مرسی و اخوان گرفتار نگاه بازرگان شدند/«اعتدال» بازرگان به معنای عقبگرد بود
خبرگزاری تسنیم: "امروز دوستان اعتدالطلب ما میگویند «اعتدال» و شعار اعتدال سر میدهند، اما اعتدال در آن زمان بهمعنای عقبرفت و تسلیمشدن در برابر دشمن و قاتل مردم را دوست دیدن بود."
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، یعقوب توکلی استاد تاریخدان دانشگاه در بخش اول گفتوگوی تفضیلی خود با خبرگزاری تسنیم، به دو برهه نخست زندگی مرحوم مهندس مهدی بازرگان پرداخت. در ادامه بخش دوم این گفتوگو توکلی به بررسی 3دوره زندگی اولین نخستوزیر ایران، پرداخته است.
یعقوب توکلی استاد دانشگاه و تاریخدان درخصوص برهه سوم زندگی مهندس مهیدی بازرگان گفت: از سال 1340 به بعد بازرگان در قامت رهبر یک جریان سیاسی ظهور و بروز پیدا میکند و ادامهدهنده خط استبدادستیزی دکتر مصدق و در تلاش برای کاهش قدرت در حوزه سلطنت است.
به گفته وی، در مانیفست اعلامی نهضت آزادی و یا قبل از آن در جبهه ملی، به مساله گرایش به اسلام و اسلامی کردن عموم جامعه اشاره نمیشود و بحث تحول حکومت مطرح نیست، بلکه تعدیل حکومت مطرح است؛ یعنی حکومت پهلوی استبداد نداشته باشد، ساواک، شکنجه و منع از آزادی انتخابات نباشد و حکومت با جامعه همراهی کند و مشارکتپذیری داشته باشد.
این استاد دانشگاه با اشاره به سخن بازرگان در داداگاه مبنی بر اینکه «بعد از ما با جریانهای برانداز و مسلح روبرو خواهید شد» تصریح کرد: مخالفت با دستگاه پهلوی و مواجهه هر فرد مبارز و انقلابی با ساواک به ریاست شخصی مثل تیمور بختیار، فرمانداری نظامی و نیروی شهربانی، و همچنین حمایت کامل آمریکا، باعث شده بود مطلقاً کسی به فکر تغییر حکومت نباشد و همه تعدیلگرا شوند. حتی کمونیستها و حزب توده، نظریه تغییر حکومت را نداشتند.
توکلی با اشاره به 2 طیف شدن جریان نهضت آزادی اظهار داشت: نهضت آزادی دارای دو طیف نهضت آزادی در داخل کشور و نهضت آزادی خارج کشور است. نهضت آزادی در خارج، بهمراتب انقلابیتر و تندروتر است. آقایان شهید دکتر چمران، قطبزاده و ابراهیم یزدی بخشی از این مجموعه هستند. آنها کتاب «شورشگری و ضد شورشگری» را در آن برهه منتشر کردند و اینگونه اصول شورش، شیوههای الزام و اجبار حکومت و آوردن مردم در میدان مبارزه را آموزش میدادند.
وی با اشاره به آغاز نهضت امام خمینی و دستگیری مهندس بازرگان و مرحوم طالقانی، از مهارت امنیتی امام گفت و افزود: در سال 1341 تلاش زیادی صورت میگیرد تا امام درباره اینها اظهارنظر کنند؛ اما امام تا زمانی که حکم دادگاه این دو نفر اعلام شد، هیچ اظهارنظری نکردند. ولی بعد گفتند «من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگری نسبت به حجتالاسلام آقای طالقانی و جناب آقای مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمهای بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبدیل گردد...»
این استاد دانشگاه از حمایت نهضتآزادی از قیام 15 خرداد 1342 گفت و تصریح کرد: نهضت آزادی با اضلاع مختلفش، با جریان انقلاب همراه است و از قیام 15 خرداد حمایت کرد؛ اما جبهه ملی به جهت مخالفت مصدق، نه اعلامیه داد و نه حمایت کرد.
وی با بیان اینکه رژیم پس از قیام امام و حتی در ماههای آخر سردرگم بود، گفت: احسان نراقی بهعنوان مشاور ارشد شاه و رئیس موسسه مطالعات اجتماعی در کتابش در خصوص وقایع سال 57 نوشته است که به شاه گفتم توهینهایی که به دکتر مصدق کردید، حالا برگشته. شاه گفت که شما داستان را نفهمیدی! بهخاطر اینکه اینها یاران دکتر مصدق نیستند که در خیابانها اعتراض میکنند؛ اینها طرفداران آخوندها هستند. طرفداران آیتالله خمینیاند. شاگردان مصدق نیستند.
به گفته این استاد دانشگاه، بازرگان فکر نمیکرد که نهضت امام، بهدنبال تغییر نظام سیاسی باشد. حتی سازمان مجاهدینخلق هم که جنگ مسلحانه به راه انداخت، فاقد یک تئوری منسجم حکومتی برای نظام سیاسی بود. هیچکدام از جریانات مخالف حکومت، بهجز جریان اسلامگرا، چه بهصورت منسجم و چه پراکنده، تئوری حکومتی نداشتند.
«برای نهضت آزادی که نوعی نگاه روشنفکرانه به اسلام و نگاه آزادیخواهانه به حکومت داشت، آزادی سیاسی و نفی استبداد و سلطه مهم بود؛ اما نفی سلطه را نه بهمعنای مبارزه با استکبار بلکه بهمعنای اصلاح امور میدانست.»
توکلی با بیان اینکه در جریان انقلاب اسلامی زمانیکه جنبش اسلامی امام خمینی اوج گرفت و رهبری آن متوجه حضرت امام شد، روزنامه لوموند مصاحبهای با مهندس بازرگان انجام داد، اظهار داشت: بازرگان در پاسخ به این سوال که «شما رهبر نهضت ایران را چه کسی میدانید؟» میگوید که این نهضت دو رهبر دارد، یک رهبر منفی و یک رهبر مثبت؛ شخص اعلیحضرت بهخاطر کارهایی که انجام میدهند و باعث گسترش نهضت میشوند، رهبر منفی نهضت هستند و رهبر مثبت نهضت نیز آیتالله خمینی هستند که نهضت را رهبری میکنند.
وی به دیدار بازرگان و امام در پاریس اشاره کرد و تصریح کرد: بازرگان میگوید که «آقا اگر ما بخواهیم به فکر تشکیل دولت باشیم، ارتش و آمریکا نمیگذارند.» ولی امام در کمال اطمینان گفتند که وقتی من آمدم، خودم همه مشکلات را حل میکنم و همه موانع را از سر راه برمیدارم.
این استاد دانشگاه افزود: تلقی بازرگان در این زمان معطوف به این واقعیت است که در جریان و جامعه قدرتی در خودش نمیبیند که بتواند نظام سیاسی را تغییر دهد و بتواند وضعیت موجود را متحول کند. همچنانکه مرسی و جنبش اخوانالمسلمین هم گرفتار همین تصور شدند و سعی کردند با حکومت سابق تعامل کنند. کسانی هم که در داخل کشور فکر میکردند امام در جریان انقلاب اشتباه کرد، همین توصیهها را به محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر نوشتند.
توکلی معتقد است اگر تلقی مهندس بازرگان بر ایران حاکم میشد و آن جملهای که آن روز گفت که مردم شما انقلاب کردید و حالا بروید در خانههایتان، ماجرایی شبیه آن چیزی که بر سر دکتر مصدق آمد، در اول انقلاب هم تکرار میشد.
وی افزود: اکنون اصرار دکتر سریعالقلم مبنی بر اینکه سیاستخارجی را از خیابانها جمع کنند، باید هوشمندانه باشد. این بسیار خطرناک است که یک استراتژیست در مقام مشاور ارشد رییسجمهور، سربازانش را در وضعیت جنگی مرخص کند و بگوید بفرمایید بروید؛ همچنانکه آقای ظریف در وضعیت جنگی میگوید که ما امکان جنگ نداریم و با یک بمب همه چیز ما از هم میپاشد.
