثکم ارضهم و دیارهم و اموالهم و ارضا لم تطوءها و کان الله علی کل شیء قدیرا» و وارث گردانیدیم شما را بر زمین و سرزمین‌ها و اموال و زمینی که در آن زمین گام ننهادهاید و خداوند بر هر چیزی تواناست.

در این جا می‌بینیم که پیامبر در اوج قدرت است یعنی قدرت اقتصادی به اعتبار اموال و قدرت انسانی و خلاصه در اوج قدرت‌های مختلف سیاسی و نظامی و اقتصادی است، اینجا بلافاصله مؤلفه‌های قدرت را که احتمال هرگونه سوءاستفاده از این قدرت امکان دارد یعنی نزدیک‌ترین افراد مثلا زنان پیامبر را مورد خطاب قرار می‌دهد و اول به خود پیامبر می‌گوید که به آنها بگو «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراجاً جمیلا» ای پیامبر به زنانت بگو هم اکنون که تو وارث شدی بر سرزمین‌ها، بر اموال و بر تمام سیستم‌های نظامی و اقتصادی و اجتماعی این مؤلفه‌های قدرت ممکن است از تو سوءاستفاده بکنند اگر قصد دارند در کنار این قدرت زینت دنیا و حیات دنیا را طلب کنند، بگو بیائید و طلاق‌شان بده و به‌سلامت مرخصشان کن.

اینجا مرحله تزکیه و تصفیه قدرت است مرحله سوم، مرحله پخش قدرت است به تمام مردم که شاید در هیچ یک از مکاتب بشری این چنین پیشرفته، با قدرت برخورد نمی‌شود که سه مرحله داشته باشد.

عالی‌ترین مکتب و نظام‌ها این است که می‌گوید قدرت را از دست جابر و طاغوت می‌گیرم و خودم را هم احیاناً تزکیه می‌کنم ولی به ملت برنمی‌گردانم، خودم به‌عنوان قیم ملت قدرت را برای ملت در دست می‌گیرم و نگه‌می‌دارم.

در حالی‌که در اسلام این‌طور نیست، در اسلام قدرت را از دست نظام جابر می‌گیرد و در خودش کانون می‌دهد، تمرکز می‌دهد و تصفیه و تزکیه می‌کند و بعد قدرت را بین مردم پخش می‌کند.

این مسأله سوم که شاید در اسلام ویژگی خاصی دارد و در هیچ مکتبی نیست باید در قانون اساسی مورد توجه عمیق واقع شود چرا؟ چون می‌بینیم این مرحله سوم است که از هر نوع انحراف و کژی جلوگیری می‌کند، چون مرحله سوم، مرحله‌ایست که قدرت تصفیه و تزکیه شده به جمعیتی که به‌نام مؤمن و مسلمان در دایره اسلام هستد، واگذار شده است باز آیات قرآن در این مورد زیاد است «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و...»

اصل امر به‌معروف و نهی از منکر، اصل استنصار یکی از اصول مسلم اسلام و قرآن است که اگر کسی بهش ظلم شد باید بیاید در معرض عمومی و از مردم استنصار بکند، این را اسلام به‌عنوان یک نیرو و قوه به رسمیت می‌شناسد در حالی‌که در قانون اساسی از مسأله استنصار که به‌عنوان یک اصل اسلامی است حرفی زده نشده، از مسأله امر به معروف و نهی از منکر یادی نشده، یعنی خلاصه از قوه ملت که اسلام، در مرحله سوم این قوه تصفیه شده را به آنان واگذار می‌کند و در حقیقت حاکمیتی را برای ملت این چنین حساب شده و دقیق به رسمیت می‌شناسد، متأسفانه یادی نشده است.

به هر جهت به اعتبار اینکه فرصت کم است در این زمینه می‌خواستم عرض بکنم که این سه اصل یعنی این سه برخوردی را که اسلام با قدرت دارد و از سه مرحله می‌گذراند به تعبیر خود قرآن و روایات کاملا باید در حاکمیت ملی و حاکمیت ملت مورد توجه قرار گیرد.

چون نباید در جزئیات وارد شد متأسفانه در بخش حاکمیت ملی آنجا که سه قوه یاد شده است یعنی قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه، از این قوه عظیم ملت هیچ‌گونه یادی نشده است و اگر ما می‌دیدیم و می‌بینیم که با وجود این سه قوه‌ای که در قانون اساسی پیش بود و این چنین به انحراف کشیده شد و این‌چنین به استبدادی و خودکامگی نظام کشیده شد، علتش این بود که قوه ملت در جریان نبود و جریان نداشت تا در حقیقت این قوه جاری و عظیم بتواند آن قوائی را که واگذار شده است یعنی قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه را همیشه در حالت نظاف و پاکی نگهدارد.

بنابراین ذکر این مسأله در پیش نویس قانون اساسی خیلی ضروریست؛ والسلام.

انتهای پیام/