پدیدارشناسی یک فیلم؛ مغاک پرنشده واقعیت و شهود در «مهمان داریم»

پدیدارشناسی یک فیلم؛ مغاک پرنشده واقعیت و شهود در «مهمان داریم»

خبرگزاری تسنیم: شاید تصور این بود: از آنجا که رئالیسم جادویی در ادبیات جا افتاده و چون سینما هم از دل ادبیات بیرون پریده، پس رئالیسم جادویی، وقتی قرآنی شود و در سینما مورد استفاده قرار گیرد، واقع‌گرایی تازه‌ای با عنوان رئالیسم اسلامی زاده می‌شود.

خبرگزاری تسنیم - علیرضا جباری:

«مهمان داریم» تجربه‌ای در فیلمسازی است که قرار است هر چه می‌تواند فاصله یک اثر سینمایی را با یک اثر مکتوب یا ادبی کم کند. مدت‌هاست که به طور رسمی ادبیات در ایران نخستین و گرامی‌ترین هنر به شمار می‌رود و تنها در میان هنرها گاهی رقابتی بین شعر و داستان شکل می‌گیرد و هیچ یک از هنرمندان غیرادبیاتی حتی این تصور را هم ندارند که بتوانند به شکلی دوشادوش با هنر رسمی کشور یعنی ادبیات گام بردارند؛ عبارت «هنر رسمی» به عمد مورد استفاده قرار گرفته است.

شاید در ایران مخاطبان سینما یا موسیقی و تئاتر، بسیار دو آتشه‌تر از طرفداران ادبیات باشند، ولی این هنرها در کنار رسمیتِ ادبیات، هنوز هم به حساب نمی‌آیند؛ فارغ از هرگونه ارزشگذاری، باید نوشت که این موضوع، گاه ابعاد پیچیده‌ای می‌یابد؛

نمایشنامه‌نویسان تئاتری، نقاشان و مجسمه‌سازان و موسیقیدانان و البته سینماگران که خود را به این نوع از رسمیت‌گرایی متعهد می‌دانند و ناخودآگاه واقفند که یک اثر باید ادبی باشد تا به نحو رسمی به چشم بیاید، ناخودآگاه تلاش می‌کنند هر چه می‌توانند آثارشان را به ادبیاتِ محض نزدیک کنند؛ اما در کنار این حقیقت که «ادبیات مادر بسیاری از هنرها است»، حقایق دیگری هم وجود دارند؛ مثلا اینکه هر فرزندی تعیّن و تشخص خویش را دارد و تلاش برای بر هم زدن نسبت‌های مادر و فرزندی، امری بی‌معنی و از این جهت کاری غیر ضروری است. فرزند تنها در مقام فرزندی‌اش زیبا است نه به این دلیل که کاملا شبیه به مادرش شود. سینما با همه تکیه‌اش به ادبیات، تنها هنگامی هنر محسوب می‌شود که فاصله منطقی خود را با ادبیات حفظ کند: «یعنی سینما بماند».

«مهمان داریم» از صدر تا ذیل تلاش برای ادبیاتی کردن سینما به شیوه‌ای خاص است؛ احتمالا دست‌اندرکاران تولید «مهمان داریم» تصور می‌کردند: «از آنجا که رئالیسم جادویی در ادبیات نه تنها از آب درآمده، بلکه بسیار هم موفق بوده است؛ و از آنجا که ادبیات همه چیز است و سینما هم از دل آن بیرون آمده! پس قطعا چیزی که در ادبیات پاسخ داده است، بلاشک در سینما هم پاسخگو خواهد بود، فقط کافی است نام «رئالیسم جادویی ادبی» را به «رئالیسم دینی سینمایی» تغییر دهیم!»