به گفته این استاد دانشگاه، دو تن از استراتژیستهای اصلی دولت یا میترسند یا میخواهند به نیروها بگویند بروید منزل خودتان که ما مستحضر به مهارت دیپلماتیک خودمان هستیم. در جاییکه ما مستحضر به حمایتهای مردمی هستیم، این آقایان مستحضر به ژستهای دیپلماتیک هستند.
توکلی به چهارمین دوره زندگی مهندس بازرگان را در زمان تصدی نخستوزیری دانست و گفت: بازرگان نخستوزیری معتقد به حفظ ساختارهای موجود در کنار نهضت انقلابیای که کاملاً معتقد به تغییر ساختار موجود است، بود . نخستوزیر میگوید من نباید در فضای بینالمللی چهرهام مخدوش شود، زیرا عضو سازمان حقوقبشرم؛ بنابراین با گروهها برخورد نمیکنم. لذا وقتی اعضای حزب دموکرات از ایشان اسلحه میخواهند، علیرغم همه مخالفتهایی که مرحوم سرلشگر قرنی انجام داد، 500 قبضه اسلحه به آنها میدهد.
وی ادامه داد: قرنی بهعنوان یک استراتژیست نظامی میداند که وقتی شما به دشمنتان اسلحه میدهید، چه اتفاقی میافتد. او میداند که وقتی به کسانیکه سابقه فعالیتهای تجزیهطلبانه دارند، پانصد قبضه اسلحه میدهید، نمیتوانید این اسلحه را از دستشان در بیاورید. قرنی میداند که ارگان نظامی او در پادگان سنندج نباید خلع سلاح و تخلیه شود. اینجا ما با سیاستمداری روبهرو هستیم که علیرغم مذهبی بودن و رهبری جریانی اصلاحخواهانه،کفایت سیاسی لازم را ندارد؛ عقلانیت معطوف به انقلاب را ندارد و شرایط مخاطره را درک نمیکند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مهندس بازرگان رهبر یکی از جریانهای سیاسی مخالف رژیم پهلوی است، ولی قائل به تغییر نظام سیاسی نیست؛ بلکه قائل به حفظ آن است. او هرگز قائل به مبارزه با آمریکا نیست. آمریکا را دشمن مردم نمیداند، اما در کنار رهبری قرار گرفته که به هیچوجه خارج از نگاه ضداستعماری و اخراج آمریکا در منطقه جهان اسلام، فکر نمیکند.
«مهندس بازرگان برای جریان انقلاب اسلامی، نخستوزیر گذار است؛ اما نخستوزیری نیست که بتواند ما را گذر بدهد. لذا اگر ما به مشی مهندس بازرگان عمل میکردیم که مردم بفرمایید بروید خانههایتان، در فاصله کوتاهی بهواسطه یکی دو کودتا، داستانی تلخ برای انقلاب پیش میآمد و انقلاب اسلامی پای آن چیزی میرفت که مرسی در مصر رفت.»
توکلی با بیان اینکه ما نباید اشتباه جریان آزادیخواهی در ایران را که معتقد است با مدل مهندس بازرگان میتوان به آزادی رسید، تکرار کنیم، تصریح کرد: بازرگان زمانی آدرس چاهی را داد که اگر ما به آن آدرس میرفتیم، اکنون اسیر دیکتاتوری دیگری بودیم.
وی با طرح این پرسش که چهطور زمانی که دولت موقت در برابر حزب دموکرات مماشات کرد و مرحوم قرنی را برکنار کرد، چند روز بعد بلافاصله پادگان نقده خلعسلاح شد؟ گفت: نامههای مبادله شده میان احمدصدر حاجسیدجوادی وزیر کشور و قرنی موجود است و قابل تکذیب نیست. نتیجه این کارها جنگ کردستان بود که چندین هزار نفر از دو طرف کشته شدند. انقلاب با چه زحمتی توانست آن را جمع کند؟ لذا مدل آقای مهندس بازرگان در همان ابتدای انقلاب، کیان و تمامیت ارضی کشور را به هدر میداد.
این استاد تاریخ با تاکید بر اینکه بازرگان در دوران مسئولیتش بهشدت با نهادهای انقلابی مخالفت کرد، به واژه «اعتدال» اشاره کرد و گفت: امروز دوستان اعتدالطلب ما میگویند «اعتدال» و شعار اعتدال سر میدهند، اما اعتدال در آن زمان بهمعنای عقبرفت و تسلیمشدن در برابر دشمن و قاتل مردم را دوست دیدن بود.
«من نمیگویم که وقتی سرلشگر مدنی وزیر دفاع دولت بازرگان سربازی را از دو سال به یک سال کاهش داد و خیلیها را مرخص و پادگانها را تخلیه کرد، حتما از آمریکاییها پول گرفته است. اما وقتی او این کار را انجام داد، ارتش عراق و آمریکاییها فهمیدند که جریانی که در ایران قدرت سیاسی را دست گرفته، قوه آمره دفاعی و فهم استراتژیک ندارد؛ همچنانکه معتقدم پدر فکری دولت یازدهم هم فهم استراتژیک دفاع از کشور را ندارد. لذا من خطر جنگ را در دولت آقای روحانی بیشتر از دولت آقای احمدینژاد میدانم. اتفاقا تاریخ ثابت کرده هرجا دولتها ضعیفتر باشند، خطر جنگ بیشتر است. »
به گفته توکلی، اگر بعد از انقلاب تفکر مهندس بازرگان بر کشور حاکم میشد و میماند، اصلاً انقلاب مسیرهای بعدیاش را طی نمیکرد و استبداد خونخوارتری دوباره بر سر کار می آمد؛ این را عیناً امام گفتند. بنابراین وقتی مهندس بازرگان گفت که آقا ما فرصت بدهیم و انتخابات برگزار کنیم، امام گفتند که آن اشتباهی را که دکتر مصدق کرد تکرار نکنید.»
وی در ادامه به آخرین مقطع زندگی مهندس بازرگان اشاره کرد و افزود: وقتی قدرت به بنیصدر رسید، قرار شد او همان سیاستهای موردنظر بازرگان را با شعارهایی جدیدتر پیاده کند. بر همین اساس هم همه نهضتآزادیها و حتی بازرگان حول بنیصدر جمع شدند. سوال اینجاست که آیا برای مهندس بازرگان فرهیختهی دانشمندِ نماز شبخوانِ مومنِ معتقد که صدها شاگرد مثل بنیصدر دارد، زشت نبود که بیاید در تظاهرات 17 شهریور 59 یا 14 اسفند 59، پشت سر بنیصدر بایستد و مدافع او باشد؟!
«این کار نشان از سادهبینی، سادهلوحی و نشناختن وزن خود است؛ بازرگان وزن خودش را نمیدانست. تعارف که نداریم! خیلی از آدمها در جامعه ما وزن خود را نمیدانند. مهندس بازرگان از نظر علمی و اخلاقی بسیار فرهیخته فرد پاکدامنی بود و هیچکس نمیگوید که خدایناکرده ایشان ناپاک بوده؛ اما کسی که وزن خود را نداند، به این روز مبتلا میشود.»
این استاد دانشگاه به حضور بازرگان در مجلس شورای اسلامی اشاره کرد و اظهار داشت: در آن دوران جریان تروریستیای در کشور توسط سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. با بررسی سخنرانیهای بازرگان در مجلس، احساس میشود که نوعی دفاع از سازمان مجاهدینخلق در آن نهفته است؛ در حالیکه سازمان جنگ مسلحانه را علیه نظام شروع کرده بود. پس بازرگان این دوره، از گروههای تجزیهطلب و همچنین از روابط با آمریکا از طریق ایجاد رابطه با برژینسکی حمایت کرد. او حتی پشت بنیصدر -رییسجمهوری که به کشور خیانت کرد- ایستاد. بعد از سقوط بنیصدر، بازرگان همچنان پشت سر هم از سازمان مجاهدینخلق حمایت میکند.
