واگرایی مسلمانان؛ هدف هجمهها علیه زبان فارسی/ فرهنگستان زبان به صورت فراملی تشکیل شود
خبرگزاری تسنیم: رایزن سابق فرهنگی ایران در تاجیکستان معتقد است که هجمههای طول تاریخ علیه زبان فارسی با هدف کاهش نفوذ همگرایی اسلامی و تشدید واگراییها در این سرزمینانجام شده است و امروز برای حراست از زبان فارسی باید یک فرهنگستان فراملی تشکیل دهیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زبان فارسی با سابقه هزار ساله خود که تمدنی باشکوه را پشت سر داشته و به لحاظ جغرافیایی نیز منطقه وسیعی از ماوراءالنهر را در بر میگرفته است، بهعنوان یک تهدید برای بیگانگان و استعمارگران همواره مطرح بوده است، اگر زمانی انگلیس در هند به تلاش برای محدود کردن زبان فارسی پرداخت و زبانی فراگیر در این کشور را به ورطه نابودی کشید، قدرتهایی که برای هویت ملتها برنامه میریزند این روزها با همان سیاست این خط را در افغانستان، تاجیکستان و ... دنبال میکنند و این زنگ خطری بزرگ است برای فارسزبانها، زنگ خطری که رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را به صدا درآوردهاند.
رهبر انقلاب در بخشی از سخنان خود فرمودند: «من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است، همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و بهجایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزای فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّه آن روز، از استانبول آن روز، زبان علمى بوده تا شبهقارّه هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطلاع است».
زنگ خطری که رهبر انقلاب با به صدا در آوردن آن حجت را بر مسئولان تمام کردند، مخصوص امروز و دیروز نیست، سالهای اسل است که رهبر انقلاب بر حراست از زبان فارسی تأکید دارند، مسئولان و دلسوزان زبان فارسی نیز گاه و بیگاه در سخنان خود توجهی به این امر میکنند، اما گویی کاری از پیش برده نمیشود، شاید دلیل این امر در این باشد که به واقع هنوز از اهمیت زبان فارسی آگاه نشدهایم، نقشی که زبان در سرنوست ملتها ایفا کرده و خواهد کرد برای ما نمایان نشده است، که به راحتی از به کاربردن واژگان انگلیسی در محاورات روزمره خود فخر میفروشیم.
محمد حسین اردوش رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان از جمله افرادی است که طی سالهای اخیر به دلیل مسئولیت کاری و البته علائق شخصی، ارتباط تنگاتنگی با مردمانی داشته که روزی زبانشان مورد هجمه قرار گرفته و در نهایت خطشان تغییر کرده است، اردوش معتقد است که همه هجمههای طول تاریخ علیه زبان فارسی با هدف کاهش نفوذ همگرایی اسلامی و تشدید واگراییها در سرزمینهای اسلامی صورت گرفته است و امروز برای حراست از زبان فارسی باید یک فرهنگستان فراملیتی و فراقومی مشترک با کشورهای فارسیزبان تشکیل دهیم.
"ترکیه در یک نگاه"، "تأملی بر مسأله وحدت اسلامی از دیرباز تا دیروز با تکیه بر جنبش اتحاد اسلام"، " تاریخ مختصر عثمانی ازپیدایش تا فروپاشی تاریخ "، " زبان و ادبیات فارسی؛ تاجیکستان"، " اسلام گرایی؛ تاجیکستان، آسیای مرکزی" و ... از جمله تألیفات اردوش است.
مشروح گفتوگو تسنیم با محمدحسین امیر اردوش به شرح ذیل است:
* تسنیم: زبان فارسی با سبقه هزار ساله از هویت تاریخی و تمدنی کهنی برخوردار است که وضعیت امروز آن نشان از هجمههای فراوان علیه این زبان در طول تاریخ دارد، به گونهای که این پرسش مطرح میشود که زبان فارسی از چه سبقهای برخوردار بوده و چگونه در طول تاریخ با وجود همه هجمهها حفظ شده است؟
زبان فارسی در شمار معدود زبانهای فراقومی و فراملی است، اینکه چرا برخی زبانها فراقومی و فراملی است و نوعی زبان میانجی محسوب میشود، علتهای مختلفی دارد، چندین زبان در طول تاریخ چنین ویژگیهایی پیدا کردهاند، البته به مرور زمان برخی این ویژگی را از دست میدهند. بنابراین داشتن ویژگی فراقومی و فراملی در یک زبان الزاماً به این معنا نیست که این زبان در گذر تاریخ به چنین جایگاهی ارتقا یافته و حتماً تا امروز هم آن را حفظ کرده باشد. همان طور که دلایل متعددی برای میانحی بودن وجود دارد، دلایل متعددی هم برای اینکه این جایگاه را از دست بدهند، وجود دارند.
