بازی ایران و روسیه با برگه‌های آمریکا در منطقه


خبرگزاری تسنیم: ذکاوت سیاسی ایرانی، رهبریت نظامی روسیه و قدرت اقتصادی چین در جهان نشانه های افول امپریالیسم غرب را شاخص‌تر کرده و آمریکا با سناریوی «هرج و مرج خلاق» به دنبال فرار از این شکست است.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، «احمد الشرقاوی» تحلیلگر مسایل منطقه‌ای در مقاله‌ای در پایگاه خبری "پانوراما الشرق الاوسط" به بررسی معادلات قدرت کنونی در منطقه و نحوه تقابل محور ایران، روسیه و سوریه با بازی آمریکایی در منطقه پرداخته و نوشت:

هنوز هم می‌توان گفت که در سیاست خارجی آمریکا دوستی‌های همیشگی و دشمنی‌های همیشگی وجود ندارد و روابط بر پایه منافع استوار است، این یک اصل طلایی است که محور سیاست خارجی آمریکا را شکل می‌دهد، اما چیزی که این روزها تغییر کرده است، عمق این روش است، به‌گونه‌ای که دیگر آمریکا سیاست صف‌بندی‌های آشکار به یک سمت را در پیش نگرفته، بلکه سعی دارد با دوگانگی برگه‌های خود و نرمش در معادلات و مناسبات و در عین حال ابهام در سیاست های خود دشمن را با اظهارات متناقض و رفتارهای ناهمگون و سیاست‌های متعارض دچار تردید کند.

آمریکا شاید بتواند رسانه‌های بین المللی را فریب دهد یا تحلیلگران را گمراه کند، اما تصمیم سازان مسکو و تهران با این سیاست‌های دوگانه به صورتی کاملا متفاوت رفتار می‌کنند، رفتاری که می‌توان نام آن را "بازی با برگه های متغیر آمریکا" گذاشت. این بازی مبتنی بر تغییر قوانین بازی برای از بین بردن همگرایی های آمریکا و به شکست کشاندن اهداف پیاپی این کشور است تا آن را مجبور به نشستن پشت میز مذاکرات نماید، آنهم در شرایطی که هیچ اهرم فشاری برای تحمیل اراده جبارانه خود در دست ندارد.

به عنوان مثال آمریکا از زمان حملات 11 سپتامبر شعار داده که مبارزه با تروریسم در دستور کار این کشور است و نسل اول تروریست ها را در افغانستان شکست داده و اسامه بن لادن را کشته است، اما این کشور در تجدید استراتژی خود در عراق ناکام ماند و نتوانست نسل تروریست های سوریه را اداره کند. این عنوان محور اصلی مداخلات آمریکا در بخش های مختلف جهان از جمله خاورمیانه و شمال آفریقا و آسیا به شمار می رود؛ این کشور با استفاده از ابزارهای منطقه ای خود بویژه عربستان سعودی، قطر و پاکستان به دنبال بهره برداری از این برگه است.

البته واقعیت این است که دنیا می داند که این آمریکا بود که اولین بار القاعده را در افغانستان ایجاد کرد و بعد آن را در عراق و سوریه و لیبی و تونس و یمن و مصر و پاکستان حمایت کرد تا از آن به عنوان برگه برنده ای برای تحمیل سیاست‌های استعماری خود به دیگران استفاده کند. البته این بدان معنا نیست که این کشور بر تحرکات تمامی گروه های تکفیری شامل القاعده و دیگران تسلط داشته باشد، چرا که همواره گروه هایی شورشی مانند داعش هستند که از سیطره این کشورها فرار می‌کنند، اما این موضوع خیلی برای آمریکا نگران کننده نیست.

