الگوی جمهوری اسلامی و تجربیات تلخ لیبرال دموکراسی


خبرگزاری تسنیم:غربی‌ها باید جلوی الگوی جمهوری اسلامی را بگیرند؛ پدیده ای که می تواند موفقیت خودش را در سرنگونی شاه، در جنگ تحمیلی، در عرصه های علمی نشان دهد و اسناد خود آنها هم اینها را تأیید می کند و بعد از همه مهم تر در مدل سیاسی که ارائه می‌کند...

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، متن کامل سخنرانی سعید جلیلی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع دانشگاهیان که در قالب یک مقاله تهیه وتنظیم گردیده و در اختیار تسنیم قرار گرفته به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را شکر می‌کنم که در ایامی که مصادف با سالگرد ارتحال پیامبر عظیم الشأن اسلام است این توفیق را پیدا کردم  که  در کنار مضجع شریف رضوی در محضر شما عزیزان باشم.

پیامبری که دعوت به حقیقت کرد چه در غربت مکه و چه در حکومت مدینه. ارزشهایی برای بشریت به ارمغان آورد، برای آن ارزشها مبارزه کرد، و آنها را برای تمامی اعصار به یادگار گذاشت. پیامبری که منادی ایمان و معنویت با علم و معرفت، قسط و عدل با  صفا و اخوت، تلاش و پیشرفتِ  مستمر با اقتدار و عزت بود.

اَشهَدُ اَنَّکُم جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ؛ ائمه الگوی همراهی پیامبر
قرآن خطاب به وجود مقدس پیامبر می فرماید «فَاستَقِم کَما اُمِرتَ و مَن تابَ مَعَکَ» و ما این افتخار را داریم که شیعه پیشوایانی هستیم که در بالاترین تراز ، «همراه» پیامبر بودند و مبارزات جدی را در تحقق دین پیامبر دنبال کردند.  امامان ما در تمام سالهای حیات مبارک خود، تلاش شایسته ای در این راه داشتند. در زیاراتی که داریم خطاب به این ائمه بیان می کنیم: «اَشهَدُ اَنَّکُم جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ» و این را نه فقط به حضرت امام حسین سید الشهدا علیه السلام بلکه به تمامی امامان عرض می کنیم. همان تعبیری را که برای سید الشهدا و مجاهدتهای کربلا می کنیم، همان تعبیر را خطاب به امام حسن علیه السلام داریم: «اَشهَدُ اَنَّکُم جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ» و این بی دلیل نیست؛ به وضوح می بینیم  که خطبه پس از  صلح امام حسن علیه السلام در حضور معاویه ، در شجاعت، در بیان احکام و آرمانهای دین همان بویی را دارد که  سخنان امام حسین علیه السلام در کربلا دارد.

وقتی سیر زندگانی امامان معصوم ما را دقیق بررسی می کنید می بینید که در هر مقطعی و در هر مرحله ای، مجاهده ای بزرگ برای اهداف و ارزشهای متعالی  در جریان بوده است. تعبیر انسان 250 ساله که مقام معظم رهبری دارند (و کتابی با همین عنوان هم تألیف شده است که حتما توصیه می کنم دوستان آن را ملاحظه بفرمایند) تعبیر ظریفی است که اگر شما بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم حرکت امامان علیهم السلام را نگاه کنید تا زمانی که غیبت اتفاق افتاد کانّه تمام این 250 سال یک فرد بوده است که در هر زمان متناسب با شرایط خودش بهترین شکل جهاد را انجام  می داده است و اقتضای حکمت هم همین است که در یک برنامه دراز مدت که برای یک هدف متعالی است، متناسب با شرایط مختلف بتوانید انتخابهای دقیق و به موقع داشته باشید تا بتوانید از آرمان و هدف و مجموعه ارزشهایی که دارید  به خوبی دفاع کنید.  شما می بینید که در هر مقطعی از حیات این بزرگواران و به خصوص حیات سیاسی آنها جلوه هایی بروز می کند که می تواند برای آنچه که باید در این مسیر دنبال کنیم، یک الگوی کامل باشد.

«مَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غیرِکُم»؛ چگونه؟

اگر ملت ما و امت ما هر سال دو ماه  را به طور ویژه  به این گرامیداشت اختصاص می دهد ، این در حقیقت گرامیداشت و تکریم یک مبارزه است. چه در ابتدای محرم که با تکریم مبارزات سید الشهدا آغاز می شود و چه آخر صفر که تکریم مجاهدات امام حسن و امام رضا  علیهم السلام است. در دوره امام رضا  شرایطی پیش می آید که امام معصوم ما را مجبور می کنند به پذیرش ولایت عهدی، که همان هم در شکل عالی خودش مجاهدت است و ایشان آن شرایط را به بهترین فرصت برای همین هدف متعالی تبدیل کردند.
ما تمام محرم و صفر را به تکریم این مبارزه همت می کنیم . در زیارت جامعه بارها خدمت امامان عرض می کنیم «مَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غیرِکُم»،  ما که نمی توانیم مثل این امامان بزرگوار و معصوم آن «حقّ جهاده» را داشته باشیم. اما اگر بخواهیم در حد بضاعت خودمان تلاش خودمان را انجام بدهیم حتما باید درک صحیحی از شرایطمان و از مختصات امروز داشته باشیم. اگر این درک صحیح را نداشته باشیم حتما نخواهیم توانست حق این بحث را ادا  کنیم.

تحقق یک اندیشه شرایطی دارد و به همین خاطر است که شما می بینید رفتارهای امامان ما متناسب با این شرایط بروز پیدا می کند. صرف اندیشه و حضور  امامان معصوم کافی نیست و ان اندیشه زمانی می تواند به بهترین شکل خودش محقق شود که شرایط لازم هم وجود داشته باشد.

