روایت امام جمعه اصفهان از دوران حضور امام خمینی(ره) در نجف
خبرگزاری تسنیم: امام جمعه اصفهان گفت: امام خمینی(ره) در دوران حضور خود در نجف اشرف و عراق، همواره مورد استقبال مردم بسیاری قرار میگرفتند و بسیاری از مردم پای درسهای ایشان مینشستند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، آیتالله سید یوسف طباطبائینژاد امام جمعه اصفهان، یکی از شاگردان امام خمینی(ره) به شمار میرود که در دوران حضور امام خمینی(ره) در نجف اشرف، از محضر ایشان استفاده میکرد.
خاطرات و اتفاقات قبل از انقلاب و دوران حضور امام خمینی(ره) در نجف اشرف، بهانهای شد که به سراغ نماینده ولی فقیه در استان اصفهان رفته و پیرامون جزئیات دوران حضور امام خمینی(ره) در نجف اشرف به گفتوگو بنشینیم.
در ابتدا اشارهای به شکل گیری انقلاب اسلامی داشته باشید.
همانطور که میدانید، شکلگیری انقلاب اسلامی از سال 1342 سرعت پیدا کرد وگرنه نظر حضرت امام خمینی(ره) از قبل از این تاریخ هم این بود که در مقابل سلطان جائر باید ایستاد، اما در زمان مرحوم آیتالله بروجردی که زعامت حوزه علمیه به عهده ایشان بود، امام(ره) صحبتی نمیکردند.
رژیم طاغوت هم ملاحظه آیتالله بروجردی را میکرد وگرنه شاه از خیلی وقت پیش میخواست انقلاب سفید را انجام دهد ولی به احترام آیتالله بروجردی صبر میکرد تا ایشان از دنیا برود و تلاش کند مرجعیت را به غیر از ایران منتقل کرده و بعد کارهایش را شروع کند به همین خاطر هم شاه بعد از ارتحال آیتالله بروجردی پیام تسلیت خود را به آیتالله حکیم در نجف اشرف فرستاد چون نظرش انتقال مرجعیت از ایران بود تا بتواند آزادانه کار کند، ولی در این زمینه موفق نبود چون مراجع بزرگی در ایران بودند که مردم مقلد آنها شدند که از جمله میتوان به حضرت امام خمینی(ره)، آیتالله گلپایگانی، آیتالله نجفی، آیتالله اراکی و تعدادی دیگر اشاره کرد.
امام خمینی(ره) از چه زمانی مبارزه علیه رژیم طاغوت را علنی کردند؟
بعد از ارتحال آیتالله بروجردی و زمانی که رژیم ستم شاهی به خیال خودش زمینه را برای تحقق اهدافش فراهم دید، افکار پلیدی که در ذهنش بود را سرعت بخشید از جمله مساله کاپیتولاسیون که با تصویب قانونی در مجلس مستشاران آمریکائی در ایران مصونیت داشتند و اگر لطمهای به ایرانیها میزدند، قضات ایران نمیتوانستند در مورد آنها قضاوت و حکم صادر کنند، در واقع ایران را لایق نمیدانستند که برای آمریکائیها حکم صادر کنند؛ وقتی امام(ره) متوجه این مصوبه شدند، سخنرانی مهمی در منزلشان انجام دادند که بنده هم در آن سخنرانی حضور داشتم.
امام در این سخنرانی چه گفتند؟
حضرت امام(ره) آنجا فرمودند من به علما اخطار میدهم که رژیم میخواهد چنین کاری کند و بعد هم فریاد زد اسلام رفت و آن موقع صدای گریه اطراف منزل امام بلند شد؛ من خاطرم هست که آن موقع اطراف منزل امام باغ بود و از ابتدای صبح منزل ایشان پر از جمعیت شده بود و پشت بامها و باغها و کوچههای اطراف هم جمعیت نشسته بود، ما هم زیر یک درخت انار نشسته بودیم و وقتی امام این صحبت را کرد همه با فریاد امام گریه کردند.