رفتارهای دوگانه آمریکا در بسیاری از کشورها از جمله عراق،  سوریه، یمن، لیبی، تونس، مصر، مراکش و .... غیر قابل شمارش است، تحولات کنونی در مصر شاید مثال زنده ای از سیاست ابهام آمریکایی باشد. کسانی که تصور می کنند ائتلاف عربستان و اسرائیل به صورت ناگهانی سعی کرد حاکمیت اخوان مورد حمایت آمریکایی‌ها را سرنگون کند، باید در سیاست های آمریکا بار دیگر دقت کند و ببیند این کشور چگونه اقدام به سرقت انقلاب‌های مردمی می نماید و دیکتاتورها را از دریچه دموکراسی وارد قدرت می کند و ناامیدی را در دل مرد ایجاد می کند. این همان چیزی است که  امروز در عدم تمایل روسیه در تجهیز مصر به سلاح های پیشرفته مختلف خود را نشان می دهد و ایران نیز همچنان تمایلی به همگرایی با قاهره از خود نشان نمی‌دهد. نیروهای مسلح کنونی مصر که پیشتر دخالت‌های آشکاری را در سیاست آغاز کرده بوند، به لطف قانون اساسی جدید به یک دولت در درون دولت تبدیل شده است. به گونه‌ای است که وزیر دفاع در تعیین و برکناری عناصر تحت امر خود هیچ دستوری از رئیس جمهور را نمی پذیرد، کاندیداتوری عبدالفتاح السیسی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده مصر نیز نمونه دیگری از تلاش این جریان نظامی برای تسلط کامل بر مقدرات سیاسی در این کشور است.

تحولات سیاسی و امنیتی مصر از آغاز تحولات 30 ژوئن نشان می‌دهد که چگونه درگیریهای سیاسی بین اخوان المسلمین و نظامیان که نوعی خشونت سیاسی بود در قالب تروریسم تعریف شد و در حالی که اخوانی ها نیروهای امنیتی و نظامی را در واکنش به کودتا علیه مشروعیت رئیس جمهور هدف قرار دادند، اما عناصر جهادی گردان‌های انصار بیت المقدس وابسته به القاعده و مورد حمایت آمریکا  عربستان سعودی وارد عمل شدند تا تروریسم را در این کشور توسعه داده و اخوانی‌ها را به دست داشتن در این اقدامات متهم کنند و نقش آنها را بعد از 80 سال فعالیت در زندگی سیاسی و اجتماعی مصر به طور کلی از بین ببرند.

جالب اینجا بود که آمریکا در عین حال که با این گروه وارد جنگ نیابتی شده بود، به وسیله ترکیه و قطر از مسیر شمال سوادن و لیبی و نوار غزه به  حمایت از آنها ادامه می داد تا ناآرامی ها در کشور شدت گرفته و این کشور نتواند حداقل تا 5 سال آینده نقش منطقه ای مورد نظر خود را ایفا کند. به این ترتیب السیسی و نیروهای مسلح مصر مورد ترحم مقامات سیاسی آمریکا و حمایت های مالی محدود آنها به همراه عربستان و امارات قرار می گیرند، این تنها یکی از ابعاد سیاست‌های دوگانه آمریکا در منطقه است.

سوریه

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا هنگامی که بر بان کی مون دیبرکل سازمان ملل فشار وارد کرد که دعوت از ایران را پس گرفته و مانع از حضور تهران در کنفرانس ژنو 2 شود، دچار حماقت شد، آمریکا سعی کرد با غیاب ایران از این عملیات فریبکارانه سیاسی مانع از نقش‌آفرینی موثر این کشور در آینده سوریه به عنوان رهبر محور مقاومت شود.

واشنگتن تصور می کرد با به بن بست کشاندن کنفرانس ژنو2 و انداختن مسئولیت این اقدام بر دوش دولت سوریه می تواند دیدگاه‌های واشنگتن را برای حل بحران سوریه به دیگران تحمیل کند، دیدگاه‌هایی که اساسا مبتنی بر کنار زدن بشار اسد رئیس جمهور این کشور از هر نقش سیاسی در آینده سوریه است. این موضوع را جان کری وزیر خارجه آمریکا با غرور در نشست افتتاحیه کنفرانس ژنو 2 بیان  کرد.

