آمریکا برای پیروزی در سوریه چه باید کند

خبرگزاری تسنیم: کارشناس مؤسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن در یادداشت خود برای این اندیشکده رویکردی جدید نسبت به سوریه را برای سیاستمداران آمریکایی طرح می‌کند و دستور کاری را برای پیروزی در سوریه تجویز می‌کند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن، کارشناس این اندیشکده معتقد است که به هر ترتیب آمریکا در سوریه به هر آنچه که می‌خواهد نخواهد رسید، اما می‌تواند با تغییر استراتژی و تاکتیک‌ها خود، حداکثر منافع را از این جنگ کسب کند.

همپوشانی حوادث مرتبط با سوریه در طول دو هفته گذشته، به مداخله بسیار محدود دولت اوباما در این ماجرا چندان ارتباطی ندارد. برخی مدعی هستند که مذاکرات مونتراکس و ژنو، دولت اسد را بیش از پیش منزوی کرده است، اپوزیسیون را در جایگاه مثبتی قرار داده و ممکن است به رغم نتایج ناامید کننده کوتاه مدت، راه را برای پیشرفت مذاکرات هموار کند. با این حال با توجه به حملات اخیر دولت اسد، ادامه جنگ داخلی میان خود شورشیان و دیگر تحولات مشکل ساز، هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد که دمشق و حامیان آن را حتی به سوی پذیرفتن اقدامات بشر دوستانه سوق دهد، چه برسد به پذیرفتن یک آتش‌بس واقعی با شورشیان.

به نظر می‌رسد که طرز فکر دولت مبتنی بر دو فرضیه است: اول اینکه بشار اسد، مسکو و تهران در نهایت متوجه خواهند شد که هیچ «راه حل نظامی» وجود ندارد و دوم، اینکه جنگ زمانی مدیریت خواهد شد که اقدامات لازم با رهبری آمریکا، نشانه‌ها جنگی (برای مثال سلاح‌های شیمیایی، پناهندگان، شاخه‌های القاعده) حذف کند، از سرریزی منازعه به دیگر کشورها جلوگیری نماید و دیگر چالش‌های موجود بر سر راه ایفای نقش آمریکا در عرصه امنیت جهانی، بر طرف شود. در پیش گرفتن سیاسی فعال‌تر، باتلاقی شبیه به باتلاق لیبی را به وجود می‌آورد، به گروه‌های وابسته به القاعده امکان و توان فعالیت می‌دهد، یا «جنگی» جدید را به راه می‌اندازد.

این دیدگاه مینیمالیستی دولت زمانی قابل درک است که کسی واقعاً معتقد باشد که این دیدگاه در طول دو سال گذشته کارایی داشته است. هر دو فرضیه ذکر شده، خدشه پذیر هستند. موضع تهاجمی تیم مذاکره کننده اسد در سوئیس، حمایت‌های بی دریغ ایران و روسیه و تخطی‌های دولت در قرارداد شمیایی سال گذشته، در مجموع حاکی از آن است که جنگ ادامه خواهد پیدا کرد و همچنان به هرگونه نظم جهانی حاکم بر منطقه، صدمه وارد می‌کند. ظاهراً اسد و حامیانش به نبود هیچ راه حل نظامی، اعتقادی ندارند. برای برخی از آنها (اسد و حزب‌الله)، جنگ امری ذاتی است؛ برای برخی دیگر (ایران و روسیه) جنگ به لحاظ استراتژیک، حیاتی است و همه تلاش خود را می‌کنند تا حداقل به پیروزی‌هایی شبهه‌چچنی دست یابند. جدای از همه اینها، اگر چه در هم شکستن کامل همه شورشی‌ها دشوار است، اما می‌توان به طور جدی آنها را تضعیف و محدود کرد؛ چنانچه که در در ترکیه، سریلانکا، عراق و تا حدی افغانستان، دیده شد. اگر جهت درگیری‌های سوریه به همین سمت سوق پیدا کند، واشنگتن نهایتا با پیروزی نظامی دولت اسد، ایران، حزب الله و روسیه در کانون خاورمیانه مواجه خواهد بود که به شدت به اعتبار آمریکا لطمه می‌زند.

