تلفظ اسم پایتخت با زبون زرگری/کلید بولدوزر عزل و راننده ماهر


خبرگزاری تسنیم: مثلا می‌توانیم با استفاده از اصل غافلگیری هر روز یک شهر را به عنوان پایتخت انتخاب کنیم تا دشمن گمراه شده و حالش گرفته بشه!

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، سعی کرده‌ایم در این مقام طنز اکثر روزنامه های کشور را جمع کنیم تا دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.

**شرق : قاووت سیاسی رسید

موضع گیری پذیرفته می شود

انواع موضع سیاسی شما را می گیریم تا به شما فشار نیاید.

آموزش اظهارنظر سیاسی

به صورت یک بام و دو هوا

زیر نظر استاد کباب پزیان که طوری باد می زنند که نه سیخ بسوزد نه کباب.

عکاسی باد از کدام جهت می وزد ای یار

عکاسی یادگاری به صورت دلربا با چهره های مخالف سیاسی.  (مناسب برای «فیس بوک»، گرفتن وام بی بهره یا اشتغال در روابط عمومی)

قاووت سیاسی (با اسم محلی قوتو)

ضدنقد، ضدطنز، ضدسیاه نمایی و ضدهرچیزی که دولت را تضعیف کند، برای تقویت دولت.

عکاسی   باری به هرجهت

آماده عکسبرداری از شما در تمایل های مختلف سیاسی (از چپ چپ تا راست راست).

آموزش نمایش موزون

برای علاقه مندان به صورت کلی مناسب برای انواع آب وهوای سیاسی.

آموزش تهیه سم یواش از هوای پاک

زیرنظر کارشناسان شهری (با تضمین کیفیت)

 

**کیهان : چرخ

گفت: چه خبر؟!

گفتم: وزیر علوم دولت اعتدال هنوز از راه نرسیده در تغییر رؤسای دانشگاه ها رکورد زده و 23 رئیس دانشگاه را تغییر داده است.

گفت: الحق که رئیس جمهور کلید بولدوزر عزل و نصب ها را به دست راننده ماهری داده.

گفتم: قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم ولی مثل اینکه فقط چرخ بولدوزر دولت داره حسابی می چرخه؟!

گفت: پس نمایندگان مجلس چه می کنند؟ مگر نظارت بر کار دولت وظیفه آنها نیست.

گفتم: چه عرض کنم؟! در اولین ماه بعد از پیروزی انقلاب یارو نصفه شبی به صدا و سیما زنگ زد و گفت؛ تا مسئولین خوابیدن، یکی از اون ترانه های مکش مرگ ما را بذار حال کنیم!

 

**جام جم : اگر دستم رسد بر بانک گردون!
یک مشورت دوستانه؛ اگر شما جای من بودید، طنز امروز را راجع به کدام یک از موضوعات مطرح زیر، می نوشتید.

1- شمارش معکوس برای لغو تحریم ها
2- راهکارهای وزیر کار برای کاهش هزینه درمان از جیب مردم

3- دربی 78 ؛ فوتبال تلخ و نتیجه تکراری
4- این که 80 درصد معوقات بانکی در اختیار 30 نفر است.

البته گزینه هیچ کدام هم هست که بنده آن را ننوشتم ولی شما می توانید آن را انتخاب کنید. حالا اگر نظر بنده را خواسته باشید، ترجیح می دهم که گرینه چهارم را انتخاب کنم. چرایش معلوم است. گزینه اول که بر طبق قرارداد ژنو از دیروز باید شروع شده باشد.
نوشتن یا ننوشتن ما تاثیری ندارد. در مورد گزینه دوم هم بارها نوشتیم و راهکار ارائه دادیم. خوشحالیم که سرانجام وزیر کار هم راهکار ارائه دادند.

معلوم می شود حرف های معقول ما اثرگذار بوده و اما می رسیم به گزینه سوم که هرچه فکر کردیم دیدیم در شأن ما نیست؛ ما دلمشغولی های جدی تری داریم.
فلذا می ماند فقط گزینه چهار که در اصل، انتخاب درست ماست. واقعا خجالت دارد. انتخاب ما؟.... نخیر، این که بنا به گفته سخنگوی اصل 90 مجلس، 80 درصد مطالبات معوقه بانکی تهران در اختیار 30 نفری است که اسامی آنها در این کمیسیون وجود دارد. چه کلمه خوبی: وجود!