زبان لاتین در اروپای قرون وسطی زبان علم و دانش بود و فرهیختگان اروپایی آثار خود را به این زبان مکتوب میکردند، در واقع زبان میانجی فرهیختگان بوده است؛ نمونه بارزتر آن زبان عربی است که به دلیل اینکه زبان فرآن کریم است و همواره زبان میانجی بین اقوام و ملتهای مسلمان به شمار میرود، همچنان این منزلت را حفظ کرده است، اگر چه فراز و فرودهایی نیز داشته است.برای نمونه زبان عربی در برهههایی از تاریخ در هر رشته از رشتههای تاریخ عربی زبان میانجی و زبان ارتباط بین فرهنگیان جهان اسلام بود.
پس از آن زبان فارسی چنین جایگاهی را پیدا نمود، شاید نخستین و مهمترین دلیل این بود که ادبیات فوقالعاده فاخر و کم نظیری به این زبان خلق شد و این ادبیات پشتوانه حفظ این زبان و تعمیم و گسترش آن شد، همچنین دومین قومی که به جهان اسلام وارد شد، گروه بزرگ قومی مسلمان ایرانیها بود، که بعد از عربها، ایرانیان مسلمان معارف دینی را به زبان فارسی ترجمه کردند، به گونهای که نخستین برگردان از آیات قرآن کریم به زبان دیگر در زمان پیامبر توسط سلمان انجام گرفت، نخستین ترجمه تفسیری از قرآن کریم در ماوراءالنهر به زبان فارسی انجام گرفت و حتی میدانیم که تا سالیانی چند برای اینکه نو مسلمانان ایرانی بتوانند با الفاظ عربی آشنا شوند، برخی از علائم نمازهای جماعت مانند قیام و قعود و سجود به فارسی گفته میشده است. آثار این امر تا امروز نیز در میان مسلمانان ترک زبان و چینی زبان دیده میشود، برای نمونه به وضو میگویند «آب دست» که یک واژه فارسی است.
بنابراین زبان فارسی در دورهای به جایگاهی رسید که به صورت دومین زبان میانجی جهان اسلام درآمد و گستره وسیعی از سرزمین های اسلامی را که الزاما همه آنها فارسی زبان و ایرانی تبار نبودند، در برگرفته و به عنوان زبان کتابت برگزیده شد. یکی از دلایل جدی این امر بحث دیوانسالاری یا نظام اداری است که از جهان اسلام از بدو شکل گیری امپراطوری اسلامی کمابیش در دست ایرانیان بوده است، مانند دوران سلجوقی که دیوان سالاری یا نظام اداری در دست فارسی زبانان بوده است.
* تسنیم: با توجه به این جایگاهی که زبان فارسی در منطقه و در جهان اسلام داشته است، چگونه جایگاه این زبان تضعیف شده است؟
طبعاً مرزبندیهایی که بین کشورها ایجاد شد، ایستایی که در ادبیاتی که به این زبان خلق میشد پدید آمد و نفوذ برخی جریانهای فکری خاص که قومگرایانه بود و در رأس همه اینها نقشههای دولتهای قدرتمند زیاده طلب غربی مانند بریتانیا در هندوستان و پان ترکسیم در عثمانی و... موجب شد که جایگاه زبان فارسی رفته رفته تضعیف شود.