همراهی مردم؛ شرط  تحقق حکومت صالحان

با توجه به اینکه در آستانه شهادت امام حسن علیه السلام هستیم، من جمله ای را از این امام بزرگوار بخوانم. وقتی پس از تمام مجاهدتهایی که می کنند، آن شرایط منجر به صلح پیش می آید، ببینید با چه ادبیات و با چه قوتی در حضور طاغوت آن زمان  معاویه، جملاتی را بیان می فرمایند:

«وَ قَد کَفَّ اَبی یَدَهُ وَ ناشَدَهُم وَ استَغاثَ اَصحابَهُ، فَلَم یُغَث وَ لَم یُنصَر، وَ لَو وَجَدَ عَلَیهِم اَعواناً ما اَجابَهُم، وَ قَد جُعِلَ فی سَعَةٍ کَما جُعِلَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فی سَعَةٍ. وَ قَد خَذَلَتنِی الاُمَّةُ وَ بایَعَتکَ یا ابنَ حَربٍ، وَ لَو وَجَدتُ عَلَیکَ اَعواناً یَخلُصُونَ ما بایَعتُکَ، وَ قَد جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ هارونَ فی سَعَةٍ حینَ استَضعَفُوهُ قَومُهُ وَ عادُوهُ. کَذلِکَ اَنَا وَ اَبِی فی سَعَةٍ مِنَ اللهِ حینَ تَرَکَتنا الاُمَّةُ، وَ بایَعَت غَیرَنا، وَ لَم نَجِد عَلَیهِ اَعواناً، وَ اِنَّما هِیَ السُّنَنُ وَ الاَمثالُ یَتبَعُ بَعضُها بَعضاً»[1]؛

پدرم نیز دست نگه داشت و آنان را سوگند داد و از اصحاب خود کمک خواست ولی مورد کمک و یاری قرار نگرفت، و چنانچه کمکی برای خویش می یافت بدانان تسلیم نمی شد و او از مسئولیت رها شد همچنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مسئولیت رها شد.

ای پسر حرب! این امت مرا خوار کردند که با تو بیعت کردم و چنانچه یارانی فداکار و مخلص می داشتم با تو بیعت نمی کردم و خدای بزرگ هارون را از مسئولیت معاف داشت وقتی که قوم وی او را ناتوان کرده و با او دشمنی ورزیدند و ما و پدرم نیز چنین شدیم که وقتی امت ما را واگذاشت و دنباله رو غیر از ما شد و پدرم نیز بر علیه دشمنان یاوری نیافت. خداوند ما را از مسئولیت آزاد ساخت و این موارد، سنت ها و مثل هایی است که برخی در پی برخی دیگر پدیدار می شوند.

امام فرمود ما نیامدیم تا به زور بر مردم حکومت کنیم، نه من و نه پدرم. وقتی که مردم ما را ترک کردند و با کسان دیگری بیعت کردند، در چنین شرایطی قرار می گیریم و بعد تاکید می فرمایند که: اِنَّما هِیَ السُّنَنُ وَ الاَمثالُ یَتبَعُ بَعضُها بَعضاً.

وقتی سوال می کنند که چرا وضع این گونه شد، ایشان این آیه شریفه قرآن را تلاوت می فرمایندکه: «اِن اَدرِی لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ اِلی حینٍ»[2]؛

و شاید این فتنه و آزمایشی برای شما باشد و بهره مندی تا زمان اندک.

مهم ترین بحث این است که اگر اندیشه ای بخواهد محقق شود، باید مردم با آن همراهی داشته باشند که در انتهای بحث باز به آن خواهم پرداخت.

خواب بی تعبیر: دنیای بی مزاحم و پاستوریزه!

اما یک سئوال مهم دیگر این است که موانع تحقق یک اندیشه چیست؟ وقتی که صحبت از یک اندیشه و تحقق آن می کنیم، این اندیشه در خلأ نیست؛ حتما مزاحم هایی دارد و  کسانی هستند که به مقابله باآن بر می خیزند. حتی فراتر از حوزه اندیشه، شما اگر می بینید در طول تاریخ این کشور یا کشورهای دیگر چنانچه مردمی  می خواستند فقط از حقوق خودشان دفاع کنند یا از منافع خودشان دفاع کنند، این طور نبوده که این حقوق و منافع  معارض ها و مزاحم هایی نداشته باشند.  در طول تاریخ قدرتهایی وجود داشتند که منافعی را برای خودشان تعریف می کردند و بر مبنای همان منافع شروع به چپاول سایر کشورها می کردند. در همین روزها در سال 2013 هم شما می بینید که مثلاً رئیس جمهور فرانسه رسما می گوید  من می خواهم به آفریقای مرکزی نیروی نظامی اعزام کنم. حالا بر چه مبنایی؟  افریقای مرکزی که شعارهای  تند ندارد، ادبیات تند ندارد؛ اما چون فرانسه آنجا منافعی دارد که احساس خطر می کند ، به آنجا نیروی نظامی می فرستد.

ممکن است در یک کشور افرادی با هم جمع و متحد بشوند، راهشان هم یکی باشد، اندیشه شان هم خوب باشد، اما تنها این نیست؛ کسان دیگری هم به خودشان حق می دهند که بیایند و درباره آنها تصمیم بگیرند. در طول تاریخ نمونه های فراوانی در این باره داریم. در تاریخ کشور خودمان در همین دو قرن اخیر، شما می بینید در چند مقطع ،چند قدرت می نشینند راجع به ایران تصمیم می گیرند. بیست سال پیش تحقیقی می کردم درباره اینکه دولت انگلستان در دوران استعمار قدیمی اش چند تا از کشورهای فعلی را مستعمره  مستقیم داشت، مستعمره غیرمستقیم را حساب نمی کردم؛ مثلاً ایران را که اینها هر کار می خواستند می توانستند در آن بکنند جزء مستعمره مستقیم حساب نمی کردیم؛ از این کشورهایی که الان وجود دارد، 61 کشور را من شمردم که اینها برای دوره ای مستعمره مستقیم انگلستان بودند! یعنی یک قدرتی به خودش اجازه می دهد که برود راجع به کشورهای دیگر این دست اندازی ها را داشته باشد و کاملاً در اختیار خودش بگیرد؛ که فقط یکی از این 61 کشور، هندوستان بود. من عرضم این است که محیط بین الملل یک محیط پاستوریزه نیست که شما بگویید خیلی خوب ما این شرایط را برای خودمان حفظ می کنیم و به کسی هم کاری نداریم و می خواهیم اندیشه خودمان را دنبال کنیم. حتما مزاحمانی خواهید داشت.