طوری که می گویند، اگر این افراد بدهی های بانکی خود را تسویه کنند، بخش زیادی از مشکلات اقتصادی مملکت حل می شود. پیش خودتان باشد، بیشتر که پرسیدیم و کنکاش کردیم، متوجه شدیم که این افراد، علاوه بر در اختیار داشتن بیش از 80 هزار میلیارد تومان معوقات بانکی، انحصار واردات برخی اقلام همانند نهاده های خوراک دام و طیور را نیز در اختیار دارند. این یک قلمش. از اقلام دیگرش خدا می داند. ای خدا...!
فریاد جدید رسید:

اگر دستم رسد بر بانک گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون

یکی را داده ای میلیاردها وام
یکی را خون جگر بهر دو میلیون

بسته پیشنهادی: البته خوشبختانه خود کمیسیون اصل 90 در جهت حل و فصل این پرونده های مالی غیرقابل ماستمالی، گویا قرار است با سازمان بازرسی کل کشور، جلسات مشترکی داشته باشد؛ اما این دلیل نمی شود که ما در حد خودمان، دو کلمه حرف حساب معمولمان را نزنیم و مثل همیشه رهنمود ندهیم. کشته مرده رهنمود دادنیم:
اکران فیلم: از آنجا که احتمالا 30 نفر فوق الذکر، تا به حال با هیچ زبانی نرم نشدند که بیایند بدهی های بانکی خود را صاف کنند؛ پیشنهاد می کنیم که از تمامی مراحل وام گرفتن یک زوج جوان دم بخت، فیلم کاملی گرفته شده و برای آنها نمایش داده شود. بعید است اثرگذار نباشد، وقتی که دل سنگ هم آب یا کباب می شود.

آسیاب به نوبت: چون سنگ بزرگ نشانه نزدن است و احتمالا آن 30 نفر ابربدهکار بانکی هم این ضرب المثل عتیقه را شنیده اند و فوت آب اند؛ به نظرم یکجا به حساب همه شان رسیده نشود که ملت همچین درست و حسابی نفهمند که چی به چی هست و چی به چی نیست، بلکه هر یک ماه یا حتی هر دوماه به حساب یکی شان رسیدگی شود. شاید به حساب دوتای اول که رسیدگی شد، خود آن 28 نفر باقی مانده، با عجله بیایند بدهی های بانکی شان را صاف کنند. شستشان خبردار شود که جدی هستیم، جدی می شوند. این خط، این نشان!

 

**تهران امروز : زمانه ی بی های و هوی و لال پرست

همین که یار جدا شد خراب شد همه چیز

شبیه شمع فرو مرده آب شد همه چیز

به هر طرف که نظر کرده بود میکده شد

به یک عبارت دیگر شراب شد همه چیز

در این زمانه ی بی های و هوی و لال پرست*

بدین بهانه ی واهی کتاب شد همه چیز

برای آن که شود مرد، سنگ زیرین اش

به هر کشاکش دهر آسیاب شد همه چیز

چه چیزها که زمانی حدود و حرمت داشت

سر زمانه چه آمد که باب شد همه چیز

مگر نه نان و نمک پیش از این معاهده بود

چه شد که بسته به نان و کباب شد همه چیز

به قم به هرچه زدی دست ، شد هل و سوهان

رسید پات به کاشان گلاب شد همه چیز

تو تازه آمده بودی که انتخاب کنی

نه این که گفته شود انتخاب شد همه چیز

ولی نه، دولت تدبیر و دولت تغییر

ردیف و قافیه را هم عوض کند هرچند

همین که آمده از راه ،حکم عقل این است

رئوس رابطه را کم عوض کند،هرچند

رئوس رابطه گاهی عوض شود بد نیست

چه لازم است که در دم عوض کند،هرچند

برای آن که توانایی اش شود معلوم

به قاعده ست اگر از دم عوض کند،هرچند

به یک روایت دیگر شنیده ام کافی ست

ز هر اداره دو آدم عوض کند،هرچند

فقط همین دو نفر جایشان عوض شده است

حساب کار به دست بقیه می آید!

نشد که خدمت جام جهان نما بکنم

ز ملک تا ملکوتم حجاب شد همه چیز

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است

همین که یار جدا شد خراب شد همه چیز

--------------------------------------------

توضیح واضحات:

* در این زمانه بی های و هوی و لال پرست

خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

بیتی است از محمد علی بهمنی

**

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند

هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

از حافظ شیرازی است

***

ایضاً از حافظ است.

 

**قدس: مش غضنفر و سرقت در روز روشن

ای خیابون پُشتیما قِلِفتی دُکونُ مُغازه یِ. کِلّه ظهرَم که مِره هَمَّشا دُکوناشایِ مِبِندَنُ مِرَن خِنَشا بِرِیِ ناهارُ قِیلوله.