یکچنین نتیجه‌ای، نقشی که آمریکا از زمان مداخله نظامی و دیپلماتیک استراتژیک خود در این منطقه برعهده گرفت، که در سال 1973 با جنگ 1973 یام کی‌پور آغاز شد، زیر سؤال می‌برد. برخی کارشناسان مدعی هستند که دولت اوباما ـ که به زعم رابرت کاپلان اولین رئیس جمهوری پسا امپریالیستی پس از پایان جنگ جهانی دوم توصیف شده ـ از پی چنین تحولاتی، ممکن است به دردسر نیافتد. اما شکی نیست که این آن چیزی نیست که دولت به عنوان سیاست گذاری اساساً‌ سنتی خود در قبال خاورمیانه در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل، به افکار عمومی جهان و مردم خود آمریکا اعلان کرد. یک پیروزی نصفه نیمه برای اسد، این سیاست را در معرض خطری جدی قرار می‌دهد.

علاوه بر درک ظاهری خطرات ناشی از مداخله مینیمالیستی در سوریه، دولت در بیان خطرات ناشی از مداخله جدی و گسترده، اغراق می‌کند. جهت اطمینان می‌توان با توجه به سابقه عراق و افغانستان، این دیدگاه را مد نظر قرار داد. با این وجود، این دولت همانند دیگر دولت‌هایی که از سال 1945 در آمریکا روی کار آمدند، عملیات‌های نظامی موفقیت‌آمیزی که جنگ به حساب نمی‌آمدند، انجام دادند ـ در لیبی، علیه القاعده، علیه دزدان دریایی سومالی و علیه دشمنان مورد هدف در عراق در سال 2011 ـ  بدون آنکه در معرض خطر لغزش قرار گیرند یا تلفات و هزینه‌های قابل توجهی متحمل شده یا حتی در معرض اعتراض افکار عمومی قرار گیرند. چرا در سوریه از این قبیل اقدامات در پیش گرفته نشود؟

بررسی کردن استفاده از نیروی نظامی

حتی محدودترین درگیری‌های نظامی با خطر همراه هستند و عملیات در سوریه، چالش‌های نظامی خاص خود را دربرخواهد داشت. اما این خطرها زمانی موجه هستند که این دو امر تصدیق شود: اول اینکه چنانکه در بالا ذکر شدن، دست روی دست گذاشتن، گزینه‌ای خطرناک‌تر از این عملیات‌ها باشد؛ و دوم اینکه اقدامات نظامی در سوریه، هدفی قابل وصول را در دستور کار داشته باشد. البته این هدف فی‌نفسه پیروزی نظامی برای آمریکا نیست، بلکه «دیپلماسی هم‌افزایی» است که دمشق ایران و مسکو را متقاعد می‌کند که آمریکا هر آنچه که لازم باشد را انجام می‌دهد تا مانع پیروزی اسد شود. درگیری‌های سوریه به نحوی منتهی نمی‌شود که مورد قبول آمریکا باشد، مگر اینکه اسد و همپیمانانش به قدری تحت فشار قرار گیرند که تشخیص دهند مذاکرات سازش بهتر از ادامه جنگ است.

در تئوری این نباید جهش سختی برای کاخ سفید باشد، به ویژه با در نظر گرفتن اینکه سخنان رئیس جمهور در سخنرانی سالانه یادآور این است که دیگر موفقیت‌های دیپلماتیک ـ در مورد برنامه هسته‌ای ایران و تسلیحات شیمیایی سوریه ـ تنها به دلیل وجود تهدیدات نظامی آمریکا میسر شد. با این حال به نظر می‌رسد که دولت همچنان با استفاده از نیروی نظامی، هر چند محدود، مخالف است و این موضع را با این ادعا که هرگونه اقدام نظامی به مثابه راه اندازی جنگی در وسعت جنگ عراق است، پنهان می‌کند.