به اعتقاد توکلی، نهضتآزادیها از جنایت سیاسی در داخل کشور ابراز انزجار نکردند. از سیاست گذشتهشان فاصله نگرفتند و بعد در جریان دفاع از سرزمین و مرز که فرزندان این کشور و نیروهای حزباللهی میرفتند در مرز دفاع میکردند، اینها پشت سر هم ادعا میکردند که شما به دلیل اینکه بحث از صدور انقلاب داشتید، خودتان متجاوزید و آتشبس کنید.
وی تصریح کرد: یکی از آدرسهای غلط مهندس بازرگان و نهضت آزادی در جریان جنگ، پیشنهاد مصالحه بود. وقتی جنگ به مراحل بعدی رسید، اینها ادعا میکنند که پس از آزادسازی خرمشهر باید جنگ پایان مییافت. شما قبل از آزادسازی خرمشهر کجای جنگ بودید؟ چه کردید؟ آیا تا قبل از آزادی اصرار بر آتشبس نداشتید؟ اگر ما تسلیم میشدیم آیا آن روندی که قبلا عثمانی و بعد دولت عراق در تصرف سرزمینی ایران کردند، اکنون پشت مرزهای ما در این طرف اروند نبود؟ دشمن خرمشهر و خوزستان را نمیگرفت؟
این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر بخشی از سرزمین ما در جنگ جدا میشد، آیا میتوانستیم بلوچستان و کردستان را هم حفظ کنیم؟ بله آن وقت کردستان، تجزیه میشد. وقتی شما خوزستان را رها کردید، کردستان را هم باید رها میکردید. لذا اولین میراث مهندس بازرگان میتوانست تجزیه ایران بود.
«من معتقدم مهندس مرد زمان خودش بود و اگر در جریان بعد از انقلاب میماند، انقلاب و نهضت اسلامی به هدر میرفت؛ اصلا انقلاب مردم ایران و جنبش آزادیخواهی مردم به هدر میرفت و دوباره دیکتاتوری برمیگشت. اگر به روش و توصیههایی که او داشت، عمل میکردیم، الان هم تمامیت ارضیمان را و هم آزدیهای سیاسیمان را از دست داده بودیم. »
توکلی چراغ راه قرار دادن مهندس بازرگانِ بعد و قبل از انقلاب را اشتباه بزرگ و فریب تاریخی دانست و افزود: هر کسی در ایران این مساله را ترویج کند یا خوب مهندس بازرگان را نمیشناسد، یا ظرفیتهای او را نمیداند و یا بازرگان برای او وسیلهای برای رسیدن به اهدافش است. همچنان که مرحوم دکتر شریعتی برای بسیاری از اینها وسیلهای بود.
«سروش خیلی جاها از ادبیات شریعتی استفاده کرد و خیلی جاها از ادبیات مولوی استفاده کرد؛ ولی الان هم از شریعتی و هم از مولوی عبور کردند. اصلا حرفها چیز دیگری شد و داستان دیگری درآمد. من معتقدم این جریان بهدلیل ماهیت خاص خود نسبت به رهبران خودش استفاده ابزاری میکند و این استفاده حتی برای خود مجموعه خطرناک است.»
به گفته وی، اگر در طول زمان روشنگری درست و آرام آرام در جامعه صورت گیرد، این جریان بهنوعی فرزندخواری رسیده. همچنان که شریعتی را استفاده کرده و کنار گذاشته، خاتمی را استفاده کرده و کنار گذاشته، بازرگان را هم استفاده کرده و کنار گذاشته. حداقل مساله این است که نگاه مهندس بازرگان اگر در ایران امتداد مییافت، ما هنوز در دوره پهلویها و دیکتاتوری آمریکاییها بودیم و دولتی مثل مصر و حسنی مبارک بر ما حکومت میکرد.
* تلاش برای تعدیل حکومت
* تسنیم: بازرگان در مرحله سوم زندگی خود که به عنوان یک رهبر سیاسی در نهضت آزادی ظهور و بروز داشت، چگونه عمل کرد؟
- توکلی: از سال 1340 به بعد مرحله سوم زندگی مهندس بازرگان آغاز میشود. او در این دوره در قامت رهبر یک جریان سیاسی ظهور و بروز پیدا میکند و ادامهدهنده خط استبدادستیزی دکتر مصدق و در تلاش برای کاهش قدرت در حوزه سلطنت است. در مانیفست اعلامی نهضت آزادی و یا قبل از آن در جبهه ملی، به مساله گرایش به اسلام و اسلامی کردن عموم جامعه اشاره نمیشود و بحث تحول حکومت مطرح نیست، بلکه تعدیل حکومت مطرح است؛ یعنی حکومت پهلوی استبداد نداشته باشد، ساواک، شکنجه و منع از آزادی انتخابات نباشد و حکومت با جامعه همراهی کند و مشارکتپذیری داشته باشد.
او چندی بعد در دادگاه نیز اشاره به این مطلب دارد و میگوید که شما بعد از ما با جریانهای برانداز و مسلح روبرو خواهید شد. این نشان میدهد که رژیم پهلوی حتی مخالفان معتدلی چون بازرگان را که قائل به براندازی نبودند و به اصلاح حکومت میاندیشیدند را هم تحمل نکرد. باز مهندس بازرگان شاید تندروتر بوده ولی رژیم پهلوی افراد سیاسی بسیار ملایمتر را هم تحمل نکردند.
مخالفت با دستگاه پهلوی و مواجهه هر فرد مبارز و انقلابی با ساواک به ریاست شخصی مثل تیمور بختیار، فرمانداری نظامی و نیروی شهربانی، و همچنین حمایت کامل آمریکا مواجه است، باعث شده بود مطلقاً کسی به فکر تغییر حکومت نباشد و همه تعدیلگرا شوند. حتی کمونیستها و حزب توده، نظریه تغییر حکومت را نداشتند. بهعنوان نمونه، کیانوری از اعضای تأثیرگذار کمیته مرکزی حزب توده ایران میگوید که تا سال 56-57 آقای ایرج اسکندری، دبیر اول حزب توده قائل به این بود که باید ما با آیتالله شریعتمداری همکاری کنیم تا با اجرای قانوناساسی به مشروطه سلطنتی مورد نظر در جنبش مشروطه بازگردیم.
بعد از ماجرای ترور شاه توسط عناصر حزب توده، در سال 1327 ملحقاتی به قانون اضافه شد که اختیار انحلال مجلس را به شاه داد و این مساله عملًا حکومت را به سمت دیکتاتوری مطلق پیش میبرد. از اینرو، اصرار جریانات سیاسی بر اجرای قانون مشروطه است تا در کنار آن اقتدار شاه کاهش یابد و ایران هم مثل انگلستان، نخستوزیر و نظام پارلمانی داشته باشد و شاه در همه مسائل دخالت نکند. بهعلاوه، جریانات سیاسی وقت با نشانههای استعماری در ایران مواجهاند؛ اما تلقی و تصور حذف پایگاههای آمریکایی در ایران را ندارند. در این شرایط خود نهضت آزادی دارای دو طیف نهضت آزادی در داخل کشور و نهضت آزادی خارج کشور است. نهضت آزادی در خارج، بهمراتب انقلابیتر و تندروتر است. آقایان شهید دکتر چمران، قطبزاده و ابراهیم یزدی بخشی از این مجموعه هستند. آنها کتاب «شورشگری و ضد شورشگری» را در آن برهه منتشر کردند و اینگونه اصول شورش، شیوههای الزام و اجبار حکومت و آوردن مردم در میدان مبارزه را آموزش میدادند اما نهضت آزادی داخل کشور به دلیل شرایط سخت داخل کشور مجبور بود ملایمتر سخن گوید.