دیروز که داشتُم از هَمونجه رَد مِرفتُم که بیام خِنَما، ناسَن دیدُم یَک پُرایدِ کِلّه کِرد تو پیِده رویُ یَکدونِفر اَزِش دَرآمدن. اولِش فِکِر کِردُم از هَمی مُغازه دارایَن که یادِشا رِفته چیزی رِ وَردِرنُ وَرگِشتن که از تو دُکونِشا وَرِش دِرَن ولی بعد دیدُم یَکیشا با یَکدِنه اَزی قیچی گُندِیا قُلفِ یَکدوتا از مغازه هارِ کَندُ واز با یَک تِبری که به دست دِگَش بود زد دَرِ شیشه ای مُغازه هارِ توخ توخ کِردُ بعدَم او یَکی دِگه رَفت تویُ هرچی اونجه بود رِ گیریفت زیر بغلِشو آورد انداخت تو ماشین. مردمَم هَموجور از چِفتِ ایناها رَد مِرفتنُ فِقط نِگاشا مِکِردَن. بضیایَم وایمِستادن با موبایلاشا اَزینا فیلُم مِگیریفتن که بِرِیِ رِفیقاشا بُلُتُث کُنن. دزدایَم ایقذَر رِلَسک کارِشایِ مِکِردن که مُگُفتی مُغازه مالِ باباشایِ. هَم مو یَکیَم که آمدُم بُرُم جولو بُگُم دِرِن چیکار مُکُنِن، یَکیشا با چاقون سَر به رَدُم کِردُ بِزِم چَنتا فحشَم داد.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم دزدایِ ما زورِشایُ جُراَتاشا زیات رِفته یا ما مردم تِرسویُ بی خیال رِفتن یا پولیسامایُ قانونِما کاری به کارِ خِلافکارا نِدِرَن که دزدایُ زورگیرایُ خِلافکارا ایجور با خیال راحت تو روز روشن مالِ مردم رِ وَرمِدِرَنُ مُبُرَن؟

 

**آرمان : تلفظ اسم پایتخت با زبون زرگری!

خواب بودم و داشتم از یک خواب کاملا شخصی - که ترجیح می دهم چیزی از آن به زبان نیاورم- لذت می بردم که یکدفعه این خواب از پای بست ویران شد چون فرماندار تهران به خوابم آمد و با بیان اینکه بحث انتقال پایتخت نه باید رد شود نه تایید، چنان مشت محکمی به دهان جک استراو و بنده زد که از جام پریدم و پرسیدم «ظاهرا در چند سال گذشته علم ثابت کرده که اگر انسان طوری حرف بزند که هیچکس حتی خودش هم متوجه معنی آن نشود، خیلی باکلاس و فیلسوف تشریف داره!»

فرماندار محترم گفت «حرص نخور عزیزم، رد و تایید این بحث از روی شتاب و عجله درست نیست بلکه نیازمند راهکارهای دقیق کار شناسی شده و موثر هستیم» بلافاصله یک کاغذ و خودکار از جیبم درآوردم و پرسیدم «راهکار؟ کار شناسی؟ موثر؟ دیگه چی لازم داشتیم؟»

فرماندار محترم متعجب پرسید «برای چی یادداشت می کنی؟» جواب دادم «تا شما آب می نوشید من برم تا بقالی ببینم کار شناسی، راهکار و موثر داره یا تموم کرده!»

عیسی فرهادی گفت «نمی خواد زحمت بکشی، چند تا گونی از هرکدوم خریدم و گذاشتم پشت نیسان، تا چند ساعت دیگه می رسه!» و ادامه داد «در این حوزه نمی توان پایان نامه یک دانشجو را به عنوان تحقیق و مطالعه مورد استناد برای این طرح قابل قبول دانست» متعجب گفتم «چرا عادت دارید کار ها را سخت کنید؟ چرا اینقدر به دانشمندان خودمان بی اعتماد هستید؟ چرا هی پسرفت می کنیم؟ چرا دیگر هیچ نوجوانی در زیرزمین خانه اش انرژی تولید نمی کنه؟ حالا کار به جایی رسیده که پایان نامه دانشجویان را هم قابل قبول نمی دانید؟

حتی اگر اون دانشجو خودش دانشجو باشه؟!» فرماندار تهران در حالیکه دست هایش را پشتش گره زده بود و در اتاق قدم می زد پرسید «خب به نظر تو چکار کنیم؟» بالای تختم رفتم و با صدای بلند گفتم «من چند تا مورد رو آماده کردم که خیلی هم روشون کار شناسی انجام شده:

1- تمام شهر ها را به عنوان پایتخت انتخاب کنیم تا دیگه هیچکس به کسی نگه شهرستانی

2- کهگیلویه و بویراحمد رو پایتخت کنیم چون تلفظش برای خارجی ها سخته

3- با استفاده از اصل غافلگیری هر روز یک شهر را به عنوان پایتخت انتخاب کنیم تا دشمن گمراه شده و حالش گرفته بشه

4- یه سیب بندازیم روی نقشه، هرجا افتاد، اونجا پایتخت بشه

5- پایتخت جدید را فقط در گوش هم اعلام کنیم یا با زبون زرگری اسمش رو بگیم تا خارجی ها نفهمن کجاست

6- ببینیم خدای نکرده هوای کدوم شهر آلوده نیست، پایتخت رو به همون جا منتقل کنیم، چه معنی داره هنوز شهرهایی داشته باشیم که آلودگی نداشته باشند؟

7- از آنجایی که کشور یک روز در میان تعطیل است، پایتخت را به مناطق خوش آب وهوا منتقل کنیم تا پایتخت نشینان در تعطیلات به مسافرت نروند و آمار تلفات جاده ای هم کاهش یابد!» پس از گفتن این جملات متوجه شدم فرماندار تهران از خوابم رفته و افق دست به چانه روبه رویم نشسته و با لبخند نگاهم می کنه!

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.