معلوم نیست چرا عده‌ای تصور میکنند برای تبیین و توجیه رئالیسم مبتنی بر ایمان در سینما به راحتی با یک «ادبیات‌زده‌گی» خام و ساده‌اندیشی در قبال رئالیسم جادویی، می‌توان امر وحیانی را به جای جادوی سوررئال نشاند و فیلمی ساخت که احتمالا به اندازه «صد سال تنهایی» مارکز اسم در کند. شاید این ساده‌اندیشی از ادبیات‌زده‌گی سال‌های اخیر ارگانی ناشی شود که حامی ساخت «مهمان داریم» بوده. ارگانی که نویسنده‌ای دفاع مقدسی سکاندار آن است که به گفته خودش «از پیدایش فکر اولیه "مهمان داریم" تا همین امروز با این اثر همراه بوده است».

اینکه چرا چنین فیلمی ساخته می‌شود فعلا محل بحث نیست، اما نادیده گرفتن تفاوت‌های بنیادین میان ژانرهای ادبی و سینمایی احتمالا از آنجا ناشی می‌شود که درک درستی از تفاوت در نمادپردازی‌های این دو حوزه، یا تفاوت‌ نشانه‌های هنری مکتوب و غیرمکتوب وجود ندارد. همچنین تمایز نگذاشتن میان سطوح مختلف عینیت و ذهنیت در ادبیات و سینما باعث می‌شود که عده‌ای آثار سینمایی‌ای بسازند که در آن شکافی بر دیوار خانه‌ای در نیمه شب، شلنگ گاز خانه را پاره کند و خانواده به شیوه‌‌ای شاید باورپذیر با مرگ تهدید شوند؛ در همین حین جانباز دوران دفاع مقدس، که از آغاز فیلم به شیوه تقریبا تصنعی و پرتکلفی تلاش می‌شود، ناتوان و رنجور و البته امروزی، دغدغه‌مند و تا حدودی منتقد شرایط موجود نمایش داده شود، خواب جبهه می‌بیند و انفجار در خواب چنان او را از تخت به زیر پرتاب می‌کند که باورپذیر نیست، با منطق سوررئال هم با رنجوری جانباز داستان تناسبی ندارد.

ساده‌اندیشی ادبی - سینمایی و مخلوط کردن نشانه‌های زیباشناختی این دو حوزه کم‌کم از همینجا وارد فضای فیلم می‌شود؛ این در حالی است که بیننده اجتماعی چون نشانه‌هایی از دغدغه‌مندی و روحیه‌ انتقادی جانباز دیده‌ است - جانبازی که تقدس‌زدایی می‌شود و تقدس‌زدایی می‌کند - منتظر تکامل و به نتیجه رسیدن این روحیه‌ انتقادی در فیلم است؛ اما یک گسست باورناپذیر و گنگ همه جریان فیلم را تغییر می‌دهد. رنگ‌ها تغییر می‌کنند، خلق و خوها تغییر می‌کنند، حتی آب و هوا هم تحت تاثیر این گسست دچار تحول می‌شود و اثری که از ابتدا به نحوی رازآمیز و تراژیک آغاز شده، به ناگاه وارد فضایی می‌شود که تمام جدیت اثر به حاشیه رانده می‌شود. زیرا اتفاقات ویژه و گسست‌ سوررئال  «مهمان داریم» و مفاهیمی مانند «ملموس بودن امر ایمانی»، «رازوارگی شهادت»، «حضور»، «بازگشت امر جاودان»، «نوستالژی» و... که همه می‌توانست در پرداختی دراماتیک و البته تراژیک به شکلی، جذابیت سینمایی ایجاد کنند، آنقدر «رو»، «غیرمترقبه»، «صریح»، «بدون منطق سینمایی» و «شعاری» طرح می‌شوند که بیشتر به رویاهایی تهی شباهت پیدا می‌کنند. به نظر می‌رسد منطق گسست فیلم این باشد: «از آنجا که بر مبنای باور ما به قرآن و آموزه‌های دینی، شهیدان زنده‌اند، و چون اگر کسی زنده باشد، نمی‌توانند داغ پدر و مادر و برادرش را تحمل کند، لاجرم در هنگام دشواری (مثلا گازگرفتگی) و هنگام مرگ خانواده‌اش و نه حیاتشان! به طور غیر مترقبه‌ای، بدون نیاز به پیش‌زمینه‌ و توجیه دیگری وارد صحنه می‌شود و مرزهای واقعیت و خیال را به همین سادگی در هم می‌شکند.