این سخنرانی باعث دستگیری امام شد و به دنبال آن قیام خونین 15 خرداد اتفاق افتاد؛خلاصه حدود 8 ماه امام در زندان بودند و بعد از این مدت یک شب امام را آزاد کردند و امام با مرحوم آقای قومی در منزلی مستقر شدند؛ اتفاقاً آن شب باران شدیدی میآمد و من آن موقع طلبه جوانی بودم که از شاه عبدالعظیم حرکت کردم و برای نماز شب به منزلی که امام آنجا بودند، رسیدم؛ مأموران که این جمعیت زیاد را دیدند، صبح با وسایل و تجهیزات کامل آمدند و مانع حضور مردم شدند و بعد هم دوباره امام را به منزل نامعلومی بردند و محاصره کردند، تا اینکه بالاخره ایشان را آزاد کردند.
چرا رژیم حاضر شد امام(ره) را آزاد کند؟
رژیم فکر میکرد با کشتار 15 خرداد و زندانی کردن امام(ره)، این جریان را سرکوب کرده اما امام بعد از همه این وقایع در مسجد اعظم سخنرانی کرد که من هم آن جا حضور داشتم.
نخستین حرف امام "انالله و اناالیه راجعون" بود که بلافاصله شیون و فریاد مردمی بلند شد که حدود 8 ماه بود امام را ندیده بودند؛ در قانون اساسی آن زمان مراجع مصونیت داشتند و علما و بزرگان قم طوماری امضا کردند که امام خمینی(ره) مرجع تقلید است، بسیاری از مراجع هم از قم به تهران رفتند و فعالیتهای زیادی در کنار مردم برای آزادی امام کردند بنابراین این مسائل باعث شد رژیم از کشتن امام دست بردارد ولی فعالیتهای امام باعث شد که رژیم شاه در اواخر سال 43 ایشان را به ترکیه تبعید کند که امام مدتی آنجا بودند و بعد ایشان را به نجف اشرف بردند.
آن زمان شما مشغول چه کاری بودید؟
جالب اینجاست که وقتی حضرت امام(ره) به ترکیه تبعید شدند من هم بنا را بر این گذاشتم که برای تحصیل به نجف اشرف بروم، البته از قبل هم دوست داشتم اما به خاطر کم بودن سنم، پدرم اجازه نمیداد. در این زمان حدود 20 سال داشتم و پدرم فوت کرده بود، به همین دلیل به صورت قاچاق از راه آبادان به نجف رفتم، بدون اینکه بدانم امام را آنجا میآورند اما 6 ماهی آنجا بودم که امام به نجف اشرف تشریف آوردند.
خاطرهای از ورود ایشان به نجف اشرف دارید؟
بله، اتفاقاً در آن زمان من به همراه 6 نفر دیگر پای درس فلسفه مرحوم آقای رضوانی بودم؛ نزدیک غروب بود که کسی آمد و گفت از بیت مرحوم آیتالله خوئی خبر دادند که حاج آقا مصطفی به منزل آیتالله خوئی زنگ زده و گفته ما بغداد هستیم. وقتی این خبر را شنیدیم، درس را تعطیل کردیم و به مدرسهای رفتیم که آقای بروجردی در نجف ساخته بودند؛ مدرسه مملو از جمعیت طلاب بود و به ما گفتند آیتالله خوئی خواب بوده و این حرف از خادمش نقل شده است. به آقای خلخالی نامی که نماینده آیتالله بروجردی در عراق بود، زنگ زدیم و ایشان هم روحانی بود و هم تاجر؛ گفتند آقای خلخالی سوریه بوده و تازه به بغداد آمده بنابراین از آنها خواستیم که هر وقت آمد، زنگ بزند و خبر بدهد.
همه منتظر تماس ایشان بودیم و وقتی زنگ زدند و جریان را گفتیم، گفت من بررسی کرده و خبر میدهم بنابراین بعد از یک ساعت خبر داد که امام آمده اند در فلان مسافرخانه نزدیک حرم مستقر شدهاند.
