بانک مرکزی همکاری با بابک زنجانی را تکذیب کرد

بانک مرکزی همکاری با بابک زنجانی را تکذیب کرد

خبرگزاری تسنیم: بانک مرکزی اعلام کرد: با بررسی‌های به عمل‌آمده و برخلاف ادعاهای اخیر،همکاری بابک زنجانی با بانک‌ مرکزی در زمان ریاست مرحوم دکتر نوربخش به هیچ وجه صحت ندارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، روابط عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد:عطف به مطالب منتشره در برخی از رسانه های گروهی به نقل ازآقای بابک زنجانی مبنی بر همکاری وی با بانک مرکزی در زمان ریاست کلی مرحوم دکتر نوربخش ، به اطلاع می رساند ، با توجه به  بررسی های بعمل آمده از مدارک موجود در بخش اداری ، کارگزینی و پرسنلی این بانک و پیگیری موضوع از طریق مقامات و مسئولین وقت بانک مرکزی ، هیچگونه مستنداتی در زمینه همکاری نامبرده با بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد .

بدین لحاظ، اظهارات مشارالیه مبنی بر همکاری با این بانک به هر طریقی صحت نداشته و هیچگونه مستنداتی دال بر اظهارات مشارالیه در بانک مرکزی وجود ندارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، بابک زنجانی پیشتر در گفتگو با هفته نامه «آسمان» روایت جالبی از روزهای سربازی و کار برای رئیس کل بانک مرکزی بازگو کرده است. روزهایی که مقدمه میلیاردر شدن او بود. این بخش از گفتگوی زنجانی با هفته نامه آسمان را بخوانید:

شما در جایی گفته بودید که در بانک مرکزی سربازی کرده اید و راننده رئیس کل بانک مرکزی بودید. سرباز رئیس کل بانک مرکزی شدن کار ساده ای نیست. قبول دارید؟ لطفا صادقانه بگویید:

صادقانه می گویم زمانی که به سربازی رفتم در سپاه تقسیم شدم من را به اردکان یزد فرستادند. سه ماه اول آموزشی ام آنجا بود. از آنجا به پادگان ولیعصر تهران منتقل شدم. در بین سربازها، مرتب تر بودم و تمیزتر می نوشتم بنابراین من را به قرارگاه فرماندهی سپاه فرستادند. حدود 14-13 ماه آنجا بودم. زمانی که در آن مجموعه بودم یادم هستآقای هاشمی رفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاست جمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنید.

چون تک پسر بودم مرا به تهران منتقل کردند وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم، گفتند شما باید به عنوان راننده آقای نوربخش را جابجا کنید.

ابتدا سرباز بانک مرکزی بودم و آقای دکتر نوربخش راننده دیگری داشتند. بعد از او من راننده آقای نوربخش شدم. آخر خدمت سربازی ام بود حدود 5 ماه مانده بود.

وقتی مرا به دفتر آقای دکتر نوربخش فرستادند من در آنجا کار ثبت نامه ها را انجام می دادم نامه ای می آمد ثبت می کردم و در کارتابل می گذاشتم و مرتب می کردم بعد  رانندگی هم می کردم جایی اگر می رفتند می بردمشان تا این که خدمت سربازی ام تمام شد. زمانی که خدمت سربازی ام تمام شد آقای نوربخش گفتند می خواهی چکارکنی؟ اگر بخواهی می توانی این جا بمانی.

پاسخ شما به دکتر نور بخش چه بود؟

من گفتم نمی مانم؛ کارت هایشان را دارم آن موقع هر کسی را نمی گذاشتند به آن زیرزمین برود چون آنجا بورس شده بود و نمی گذاشتند دلال ها آنجا بروند. باید مغازه دار بودی یا کارت داشتی من هنوز کارت آن موقع را دارم.

وقتی خدمت سربازی ام تمام شد آقای نوربخش 5-4 جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار می داد تا در بازار پخش کنند. آن وقت ها دلار رسمی 300 تومان بود و بیرون قیمت دلار در حال رشد بود و همه می گفتند ارزش یک دلار می خواهد معادل یک هزار تومانی شود. خاطرم هست مردم می رفتند شب تا صبح در صف بانک ها می خوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند به خاطر اینکه قیمت دلار بالا نرود آقای نوربخش به من گفت شما هم بیا در این مجموعه هایی که دارند کار می کنند (دلار تزریق می کنند) و 4 یا 5 نفر بودند کار کن به من اعتماد پیدا کرده بود.

اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتید تا قیمت دلار کنترل شود چقدر بود؟

17 میلیون دلار. اولین کارمزدی هم که گرفتم 17 میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد خریدم.

چند وقت یک بار از بانک مرکزی دلار می گرفتید؟

هر روز می گرفتم. دلارها را در بانک مرکزی می گرفتم و در بازار می فروختم و پول ریالی اش را به بانک واریز می کردم.

اینکه دلارها را با این کارمزد به شما می دادند خوش یک رانت نبود؟ چرا به بقیه دلار نمی دادند؟ روزی 17 میلیون تومانم کارمزد رقم کوچکی نبود.

نمی دانم. وقتی خدا بخواهد کاری برای کسی انجام شود می شو. آقای دکتر نوربخش که انسان رانتی نبودند، اگر ایشان می خواست رانتی بدهد به کسی رانت می داد که منافعی برایش داشته باشد.

انتهای پیام/

دهۀ «رکود، عبرت، تجربه»
پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
خودرو سازی ایلیا
بانک ایران زمین
گوشتیران
triboon