با این حال ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در کنفرانس مطبوعاتی خود بعد از نشست سران روسیه با اتحادیه اروپا که 28 ژانویه برگزار شد، در اظهاراتی هوشمندانه با ابراز خرسندی از برگزاری کنفرانس ژنو2 گفت که آنچه مهم بود برگزاری این کنفرانس در شرایط پیچیده بود و ما توانستیم تلاش های مشترک برای آغاز گفتگوهای سوری را به نتیجه برسانیم. این اظهارات بدان معنی است که در صورت شکست این کنفرانس؛ سوریه که با هیئتی عالی رتبه در آن حاضر شده، مسئول این شکست نخواهد بود. در همین راستا پوتین از لاوروف خواست تا بر هیئت سوریه فشار وارد کند تا تحت هر شرایطی حتی در صورت رسیدن به بن بست، مذاکرات را رها نکند. لاوروف نیز این کار را انجام داد و وقتی که هیئت سوری بعد از روز اول مذاکرات خواست به علت روند منفی مذاکرات و اصرار مخالفان بر بند دولت انتقالی به جای مبارزه با تروریسم مذاکرات را ترک کند و عازم دمشق شود، مانع از این اقدام شد. همین موضوع باعث شد تا سوریه در بازی معکوسی وارد شود که از طریق آن اعلام کند این کشور به بیانیه ژنو 1 با برخی ملاحظات پایبند است، اما بند بند این بیانیه باید قبل از رسیدن به مسایل سیاسی بند نهم مورد بررسی و اجرا قرار گیرد. این بدان معناست که باید چندین کنفرانس برگزار شود تا مسائلی نظیر کمک های انسانی، بازداشتی ها، توقف خشونت، مبارزه با تروریسم و ... مورد بررسی قرار می گیرد. این راهبرد عاقلانه ای بود که باعث افشای حیله‌گری آمریکایی ها و شکست اهداف باج خواهانه آنها شد و این کشور را در برابر افکار عمومی جهان در زمینه فرار از بند مبارزه با تروریسم بر اساس بیانیه ژنو 1 رسوا کرد.

اهداف روسیه از برپایی این نشست واضح بود، مسکو می خواست خشونت ها بین دولت سوریه و ارتش آزاد را متوقف کند و کمک های انسانی به مردم ارائه داده و با تروریسم مبارزه نماید و گفتگو با عناصر جبهه اسلامی که عربستان سعودی به دستور آمریکا آن را ایجاد کرده است، را رد نماید.

لاوروف در همین راستا در اظهاراتی نرم گفت که روسیه از شخص خاصی در سوریه حمایت نمی‌کند، بلکه به کشوری اهمیت می دهد که مهد مسیحیت در خاورمیانه است و الان در قبضه تروریست ها و افراط گرایان قرار گرفته است. این نشان داد که اولویت روسیه در سوریه مبارزه با تروریسم کور است، نه مسایل ظاهری مانند برکناری بشار اسد از قدرت. چرا که این حق مردم سوریه است که حاکم خود را انتخاب کنند.

وی با یادآوری اتفاقات یوگسلاوی، عراق و لیبی و نحوه براندازی حاکمان این کشورها این پیام را به آمریکا و غرب داد که آنچه دولت اوباما در براندازی اسد به دنبال آن است، نتیجه ای متفاوت از مثال های بالا ندارد. این نشان می دهد آمریکا اهمیتی به آزادی و دموکراسی نمی دهد، بلکه می خواهد سیاست های امپریالیستی خود را دنبال کند. سیاست هایی که بوسنی را به مأمن تروریست ها برای ضربه زدن به روسیه و چین، و لیبی را به مرکز تروریست ها برای بی ثبات کردن مصر و شمال آفریقا بویژه تونس، الجزایر و آفریقای مرکزی و ... تبدیل کند و یمن را نیز به انبار تروریست ها برای عبور از مرزهای سوریه قرار دهد.