وقتی این خبر را شنیدید چه کردید؟
من نخستین کسی بودم که همانجا گفتم چه کسی حاضر است به کاظمین برویم؟ چند نفری راه افتادیم و با یک ماشین مینی بوس به کاظمین رفتیم. ساعت 11 شب به کاظمین رسیده و جلوی در مسافرخانه فهمیدیم مسافرخانهچی امام را شناخته و ایشان را به منزلش برده و یک نفر را گذاشته که به مراجعان اطلاع بدهد.
ما را به منزل محل سکونت امام برد و وقتی خدمت امام رسیدیم، ایشان خوابیده بوند و آقای خلخالی و حاج آقا مصطفی نشسته بودند و تعریف میکردند؛ حاج آقا مصطفی برای ما گفتند که نمیدانستند آنها را کجا میبرند و وقتی وقتی در فرودگاه پیاده شدند، از روی تابلوها فهمیدند که در بغداد هستند و از همانجا آمدند به این مسافرخانه که قبلاً آمده بودند، آمدند.
گفتند که امام به استراحت رفته و به ما تعارف کردند اگر میخواهید ایشان را بیدار کنیم اما ما گفتیم مزاحم ایشان نمیشویم؛ آن زمان هوا گرم بود و بالای پشت بام منزل برای مراجعان تخت گذاشته بودند و در 2،3 روزی که بغداد بودیم، گروه، گروه به دیدن حضرت امام میآمدند.
پس از آن، از آنجا همراه امام به سامرا رفتیم و نزدیک سامرا رئیس اهل تسنن برای استقبال آمد و به امام عرض کرد فکر نکنید به یک کشور غریبه آمدهاید چون برای اسلام قیام کردهاید، به هر کشور اسلامی که بروید، کشور خودتان است و امام 2 روز در سامرا بودند و مردم باز دسته دسته به دیدن ایشان میآمدند و پس از آن به کربلا رفتند که جمعیت زیادی از ایشان استقبال کرد اما نزدیک غروب به خاطر جمعیت زیاد مردم، دیگر هیچ ماشینی بجز ماشین امام(ره) نمیتوانست حرکت کند؛ ما تا جلوی درب حرم اباعبداللهالحسین(ع) پیاده حرکت کردیم و آنجا یکی از جاهائی بود که من واقعاً وحشت کردم چون هرچقدر پلیس ها با باتوم به مردم میزدند، مردم باز به طرف امام میآمدند و من گفتم خدای نکرده کسی صدمهای به امام نزدند، ولی همه به خاطر علاقه به امام سر از پا نمیشناختند و میخواستند ایشان را ببینند؛ بعد ز آن، امام برای زیارت به حرم رفتند و هرجا هم که میرفتند در حد مقدور زیارت جامعه را میخواندند و بعد در صحن نماز جماعت برپا کردند؛ ما درسها را تعطیل کرده بودیم و آن چند روز دنبال امام بودیم.
قرار بود امام یک هفته در کربلا بماند و بعد به نجف تشریف بیاورند، به خاطر همین ما خداحافظی کردیم و به نجف آمدیم.
بعد از یک هفته حضرت امام(ره) به نجف آمدند؟
بله، بعد از یک هفته امام به نجف آمدند. بعد ازظهر روزی که قرار بود بیایند نجف، من در حجره خوابم برده بود، وقتی بیدار شدم دیگر ماشین پیدا نمیشد و همه برای استقبال امام به خیابانها آمده بودند. بالاخره ما یک ماشین پیدا کردیم و وقتی رسیدم حرفهای آقا تمام شده و غوغائی بود؛ وقتی به حرم آمدیم امام زیارت رفته و از حرم بیرون آمده بودند.