استکبار؛  از انگلیس زمان فتحعلیشاه  تا روآندای 1994 !

کشور ما بسیاری از اوقات محل تاخت و تاز قدرت های دیگر بوده است.در  قرارداد 1907 روسیه و انگلیس ایران را راحت تقسیم کردند .یا دقیقا 200 سال پیش سال 1192  در دوران فتحعلی شاه می بینید قراردادی منعقد می شود بین ایران و انگلیس تحت عنوان معاهده مفصل؛ قبلش معاهده مجمل بوده و در معاهده مفصل بحث می کنند که  چگونه منافع انگلیس حفظ شود. هر آنچه که مربوط به منافع انگلیس بوده است خیلی روشن و دقیق بیان می شود و هرچه مربوط به ایران بوده است در یک تعابیر مبهم و دو پهلو و غیر مشخص بیان می شود ! در  زمانی  که این بحث های اندیشه ای و آرمانی  هم  از سوی  ایران ؛ مطرح نمی شده  است.

پس  شما اگر بخواهید در یک  حوزه ای یک اندیشه ای را محقق کنید، یک منافعی را محقق کنید، از یک حقوقی دفاع کنید، این در یک محیط پاستوریزه نیست وبه طور طبیعی ، هجمه هایی وجود دارد، مطامعی وجود دارد  که مخالفت می کند و می خواهد منافع خودش را تأمین کند. در همین افریقا شما می بینید  در سال 1994 میلادی فقط در  یک کشور رواندا یک میلیون نفر کشته می شود، نزدیک به بیست سال پیش. این اسناد خود سازمان ملل و ادعاهای خود مقامات اروپایی است؛ اما در کشور کوچکی مثل روآندا چرا؟ چون منافع یک عده  می خواست تأمین بشود. اینجا دیگر شورای امنیتی نیست، هیچکس نباید بیاید آنجا قطعنامه ای صادر کند یا صحبت از نسل کشی کند. می بینید در فلسطین، در افغانستان و در عراق نیز همین مسائل وجود داشته است. اما چرا این حوادث مورد توجه قرار نمی گیرد؟

علت این است که مناسبات قدرت بدین گونه شکل گرفته است؛ اگر یک کشوری یک موقعیت جغرافیایی خاص و  منابع و امکانات و ثروتهای بسیار ارزشمند و از همه اینها مهمتر یک نگاه و رویکرد متفاوت با آنها داشته باشد، طبعاً نمی تواند در یک محیط  بدون تنش باشد.

اصولا تنش را چه کسی به وجود می آورد؟  کسی که از حقوقش دفاع می کند تنش ایجاد نمی کند. تنش زا سیاست هایی است که آنها دنبال می کنند و در هیچ جایی از هیچ چیزی نمی گذرند.

ما وارث شرایط پس از جنگ جهانی دوم هستیم

بعد از جنگ جهانی دوم مناسباتی در جهان شکل گرفت.چون ما وارث شرایط پس از جنگ جهانی هستیم، برای ما قابل توجه است که  این مناسبات چه مبنا یی داشت ؟ در این 60 -70 سالی که از جنگ جهانی دوم می گذرد تا الان شما شاهد هستید که همین قدرت هایی که در طول تاریخ هر زمان به نوعی رفتار استعماری داشتند، آمدند مناسبات جدیدی را برای جهان تعریف کردند؛ که بر مبنای قدرت بود نه بر مبنای عدالت و دموکراسی. یعنی چند کشور به خاطر اینکه قدرت های فائقه بعد از جنگ جهانی دوم بودند و توانسته بودند به سلاح هسته ای دست پیدا کنند، یک مناسبات جدیدی را به طور رسمی و آشکار تعریف کردند و اعلام کردند که ما چند قدرت  باید  امتیازاتی  داشته باشیم که بقیه از آن محروم  باشند.؛ مثلا امتیاز وتو. در همین معاهده NPT چند قدرت می توانند سلاح هسته ای داشته باشند و بقیه نه. بر اساس  این تعاریف ، انحصاراتی را در مثلاً در عرصه علم، در عرصه اقتصاد و  عرصه های مختلف به وجود آوردند تا بتوانند  یک عده را تحریم  و محروم کنند. این شرایطی بود که آنها ایجاد کردند و بعد بر همین مبنا سازوکار آن را هم درست کردند. بر همین مبنا بسیاری از سازمان های بین المللی شکل گرفت، بسیاری از معاهده های بین المللی شکل گرفت تا بتواند به خواسته ها و منافع صاحبان قدرت شکل رسمی بدهد. الان حتی  برخی از اروپایی ها  مثل آلمان یا کشورهایی مثل هند و برزیل صدایشان در آمده  است که چرا عضو ثابت شورای امنیت نیستند یا امتیاز وتو ندارند.
منطق استکبار : "مَن اَشَدُّ مِنّا قُوَّةً ؛  اِنّا تَطیَّرنا بِکُم؛  وَ لَنَرجُمَنَّکُم"

زور دارم پس نیستی!