*مهارت امنیتی امام در حمایت از بازرگان
در سال 1341 وقتی آقای طالقانی و بازرگان به اتهام اقدام علیه امنیتملی و... دستگیر میشوند، نهضت امامخمینی(ره) هم آغاز میشود. در آن برهه تلاش زیادی صورت میگیرد تا امام درباره اینها اظهارنظر کنند؛ اما امام تا زمانی که حکم دادگاه این دو نفر اعلام شد، هیچ اظهارنظری نکردند. بعد از آن، امام در ملاقات با دانشجویان درباره حکم آقای طالقانی و مهندس بازرگان صحبت کردند: «من خوف داشتم که اگر در موضوع بیدادگری نسبت به حجتالاسلام آقای طالقانی و جناب آقای مهندس بازرگان و سایر دوستان کلمهای بنویسم، موجب تشدید امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبدیل گردد. اینک که حکم جائرانه دادگاه اعلام شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ایران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا، بهقدری خلاف قوانین و مقررات در دادگاهها جریان دارد که موجب تاسف و تعجب است. محاکمات سری حبسهای قبل از ثبوت جرم، بیاعتنایی به دفاع مظلومین...» در حقیقت، امام دلیل اظهارنظر دیرهنگام در اینباره را نگرانی از سنگین شدن حکم محبوسین دانستهاند. اگر ایشان بهعنوان رهبر انقلاب از بازرگان و آقای طالقانی حمایت میکردند، خود این حمایت، سندی علیه این دو نفر میشد. این بخشی از آن مهارت امنیتی امام را نشان میدهد که بهعنوان رهبر انقلابیِ هدایتگر شورش و جریان انقلابی، میدانند که اظهارنظرشان چقدر میتواند در سرنوشت تکتک افراد نهضت موثر باشد.
برای ملموستر شدن مهارت امنیتی امام خمینی مثالی ذکر میکنم. من با آقای شیخ حسین غفاریان در مورد شهید اندرزگو مصاحبهای انجام دادم. ایشان میگفت: «قرار بود پیش امام خمینی (ره) بروم. شهید اندرزگو به من گفت که اگر شما اسم واقعی مرا نزد ایشان بگویی، اصلا من را نمیشناسند. خدمت امام رسیدم و به ایشان گفتم که من پیش آقای اندرزگو بودم و ایشان سلام رساندند. امام گفتند: آقای اندرزگو کیست؟ گفتم همان که در ماجرای ترور منصور دخالت داشت. امام گفتند که من اصلا او را نمی شناسم. هر چه نشانه دادم آقا گفتند نمیدانم کیست. بعد گفتم آقا من پیش شیخ عباس تهرانی بودم، سلام رساندند. امام لبخندی زدند و گفتند سلام ما را برسانید و هر کمکی که لازم دارند اجازه دارید از وجوهات برای ایشان انجام دهید.» این مساله نشان میدهد که امام حواسشان جمع بود و کاملا مسائل امنیتی را میفهمیدند. لذا در خصوص مهندس بازرگان هم در زمان اعلام حکم دست نگه میدارند و برای اینکه حکومت نتواند در بحث صدور اعلامیه بگوید حالا که آیتالله خمینی درباره شما اظهارنظر کرده، 5 سال هم روی حکم میگذاریم، پس از اعلام حکم اطلاعیه میدهند.
* حمایت نهضت آزادی از قیام 15 خرداد
* تسنیم: نهضت آزادی پس از قیام 15 خرداد و حرکت امام خمینی(ره) چه موضعی نسبت به این جریان جدید داشت؟
- توکلی: این نکته بسیار حائز اهمیت است که نهضت آزادی با اضلاع مختلفش، با جریان انقلاب همراه است و از قیام 15 خرداد حمایت کرد؛ اما جبهه ملی به جهت مخالفت مصدق، نه اعلامیه داد و نه حمایت کرد. دکتر مصدق در آن زمان معتقد بود که ما اینها را نمیشناسیم و معلوم هم نیست این آخوندها کجاییاند؟! مساله اینها ارباب رعیتی و اینهاست. به هر حال، دکتر مصدق و اعضای جبهه ملی از قیام 15 خرداد حمایت نکردند. کسانی هم که در زندان بودند، بر سر اعلام حمایت از 15 خرداد دچار اختلاف شدند. آقای نجاتی در کتاب «تاریخ 25 ساله ایران» آورده که این مساله (حمایت از قیام 15 خرداد) باعث انشقاق و انحلال جبهه ملی شد. جالب اینجاست که نهضت آزادی در این برهه در مخالفت با رژیم پهلوی، همراه امام است. این در حالی است که امام هنوز آن لایه اصلی نهضت خودشان را رو نکرده بودند و رژیم پهلوی هم شناختی در این زمینه ندارد.
* امام تغییرخواه بود نه تعدیلخواه
شناختی که حکومت از امام دارد این است که ایشان یک روحانی برجسته است. در گزارشات ساواک هم ایشان را به عنوان مرجع تقلید و استاد فلسفه و حکمت در قم میشناختند. در گزارشی که در 28 خرداد 1342 منتشر شد، مشخص میشود که شناخت اینها از امام کاملاً عمیق و دقیق است؛ اما علیرغم نگارش کتاب ایشان در سال 1322 علیه رضا شاه و به تعبیر ساواک «اعلیحضرت فقید»، توجه ندارند که ذهن این آدم تغییرخواه است نه تعدیلخواه. ایشان میخواهند نظام را تغییر دهند. اما آنها متوجه نشدند و آقای سیدحسین نصر میگوید که تا سال 57 هیچکدام از مقامهای رژیم پهلوی، شاه و خود ما هم کتاب ولایتفقیه را نخوانده بودیم و نمیدانستیم آیتالله خمینی در چه فکری است. برخورد حکومت با امام بهگونهای است که بیشتر به چشم یک ملا و آخوند حوزوی به ایشان نگاه میکند که در دنیای امروز حرفی برای گفتن ندارد و دنبال شهرت و عنوان است. نصر هم میگوید که ما نفهمیدیم. حتی احسان نراقی بهعنوان مشاور ارشد شاه و رئیس موسسه مطالعات اجتماعی در کتابش در خصوص وقایع سال 57 نوشته است: به شاه گفتم توهینهایی که به دکتر مصدق کردید، حالا برگشته. شاه گفت که شما داستان را نفهمیدی! بهخاطر اینکه اینها یاران دکتر مصدق نیستند که در خیابانها اعتراض میکنند؛ اینها طرفداران آخوندها هستند. طرفداران آیتالله خمینیاند. شاگردان مصدق نیستند. این نشان میدهد که حتی نراقی رییس مطالعات اجتماعی و جامعهشناس، در تشخیص اینکه این جریان الان دست کیست، دچار اشتباه شده است.
تا زمان انقلاب، نهضت آزادی بخشی از جریان مخالف رژیم پهلوی است و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، با نهضت همراهی دارند و اختلافی در بینشان نیست. شاید اصلیترین و جدیترین دلیل این همراهی، دشمن مشترک بود. بیتعارف نهضت آزادی در بین اقشار دانشگاهی و تیپهای به اصطلاح فرنگرفته، نزدیکترین جریان به مذهبیها بود. نهضت آزادیها اهل نماز و دعا هستند؛ بالاخره استاد دانشگاهی که عبا بیاندازد و در نماز جمعه و جماعت شرکت کند، در آن زمان تقریبا وجود نداشت؛ در حالیکه میان جریان امام و جبهه ملی و یا چپ فاصله عمیقی وجود دارد. بازرگان در این سالها سوابقی همچون مبارزه علیه استبداد، زندان و تهیه و توزیع اعلامیههای مختلفی در دفاع از نهضت امام را در کارنامه خود دارد. ضمن اینکه رهبران نهضت، دغدغههای دینمدارانه داشتند. باید گفت این یک فریب سیاسی و تاریخی است که رهبران نهضت را فاقد دغدغههای دینمدارانه معرفی کنیم اما قطعاً دغدغه و نوع نگرش آنها متفاوت است.
