نفوذ معنوی مرحوم پرورش در نمایندگان مجلس/ وی تربیت را مقدم بر تعلیم میدانست
خبرگزاری تسنیم: استاد پرورش با توجه به ادب و منش خوب و دید بلندی که داشت، اگرچه در اقلیت مجلس بود، اما نفوذ معنوی خاصی در میان نمایندگان داشت و علیرغم عضویت در فراکسیون اقلیت، در برهههایی از مجلس سوم بهعنوان کارپرداز عضو هیات رییسه مجلس هم بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی تسنیم، داود حاجیناصری نماینده مردم زنجان در مجلس سوم در یادداشتی شفاهی به بیان خاطراتی از دوره همکاری با استاد اکبر پرورش در مجلس شورای اسلامی و تبیین ویژگیهای اخلاقی و منش رفتاری وی پرداخت. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
من در فاصله بهمن 53 تا خرداد 58 دوره کارشناسی را در شهر اصفهان و در دانشگاه صنعتی اصفهان گذراندم. البته در آن دوره مساله اعتصابات دانشجویی پیش آمد و فعالیت دانشگاهها برای مدتی دچار اخلال شد.
در آن دوره، ما ضمن تحصیل، کار هم میکردیم؛ ابتدا در ذوبآهن اصفهان بودم اما بهدلیل اینکه میخواستم داخل شهر باشم و دسترسیام به دانشگاه آسانتر باشد، بهعنوان دفتردار به آموزش و پرورش رفتم. زمانی که من در مدرسه راهنمایی حکیم سنایی اصفهان مشغول به کار بودم، مرحوم آقای پرورش بهعنوان یکی از دبیران خوب و مبرز ادبیات فارسی در اصفهان مشهور بود. او ضمن اینکه در ادبیات فارسی ورود خوبی داشت و دارای ذوق و سلیقه عرفانی بود و با اشعار مانوس بود، بر روی دانشآموزان دبیرستانی هم کار میکرد. البته آقای پرورش علاوه بر تربیت دانشآموزان در مدارس، جلسات مذهبی، فرهنگی و اجتماعی را هم تشکیل میداد و در چارچوب مسائل اجتماعی، تعلیمات اسلامی و دینی را همراه با ذوق ادبی خاص خودشان به نسل نوجوان و جوان منتقل میکرد.
در دوره اوجگیری انقلاب اسلامی نیز آقای پرورش با بیت مرحوم آیتالله خادمی از پیشتازان انقلاب اسلامی در ارتباط بود. بیانیهها و اعلامیههایی که حضرت امام(ره) از نجف و از پاریس به ایران میفرستادند، از شهر یزد و از سوی آیتالله شهید صدوقی برای آیتالله خادمی و دیگر روحانیون پیشتاز و مبارز انقلابی ارسال میشد. میخواهم عرض کنم که مرحوم آقای پرورش ضمن تدریس و فعالیت علمی، از فعالان اجتماعی، مذهبی و سیاسی آن دوران هم بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استاد پرورش در راس وزارت آموزش و پرورش بودند. البته قبل از آقای پرورش، شهید رجایی و شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش بودند؛ اما زمانی که شهید رجایی رییسجمهور شد و شهید باهنر به نخستوزیری رسید، استاد پرورش هم به وزارت آموزش و پرورش رفتند و البته در حزب جمهوری هم فعال بودند. بدینترتیب فردی که سالها فعالیتهای مطالعاتی، علمی، تحقیقاتی، آموزشی و فرهنگی کرده بود و دارای شور، شعور و سوابق انقلابی بود، به حق در راس وزارتخانه مهمی چون آموزش و پرورش قرار گرفت.
لازم میدانم عرض کنم که نام «سید علیاکبر پرورش» بسیار با شخصیت آن مرحوم سازگار بود. آقای پرورش از سلاله سادات بود، روش و منش وی علیاکبری بود و ادیب و مربی بود؛ بهگونهایکه کار تربیتی و پرورشی را بر روی نسل نوجوان و جوان در قبل و بعد از انقلاب دنبال میکرد.
با توجه به آیه شریفه قرآن کریم که میفرماید: «و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»، تفکر و اندیشه وی اینگونه بود که تربیت و پرورش را همواره مقدم بر آموزش و تعلیم میدانست. وی اهل پرورش فکری و روحی و شخصیتی فرهیخته و در عین حال آزاده بود.
قبل از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری در هفتم تیر 1360، ما از زنجان به تهران میآمدیم و در برخی جلسات حزب جمهوری در خیابان سرچشمه شرکت میکردیم. در آن زمان، آقای پرورش از فعالان حزب جمهوری اسلامی بود و به همراه شهید بهشتی، دکتر شیبانی و آقای بادامچیان در حزب حضور داشت. وی در همایشها و سمینارهای حزب جمهوری حضور فعالی داشت. با توجه به اینکه بنده در آموزش و پرورش مشغول به کار بودم، دانشآموزان و فرهنگیان را از زنجان به تهران میآوردم و در جلسات حزب جمهوری شرکت میکردیم.
در مجلس سوم ما با استاد پرورش همدوره بودیم. در آن دوره، اکثریت مجلس در اختیار مجمع روحانیون مبارز بود؛ اما در عین حال فراکسیون اقلیت که اعضای آن منتسب به جامعه روحانیت مبارز بود و حدود 70 عضو داشت، بسیار فعال بود.