این مناسبات بر مبنای عدالت و حقیقت نبوده، بر مبنای قدرت و زور  بوده است. می گویند ما قدرت ویژه داریم پس باید امتیازات ویژه داشته باشیم؛ «فاستَکبَروُا فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وَ قالوا مَن اَشَدُّ مِنّا قُوَّةً»[3] گفتند چه کسی مثل ما قدرت دارد؛ چون نگاه استکبار بر اساس استدلال و منطق نیست؛ اگر به او بگویید شما چرا این حرف و رفتار را دارید، می گوید: «اِنّا تَطیَّرنا بِکُم …»[4] شما نباید [این امکانات و توانمندی را] داشته باشید، ما به شما بدگمان هستیم؛ ما نمی خواهیم شما داشته باشید و اگر داشته باشید گزینه نظامی روی میز است «وَ لَنَرجُمَنَّکُم». این یک منطق استکباری است.
   
اما ویژگی خاصی که این دوره دارد، چیست؟ این است که آنهایی که  مناسباتی را نه بر مبنای عدالت و حقیقت، بلکه بر مبنای زور  برپا کرده اند ، به آن شکل تئوریک هم داده اند و به اسم لیبرالیسم، به اسم جمهوریت، به اسم آزادی و اینها دارند این مناسبات  را تثبیت  می کنند. و مبانی تئوریک و ایدئولوژیک همین مناسبات  دارد در دانشگاه های ما تدریس می شود!

زمانی خیلی از قدرت های زورگو مثلا جریان نازیسم در آلمان ابایی نداشتند از اینکه بگویند ما قائل به تبعیض هستیم؛ قدرت ها بر سر مستعمرات و منافع با هم دعوا داشتند و جنگ به راه می انداختند؛ یعنی در آن دوره ها زور تعیین کننده بوده است. چیزی که دوره کنونی را متمایز کرده از دوره قبل این است که همراه زور، تزویر هم دارند. خواهش می کنم به این پیچیدگی که جریان ظلم در این دوره دارد توجه کنید.

آمده اند برای مفاهیمی  که در تمامی جوامع مورد استقبال است مثل آزادی، پیشرفت دموکراسی، جمهوری و … تعریف های خاصی در جهت منافع خودشان  ارائه کرده اند؛ مثلاً درباره حقوق بشر و تروریسم. شما می بینید که تروریسم را به گونه ای معنی می کنند که اگر شما یک حرکت آزادی خواهانه داشتید، بر آن مبنا اسمش را تروریسم بگذارند؛ اما رفتار اشغالگرانه خودشان ، تروریسم نامیده نشود!

کوفی عنان  و آن کلمه  که ابر قدرت ها نمی خواستند

درباره مفهوم دموکراسی نیز همین طور است. آقای کوفی عنان در قضایای بحران سوریه آمد ایران و ملاقاتی با من داشت. گفت که شما که در منطقه هستید، فکر می کنید راه حل سوریه چیست؟ گفتم راه حل سوریه یک کلمه است. گفت چیست؟ گفتم: دموکراسی!شما هم که خیلی ادعای دموکراسی دارید بگذارید انتخابات برگزار بشود؛ دموکراسی که با لوله تفنگ و ماشین انفجاری انجام نمی شود. آقای کوفی عنان یک تاملی کرد و گفت خوب خیلی ممنون و یک سری صحبت ها هم داشتیم و رفت. چند ماه بعد دوباره آمد تهران و یک ملاقات دیگر داشتیم. ایشان قبل از این که من بگویم، اشاره کرد و گفت شما یادت هست دفعه قبل که آمدم گفتی راه حل سوریه یک کلمه یعنی دموکراسی است؛ گفتم بله؛ گفت این قدرت های بزرگ دنبال این کلمه نیستند و برای همین من استعفا خواهم کرد و بعد از این که از تهران رفت از مسئولیت"نماینده ویژه دبیرکل" ، استعفا کرد.

یا همین بحرین را ببینید. تمام بحث بحرین درباره چیست؟ مردم این کشور می خواهند مثل مردم سایر کشورها هر نفر یک رای داشته باشند. خوب این کسانی که این همه ادعای دموکراسی شان گوش فلک را کر کرده است، چرا اینجا سکوت می کنند؟ چرا به آن توجه نمی شود؟ امروز شما مشاهده می کنید اینها بیشترین مناسباتشان حداقل در منطقه ما با دولت هایی هست که از دموکراسی خیلی فاصله دارند و قدرت های مدعی دموکراسی رسماً می گویند اینها متحدین و دوستان ما هستند. شما دیدید دو سه هفته پیش وزیر دفاع آمریکا آمد در یک اجلاسی در منامه و به صراحت گفت ما می خواهیم رقمی نزدیک به 60 میلیارد دلار سلاح های جنگی به دوستان و متحدین مان در این منطقه بفروشیم؛ جاهایی که خودشان هم قبول دارند که در آنجا بحثی ازدموکراسی نیست. و در همان حال  ادعای حقوق بشر و دموکراسی اینها گوش فلک را کرکرده است.

کشتار سرخپوستان  و جان لاک لیبرال !

اما این فقط یک رفتار نیست؛ این یک مبنای تئوریک هم دارد که بر مبنای آن این نگاه تجویز شده است. یکی از کسانی که بسیار از او به عنوان خدای اندیشه خودشان یاد می کنند آقای جان لاک است که یکی از سهام داران عمده شرکت های برده داری در امریکا و دبیر دولت لرد شافتبسری صدر اعظم دولت انگلیس بود. او بیان می کند که جوامع در یک وضع طبیعی هستند که بر مبنای توافق از این وضع خارج می شوند و کسانی که این توافق را نمی پذیرند، در حالت توحّش هستند که باید در حد نیاز به آنها چیزی داده شود اما به بقیه آن می توانید تعرض کنید و بگیرید. و بر همین مبنا در حالی که او  دبیر شورای مستعمرات در کارولینای شمالی بوده آن همه کشتار از سرخ پوستان صورت می گیرد. لاک می گوید اینها چون نمی خواهند از حالت توحش خارج شوند و به آنچه ما تعریف می کنیم رضایت بدهند، محکوم به این وضعیت هستند.