* تسنیم: شما به نقشههای دولتهای قدرتمند اشاره کردید، همان نقشی که استمعار در هندوستان در برچیده شدن زبان فارسی داشت، چرا استعمار غرب برای سلطه بر مردم یک کشور باید زبان را هدف قرار دهد؟
من نقش استعمار را یکی از عوامل تضعیف زبان فارسی برشمردم نه تنها عامل آن. البته این عامل در برخی از نقاط پررنگتر بود، نمونه شاخص آن در شبه قاره مشاهده میشود، که از جنوب هندوستان امروز شروع شده تا بخشهایی از افغانستان را در بر میگرفت. اینکه چرا استعمار احساس خطر کرد و به سراغ زبان رفت، مشخص است، استعمار انگلیس از هر عاملی که موجب پارچه پارچه شدن جهان اسلام شود به دلیل منافع استعماری خود استقبال میکرد، این هم فقط مختص زبان فارسی نبود، هر عاملی که جداییها را پررنگتر میکرد، نقشههای استعمار را سهلتر میکرد، اینکه زبان فارسی در هندوستان با زبان مردم ایران و افغانستان و آسیای مرکزی واحد باشد، موجب اشتراکات تمدنی و مذهبی نیز میشد، بنابراین خوشایند نبود.
از طرف دیگر، زبان فارسی در هند زبان فرهیختگان بود، نه توده مردم، زبان فارسی در هند هیچ گاه زبان مادری هیچ قومی نبوده است، هندیان زبانهای متعددی داشته و دارند، در هند چندین زبان رسمی بود، زبان فارسی در هند زبان مشترک و میانجی فرهیختگان و زبان دولت بود، طبیعی است دولت که از بین برود، فرهیختگان نیز تضعیف شده و زبان تضعیف میشود، از آن طرف زبان دری که چند صد سال پیش از ادغام زبان فارسی، ترکی و برخی واژگان عبری و هندی پدید آمده بود، زبان لشگریان بوده و به تدریج ادبیات پیدا کرد، این زبان از سوی حاکمان جدید برای هرچه بیشتر محدود شدن زبان فارسی تقویت شد، پس از آن نیز استعمار در مورد مسلمانها ترجیح داد زبان اردو را تقویت کند، زبان اردو زبان محاوره بوده نه زبان کتابت و انشا. بنابراین استعمار با تقویت زبان اردو خواستند زبان فارسی را بیش از پیش به ضعف بکشند تا ارتباط فرهنگی بین مستمعره نشینی اینها با ایران قطع شود. همین اتفاق را هم در جاهای دیگری نیز شاهد هستیم، در همین دوران معاصر فرانسویها برای بربرهای شمال آفریقا خط بربری را اختراع کردند، این حرکت مشکوک بود و توجیه منطقی نداشت. دلیلش این بود که این زبان زبان کتابت بود.خط نداشتند تا قبل از ورود اسلام، زبان کتابت زبانهای رومی و یونانی بود، بعد از اسلام زبان عربی شد، عربها و بربرهای مسلمان در کنار هم با زبان رسمی و کتابت عربی زندگیمیکردند، البته بربرها با زبان مادری خود محاوره میکردند، پس از آن فرانسویها خط بربری را اختراع کردند، تا حلقه واسط بربرها و جهان اسلام را از میان بردارند. البته کشورهای شمال آفریقا اجازه گسترش این خط را ندادند.
در ایران نیز ما سابقه چندین زبانی را داریم، بسیاری از اقوام ایرانی که زبانشان فارسی نیست، به فارسی با یکدیگر مکاتبه میکنند،کردها، لرها یا بلوچها به زبان محلی خود تکلم میکنند، اما بلوچ و کرد به زبان فارسی با هم گفتوگو و مکاتبه میکنند، به ندرت یک اثر مکتوب کردی در گذشته نوشته میشد، چرا که زبان رسمی فارسی بود و همه به آن پایبند بودند. در افغانستان اما وضعیت متفاوت بود، در افغانستان پشتونها اثر مکتوب کم داشتند، بنابراین توسط دستهایی از عوامل بیگانه تهییح و تشویق شدند که اثر مکتوب را به پشتون منتشر کنند.