در نتیجه آمریکا می خواهد سوریه را نیز به بزرگترین کانون تروریست های جهان تبدیل کند تا از این طریق واشنگتن بتواند معادلات سیاسی را به نفع خود تغییر داده و محور مقاومت را از ایران گرفته تا لبنان به بهانه مبارزه با تروریسم از بین ببرد، آن هم در شرایطی که هرج  مرج در منطقه فراگیر شده و مرگ و ترور وارد اروپا نیز شده است. این عوامل باعث می شود تا کشورهای اروپایی نیز آمادگی بیشتری برای ورود در جنگ های جهانی به رهبری آمریکا پیدا کنند.

اینها تمام برگه های آمریکا در منطقه و اهدافی است که در راستای منافع آمریکا قرار دارند و این کشور با آنها می خواهد تسلط بر منطقه پیدا کرده و امنیت اسرائیل را به عنوان دولت یهودی و شاخه نظامی غرب در جهان عرب حفظ کند. این طرح باعث می‌شود ایران از مسایل منطقه دور بماند.

جنگ سرد آمریکا  و روسیه در سوریه

هیچ توافق نهایی بین آمریکا و روسیه در مورد حل منازعات منطقه‌ای وجود ندارد، تنها یک توافق ابتدایی وجود دارد که در مورد مشارکت در حل منازعات بر اساس عدم دخالت نظامی و احترام به قوانین بین المللی است.

این به معنای رقابت دو کشور برای نفوذ هر چه بیشتر در دیگر کشورها و ادامه این نفوذ است، آمریکا تاکنون از توقف نفوذ خود در مناطق سنتی تحت تسلطش دست برنداشته است.این در حالی است که از طریق ایجاد "هرج و مرج خلاق" و با گسترش تروریسم و ایجاد فتنه های داخلی و جنگ های نیابتی و بسیج کردن معارضان مزدور خود برای شورش علیه دولت‌های مرکزی به دنبال از بین بردن مناطق تحت نفوذ روسیه است، حتی اگر این روند به تخریب کامل این کشورها منجر شود.

مثال زنده این روش را می توان در اوکراین دید. این پیامی است که پوتین آن را درک کرده است، وی در واکنش به این اقدام گفته است: «آمریکا می‌خواهد ما اوکراین را با سوریه معامله کنیم»، این چیزی است که روسیه شدیدا آن را رد می کند و برای پاسخ دادن به این اقدام در خاورمیانه نیز آماده است. البته این پاسخ بعید نیست در عربستان سعودی یا در اسرائیل صورت گیرد.

از سوی دیگر اطلاعات موکد حاکی از آن است که تولید موشک های جنگی در سوریه از سر گرفته شده است و این کشور با کمک ایران در آستانه تولید موشکی پیشرفته قرار گرفته است که برای حزب الله لبنان نیز کارآیی دارد. گزارش های اطلاعاتی از واشنگتن همچنین نشان می دهد که هواپیماهای باربری بزرگ سوریه از مدت ها پیش صبح و شام در فرودگاه های سوریه فرود می آیند، مسکو تجهیز دمشق به تسلیحات پیشرفته را آغاز کرده است تا برای احتمالات جنگ آینده با اسرائیل و اردن آماد شود. احتمال دارد عربستان نیز از آتش این جنگ در امان نماند.

این بازی ویرانگر امروز بین دو قدرت جهانی آغاز شده و هم پیمانان آنها نیز وارد این بازی شده اند. البته مشخص است ک در حال حاضر دست برتر با روسیه است، اما با این وجود پیروزی دیپلماتیک آمریکا به علت عناد و فریبکاری های این کشور بعید نیست، چرا که واشنگتن از تمامی ابزارهای کثیف برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود علیه اراده ملت ها استفاده می کند و اهمیتی به مبانی اخلاقی و ارزش های حقوق بین المللی نمی‌دهد. همین موضوع احتمال بروز جنگ های نظامی را نیز افزایش داده است.