اگر شما می بینید بعضا ادعا می کنند که فلان حق را می توانید داشته باشید در حد practical need (نیازهای عملی تان)، این بر یک مبنای تئوریک استکباری یعنی لیبرالیسم  است. این عبارت از جان لاک است: «جسورانه بر این تأکید دارم که همان قاعده مالکیت یعنی هر انسانی باید آن میزانی داشته باشد که کسی می تواند از آن بهره ببرد هنوز در این جهان قابل دفاع است».[5]

انتخاب سخت  خانم آلبرایت!

شما دیدید به عراق حمله می شود، از خانم آلبرایت سئوال می شود که 500 هزار کودک عراقی در این سال هایی که شما تحریم های سنگین انجام دادید، کشته شدند و فوت کردند؛ می گوید «بله این انتخاب سختی بود اما بالاخره مجبور بودیم.» [6]

این را 16 آذر در دانشگاه تهران هم عرض کردم که آن وقت از محیط های داخلی ما این مطلب بیرون می آید که اگر می خواهیم با امپریالیسم مبارزه کنیم، بهترین راهش لیبرالیسم است! این طنز را ببینید.

در دورانی که عده ای در دهه 70 در این مملکت ادعای آزادی خواهی داشتند، کتابی به اسم «درس های دموکراسی برای همه» توسط یکی از افرادی که جزء تئوریسین های اینها بود، منتشر  شد. شما آن را ببینید. همین هایی که ادعای آزادی می کنند، آنجا وقتی که به بحث دموکراسی در اندیشه آقای لاک می رسد، از این عبور می کند و می گوید که بله ایشان حتی انتقاداتی هم داشت به استعمار و تمام این چیزها سانسور می شود. این کسانی که ادعای آزادی دارند، آن وقت چه اندیشه ای را چگونه برای ما ترجمه می کنند؟! آقای لاک یکی از بحث های اساسی که دارد  این است که «ویژگی اصلی که دولت در نظام لیبرال باید داشته باشد، حفظ حق مالکیت ملّاکان و سرمایه داران است». و در دو رساله حکومت می نویسد: «من قدرت سیاسی را اینگونه در نظر می گیرم که آن یک حق قانون گذاری دارای مجازات مرگ و در نتیجه مجازات های سبک تر برای سامان بخشیدن و محافظت از دارایی است».[7]

ریشه های تئوریک فتنه 88

یکی دیگر از سردمداران جریان لیبرالیسم در غرب، آقای جان استوارت میل است. من دو سه تا مطلب از او را در 16 آذر گفتم، یکی دیگر را امروز می گویم تا ببینید که فتنه 88 در چه نگاه و رویکردی ریشه دارد. عین تعبیر جان استوارت میل این است که «در نظام لیبرالی بعضی به نسبت صلاحیت های بیشترشان باید از برتری، نفوذ و تأثیر بیشتری بهره مند باشند.»[8] بعد این را الگو قرار می دهند و می گویند قبله ما باید به سمت لیبرالیسم باشد..

من اینجا می خواهم وارد بحث جمهوریت بشوم. البته این را بگویم که در همین سال 2013  شما شاهد هستید که در همین اروپای قرن 21 حداقل 12 کشور رسماً نظام  سلطنتی دارند؛ انگلیس، بلژیک، دانمارک و …  و این تشریفاتی هم نیست  وعملاً دارند این شیوه را انجام می دهند، شما سایت رسمی ملکه انگلیس را ببینید.

یا جورج برنارد شاو می گوید که «اداره کشور به دست مردم همانقدر ناممکن است که مدیریت تئاتر به دست تماشاچی ها»[9]؛ یعنی مردم نقش تماشاچی را دارند و این گونه نیست که آنها بیایند و کشور را اداره کنند.

شاید بگویید این بحث ها برای دو قرن پیش است، اما حدود دو دهه قبل رئیس حزب کارگر انگلیس آقای هارولد لاسکی می گوید: «دموکراسی باید حاکمیت  نیابتی اشراف باشد.»[10]

در مقطعی سخنگوی نخست وزیر انگلیس به صراحت اعلام کرد که ما چیزی به اسم آزادی اطلاعات نداریم و دانستن را  حق مردم نمی دانیم. و می گوید: «گور پدرِ «مردم و حقشان برای دانستن.» مسئله اول ما امنیت کشور است، نه حق مردم برای دانستن.» [11]

در یکی از گفتگوهایی که با این کشورها داشتیم به یکی از این اروپایی ها گفتم واقعا در این دو سه قرن اخیر در کشوری مثل انگلستان یا امریکا با این همه ادعای پلورالیسمی که دارید بجز این دو تا حزب هیچ کس دیگر نیست که نگاه سومی باشد که چند قرن حکومت فقط بین دو تا حزب دست به دست می شود؟! در امریکا حکومت بین دو تا حزب دست به دست شده، در انگلستان هم همینطور؛ می بینیم که سیاست های اینها در این 30 سال که از عمر انقلاب ما می گذرد، نسبت به ایران اختلافی نداشته و بعضی اوقات فقط در تاکتیک ها با هم اختلاف داشته اند.

شما یکی از تعبیر های آقای جیمز مدیسون را  که از بنیانگذاران قانون اساسی امریکاست، ببینید؛ می گوید: «ناگوار ترین شکل حکومت دموکراسی است .این همه دموکراسی ها عرصه ای برای بی نظمی و تضاد است که همواره در انطباقش با امنیت خصوصی و حقوق مالکیت مشکل وجود دارد.» [12]

اگر شما امروز رفتاری می بینید که فاصله دارد از حقیقت، فاصله دارد از عدالت، فاصله دارد از حقوق انسانها؛ این بر یک مبنای تئوریکی شکل گرفته که البته مزوّرانه توانستند آن مبنای تئوریک را به گونه ای جلوه دهند که متاسفانه قبله آمال تعدادی از کشورها بشود.

در این شرایط است که نه تنها مناسباتی بر مبنای قدرت شکل گرفته بلکه برای آن مبنای تئوریک هم تنظیم کردند و سازوکارهای رسانه ای هم شکل داده اند.