* تسنیم: با توجه به هجمههایی که علیه زبان فارسی در منطقه در طول تاریخ به وجود آمده، آیا در ایران نیز هجمههایی را علیه خط و زبان شاهد هستیم؟
من زبان و خط را از یکدیگر جدا نمیدانم، اما در ایران عهد پهلوی اول اندیشهای قوت گرفت که ریشه اصلی آن در نیمه دوم عصر قاجار با نفوذ اندیشه فرهنگ و تمدن غرب شکل گرفته بود، در آن زمان نظرات گوناگونی مطرح شد و از جمله اینکه الفبای فارسی تغییر کند، عدهای بر این باور بودند که اگر الفبای فارسی تبدیل به الفبای لاتین شود، همه مشکلات ایران حل خواهد شد، این جریان پس از سقوط قاجاریه در پهلوی اول به عنوان یک طرح روی میز آمد، اما سرانجامی نیافت. در ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز اتفاتی مشابه رخ داد و خط از زبان جدا شد، جدا شدن خط و زبان دست کمی از جدا شدن جسم و روح و یا چای از فنجان ندارد، برخی فکر میکنند، الفبا یک ابزار است و دخلی به زبان ندارد، در حالیکه اینگونه نیست. این جدایی باعث معیوب شدن و آسیبهای بسیاری در زبان میشود.
* تسنیم: جدایی خط و زبان از یکدیگر عمدتاً با چه اهدافی انجام میشود و چه آسیبهایی را در بردارد؟
با تغییر الفبا ورود واژگان بیگانه به زبان رو به فزونی مییابد، برای نمونه با تغییر خط در تاجیکستان واژگان روسی به زبان فارسی تاجیکها سرازیر شدند، از طرف دیگر مهمترین آسیب آن قطع ارتباط با میراث کهن و فاخری است که به این زبان نگاشته شده است، اکنون بعد از قریب به یک قرن ار تغییر الفبا در ترکیه، قفقاز یا آسیای مرکزی ما شاهد هستیم که شاید درصد اندکی از آن میراث کهن به این الفبای جدید برگردانده شده است و مردمان این سرزمینها گویی بخشی از عقل و حافظه تمدنی خود را از دست دادهاند.
اما این اتفاق برای همه رخ نمیدهد، برای نمونه کاوشش در تغییر خط تاجیکها نشان میدهد که روسها چه روسهای سفید چه سرخ یعنی اتحاد جماهیر شوروی، زمانی که روی کار میآیند، زبان ارامنه و خط ارامنه را عوض نمیکنند، خط گرجیها را عوض نمیکنند، ولی خط آذریها، ترکها، فارسها و تاجیکها را عوض میکنند، علتش چیست؟
علت در دین و مذهبی است که این مردمان دارند، هدف از تغییر خط تضعیف دین اسلامی است، میراث کهن مسلمان در آسیای مرکزی و قفقار به فارسی مکتوب شده است و این میراث اصلاً با میراث ارامنه و گرجیها قابل قیاس نیست، بنابراین نخستین هدف از جدایی خط و زبان تاجیکها انقطاع آنها از گذشته تمدنی خود بود. از طرف دیگر از دیگر قارههای جهان اسلام نیز منقطع میشدند و این دلیل دوم بود، در آن دوران تاثیر زبان فارسی در منطقه بسیار زیاد بود، و در دو کشور بزرگ همسایه یعنی ایران و افغانستان مشترک بود، روسها برای جداسازی تاجیکها از این دو کشور و قطع ارتباط و کاهش قدرت زبان فارسی خط فارسی را در تاجیکستان با خط سیریلیک عوض کردند، تا اولاً تاجیکها از گذشته خود بریده شوند و کتابهای خطیشان برایشان حکم سنگنوشتههای میخی پیدا کند و دوماً ارتباط تاجیکها با دنیای فارسی زبانان و دنیای اسلام قطع شود.