در مورد ترکیه باید گفت که ایران با  کمک روسیه موفق شده این کشور را به سمتی غیر از هدف مورد نظر آمریکا سوق دهد، این اتفاق با کمک توافق راهبردی صورت گرفته که آنکارا به دنبال آن است و از این طریق می خواهد نفت و گاز ایران و سوریه و لبنان را به اروپا صادر کند و فواید بالای اقتصادی از این طریق برای خود محقق کند.

این توافق می تواند اردوغان را از کودتای آمریکایی نیز نجات دهد، چرا که این کشور موضوع فساد دولتی در ترکیه را برای این منظور کلید زده که حاکمیت این کشور را تغییر دهد. توصیف آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی ایران در مورد راهبردی بودن این توافق بین تهران و آنکارا و عمق بالای محبت و برادری و همکاری بین ایران و ترکیه و همچنین سطح بالا و بی سابقه روابط بین دو کشور ضربه ای بود که از سوی ایران به آمریکا وارد شد، چرا که واشنگتن موفق نشد آنکارا را از پیشبرد همگرایی های خود با ایران بازدارد، در مقابل پوتین نیز راه را برای این دیدار باز کرد.

قدرت آمریکا در منطقه رو به افول است

مشکل آمریکا این است که به کندی فکر می کند و دیدگاه واضحی از چیزهایی که می خواهد به دست آورد، ندارد. این کشور به علت حماقتی که دارد تنها بر اساس واکنش ها رفتار می کند، اما امروزه بعد از اینکه  برای سال 2012 برنامه ریزی کرده بود که به سمت منطقه شرق آسیا گرایش پیدا کند، خیلی دیر و برای سال 2014 می خواهد این طرح را عملی کند و چین و روسیه را محاصره نماید. این در حالی است که در پایان سال 2013 مشخص شد که چین به بزرگترین کشور تجاری دنیا تبدیل شده است و حتی از آمریکا نیز که در طول دهه های گذشته رتبه اول را در اختیار داشته، پیشی گرفته است. این تحولات نشان از تغییرات راهبردی جدید دارد که دنیا در دوره کنونی با افزایش قدرت های جدید از جمله گروه بریکس به ریاست نظامی روسیه و رهبری اقتصادی چین با آن مواجه شده است.

این البته تنها اتفاق غافلگیر کننده برای آمریکا در سال اخیر نبوده است، بلکه روسیه نیز در رقابت های تسلیحاتی از طریق سلاح های راهبردی بی سابقه بویژه در مورد زیردریایی های غیر قابل رصد، گوی سبقت را از آمریکا ربوده است، این زیردریایی ها که می توانند دور از رصد دستگاه های جاسوسی آمریکا فعالیت کنند، توان تخریب بسیاری بالایی دارد. جنگنده های نسل جدید روسیه نیز مافوق قدرت تکنولوژی آمریکا در این راستا به شمار می رود، موشک های بالستیک قاره پیمای این کشور نیز می تواند سپر دفاع موشکی آمریکا که دیگر یک سپر دفاعی سنتی به شمار می رود، بشکافد و از آن عبور کند.

این تحولات آمریکا را نگران کرده و نمی‌داند چگونه باید با آن تعامل کند، چرا که دولت این کشور در آستانه فروپاشی اقتصادی است و توانایی های لازم برای ورود در رقابت تسلیحاتی جدید ندارد، چرا که این روند می‌تواند بحران داخلی برای این کشور ایجاد کند، در همین راستاست که این کشور با ایجاد هرج و مرج خلاق به دنبال این است که روسیه  و هم پیمانان آن نتوانند اوضاع خود را سر و سامان بخشند.

انتهای پیام/