* تسنیم: اشاره کردید که نهضت آزادی و برخی دیگر از جریانات مخالف شاه، بهدنبال تغییر حکومت نبودند. نحوه مواجهه این جریانات و خصوصاً نهضت آزادی پس از درک دیدگاه امام چگونه بود؟ آنها در این پازل چگونه نقشآفرینی کردند؟
- توکلی: واقعیت این است که بازرگان هم فکر نمیکرد که نهضت امام، بهدنبال تغییر نظام سیاسی باشد. حتی سازمان مجاهدینخلق هم که جنگ مسلحانه به راه انداخت، فاقد یک تئوری منسجم حکومتی برای نظام سیاسی بود. هیچکدام از جریانات مخالف حکومت، بهجز جریان اسلامگرا، چه بهصورت منسجم و چه پراکنده، تئوری حکومتی نداشتند. برای نهضت آزادی که نوعی نگاه روشنفکرانه به اسلام و نگاه آزادیخواهانه به حکومت داشت، آزادی سیاسی و نفی استبداد و سلطه مهم بود؛ اما نفی سلطه را نه بهمعنای مبارزه با استکبار بلکه بهمعنای اصلاح امور میدانست. بر همین اساس، در ادبیات نهضتآزادی بیشترین نقد به جمهوریخواهان است و حتی علیه جمهوریخواهان نزد دموکراتها گلایه میبرند. ابراهیم یزدی در کتاب «آخرین تلاشها در آخرین روزها» از سیاستهای نیکسون، کسینجر و جمهوریخواهان در ایران و حمایت آنها از خشونت علیه مردم گله میکند. این نشان میدهد که آنها با شکنجه، ساواک، دیکتاتوری رژیم و سرکوب مخالفند و تغییر حکومت را نمیخواهند. اگر محمدرضا شاه عقل خود را بهکار میانداخت، اوضاع را تعدیل میکرد، امور را به مجلس و نخستوزیر واگذار میکرد و خودش هم دنبال بازیهای خودش میرفت؛ خیلی از این مخالفتها را نداشت اما عقلش نرسید.
* بازرگان: رهبر معنوی نهضت امام خمینی است
در جریان انقلاب اسلامی زمانیکه جنبش اسلامی امام خمینی اوج گرفت و رهبری آن متوجه حضرت امام شد، روزنامه لوموند مصاحبهای با مهندس بازرگان انجام داد. خبرنگار از بازرگان میپرسد «شما رهبر نهضت ایران را چه کسی میدانید؟» او هم میگوید که این نهضت دو رهبر دارد، یک رهبر منفی و یک رهبر مثبت؛ شخص اعلیحضرت بهخاطر کارهایی که انجام میدهند و باعث گسترش نهضت میشوند، رهبر منفی نهضت هستند و رهبر مثبت نهضت نیز آیتالله خمینی هستند که نهضت را رهبری میکنند. این بسیار مهم است که در این زمان مهندس بازرگان اذعان به رهبری امام و غلبه رهبری روحانیت دارند. اما مساله اینجاست که او تلقی تغییر نظام سیاسی را ندارد.
* مرسی و اخوانالمسلمین گرفتار نگاه بازرگان شدند
وقتی امام به پاریس تبعید شدند، بازرگان ملاقاتی با ایشان داشت. وی میگوید «خدمت امام رفتم و گفتم الان شرایط فراهم شده و رژیم پهلوی تضعیف شده است؛ شما اجازه دهید که ما درخواست برگزاری انتخابات آزاد را بدهیم و با برگزاری انتخابات آزاد مجلس را در دست بگیریم و از طریق به دست گرفتن مجلس، اقدام به اصلاح قانون اساسی کنیم.» امام مخالفت میکنند و میفرمایند که شما بروید به فکر تشکیل دولت باشید و در این فکر که با دولت فعلی وارد مذاکره شوید و بسترتان را بر روی بستر این دولت بگذارید، نباشید. بعد بازرگان میگوید که «آقا اگر ما بخواهیم به فکر تشکیل دولت باشیم، ارتش و آمریکا نمیگذارند.» در واقع، ارتش و آمریکا دو مانع اساسی در ذهن بازرگان بودند ولی امام در کمال اطمینان گفتند که وقتی من آمدم، خودم همه مشکلات را حل میکنم و همه موانع را از سر راه برمیدارم. تلقی ایشان در این زمان معطوف به این واقعیت است که او در جریان و جامعه قدرتی در خودش نمیدید که بتواند نظام سیاسی را تغییر دهد و بتواند وضعیت موجود را متحول کند. همچنانکه مرسی و جنبش اخوانالمسلمین هم گرفتار همین تصور شدند و سعی کردند با حکومت سابق تعامل کنند و کسانی هم که در داخل کشور فکر میکردند امام در جریان انقلاب اشتباه کرد، همین توصیهها را به محمد مرسی رئیسجمهور سابق مصر نوشتند.
* پیامدهای نگران کننده عدم حضور مردم در صحنه
* تسنیم: تلاش مهندس بازرگان برای عدم تغییر نظام سیاسی و همکاری با حکومت وقت و کاهش اختیارات شاه، چه ایرادی داشت؟
- توکلی: اگر تلقی مهندس بازرگان بر ایران حاکم میشد و آن جملهای که آن روز گفت که مردم شما انقلاب کردید و حالا بروید در خانههایتان، ماجرایی شبیه آن چیزی که بر سر دکتر مصدق آمد، در اول انقلاب هم تکرار میشد. یعنی ارتشبد نصیری، اویسی، رحیمی،هویدا و... باشند؛ ارتش هم دست نخورده و همه آن ساختار و ابزار قدرت سر جایش بماند و مردم هم به خانههایشان بروند و امور را به دولت بسپارند.
اکنون اصرار دکتر سریعالقلم مبنی بر اینکه سیاستخارجی را از خیابانها جمع کنند، باید هوشمندانه باشد. پدر فکری دولت باید بداند که چنین اقدامی چه نتیجهای میدهد؟ وی میداند که به لحاظ تاریخی اگر مردم از خیابانها بروند، چه پیامدی برای انقلاب به وقوع خواهد پیوست. این بسیار خطرناک است که یک استراتژیست در مقام مشاور ارشد رییسجمهور، سربازانش را در وضعیت جنگی مرخص کند و بگوید بفرمایید بروید؛ همچنانکه آقای ظریف در وضعیت جنگی میگوید که ما امکان جنگ نداریم و با یک بمب همه چیز ما از هم میپاشد.
این نگاه بسیار نگرانکننده است. یعنی دو تن از استراتژیستهای اصلی دولت یا میترسند یا میخواهند به نیروها بگویند بروید منزل خودتان که ما مستحضر به مهارت دیپلماتیک خودمان هستیم. در جاییکه ما مستحضر به حمایتهای مردمی هستیم، این آقایان مستحضر به ژستهای دیپلماتیک هستند. فکر نمیکنم غرب با آن تصویری که آدمهای خونخواریاند و خود آقای ظریف میگفت اینها جنایتکارانی هستند که مجهز به بمب اتماند، در برابر ژست دیپلماتیک این آدمها تسلیم شوند و امتیازات اساسی بدهند.