الگوی «جمهوری اسلامی»

انقلاب اسلامی ما در زمان و شرایطی با این مختصات ظهور کرده است. الگو شدن برای جوامع مختلف نیاز به یک الگوی عملی دارد. کشور ما می تواند این الگو را محقق کند و می تواند این را به خوبی به دنیا نشان دهد و این الگو نه تنها محقق شد بلکه موفق هم شد، نه تنها مقاومت کرد بلکه پیشرفت هم کرد؛ و در همان حرفهایی  که آنها ادعا دارند، آنها را به چالش می کشد؛ از جمله در جمهوریت آنها را به چالش می کشد و یک تهدید جدی برای آنها می شود.  نشان می دهد که انسانها می توانند در یک چارچوب متعالی، آزاد باشند، انتخاب کنند و آنچه را می خواهند محقق کنند. در این الگو انتخاب بر اساس وابستگی به مراکز قدرت و ثروت نیست؛ الگویی که نشان می دهد که رای مردم در جازموریان با شمال تهران برابر است. لذا از نگاه آنها این الگو باید به چالش کشیده شود و باید با این مقابله شود! الگوی جمهوری اسلامی، جمهوریتِ کسانی را که به صراحت گفتند «بعضی باید به نسبت صلاحیت های بیشترشان از برتری و نفوذ بیشتری برخوردار باشند»، به چالش می کشد.

این الگو نه تنها اندیشه خود را محقق کرده، نه تنها مقاومت کرده، بلکه همراه با پیشرفت و موفقیت بوده است. خوب این حتماً برای آنها تهدید خواهد بود و مهمترین و اصلی ترین ظرفیتی که این نظام و این انقلاب و این مردم بروز دادند، این است که یک اندیشه جدید را مطرح کرده اند که مفاهیم را به صورت متعالی، صحیح و دقیق آن بیان کرده است؛ یعنی اگر بحث مردم سالاری را ارائه می کند، یک مردم سالاری است نه از جنسی که آنها می گویند، نه مردم سالاری که از جنس وابسته بودن به مراکز قدرت و ثروت باشد.

آنها می خواهند اگر در کشوری دموکراسی شکل بگیرد، به گونه ای باشد که منافع آنها را به خطر نیندازد و بین دموکراسی و ثبات سیاسی یک رابطه معکوس باشد که هرگاه مشارکت بیشتر شد، ثبات سیاسی کاهش بیابد؛ لذا شما می بینید بعضی از کشورهایی که به اصطلاح آنها دموکراسی دارند، همیشه دچار یک بی ثباتی سیاسی هستند.

زمانی آنها برای مقابله با الگوی جمهوری اسلامی می گفتند مشارکت تنها کافی نیست. بال دیگر دموکراسی در کنار مشارکت، رقابت است؛ اگر رقابت بود و مشارکت بود آن موقع می شود دموکراسی خوب.

در سال 1388 اینها نمی توانستند رقابت را در انتخابات ایران انکار کنند، خود رسانه هایشان می گفتند و مجله نیوزویک مقاله ای نوشت که رقابتی که امروز ما در ایران می بینیم یک رقابت حیرت آور است. کاندیداها هم از همین امکاناتی که خود نظام برایشان تامین می کرد که مهمترین آن صداوسیما بود، می توانستند بیایند حرف بزنند و مناظره کنند و آنچه را می خواهند بیان کنند. ما که اینجا تلویزیون خصوصی نداریم که مبتنی بر یک منبع قدرت و ثروت باشد، خود نظام عرصه را برای همه فراهم می کرد که بیایند صحبت کنند اما می گفت انتخاب با مردم است. نه تنها در سال 88 بلکه در سال های قبل و بعد آن یعنی در 92،84، 80 و 76 هم همین طور بوده است و این مردم هستند که انتخاب می کنند. اینجا حرفی را که می گوید دموکراسی باید نیابت از اشراف باشد، قبول ندارد؛ اینجا مردم هستند که انتخاب می کنند؛ نمی گوید آرای مردم باید وتو بشود چون یک عده خوششان نیامد؛ مردم هرچه انتخاب کنند چه در سال88 چه در92 چه قبل  و چه بعدش، می گوید مردم اند که باید انتخاب کنند. خوب این یک الگو می شود.

20 خرداد وقتی که اینها دیدند یک همچنین چیزی هست و دیدند یک قدرت و ظرفیت بزرگی دارد به نام انقلاب اسلامی اوج می گیرد، همین آقای اوباما نامه ای نوشت. اینکه چند بار مقام معظم رهبری فرمودند فتنه 88 ظلم بزرگ به نظام بود، نظامی که امروز دارد افتخار می کند و دارد به جهان نشان می دهد که جمهوریت در قالب و در معنای دینی و اسلام ناب است که می تواند به شکل متعالی آن ظهور کند و اسلام ناب و ولایت فقیه است که محافظ آرای مردم و مانع وتو آرای مردم می شود. یک مناسباتی بین جمهوریت و اسلامیت تعریف می شود که این مثال زدنی است. ولایت فقیه مدافع آرای مردم می شود و مردم هم در صحنه هستند و بیشترین پشتیبانی را از اسلام و ولایت فقیه می کنند.

الگوی ولایت فقیه : مشارکت.  رقابت.   ثبات

الگوی کشور ما یک نظام را بر مبنای ولایت فقیه ترسیم کرده که رقابت ها و مشارکت بیشتر موجب ثبات بیشتر می شود و ولایت فقیه از همه بیشتر حافظ آرای مردم است و اجازه نمی دهد آرای مردم وتو شود، اجازه نمی دهد آنچه را مردم انتخاب کرده اند به هم بزنند. این حتما برای آنها تهدید است لذا اگر فتنه 88 به وجود نمی آمد جای سوال بود.