تا منزلشان تقریباً 150 متر بود و آنجا هم از جاهای وحشتناکی بود که همه استقبال کنندگان جمع شده بودند و ازدحام و شلوغی زیادی بود بنابراین امام وارد منزل شده بودند و ما هم که جوانان انقلابی بودیم دلمان میخواست آنجا باشیم به خاطر همین شب همان خانه که بالای آن یک اتاق برای استراحت آقا و پائین دو اتاق و یک حیاط کوچک داشت، خوابیدیم؛، بعد از آن هم برخی شبها آنجا میرفتیم و دوست داشتیم امام را ببینیم و همان شب علمای مثل آیتالله شاهرودی، خوئی، بجنوردی و شبهای بعد آیتالله حکیم به دیدن ایشان آمدند و امام هم بعد به دیدن ایشان میرفت ولی نمیگذاشت کسی همراهشان برود.
امام خمینی(ره)چند سال نجف اشرف بودند؟
امام خمینی(ره) از آن موقع حدود 14 سال نجف بودند و سال نخست هم شب و هم صبح حرم امیرالمؤمنین(ع) میرفت و آنقدر منظم بود که برخی میگفتند هرکس میخواهد ساعتش را تنظیم کند، با ورود امام رأس ساعت 8 شب به حرم تنظیم کند؛ بعد از یک سال امام فقط شبها بدون استثنا به حرم میرفت و من دو سه سفر با حاج آقا مصطفی پیاده به کربلا رفتم و چون جوان و ورزشکار بودم، حاج آقا مصطفی میگفت همراهشان بروم و در بین راه با مشت و مال خستگی را از تنشان بیرون میآوردم، این سفرها سفر علمی بود و واقعاً از آن استفاده میکردیم.
تا سال 48 نجف بودم و به درس امام که استقبال زیادی میشد، میرفتم , حتی بسیاری از کسانی که خود را بینیاز از درس خواندن میدیدند، پای درس ایشان میآمدند. سال 48 به ایران آمدم و ازدواج کردم و دیگر موفق به برگشت نشدم , بعد از آن شاه با صدام ارتباطی برقرار کرد و امام را از عراق بیرون کرده و امام به فرانسه رفت و بعد در 12 فروردین سال 57 به میهن برگشت.
از 12 بهمن و زمانی که امام(ره) به کشور بازگشتند، برایمان بگوئید.
آن روز واقعاً استقبال عظیمی از ایشان شد و از فرودگاه تا بهشت زهرا 33 کیلومتر راه مملو از جمعیت بود و حدود 6 تا 8 میلیون نفر از همه جای کشور برای استقبال آمده بودند؛ من هم از قم رفته بودم و بهشت زهرا بودم؛ امام از وقتی فرانسه بودند گفته بودند به ایران برمیگردم و دولت را سرجای خودش مینشانم.
وقتی به کشور برگشتند هنوز بختیار سرکار بود و من نزدیکی در ورودی شرقی بهشت زهرا بودم و دیدم ماشین امام وارد شد اما به جمعیت استقبال کننده ماشین امام را بلند کرد و از آنجا با هلیکوپتر امام را به جایگاه آوردند و امام سخنرانی کرده و بعد به مدرسه رفاه رفتند که ما هم آنجا میرفتیم.
در این فاصله 10 روز تا پیروزی انقلاب اسلامی چکار میکردید؟
یکی از کارهای من قبل و بعد از پیروزی انقلاب، سخنرانی بود که برای سخنرانی به جاهای مختلف دعوت میشدم و میرفتم. زمان پیروزی انقلاب اسلامی برای سخنرانی به اراک رفته بودم و روز 22 بهمن بعد از سخنرانی رادیو را روشن کردیم و سرود پیروزی انقلاب را شنیدیم بنابراین فردای آن روز با پیش نماز آن موقع اراک که سید بزرگواری بود و همراه با جمعیت مردم به کلانتریها میرفتیم و خلع سلاح میکردیم.
اشارهای هم به نقش روحانیون در پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشید.
بدون شک در پیروزی انقلاب اسلامی همانطور که حق هم همین بود که روحانیون قدمهای بلندی برداشتند. خود من قبل از انقلاب و قبل از سخنرانی و تبعید امام(ره) خاطرم هست که در راهپیمائی های قم یک غیر روحانی هم شرکت نمیکرد و کم کم مردم بیدار شده و بیداری آنها هم توسط روحانیون صورت گرفت.
روحانیون زحمتهای زیادی برای انقلاب کشیدند و اعلامیههای امام را طوری که مشخص نبود، در قبای لباسشان میدوختند یا در جلد کتاب گذاشته و صحافی میکردند تا مشخص نباشد، چون به محض این که مأموران می فهمیدند اعدام میکردند و این کارها با سختی انجام میشد.
به نظر شما رمز موفقیت انقلاب اسلامی چیست؟
خوشبختانه 35 سال از پیروزی انقلاب اسلامی را با موفقیت پشت سر گذاشتیم و رهبریطهای امام راحل و مقام معظم رهبری رمز اصلی این موفقیت بوده و به طور قطع لطف خداوند شامل حال انقلاب اسلامی و مردم شد، بعد از رحلت امام هم حضرت آیتالله خامنه ای(مدظله العالی) رهبری را بر عهده گرفتند و خدا را شکر از بحرانهای شدیدی مثل فتنه 88 با مدیریت ایشان سربلندی بیرون آمدیم.
دشمنان انقلاب فکر میکردند روحانیون میتوانند مردم را جذب کنند ولی نمیتوانند مدیریت کنند وگرنه بدون شک اجازه نمیدادند امام به کشور برگردد؛ این =ها لطف الهی است که اینطور فکر کنند و مصداق این آیه شریفه است که می فرماید: و مکرو و مکرو الله و الله خیر الماکرین.
به نظر شما مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در 35 سال گذشته چه بوده است؟
دستاوردهای انقلاب اسلامی بسیار زیاد است. در زمینه مسائل رفاهی، پیشرفت علم و صنعت و تکنولوژی و موارد دیگر ما یک قدم هم عقب نرفتهایم و در هر زمینهای همواره رو به جلو حرکت کردهایم، اما مهمترین چیز این است که امروز زیر سلطه کافران نیستیم و این جزو واجبات دین ماست، همانطور که خداوند می فرماید: لن یجعل للکافرین على المؤمنین سبیلا.
خداوند میخواهد بگوید مسلمان نباید زیر بار سلطه کافر برود و امروز کشورهای دیگر را میبینیم که این آزادی را ندارند و تحت نفوذ قدرتها هستند؛ کشورهایی مثل کشورهای عربی که سلاح دارند ولی اجازه ندارند حتی از یک گلوله آن استفاده کنند.
اینکه دشمن از ما میترسند، به خاطر این است که صلاح مملکتمان به دست خودمان بود و حتی تحریمها باعث شده پیشرفت بیشتری کنیم و الان اگر بخواهیم موشکهایمان به قلب تلاویو میرسد؛ از سوی دیگر امروز به جائی رسیدیم که با سربلندی در مقابل دشمن میایستیم و آنها نمیتوانند کاری کنند.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمائید.
خدا را شکر میکنیم که با همه دشمنیهائی که کردند، تا امروز موفق و سربلند بودهایم و مثل جنگ تحمیلی 8 ساله که در طول تاریخ ایران سابقه نداشته بعد از 8 سال جنگ خصمانه با پشتیبانی کشورهای غرب و شرق یک وجب از خاک کشور جدا نشود. امروز همان شعاری که روز ورود حضرت امام خمینی(ره) به میهمن اسلامی سر دادیم یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را تکرار میکنیم و مردم مسلمان ایران تا کنون با همه توطئهها و جنگ روانی در صحنه مانده و روز به روز بصیرت بیشتری پیدا کردهاند و دوست و دشمن را میشناسند.
امیدوارم خداوند توفق دهد بتوانیم راه شهدا و امام را ادامه دهیم و تحت فرمان مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنه ای(ره) ایران اسلامی را همچنان به عنوان الگوی موفق کشور اسلامی سربلند و با افتخار به جلو ببریم.
انتهای پیام/