* بازرگان 500 قبضه اسلحه به دموکراتها داد
* تسنیم: به دوره چهارم زندگی بازرگان بپردازیم. او در قامت یک نخستوزیر چگونه حکومت کرد؟
- توکلی: وقتی آقای مهندس بازرگان نخستوزیر شد، نخستوزیری بود معتقد به حفظ ساختارهای موجود در کنار نهضت انقلابیای که کاملاً معتقد به تغییر ساختار موجود است. در اینجا اختلاف پیش آمد؛ نخستوزیری که میگوید سران نظامی رژیم گذشته، سازمانهای امنیتی و بقیه تشکیلات اینها باقی بماند و جریان انقلابیای که بر کنار گذاشتن آنها تاکید میورزد و چنین مسالهای را اجتناب ناپذیر میداند. نخستوزیر میگوید من نباید در فضای بینالمللی چهرهام مخدوش شود، زیرا عضو سازمان حقوقبشرم؛ بنابراین با گروهها برخورد نمیکنم. لذا وقتی اعضای حزب دموکرات از ایشان اسلحه میخواهند، علیرغم همه مخالفتهایی که مرحوم سرلشگر قرنی انجام داد، 500 قبضه اسلحه به آنها میدهد. قرنی بهعنوان یک استراتژیست نظامی میداند که وقتی شما به دشمنتان اسلحه میدهید، چه اتفاقی میافتد. او میداند که وقتی به کسانیکه سابقه فعالیتهای تجزیهطلبانه دارند، پانصد قبضه اسلحه میدهید، نمیتوانید این اسلحه را از دستشان در بیاورید. قرنی میداند که ارگان نظامی او در پادگان سنندج نباید خلع سلاح و تخلیه شود. اینجا ما با سیاستمداری روبهرو هستیم که علیرغم مذهبی بودن و رهبری جریانی اصلاحخواهانه،کفایت سیاسی لازم را ندارد؛ عقلانیت معطوف به انقلاب را ندارد و شرایط مخاطره را درک نمیکند.
* بازرگان قائل به مبارزه با آمریکا نبود
این مساله به این خاطر است که گاهی اوقات خیراندیشیهای بیش از حد ما به سادهبینی منتهی میشود. گاهی مسائل جامعه بهگونهای دیگر است. آیا من که در کلاس اول دبیرستان شاگرد اولم، آیا در بین صدها شاگرد اول دیگر هم شاگرد اولم؟! نه. ممکن است در بین آنها صدم باشم. مهندس بازرگان تا اینجا رهبر یکی از جریانهای سیاسی مخالف رژیم پهلوی است، ولی قائل به تغییر نظام سیاسی نیست؛ بلکه قائل به حفظ آن است. او هرگز قائل به مبارزه با آمریکا نیست. آمریکا را دشمن مردم نمیداند، اما در کنار رهبری قرار گرفته که به هیچوجه خارج از نگاه ضداستعماری و اخراج آمریکا در منطقه جهان اسلام، فکر نمیکند. حوزه عمل و اندیشه بازرگان در ارتباط با جریان انقلاب و جریان تشیعی که موج جدیدی از بازخیزی دارد، محدود است.
* مشی بازرگان به کودتا میانجامید
مهندس بازرگان برای جریان انقلاب اسلامی، نخستوزیر گذار است؛ اما نخستوزیری نیست که بتواند ما را گذر بدهد. او شخصیت گذار است، ولی شخصیت گذر نیست؛ یعنی او میتواند جایی بایستد و جریانی برود، اما کسی نیست که بتواند شما را از جنگل انقلاب و تحولات سیاسی عبور دهد. لذا اگر ما به مشی مهندس بازرگان عمل میکردیم که آقا ما انقلاب کردیم و مردم بفرمایید بروید خانههایتان، در فاصله کوتاهی بهواسطه یکی دو کودتا، داستانی تلخ برای انقلاب پیش میآمد و انقلاب اسلامی پای آن چیزی میرفت که مرسی در مصر رفت.
الان در مصر یک مدت کشتار صورت میگیرد و در نهایت همه خسته میشوند و میروند پی کارشان تا حکومت تثبیت شود. یا مردم باید بیایند دنبال جنگ انقلابی و آنقدر همدیگر را بزنند تا در آخر به مصالحهای برسند که ممکن است حالت دوم اتفاق بیفتد. اگر ما بر اساس روند فکری بازرگان در انقلاب عمل میکردیم، آقای هویدا و اویسی (که افتخار کشتار مردم در 15 خرداد را داشت)، سپهبد مقدم و همه باید در حکومت میماندند؛ حکومت پهلوی و ساختار استبداد باید میماند.
* با روش بازرگان در چاه دیکتاتوری میافتادیم
ما نباید اشتباه جریان آزادیخواهی در ایران را که معتقد است با مدل مهندس بازرگان میتوان به آزادی رسید، تکرار کنیم. بازرگان زمانی آدرس چاهی را داد که اگر ما به آن آدرس میرفتیم، اکنون اسیر دیکتاتوری دیگری بودیم. خوب است بدانیم همانطور که مواجهه با شورش و انقلاب قانون خودش را دارد، ضد شورشگری هم قانون دارد. همانطور که انقلابیگری قانون دارد، ضدانقلابیگری هم قاعده و قانون دارد. این چیزی است که ممکن است جامعهشناسی ما خیلی به آن توجه نکند؛ اما در روانشناسی انقلاب میتوانیم به آن فکر کنیم. چهطور زمانی که دولت موقت در برابر حزب دموکرات مماشات کرد و مرحوم قرنی را برکنار کرد، چند روز بعد بلافاصله پادگان نقده خلعسلاح شد؟ علیرغم اصرار قرنی که میگفت اجازه ندهید پادگانها تخلیه شود، او را برکنار کردند و فقط با حرکت فانتوم و سر و صدایی که در آسمان ایجاد میکردند میخواستند پادگان را حفظ کنند. نامههای مبادله شده میان احمدصدر حاجسیدجوادی وزیر کشور و قرنی موجود است و قابل تکذیب نیست. نتیجه این کارها جنگ کردستان بود که چندین هزار نفر از دو طرف کشته شدند. انقلاب با چه زحمتی توانست آن را جمع کند؟ لذا مدل آقای مهندس بازرگان در همان ابتدای انقلاب، کیان و تمامیت ارضی کشور را به هدر میداد.
* تسنیم: این اشتباه ناخواسته بود یا خواسته؟
- توکلی: من عرضم این است که این تئوری اشتباه بود. مثلا من که علوم انسانی خواندم، تا یک مرحلهای میتوانم چهار تا حساب ریاضی را بدانم ولی من که بلد نیستم پل بسازم. حالا شما بگو آقا پل بساز! من هم شاید آن را بسازم اما نمیتوانم مقاومت مصالح و میلگرد و ... را محاسبه کنم، در نتیجه پل سقوط میکند. بنابراین پل ساختهشده مهندس بازرگان در ایران، سقوط کرد. افراد بسیار زیادی هم در پل ساختهشده کشته شدند.
* عقبگرد و تسلیمشدن معنای «اعتدال» بازرگان
بعدها هم بازرگان در دوران مسئولیتش بهشدت با نهادهای انقلابی مخالفت کرد. امروز دوستان اعتدالطلب ما میگویند «اعتدال» و شعار اعتدال سر میدهند، اما اعتدال در آن زمان بهمعنای عقبرفت و تسلیمشدن در برابر دشمن و قاتل مردم را دوست دیدن بود. ابراهیم یزدی که در کتابش صریحا نقش برژینسکی را در کشتار مردم ایران آورده، چهطور با این عامل کشتار مردم سر یک سفره بهعنوان دوست نشست و ملاقات کرد؟! این نگاه در آن زمان در جامعه ما بهشدت عقبمانده، ناکافی و ناکارآمد بود؛ بههمین خاطر هم بهطور طبیعی از چرخه انقلاب ساقط شد.
* پدر فکری دولت فهم استراتژیک دفاع از کشور را ندارد
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که آمریکاییها پتانسیل این جریان را شناسایی کرده بودند و میدانستند که این جریان نمیتواند ضد منافع آمریکا و در راستای منافع آمریکا در ایران عمل کند و خود به خود در نقش سیاستمداران هماهنگ با غرب عمل خواهد کرد. من نمیگویم که وقتی سرلشکر مدنی وزیر دفاع دولت بازرگان سربازی را از دو سال به یک سال کاهش داد و خیلیها را مرخص و پادگانها را تخلیه کرد، حتما از آمریکاییها پول گرفته است. اما وقتی او این کار را انجام داد، ارتش عراق و آمریکاییها فهمیدند که جریانی که در ایران قدرت سیاسی را دست گرفته، قوه آمره دفاعی و فهم استراتژیک ندارد؛ همچنانکه معتقدم پدر فکری دولت یازدهم هم فهم استراتژیک دفاع از کشور را ندارد.لذا من خطر جنگ را در دولت آقای روحانی بیشتر از دولت آقای احمدینژاد میدانم. اتفاقا تاریخ ثابت کرده هرجا دولتها ضعیفتر باشند، خطر جنگ بیشتر است. هرجا دولتها متصلبتر باشند و ایستادگی و مقاومت بیشتری داشته باشند و کمربندها را سفتتر ببندند، خطر وقوع جنگ کمتر خواهد بود.
ما در آن زمان در وضعیت انقلابی بودیم؛ اما شما نمیتوانید با وجود انقلابیبودن، ژست دیپلمات، حقوقبشری و اصلاحطلبی بگیرید. شما اگر بخواهید در میدان جنگ با دشمنتان خوشوبش و او را بغل کنید او اولین کاری که خواهد کرد این است که خنجر را به پهلوی شما فرو خواهد کرد. ممکن است با شما روبوسی کند اما مثل فیلم گلادیاتور است؛ شاهزادهای که میخواهد گلادیاتور را از پا درآورد، اول او را ظاهرا در آغوش میگیرد و بعد خنجر را فرو میکند. کسی هم متوجه نمیشود و میگویند اینها همدیگر را بغل کردهاند.
* دولت موقت انگیزه دفاع از کشور را نداشت
ما در آن دوران در وضعیت پرمخاطرهای قرار داشتیم. چرا در فاصله کوتاهی عراقیها شروع به عملیات کردند؟ ما بهدلیل ضعف دستگاه مرکزی، 458 حمله از عراق به سمت نقاط مرزی داشتیم. این فقط گردن بنیصدر نبود؛ بلکه از اول دولتی که بر سر کار آمد، دولت کند و ناکارآمدی بود و انگیزه دفاع از کشور را نداشت و این برای صدام منتظر فرصت بهترین زمان بود. تاریخ منازعات ارضی و مرزی ما در مواجهه با عثمانی و عراق و همسایگان این واقعیت را به خوبی روایت میکند.
امروز باید به جوانان گفت که اگر بعد از انقلاب تفکر مهندس بازرگان بر کشور حاکم میشد و میماند، اصلاً انقلاب مسیرهای بعدیاش را طی نمیکرد و استبداد خونخوارتری دوباره بر سر کار می آمد؛ این را عیناً امام گفتند. بنابراین وقتی مهندس بازرگان گفت که آقا ما فرصت بدهیم و انتخابات برگزار کنیم، امام گفتند که آن اشتباهی را که دکتر مصدق کرد تکرار نکنید؛ چون مصدق آمد به رژیم پهلوی فرصت داد و زمانیکه باید محمدرضا را برکنار میکردند، نکردند و در نهایت ارتش کودتا کرد و محمدرضا شاه رفت و رضاشاه- به جهت دیکتاتور شدنش- برگشت. لذا امام دستور میدهند که بفشارید گلوی این مار را تا خفه شود؛ حتی مثال مار را میزنند و میگویند که الان در اثر سیاست و فعالیت مردم، پهلوی مثل مار یخزده شده؛ اگر به این مار فرصت دهیم دوباره آفتاب میخورد و گرم میشود و خشونت و دیکتاتوری بدتر از گذشته را به جریان خواهد انداخت. لذا ما نباید اشتباه کنیم. باید به سرعت به فکر تغییر نظام سیاسی باشیم.
*تسنیم: این حرف برای چه زمانی است؟
- توکلی: این برای آذر 57 است که مهندس بازرگان به سفر پاریس رفته بود. آنهایی هم که الان شعارهای دیکتاتورستیزی میدهند، باید بدانند که اتفاقا در سایه فکر امام است که این آزادی و دفاع از انقلاب اسلامی و دفاع از مرزها صورت گرفت.
* اصلاحطلبان بازرگان را جادهصاف کن امپریالیسم میدانستند
وقتی جلوتر میآییم میبینیم که هم جریانی که امروزه با راست معرفی میشود و هم جریان چپ، مخالفان جدی بازرگان بودند. در گذشته بیشتر حزباللهی بودند که بعدها تیم فعالترها و انقلابیترهایشان به جریان چپ تبدیل شدند. اتفاق این است که در این زمان اینها معتقدند که بازرگان بهتعبیر کمونیستهای آن روز «جاده صافکن امپریالسم» است. این بدان معنی است که نه اینکه مهندس بازرگان وابسته باشد، بلکه نوع فکر و نگرش او، زمینه بازگشت امپریالیسم و استبداد را فراهم میکند.
مبارزه با مهندس بازرگان در دستور کار طیفهای تندروتر از روشنفکران و حتی نهضتآزادی هم قرار میگیرد. انتقاداتی که ابوالحسن بنیصدر، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده به سیاستخارجی سنجابی دارند، انتقاداتی که بعدها قطبزاده به سیاست خارجی یزدی وارد میکند و همچنین انتقادات بنیصدر به سیاست خارجی اینها، نشان میدهد که اعضای جریان روشنفکری نیز در این زمان با یکدیگر متحد نبودند. اینها برای اینکه میخواستند سر جای هم بنشینند، همدیگر را بهشدت تضعیف کردند. بنابراین فکر نکنید که این جریان را بیشتر انقلاب اسلامی حذف کرد. پیش از انقلاب و زودتر از جریان اسلامگرایان شورای انقلاب و... اعضای نهضت آزادی سر هم را زیر آب کردند. الان هم اگر فرصتی باشد همین کار را با هم خواهند کرد. مشکل اینجاست؛ لذا اینها زودتر از دیگران هم را حذف کردند.
* زشت نبود بازرگان پشت سر بنیصدر بایستد؟
* تسنیم: مرحله آخر زندگی مرحوم بازرگان چگونه بود؟
- توکلی: وقتی قدرت به بنیصدر رسید، قرار شد او همان سیاستهای موردنظر بازرگان را با شعارهایی جدیدتر پیاده کند. بر همین اساس هم همه نهضتآزادیها و حتی بازرگان حول بنیصدر جمع شدند. سوال اینجاست که آیا برای مهندس بازرگان فرهیختهی دانشمندِ نماز شبخوانِ مومنِ معتقد که صدها شاگرد مثل بنیصدر دارد، زشت نبود که بیاید در تظاهرات 17 شهریور 59 یا 14 اسفند 59، پشت سر بنیصدر بایستد و مدافع او باشد؟! این کار نشان از سادهبینی، سادهلوحی و نشناختن وزن خود است؛ بازرگان وزن خودش را نمیدانست. تعارف که نداریم! خیلی از آدمها در جامعه ما وزن خود را نمیدانند. مهندس بازرگان از نظر علمی و اخلاقی بسیار فرهیخته فرد پاکدامنی بود و هیچکس نمیگوید که خدایناکرده ایشان ناپاک بوده؛ اما کسی که وزن خود را نداند، به این روز مبتلا میشود.
جالب است که وقتی آیتالله طالقانی از دنیا میرود، روابط نهضت آزادیها با روحانیت عملاً منقطع میشود. حتی دوستان متمایل به نهضت آزادی، دوستان روحانی خودشان را هم در اندازه خود، قبول ندارند. برای مثال، در مراسم دفن مرحوم بازرگان، آقای یوسفیاشکوری حضور دارد اما علیرغم حضور او، آقای سحابی نماز میت را میخواند. یعنی حتی حاضر نیستند در حد یک نماز میت خواندن پشت سر معروفترین چهره روحانی حامی خودشان نماز بخوانند یا اینکه او را در حد خواندن نماز میت عادل نمیدانند. اینها بعد از این اتفاق، روابط خود را با روحانیت قطع کردند.