سه شهید، دو برادر و یک خواهر به داد پدر، مادر و برادرشان می‌رسند، احتمالا گاز را می‌بندند و نه تنها زنده هستند، بلکه نقش زنده‌کننده (محیی) را بازی می‌کنند. نکته جالب توجه اینجاست که وقتی صبح می‌شود و احیاء و اموات نجات یافته با هم هم‌مشرب می‌شوند، مخاطب هنوز گیج است که چه اتفاقی افتاده؛ این مهم نیست، اهمیت موضوع اینجاست که نگاه نقادان سینمایی ما احتمالا این گیجی را به تعلیق سینمایی پیوند می‌زند و اینگونه توجیه‌ناپذیری و گسست در قصه‌های سینمایی ما و گیج شدن مخاطب به عنوان نقطه عطف و جا افتادن رئالیسم دینی! در نظر گرفته می‌شود و «مهمان داریم» را واجد دریافت جایزه بخش بین‌الملل جشنواره 32 فجر می‌کند.

خلاصه اینکه نشانه‌شناسی نویسندگان و کارگردانان ما از قرآن که گاهی فراموش می‌کنیم متن است، به جایی می‌رسد که شهدا از و در فضایی لاهوتی برای تعمیر خانه‌ای ناسوتی فرا می‌رسند، دیوارهای آن را رنگ می‌زنند و از زیرزمین ترشی و عسل پیدا می‌کنند. این‌ها به اضافه چرخاندن چرخ و فلک توسط پدر پیر خانه - که گاهی فرتوت است و زمین می‌خورد ولی در مواقعی سرپا و توانمند است - و خوردن بستنی حصیری سنتی تنها بهره‌هایی است که این فیلم از نوستالژی و حس حضور نصیب مخاطب می‌کند. اما همه این‌ها به چه دلیل اتفاق می‌افتد؟

یک مهمان لاهوتی - ناسوتی یا رئال - سوررئال در راه است. غافل از اینکه معلق نگاه داشتن ایده‌ها و امور در بین لاهوت و ناسوت یا واقعیت و رئال، گذشته از اینکه نمی‌تواند کمک ایمانی و زیباشناختی‌ای به ما بکند، ممکن است ضربه‌های معرفت‌شناختی عمیقی به حوزه‌های شناختی دین بزند و ایمان را تا جایی که برایش مقدر است، به رویا نزدیک کند. در مواجهه با «مهمان داریم» که نوعی فراروی از مرزهای لاهوت و ناسوت است، تنها کسانی که از «به‌هم‌خوردن» مرزهای واقعیت و خیال، ایمان و جادو و... تعجبی ندارند پدر و مادر و برادر شهیدانند و البته شاید هم عوامل فیلم! و الا مخاطب تا انتها درگیر فهم واقعیت و رویا است، شاید این هم بعدها نوعی تعلیق و نقطه عطف تلقی شود!

تصور اینکه تمایز ننهادن بین رئالیسم جادویی - که به دلیل ذات متن، تنها در ادبیات به معنای دقیق خود، معنادار می‌شود - و رئالیسم وحیانی سینمایی دوستان، و تلاشی ساده برای نزدیک کردن نوشته به تصویر تا چه حد می‌تواند موجب فروکاستن و تخریب ابژه‌های ایمان و پارادایم آگاهی ایمانی بشود، زبان این نوشتار را تلخ و گزنده کرد که این هیچ ربطی به ایمان نگارنده ندارد، شاید به تعصب ایمانی مرتبط است. تقدیس و روحانیت‌گرایی صرف، ابزار کافی برای خلق آثار هنری دینی یا روحانی نیست؛ گاهی وقوف به شیوه‌های روایت‌گری و بازنمایی‌های زیباشناسانه، ژانرشناسی و تفکیک حوزه‌های ژنریک در هنرهای مختلف، آگاهی از بنیادهای فلسفی بیان هنری و نشانه‌‌شناسی در هنر هم لازم است؛ همچنین وقوف به این نکته اساسی که سادگی هنری با ساده فیلم ساختن کاملا متفاوت است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل