بایسته هایی بر آینده سوریه پس از کنفرانس ژنو ۲


خبرگزاری تسنیم: بیش از ۲ سال است که سوریه درگیر فتنه ای خانمان سوز شده است. فتنه ای که تمامی دشمنان و عوامل آن ها از حدود ۵۰ کشور در این خاک درگیر تقابلی خونین شده اند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،  «از کنفرانس ژنو 2 هیچ انتظاری نداشته باشید. کنفرانس ژنو 2 و ژنو 3 و یا ژنو 10 مشکل بحران سوریه را حل نخواهند کرد. راه حل شروع شده و از طریق پیروزی نظامی دولت، ادامه خواهد یافت»(1). این جملات چند روز قبل از برگزاری این کنفرانس توسط علی حیدر، وزیر آشتی ملی سوریه ایراد شد. سخنانی که می توان به عنوان آغازی جدید بر پایان بحران سوریه دانست.

همانطور که می دانیم مذاکرات کنفرانس ژنو 2 چیزی جز اعلام موضع و سخنرانی های نمادین نبود. تصمیم گیری‌ها خارج از کنفرانس صورت گرفته بود. گفتگوهایی که پشت درهای بسته میان نماینده قدرتهای جهانی و منطقه ای، مخالفان و موافقان بشار اسد جریان داشت، حاکی از کم دستاورد بودن این کنفرانس بود. در قسمت اول نوشتار حاضر تلاش خواهیم کرد دلایل شکست این کنفرانس را تشریح کنیم. در قسمت دوم نیز به ملاحظات یا بایسته هایی در قبال حل بحران سوریه اشاره خواهیم نمود.

 دلایل شکست کنفرانس

1. عدم دعوت از ایران: دولت ایران از آغاز بحران ذکر شده، همواره در کنار مردم سوریه بوده است. سیاست ایران همواره تاکید بر آتش بس فوری و زمینه سازی تشکیل یک فرآیند سوری- سوری برای آینده بوده است؛ فرآیندی که منجر به برگزاری انتخابات آزاد و تعیین سرنوشت این کشور توسط مردم خسته از جنگ می شود. همه حاضرین در این کنفرانس (اعم از سی کشور و سازمانهای بین المللی و منطقه ای) موافق حضور ایران در این اجلاس سرنوشت ساز بودند، اما در نهایت زور آمریکا، عربستان و طیف عربستانی ائتلاف به اصطلاح ملی سوریه جهت فشار بر عدم پذیرش ایران چربید. کشمکش بر سر حضور یا عدم حضور ایران آنقدر بالا بود که رئیس کل سازمان ملل متحد، در گافی عجیب و نادر، پس از ساعات از دعوت رسمی ایران به کنفرانس، این دعوت را پس گرفت.

ایران به عنوان قدرت منطقه ای خیلی بیشتر از کشورهایی دعوت شده به کنفراس، همچون اندونزی، آفریقای جنوبی یا برزیل و کانادا می توانست در تفهیم و تشریک مساعی چارچوب مذاکرات، حضوری فعال داشته باشد. در مجموع می توان، تاثیرگذارترین دلیل شکست این کنفرانس را عدم دعوت از ایران دانست.

2. ضعف ایالات متحده امریکا در پیش برد تاکتیک پیروزی از طریق سیاسی (مذاکره): اوباما در عقب نشینی آشکاری از خط قرمزش مبنی بر استفاده تسلیحات شیمیایی در سوریه، نتوانست اقدام نظامی علیه سوریه در اواسط شهریور ماه سال جاری داشته باشد. به گزارش دیدبان این عقب نشینی، عملا گزینه نظامی علیه حکومت سوریه را روز به روز تضعیف نمود. توافق موقت ایران و 1+5، نیز تاثیری در تضعیف هر چه بیشتر اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه بشار اسد، به عنوان متحد استراتژیک ایران، ایفا کرد. با صفر شدن اقدام نظامی علیه بشار اسد (حداقل در شش ماه آینده) آمریکا تاکتیکی طراحی کرد که آنچه را که نتوانست از طریق اقدام نظامی در سوریه به دست آورد، از طریق مذاکره و فشارهای تعریف شده سیستم بین الملل به دست آورد. آمریکایی‌ها گمان می کردند با دعوت نکردن از ایران به بهانه عدم پذیرش مفاد کنفرانس ژنو 1 سوریه از سوی ایران (برگزار شده در تیرماه 91) در میز مذاکره با استفاده از ابزارهای معمول مذاکره خویش، تیم مذاکره کننده دیپلمات های دولت سوریه را تحت فشار قرار خواهند داد و باعث باج گیری از سوریه می شوند (چون در ژنو 1 هم فضا به گونه ای بود که با عدم حضور نماینده ای از سوی دولت سوریه و عدم قطعی بودن حمایت همه جانبه روسیه از سوریها مفادی چون تشکیل دولت انتقالی با ترکیبی از مخالفان و موافقان بشار اسد تصویب شده بود). اقدام متهورانه وزیر خارجه سوریه، ولید المعلم، در نشست علنی و در پشت درهای بسته نشان داد که دیپلمات های سوریه برای درو کردن همه کارت های حریف به ژنو آمده است.

3. پیشرفت های میدانی بشار اسد: اگر سوریه را به پنج جبهه مختلف تقسیم کنیم، خواهیم دید که در سه جبهه کنترل دولت به طور مستقیم است و در جبهه ای دولت به صورت غیرمستقیم کنترل اوضاع را در اختیار دارد. سه جبهه ای که که دولت در حال تثبیت و تعمیق بخشی کنترل خویش بر آنها است عبارتست از: - جبهه اول، جبهه جنوبی است که در این جبهه اندکی از اسلامگرایان میانه رو حضور دارند که مخالفت با بشار اسد را دنبال می کنند اما نه به روشهای خشونت بار و مسلحانه. – جبهه دوم، شهر استراتژیک "حمص" است که دولت آن را در اختیار دارد. جبهه سوم، جبهه مرکزی و غربی سوریه است که عمدتا تحت کنترل دائم دولت است و عده‌ای از القاعده در کوهستان های ادلیب پناه گرفتند و مترصد فرصتی برای عرض اندام هستند. جبهه چهارم، جبهه ای که دولت بشار اسد کنترل غیر مستقیم بر آن اعمال می کند، جبهه شرقی مناطق کردنشین سوریه است.

تصور می شود که به طور نانوشته و ضمنی مرزبندی میان کردها، دولت مرکزی در سوریه، دولت عراق و ایران وجود دارد بدین معنا که میان آنها نوعی اتحاد ضمنی وجود دارد و در مقابل اتحاد ضمنی میان جریان های مخالف بشاراسد، ترکیه و غرب و البته کشورهای عربی همچون عربستان وجود دارد. این مرزبندی تعیین کننده بسیاری از روندها و فعل و انفعالات در خصوص مسائل منطقه ای است البته ارتش سوریه از طریق هوایی به عنوان یک مزیت نسبت به معارضین بر جبهه شرقی تسلط کامل دارد و حمایتهای هوایی از این گروه انجام می دهد.

این پیشرفت ها به عنوان یک ابزار، تقویت موضع مذاکراتی تیم دیپلماتیک بشار اسد را به دنبال داشت. موضعی که روز به روز از بحران می گذرد قوی و قوی تر می شود. استراتژیستهای بشار اسد توانسته اند طی 18 ماه اخیر (ورود حزب الله به کارزار سوریه نقطه عطف این تحول حساب می شود) برنامه ها و هدفهای کوتاه مدت و میان مدت خویش را به ثمر برسانند. هدف بلند مدت این استراتژیست های برجسته اتمام بحران سوریه در عرصه میدانی طی سال جاری میلادی ارزیابی می شود که موفقیت های فعلی امکان موفقیت ارتش بشار اسد را زودتر از موعد تعیین شده در " نقشه راه" می بیند.

4. پراکندگی در طیفهای مخالفین بشار: همان قدر که در طیف موافقان بشار اسد و حکومت او انسجام و وحدت رویه دیده می شود، مخالفان بشار اسد از القاعده گرفته تا ائتلاف به اصطلاح ملی سوریه از پراکندگی آرا و تشتت نظر رنج می برند؛ به طوری که در کنفرانس ژنو 2 هم شاهد این اختلاف بودیم. حدود نصفی از اعضای 44 نفره ائتلاف به اصطلاح ملی سوریه در این کنفرانس شرکت نکرد و خط تحریم مذاکرات با نمایندگان دولت اسد را در پی گرفت. این ائتلاف اکنون به سه طیف عربستانی، قطری و ترکیه ای آن تقسیم شده است. از یک طرف دیگر گروه داعش (القاعده عراق سابق) را می توان در نظر گرفت که با توجه به پیشرفتهای اخیری که در بین مناطق تحت تصرف معارضین داشته است- معارضین در حال درگیری با خود بر سر اراضی تحت تصرفشان هستند و داعش بیشتر در این زمینه ها پیشرفت کرده است- حاضر به مذاکره با هیچ گروهی چه موافق و چه مخالف بشار اسد نیست.

انجام 3 فرآیند به طور همزمان می تواند به آینده سوریه روشنی خاصی بخشد که تیره روزیهای سه سال پیش به اتمام برسد. این سه فرآیند، فرآیندهای هدایت افکار عمومی، فرآیند نظامی و فرآیند دیپلماتیک است. توضیح این مقدمه ضروری است که این سه فرآیند تاثر و تاثر بر هم دیگر دارند، و موفقیت یا شکست در فرآیندی تاثیر مستقیم بر سایر فرآیندها دارد.

1. فرآیند هدایت افکار عمومی به سمت خسارتهای انسانی ناشی از بحران: اگر تا یک سال پیش اندکی از مردم سوریه در اعتراض به سیاستهای بشار اسد اعتراضات خیابانی برگزار می کردند، دیگر آن مردم نیز امروز نیستند؛ چرا که همگی آنها به یک جمع بندی و انگاره واحدی رسیده اند که آمدن تروریستهای خارجی به کشورشان کورسوی حل ماجرا به صورت مسالمت آمیز را از بین برد. امروزه اگر مردمی به بشار اسد و سیاستهایش معترض باشند، قطعا هم از خونریزیهای تروریستها در سرتاسر کشورشان دل خوشی ندارند. تصاویر موجود در تارنماهای اینترنتی و رسانه های مستقل از خشونتهای بدوی گروههای تروریستی علیه مردم عادی غیرنظامی حکایت دارد. دولت و دستگاههای اطلاع رسانی سوریه باید به دقیقترین نحو ممکن این پیغام را به مردم آواره یا در محاصره سوریه برسانند که افراد دیگری غیر از تبعه های سوری، مشغول غارت و نابودی تمامی زیرساختهای سوریه هستند؛ تروریستهای موجود هیچ وقت به منافع  ملی سوریه تعهدی ندارند.

2. فرآیند نظامی خصوصا استفاده از نیروی هوایی ارتش برای پاکسازی: پیش روی و بازپس گیری مناطق مختلف تحت تصرف مخالفین و تروریستها توسط بشار اسد نیاز به برنامه ای یک ساله دارد. هر چه تعداد استراتژیستهای آشنا به مباحث "مدیریت جنگ" در  سوریه بیشتر باشند پیروزی ها و بازپس گیریهای میدانی سریعتر انجام خواهد شد. استفاده از مزیت نیروی هوایی هم نقطه قوتی مثال زدنی است که تروریستها را در مناطق حساس ایزوله نموده و راه را برای پیشروی پیاده نظام ارتش فراهم می نماید.

3. فرآیند دیپلماتیک در دو بعد سلبی و ایجابی: پررنگ نمودن اختلافات بین اعضای مخالف بشار اسد دستورکاری سلبی برای این فرآیند است. دستگاه دیپلماسی بشار  اسد و دوستان او باید بتوانند کشورهایی موثر منطقه ای در سوریه مثل ترکیه و قطر را دورتر از عربستان، به عنوان جدی ترین مخالف بشار اسد اسد، بکنند. در جنبه ایجابی این فرآیند هم می توان روی تاثیرگذاری سیاستهای اتخاذی دوستان بشار اسد مثل ایران و روسیه حساب باز کرد. با تاکید بر "افزایش دامنه تروریسم به سایر همسایه های سوریه در صورت تداوم این وضعیت" می توان چارچوب مشترکی را با آمریکایی ها به طور موقت برای سوریه طراحی کرد؛ چرا که بعد از گذر بیش از یک دهه از روزهای بعد از 11 سپتامبر 2011، هنوز هم آمریکایی ها درصدد نابودی تروریستهای معارض با منافع ملی شان هستند. اگر آمریکایی ها را بتوان متقاعد به این کرد که تروریستهای سوریه به همان اندازه که پول و تسلیحات می گیرند فرمانبردار نیستند و امکان دارد در آینده نزدیک ضربات مهلکی را بر منافع منطقه ای آمریکا وارد سازند، دستورکار ایجابی دیپلماتیک می تواند اثرات خود را نشان دهد. استفاده از تاثیرگذاری آمریکایی ها روی عربستانی ها برای تعدیل مواضع و قطع کمک های مالی و تسلیحاتی آنها به گروههای سلفی حاضر در سوریه فرآیندی است که اکنون در تلاش بر تحقق آن هستند.

در هفته های اخیر بسیاری از اختیارات بندر بن سلطان و سعود الفیصل گرفته شده و به عبدالعزیز بن عبدالله واگذار شده که نگاه مثبتی به جمهوری اسلامی ایران دارد. گفته می شود فورد سفیر غیر مقیم آمریکا در دمشق در این سناریو نقش داشته و کمیته سه نفره ای مرکب از عبدالعزیز بن عبدالله، مقرن بن عبدالله و عبدالعزیز خوجه جهت پیگیری تحولات سوریه تشکیل شده است . می توان یکی از انتظارات سفر اوباما به عربستان در آینده نزدیک را تفهیم کردن این سیاست جدید آمریکا برای پادشاهی عربستان دانست. ظاهرا اوباما دیگر علاقه ای به مداخله عربستان در سوریه بدین شکل ندارد و از این بعد، چشمان همه افراد تیزبین، ناظر به دستاوردهای سفر اوباما به عربستان خواهد بود.

جمع بندی

الگوی مداخله گرایی آمریکا از طریق تحمیل اراده بین المللی آمریکا و همراهان این کشور برای بحران سوریه در کنفرانس ژنو 2 عقیم ماند. دلایل این امر، عدم دعوت از ایران، ضعف ایالات متحده آمریکا در پیش برد تاکتیک پیروزی از طریق سیاسی، پیشرفت های میدانی بشار اسد و پراکندگی در طیفهای مخالفین بشار است. به نظر دیدبان با وضعیت پیش آمده، دولت سوریه نیاز به طراحی دوباره یک راهبرد جامع با هدف "پاکسازی تمامی اراضی اشغال شده توسط تروریستها" در سال جاری میلادی دارد. برای تحقق این هدف ملاحظات فرآیند هدایت افکار عمومی به سمت خسارتهای انسانی، فرآیند نظامی خصوصا استفاده از نیروی هوایی ارتش برای پاکسازی و فرآیند دیپلماتیک در دو بعد سلبی و ایجابی می تواند مورد توجه تصمیم گیران معمای سوریه شود.

منبع:دیدبان

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.