استاد پرورش با توجه به ادب و منش خوب و دید بلندی که داشت، نطقهای بسیار موثری در مجلس ایراد میکرد و اگرچه در اقلیت مجلس بود، اما نفوذ معنوی خاصی در میان نمایندگان داشت و علیرغم عضویت در فراکسیون اقلیت، در برهههایی از مجلس سوم بهعنوان کارپرداز عضو هیات رییسه مجلس هم بود.
یکی از مهمترین اتفاقاتی که در مجلس سوم رخ داد، رای اعتماد مجدد به دولت و نخستوزیر براساس قانون اساسی آن دوره بود. بر اساس قانون اساسی پیش از بازنگری، رییسجمهور موظف بود در ابتدای تشکیل مجلس، کابینه پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کند تا نمایندگان مجددا به نخستوزیر و وزرای پیشنهادی رای اعتماد دهند.
در آن زمان حضرت آیتالله خامنهای رییسجمهور بودند و میرحسین موسوی نخستوزیر بود. قبل از بازنگری در قانون اساسی، پست ریاستجمهوری یک مقام تشریفاتی بود و رییس قوه مجریه، نخستوزیر بود. در خرداد 67 با توجه به تشکیل مجلس جدید، حضرت آیتالله خامنهای مجددا میرحسین موسوی را بههمراه وزیرانی که وی مشخص کرده بود، به مجلس معرفی کردند.
یک روز قبل از رای اعتماد مجلس به کابینه معرفیشده از سوی رییسجمهور وقت، بنده به همراه تعدادی دیگر از نمایندگان بهعنوان موافق و مخالف وزیران پیشنهادی ثبتنام کردیم. در ساعت 6 صبح روز رایگیری رادیو در خبری اعلام کرد که میرحسین موسوی از نخستوزیری استعفا داد؛ اتفاق غیرمنتظرهای که باعث بهت و حیرت همگان شد.
بدینترتیب در آن روز جلسه علنی مجلس تشکیل نشد. ساعت 10 صبح همان روز، نمایندگان فراکسیون اقلیت در منزل آقای عطاءالله فضائلی نماینده وقت سمیرم جلسهای را تشکیل دادند که از جمله حضار آقایان ناطق نوری، باهنر، مرحوم عسگراولادی و مرحوم پرورش بودند. نتیجه صحبت حضار این بود که با توجه به استعفای نخستوزیر، ما جایگزینی برای وی در نظر بگیریم.
بر این اساس، آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری را در نظر گرفتیم تا آنها را بهعنوان افراد موردنظر فراکسیون اقلیت برای تصدی پست نخستوزیری به حضرت آیتالله خامنهای رییسجمهور وقت معرفی کنیم. قرار بر این شد که رایگیری شود تا 5 یا 6 نفر به نمایندگی از فراکسیون اقلیت خدمت رییسجمهور برسند و این موضوع را با ایشان در میان بگذارند.
مرحوم استاد پرورش، مرحوم رجایی خراسانی، مهندس بنیهاشمی و بنده به همراه یک یا دو نفر دیگر از نمایندگان به دفتر ریاستجمهوری رفتیم و به حضرت آقا عرض کردیم که ما برای این موضوع خدمت شما رسیدهایم. حضرت آقا مقداری ناراحت و مکدر بودند و فرمودند که آقای نخستوزیر شب گذشته به اینجا آمد و برخورد نهچندان مناسب و بلکه نامطلوبی داشت.
البته با وجود اینکه ما از این مساله بهتزده و نگران بودیم، اما حضرت آقا با آرامش و طمانینه قابلتوجهی ما را به صبر و حوصله دعوت میکردند. قبل از اینکه ما این دو نفر را بهعنوان جایگزین خدمت ایشان معرفی کنیم، ایشان فرمودند که مساله در حال حل شدن است. گویا حضرت امام(ره) پادر میانی کرده و خطاب به میرحسین موسوی پیغام مولوی فرستاده بودند که شما باید ادامه دهید. البته حضرت آقا هم خدمت حضرت امام(ره) رسیده بودند و پرسیده بودند که نظر شما چیست؟ ایشان فرموده بودند که به دلیل مصالح کلی نظام بهتر است همین شخص بماند.
استاد پرورش از ذخیرههای جمهوری اسلامی بود و در عرصههای مختلف علمی و مطالعاتی فعالیت میکرد. وی همچنین از مقالهنویسان برجسته و ثابت روزنامه رسالت بود. بنده خاطرم هست که مقالهای برای یکی از روزنامهها نوشتم و ایشان مرا تشویق کردند و گفتند سعی کنید از مطالبی استفاده کنید که نقض و شیرین باشد و از اشعار تکراری و شناختهشده استفاده نکنید؛ چراکه این کار باعث وزانت مقاله میشود.
استاد پرورش فردی بسیار ولایتمدار و از افتخارات اصفهان و ایران بود. وی شخصیت ملی و از افتخارات جناح پیروان ولایت و اصولگرایان بود.
خداوند روح استاد پرورش را قرین رحمت خود گرداند و او را با جد گرامیاش حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) محشور فرماید.
انتهای پیام/