* بازرگان از مجاهدین خلق حمایت میکرد
چندی بعد، مهندس بازرگان بهعنوان نماینده مردم تهران با رای بالایی وارد مجلس شد. در آن دوران جریان تروریستیای در کشور توسط سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. با بررسی سخنرانیهای بازرگان در مجلس، احساس میشود که نوعی دفاع از سازمان مجاهدینخلق در آن نهفته است؛ در حالیکه سازمان جنگ مسلحانه را علیه نظام شروع کرده بود. پس بازرگان این دوره، از گروههای تجزیهطلب و همچنین از روابط با آمریکا از طریق ایجاد رابطه با برژینسکی حمایت کرد. او حتی پشت بنیصدر -رییسجمهوری که به کشور خیانت کرد- ایستاد. بعد از سقوط بنیصدر، بازرگان همچنان پشت سر هم از سازمان مجاهدینخلق حمایت میکند. این فاجعه است که شخصیت اخلاقیای همچون مهندس بازرگان از تروریسم در ایران بهعنوان فرزندان مجاهد و مومن دفاع کند. تروریسمی که به فاصله کوتاهی معلوم میشود که هم با آمریکاییها و هم با عراق، اصلیترین دشمن ما مرتبط بوده.
نهضتآزادیها از جنایت سیاسی در داخل کشور ابراز انزجار نکردند. از سیاست گذشتهشان فاصله نگرفتند و بعد شاهدیم که در جریان دفاع از سرزمین و مرز که فرزندان این کشور و نیروهای حزباللهی میرفتند در مرز دفاع میکردند، اینها پشت سر هم ادعا میکردند که شما به دلیل اینکه بحث از صدور انقلاب داشتید، خودتان متجاوزید و آتشبس کنید. سوال این است که اگر ما در آن شرایط آتشبس میکردیم، آیا میتوانستیم سرزمینهایمان را پس بگیریم؟ چه کسی توانسته از طریق آتشبس سرزمین خودش را آزاد کند. آیا مصر توانست؟ سینا را هم نگرفت. مصر بر اساس قرارداد کمپدیوید اجازه قرار دادن نیروی نظامی در سینا را ندارد. پروژهای که الان قرار است در صحرای سینا اجرا شود، آوردن طوایفی از مهاجران اروپای شرقی و اوکراین است که دولتی اروپایی در سینا درست کنند که بین مصر و اسرائیل حائل شود تا امنیت اسرائیل را تضمین کند. مگر قبرس و سوریه و دیگران سرزمینشان را پس از آتشبس گرفتند؟
* آدرس غلط مهندس بازرگان در جنگ
یکی از آدرسهای غلط مهندس بازرگان و نهضت آزادی در جریان جنگ، پیشنهاد مصالحه بود. وقتی جنگ به مراحل بعدی رسید، اینها ادعا میکنند که پس از آزادسازی خرمشهر باید جنگ پایان مییافت. سوالم از نهضت آزادی این است که شما قبل از آزادسازی خرمشهر کجای جنگ بودید؟ چه کردید؟ آیا تا قبل از آزادی اصرار بر آتشبس نداشتید؟ اگر ما تسلیم میشدیم آیا آن روندی که قبلا عثمانی و بعد دولت عراق در تصرف سرزمینی ایران کردند، اکنون پشت مرزهای ما در این طرف اروند نبود؟ دشمن خرمشهر و خوزستان را نمیگرفت؟ اگر بخشی از سرزمین ما در این سمت جدا میشد، آیا میتوانستیم بلوچستان و کردستان را هم حفظ کنیم؟ بله آن وقت کردستان، تجزیه میشد. وقتی شما خوزستان را رها کردید، کردستان را هم باید رها میکردید. لذا اولین میراث مهندس بازرگان میتوانست تجزیه ایران بود.
میراث بسیار مهم و برجایمانده ایشان، حمایت او از تروریسم سازمان مجاهدین است. چه کسی میتواند کشتن 11هزار انسان بیگناه در ایران را در جریان عملیات تروریستی قبول کند؟ تلقی اینکه این داستان در مسیر رقابت سیاسی است را نمیتوان پذیرفت. نمیشود این تلقی را بهعنوان مخالفت یا رقابت سیاسی دید.
* یک بازرگان و دو مسیح(ع)
پس مهندسِ بعد از انقلاب با بازرگان قبل از انقلاب تفاوت دارد. نکته جالب اینجاست که مهندس بازرگانی که قبل از انقلاب در تفاسیر خودش از حضرت عیسی(ع) بهعنوان پیامبر مخالف ظلم و ستم یاد میکند، در تلاش برای ایجاد اقناع و تسلیم و مصالحه برابر متجاوزگران و ارتش نظام بعثی عراق به همان حضرت عیسی استناد میکند که پیامبر صلح است. کدام عیسی(ع) و کدام پیامبر؟! به همین صورت باید پرسید کدام بازرگان و در چه زمان؟ ما باید قبول کنیم که بعضی از شخصیتها در یک دایره محدودی انسانهای بزرگی هستند و نمیشود به آنها حتما دایره نامحدود داد. این ظلم تاریخی خواهد بود و دروغ بزرگ تاریخی و خودستایی نادرست تاریخی که ما شخصیتی را در زمانی که ظرفیتها محدود و اندازهها مشخص بود، بخواهیم به همه زمانها تعمیم دهیم.
* نسخه بازرگان پس از انقلاب، سمی مهلک بود
من معتقدم مهندس مرد زمان خودش بود و اگر در جریان بعد از انقلاب میماند، انقلاب و نهضت اسلامی به هدر میرفت؛ اصلا انقلاب مردم ایران و جنبش آزادیخواهی مردم به هدر میرفت و دوباره دیکتاتوری برمیگشت. اگر به روش و توصیههایی که او داشت، عمل میکردیم، الان هم تمامیت ارضیمان را و هم آزدیهای سیاسیمان را از دست داده بودیم. چون وقتی ارتش عراق میآمد و خوزستان را میگرفت و از این طرف کردستان را هم میگرفتند بعد آذربایجان را میگرفتند و تجزیه سرزمینی صورت میگرفت و نظام سقوط میکرد، معلوم نبود در این اوضاع چه حکومت وابستهای بر سر کار میآمد و چه نوع دیکتاتوری میتوانست بر مرکز حاکم شود؟ لذا اگر نسخههای مهندس بازرگان در قبل از پیروزی در جامعه ما، حداقل مرهمی بر زخمهای ما بود، در دوران بعد از انقلاب بهدلیل تاریخ گذشته بودن آن مرهم، سمی مهلک میشد.
اشتباه بزرگ و فریب تاریخی است که بخواهیم مهندس بازرگان بعد از انقلاب و یا حتی قبل انقلاب را بهعنوان چراغ راه آیندهمان انتخاب بکنیم. هر کسی در ایران این مساله را ترویج کند یا خوب مهندس بازرگان را نمیشناسد، یا ظرفیتهای او را نمیداند و یا بازرگان برای او وسیلهای برای رسیدن به اهدافش است. همچنان که مرحوم دکتر شریعتی برای بسیاری از اینها وسیلهای بود. سروش خیلی جاها از ادبیات شریعتی استفاده کرد و خیلی جاها از ادبیات مولوی استفاده کرد؛ ولی الان هم از شریعتی و هم از مولوی عبور کردند. اصلا حرفها چیز دیگری شد و داستان دیگری درآمد. من معتقدم این جریان بهدلیل ماهیت خاص خود نسبت به رهبران خودش استفاده ابزاری میکند و این استفاده حتی برای خود مجموعه خطرناک است. یعنی اگر در طول زمان روشنگری درست و آرام آرام در جامعه صورت گیرد، این جریان بهنوعی فرزندخواری رسیده. همچنان که شریعتی را استفاده کرده و کنار گذاشته، خاتمی را استفاده کرده و کنار گذاشته، بازرگان را هم استفاده کرده و کنار گذاشته. حداقل مساله این است که نگاه مهندس بازرگان اگر در ایران امتداد مییافت، ما هنوز در دوره پهلویها و دیکتاتوری آمریکاییها بودیم و دولتی مثل مصر و حسنی مبارک بر ما حکومت میکرد.
انتهای پیام/