یک کشوری با این همه ذخایر و این منابع مادی و معنوی و مدعی یک اندیشه و یک مدل  جدید برای حکومت که  می خواهد آن انحصار را بشکند؛ خوب آنها حتماً باید اینجا فتنه ایجاد کنند. دشمن اقتضائش دشمنی است. اما موقعی که خواستِ دشمن را برخی از چهره ها در داخل دنبال می کنند و  برخی چهره ها پیاده  نظام دشمن می شوند، فتنه شکل می گیرد که می تواند فضا را غبار آلود کند. چه چیزی می تواند این فتنه را خنثی کند؟ بصیرت مردم.

شما در همین انتخابات امسال دیدیدکه حماسه بزرگی انجام شد و دوباره همان مشارکت و رقابت و همان تنوع بود و مردم انتخاب کردند. انتخابات امسال در حقیقت یک مهر ابطال نهایی  بر فتنه بود و مردم هم در چارچوب نظام انتخاب می کنند.

حمله به جمهور بعد از ناکامی  در جمهوریت ستیزی

در اینجا ، یک نظام متعالی بر این مبنا شکل می گیرد و از همه مهمتر در  کنار این اندیشه و نظام، مردمی هستند که اگر آن روز بودند؛ امام حسن علیه السلام نمی فرمودند که شما رها کردید و شما نگذاشتید: کَذلِکَ اَنَا وَ اَبِی فی سَعَةٍ مِنَ اللهِ حینَ تَرَکَتنا الاُمَّةُ، وَ بایَعَت غَیرَنا، وَ لَم نَجِد عَلَیهِ اَعواناً. اینها مردمی هستند که امام خمینی شهادت می دهد که اینها بی شک از مردم صدر اسلام بهتر هستند که بر مبنای یک نظام و یک اندیشه متعالی پای نظرشان ایستادند. لذا اینجا شما رابطه جمهوریت و اسلامیت نظام را می بینید. جمهوریت نظام پای اسلامیت نظام و ارزش های آن است و اسلامیت نظام مدافع آراء و حقوق مردم.

اگر شما می بینید آنجا امام حسن علیه السلام درباره عدم همراهی مردم می فرماید: اِن اَدرِی لَعَلَّهُ فِتنَةٌ لَکُم؛ اما اینجا جمهوریت و مردم ما اجازه ندادند چنین فتنه ای شکل بگیرد و این بسیار ارزشمند است. 9 دی یکی از نقاط درخشان در تاریخ این ملت است، یک نقطه روشن است که قوت الگویی را که بر مبنای اسلام می تواند برای جامعه امروز تجویز بشود نشان داد. اینکه مردم می توانند انتخاب کنند و همان الگو و نظام حافظ حقوق و رأی مردم باشد. هوشیاری مردم در آن دوره بود که حماسه بزرگ 9 دی را آفرید. البته این فقط مربوط به یک انتخابات نیست و در دوره های مختلف این را داشتیم از جمله در همین انتخابات امسال که پیشاپیش از سوی مقام معظم رهبری به عنوان یک حماسه سیاسی از آن یاد شد. چون در این نظام و این الگوی موفق، هر چقدر مردم خودشان بتوانند تصمیم گیرنده باشند و اراده داشته باشند، نظام را روز به روز در تحقق آن اندیشه و آن الگوی والا  از موانع عبور خواهند داد. لذا شما می بینید که بعد از 9 دی، وقتی که آنها می بینند که با چنین مردمی روبرو هستند، متوجه می شوند که باید خود مردم را مورد هدف قرار دهند و به صراحت بیان کردند ما تحریم های فلج کننده وضع می کنیم؛ یعنی باید به سمتی رفت که خود مردم را فلج کرد و فشارها را به آن ها بیشتر کرد.

از جمهوریت دینی در سیاست   تا  جمهوریت دینی در اقتصاد

جمهوریت نظام ما توانست در عرصه دفاعی و در عرصه سیاسی، مبتنی بر اندیشه اسلام ناب به بهترین شکل ظرفیت خودش را نشان بدهد و جلوی بسیاری از توطئه ها را بگیرد.

امروز یکی از عرصه های بسیار مهمی که مانده عرصه اقتصاد است؛ لذا مقام معظم رهبری در کنار حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی را بیان می فرمایند. ما باید آن توان و آن امکانی را که جمهور ما دارد در عرصه اقتصادی نشان دهیم  تا انشاالله بتواند طمع دشمنان را از بین ببرد.

اسم آقای فهمی هویدی را شنیده اید؛ این اندیشمند و روزنامه نگار برجسته مصری مقاله ای بعد از سقوط مبارک نوشت و یک مقایسه جالب کرد و گفت ما سال 1978 متحد امریکا شدیم و کمپ دیوید را امضا کردیم؛ دو سه ماه بعدش در 1979 میلادی ایران انقلاب کرد و شاه را که متحد امریکا بود سرنگون کرد؛ مصر 30 سال شد متحد راهبردی امریکا و ایران 30سال شد مبارز اصلی در صحنه جهان با امریکا، بعد می گوید پیشرفت های ما را با هم مقایسه کنید. امروز ایران ماهواره به هوا می فرستد، اما ما مشکل نان داریم! اخیراً یکی از موسسات امریکایی نوشته بود خطر برای ما این است که ایران امروز دارد نشان می دهد نه تنها بدون همراهی و متحد امریکا بودن می شود پیشرفت کرد بلکه حتی در مبارزه با امریکا می شود پیشرفت کرد. اینها می بینند اتفاقاً عمده پیشرفت های ما در کنار سایر پیشرفت هایی که داریم، دقیقاً در نقاطی است که آنها تحریم ها را اعمال کرده اند و بیشترین فشار را در آنجا آوردند. یکی همین بحث هسته ای است. خوب می بینند علی رغم همه فشارهایی که آنها در موضوع هسته ای آوردند، ایران بیشترین پیشرفت ها را در آن عرصه داشته است و در این عرصه از بقیه کسانی که این فشارها و تحریم ها بر آنها نبوده، پیشرفتش بیشتر بوده است. می بینند این جمهوری اسلامی ایران است که توانسته این کار را انجام بدهد؛ سلطه را نپذیرفته است، مبارزه کرده است و ظرفیت های خودش را باور داشته است.

الگوی در حال رشد؛ الگوی در حال تکثیر

طبیعی است که آنها باید جلوی چنین پدیده ای را بگیرند؛ پدیده ای که می تواند موفقیت خودش را در سرنگونی شاه، در جنگ تحمیلی، در عرصه های علمی نشان دهد و اسناد خود آنها هم اینها را تأیید می کند و بعد از همه مهم تر در مدل سیاسی که ارائه می کند هم مقاومت، هم مردم سالاری و هم تعالی انسان در آن جا می گیرد و این الگو دارد تکثیر می شود. در این الگوی مقاومت، فقط خرمشهر آزاد نمی شود، بعد از آن پیروزی در جنگ 33 روزه شکل می گیرد، بعدش جنگ 22 روزه؛ یعنی اگر آنها اول 33 روز مقاومت کردند و پیروز شدند، بعدش شد 22 روز و بعدش شد 8 روز.

از خرمشهر تا سرخس پیش می آمد

در موضوع هسته ای فقط بحث این نیست که چند سانتریفیوژ بچرخد، بلکه آنها نمی خواهند ملتی از حقوق خودش برخوردار باشد. من دوسال پیش هم عرض کردم که اگر امروز نظام ما دفاع می کند از اینکه باید حق هسته ای داشته باشیم، این در حقیقت دفاع از تمام حقوق ملت است. مثل اینکه وقتی ما از خرمشهر دفاع می کردیم، به این معنی نبود که از اروند و برای بخشی از یک رودخانه هزینه می دهیم، چون اگر دشمن آنجا می توانست آن سد را بشکند تا سرخس پیش می آمد. دفاع از خرمشهر دفاع از سرخس بود .

اگر دشمن احساس کند در یک جا بتواند یک حق شما را نادیده بگیرد و به او تعرضی بکند، همین باعث می شود تعرض به سایر جاها هم بکند. لذاست که باید کشور بر حقوق خود پافشاری کند.

امروز دنیا شاهد تجربه موفق ما است که البته در کنار آن شاهد تجربه های ناموفق دیگران هم بودیم. در همین یکی دو سال گذشته دیدیم که وقتی ملتهایی آمدند و خواستند از حق خودشان دفاع کنند و حرف خودشان را بزنند، چه فرجامی برای آنها حاصل شد.

وقتی معاون آقای مرسی آمده بود ایران، من با او صحبتی داشتم و این را بیان کردم که شما اگر می خواهید موفق باشید نمی توانید در خلأ نگاه کنید. این طور نیست که بگویید اگر استبداد و شاه رفت، پس کار تمام شد؛ نه، بسیاری از قدرت های دیگر هستند که شاه نوکرشان بود و آن ها که نرفتند. لذا اگر امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم نامید، ایشان سر منشأیی را که می خواهد مانع حقوق ما باشد مورد هدف قرار داد.

به عکس اگر شما دیدید مشروطه و ملی شدن نفت نتوانست به آن فرجام لازم برسد، به خاطر این بود که به جای این که بر ظرفیت و اندیشه و رهبری دینی توجه بشود، به جاهایی چون سفارت انگلیس رفتند و تحصن کردند، لذا طبیعی است که فرجام مشروطه چنان شد.

وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّـهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ یُنصَرُ‌ونَ * لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ‌هُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُ‌ونَ[13].
همان کسانی ر ا که شما فکر می کنید در مواقع حساس پشتیبان شما خواهند بود، همانها شما را به زمین خواهند زد.

الگوی غلط؛ تجربه ناموفق؛ تجربه موفق

ما امروز هم تجربه موفق خودمان را داریم و هم تجربه ناموفق بقیه را و هم الگوی غلط غرب را که به اسم لیبرالیسم و دموکراسی و جمهوری بر خلاف حقوق ما دارد عمل می کند. لذا در همان مسیری که مقام معظم رهبری ترسیم فرمودند، اگر می خواهیم بحث مسیر انقلاب، تثبیت نظام، تثبیت دولت و تثبیت امت را به خوبی حفظ کنیم، باید به سوی افق تمدن اسلامی پیش برویم. اگر نگاه ما یک نگاه فعال نباشد و منفعل باشد، نخواهیم توانست دستاوردهایی را که تا الان داشتیم، به خوبی حفظ کنیم و به خوبی پاسداری کنیم. حتما باید نگاهمان رو به جلو باشد. رو به این باشد که الگویی موفق را نه تنها برای کشور ما بلکه برای سایر کشورهای اسلامی ارائه دهیم تا  ان شاء الله بتوانیم آن تمدن اسلامی را محقق کنیم و به سمتی پیش برویم که ان شاء الله درآن وقت موعود در شکل عالی آن ظهور پیدا کند.

مهمترین چیزی که می تواند مسیر پیشرفت کشور را تهدید کند این است که ما فکر کنیم مبارزه برای ما هزینه داشته است و پیشرفت های ما ناشی از مبارزه نبوده است. امروز هیچ چیز برای دشمن ما بهتر از این نیست که تصور کند شرایطی پیش آمده است که این نظامی که می خواهد بر مبنای اندیشه والای خودش تصمیم بگیرد و هرآنچه را که برای آن مزاحمت است به چالش بکشاند، دیگر نمی خواهد برای هدف خود مبارزه کند و آن وقت هست که دشمن چشم طمع خواهد داشت.

اینجاست که باید  در پرتو آنچه که از پیامبر اسلام وامامان معصوم مان یاد گرفتیم، الگوی موفق ولایت فقیه را به بهترین شکل با موفقیت ها و پیروزیهای بیشتر ادامه بدهیم.

انتهای پیام/