درواقع، آمریکا توانست تنها با دخالت مستقیم محدود، گام‌هایی را در جهت کمک به مخالفان نظامی سوریه بردارد. این تلاش‌ها را می‌توان با سرعت بیشتر و تجهیز گسترده‌تر افرادی که به طور کارآمدی با اسد مبارزه می‌کنند و در جبهه القاعده قرار می‌گیرند ادامه داد و البته باید مانع دسترسی شاخه‌های افراطی این گروه از جمله جبهه النصره و گروه دولت اسلامی عراق و شام به این تجهیزات شد. واشنگتن همچنین می‌تواند توانمندی‌های دفاع هوایی گروه‌های مخالف مورد اعتماد را تقویت کند و سیستم موشکی دوش‌انداز انفرادی (MANPAD) را واگذار کند و/یا به صورت مستقیم علیه هواپیما‌ها و موشک‌های دولت اسد، اقدامی را در پیش گیرد. این اقدامات را می‌توان با انجام اقدامات نظامی نمادینی  همچون آ»چه که در عملیات‌های مربوط به بوسنی انجام شد، تکمیل کرد؛ از جمله بارریزی هوایی مواد غذایی به حمص.

همانطور که نگرانی‌های دولت نسبت به شبکه دفاع هوایی سوریه قابل درک است، نیروهای آمریکایی در مقابله با شبکه‌های مشابه روسی در کوزوو، عراق و لیبی، موفق عمل کردند، و همچنین اسرائیل نیز عملیات هوایی محدودی را در خود سوریه با موفقیت به اجرا گذاشت. جدای از گزینه در هم کوبیدن مستقیم شبکه دفاع هوایی، در صورتی که هواپیماهای آمریکایی توسط دولت سوریه تهدید شدند، آمریکا توان آن را دارد که دیگر داشته‌های نظامی سوریه را در معرض تهدید قرار دهد. در همه عملیات‌های ضد شورش، نیروهای متعارف دولتی به شدت به زنجیره فرماندهی و ارتباطات، بسیج نیروها، توان آتش توپخانه، توان هوایی، که به نوبه خود، وابسته به اهداف نرمی همچون جایگاه تأمین سوخت، پالایشگاه‌ها، فرودگاه‌ها، ذخایر مهمات، زیرساخت‌های الکترونیکی، رادارها، ادوات مخابراتی و مراکز فرماندهی متکی هستند، به شدت در برابر تهاجمات شورشی بی‌نیاز از تاکتیک‌های دفاعی، آسیب پذیر هستند. تسلیحات موشکی آمریکا می‌تواند در صورت لزوم تأثرات مخربی بر این اهداف داشته باشد.

باز هم باید تأکید شود که هر عملیات نظامی خطراتی دارد و بررسی جزییات اینکه در مورد سوریه چه باید کرد باید به کارشناسان این امر سپرد؛ اما به محض اینکه مأموریتی قابل تحقق و با پشتوانه سیاسی لازم به ارتش آمریکا واگذار شد، لازم است که ادوات لازم برای آن فراهم شده و راه‌کارهای مناسب آن ارائه شود. در این مورد، مأموریت آن است که فشار کافی به ارتش دولت سوریه وارد شود تا رسیدن به این اهداف دیپلماتیک محقق گردد: اول اینکه اپوزیسیون و حامیان منطقه‌ای متقاعد شود تا از یک سیاست مشترک به رهبری آمریکا حمایت کنند، که در حال حاضر به هیچ وجه جایگاهی در بازی ندارد؛ دوم اینکه با استفاده از این اعتبار نظامی تجدید شده و ائتلاف منطقه‌ای، دمشق، ایران و روسیه متقاعد شوند که ایشان باید مذاکرات را به طور جدی از سر گیرند. آمریکا هر آنچه را که می‌خواهد از این مذاکرات بیرون نمی‌کشد، اما بدون هیچ شکی بیش از آنچه که در حال حاضر و از تلاش‌های کنونی تحصیل می‌کند، به دست می‌آورد.

انتهای پیام/