* تسنیم: آقای اردوش به نظر میرسد که زبان در واقع دروازهای برای ورود به هویت و تمدن یک ملت محسوب میشود و هجمه علیه زبان در واقع هجمه علیه هویت و تمدن یک ملت محسوب میشود، با تغییر زبان چه تغییرات هویتی و تمدنی رخ داده است؟
بله، زبان فقط ابزار سادهای برای رساندن یک پیام نیست، زبان در واقع یک بخش عظیمی از فرهنگ ما را شکل میدهد، واژهها روح دارند و از یک عقبه اندیشهای برخوردارند، واژهها تنها جمله را نمیسازند،بلکه یک بار معنوی دارند، این بار معنوی که در طول زمان شکل گرفته و حتی با حرکت صورت، تن، صدا و ... ممکن است تغییر مفهوم و معنا پیدا کند، حائز اهمیت است، زبان یک ملت در واقع با باورها و اندیشههای آن ملت آمیخته است، اگر از فردا ما در ایران به جای سلام از معادل انگلیسی آن استفاده کنیم، تنها واژه بیگانه به کار نبردهایم، بلکه یک بار فرهنگی متفاوتی را وارد کردهایم.علاوه بر آن وقتی از سلام استفاده میکنیم، در واقع اسلام را تبلیغ میکنیم، بار صلح و آرامش اسلام را مطرح میکنیم، بنابراین بین زبان و فرهنگ و مذهب ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و مخدوش کردن یک زبان در واقع روح آن فرهنگ را بیمار میکند.
* تسنیم: آقای اردوش شما سالها رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان بودهاید و از نزدیک با ظرفیتهایی که در تعامل بین کشورهای فارسیزبان شکوفا میشود، آشنا هستید، به نظر شما زبان به عنوان یک عامل مشترک تا چه اندازه میتواند موجب همگرایی کشورهای فارسی زبان در دنیای امروز شود؟
زبان مشترک به خودی خود یک عامل همگرایی است، ولی قطعاً تنها عامل همگرایی نیست، الزاماً هر دو ملت که زبان مشترک داشته باشند، با هم روابط صمیمانه ندارند، اما استفاده درست از این عامل همگرایی نتایج درخشانی به بار خواهد آورد، این هم برای آن زبان مفید است و هم برای فرهنگ آن زبان. یک نکتهای که در فرمایشان رهبر انقلاب دیده میشود و شاید تاکنون مغفول مانده است، این است که ایشان همواره وقتی که به حق بر لزوم توجه و تقویت زبان و ادبیات فارسی تأکید میکنند، به عنوان زبان ایرانی و زبان ایرانیان به این مسئله نگاه نمیکنند، بلکه بیشتر آن را به عنوان زبان دوم جهان اسلام، زبان مسلمین و زبان فرهنگ غنی ایران اسلامی، زبان انقلاب شکوهمند به کار میبرند، در واقع معظمله به بار فرهنگی این زبان توجه دارند، نه به موضوع قومی زبان. در گذشته نیز که زبان فارسی یک زبان میانجی بود، داعیه قومیگرایی وجود نداشت، به همین دلیل بود که از شرق دور تا برخی نقاط اروپا به این زبان سخن میگفتند. بنابراین ما نیز باید نگاهمان به زبان فراملی باشد و به این زبان واحد به عنوان یک ریسمان مشترک در منطقه چنگ بزنیم. تعامل با کشورهای فارسی زبان به واسطزه این زبان مشترک میتواند موجب رشد و شکوفایی تمدن فارسی شود.
*تسنیم: آقای اردوش، به نظر میرسد ایران به دلیل دارا بودن تشکیلاتی برای زبان فارسی«فرهنگستان زبان» میتواند نقش کلیدی در وضعیت زبان فارسی و حراست از آن ایفا کند، به نظر شما از چه روشهایی میتوان به این مهم جامه عمل پوشاند؟
بله، همینطور است، یکی از پیشنهادهایی که بنده چندین بار مکتوب کرده و به مسئولان ارائه کردهام، این است که ما باید یک فرهنگستان فراملی تشکیل دهیم، فرهنگستان زبان فارسی الزاماً نباید شناسنامه ایرانی داشته باشد، ایران، افغانستان تاجیکستان، گروههای فارسی زبان حوزه خلیج فارس، هند و ... همه باید عضو آن باشند، یک موسسه فراقومی و فراملیتی و فرامرزی باید ایجاد شود و نخبگان این کشورها در این فرهنگستان عضو باشند، این فرهنگستان اگر با تشریک مساعی کشورهای فارسی زبان فعالیت خود را آغاز کند، قطعاً بیشترین تأثیرگذاری را خواهد داشت.
انتهای پیام/