ورزشکار بحرینی به اتهام شهادت برادر و فعالیت حقوقی پدرش بازداشت شد
خبرگزاری تسنیم: «علی عبد الجلیل»، یکی از ورزشکار بحرینی است که در بازداشت رژیم آل خلیفه به میبرد، تنها جرم علی آن است که برادرش طی انقلاب بحرین به شهادت رسیده و پدرش دارای فعالیت حقوق بشری است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری مرآه البحرین، مردم بحرین در حالی وارد چهارمین سال انقلاب 14 فوریه خود میشوند که سریال هدف قرار گرفتن خانوادهها و بستگان شهدا و فعالان حقوقی از سوی رژیم حاکم بر این کشور همچنان ادامه دارد و معیارهای عدل و انصاف در نظام بحرین در خدمت به ظالم و محکومیت مظلوم نمود پیدا میکند. در بحرین شما در آن واحد هم قربانی و هم متهم و محکوم هستید، به همین دلیل خانواده هر شهید و هر فعال حقوقی و معارض بحرینی در انتظار انتقام گیری و انتقام جویی نظام حاکم از خویش است.
خانواده «عبد الجلیل» از جمله این خانوادههاست که هنوز داغ از دست دادن فرزند خود «محمد» را در 11 سپتامبر گذشته فراموش نکرده بود که امروز با داغ مضاعفی تحت عنوان بازداشت فرزند بزرگ خانواده یعنی «علی» مواجه است.
یورش در نیمه شب
«عبدالجلیل یوسف»، فعال حقوقی بحرینی و رئیس کمیته رصد و پیگیری و مستند سازی جمعیت حقوق بشر بحرین از حمله نیروهای امنیتی رژیم آن هم در ساعت 2 و 30 دقیقه بامداد و بازداشت فرزند بزرگش علی غافلگیر میشود.
علی مربی تربیت بدنی و 26 ساله است که از سوی نیروهای امنیتی رژیم بحرین در حالی بازداشت میشود که این نیروها حکمی در خصوص بازداشت خود به همراه نداشتند.
عبدالجلیل یوسف میگوید که برای بازداشت غیر قانونی و بدون حکم فرزندش علی 8 خودرو جیپ و یک ون منزلش را احاطه کردند. نیروهای امنیتی که در این خودروها بودند، پس از رسیدن به محل و محاصره منزل درب اصلی را شکسته و با زور وارد منزل شده بودند و گروهی از آنها نیز از دیوار بالا رفته و وارد تراس خانه شده بودند.
نیروهای امنیتی رژیم آل خلیفه پس از ورود به منزل به شیوهای که در بالا شرح آن داده شد، به سمت اتاق علی که در آن زمان در خواب بود، به راه میافتند تا وی را در حالی که خواب است، بازداشت کنند، اما پیش از آن از اتاق فیلمبرداری کرده و تلفن همراه علی را مصادره میکنند و سپس به جستوجو در وسایل اتاق میپردازند و هنگامی که علی اعتراض میکند که وسایلی شخصی و خصوصی در اتاق دارد، از وی میخواهند تا در قبال باز پس گرفتن تلفن همراهش کارت شناساییاش را آنها تحویل دهند. اگر چه دست به این اقدام زد و کارت شخصیاش را به آنها ارائه و تحویل داد، اما هیچ یک از وسایل شخصیاش به وی عودت داده نشدند. این درحالی است که برادران علی نیز در این حمله و یورش جان سالم به در نمیبرند و در اعتراض به بازداشت علی نیروهای امنیتی اقدام به پاشیدن مادهای سوزاننده به صورت آنها میکنند.
در جستجوی علی
مادر علی که هنوز یک ماه نیست، پسرش محمد را از دست داده فریاد زنان و ناله کنان رو به سوی نیروهای امنیتی رژیم میکند و میگوید که فرزندم را به کجا میبرید؟ از وی میخواهند که به همراه آنها برود. در عمل نیز دقایقی نمیگذرد که مادر خانواده پس از آماده شدن و ثبت شماره یکی از خودروها که خودرو پلیس است، به دنبال آنها راه میافتد تا سفر گشتن به دنبال علی و در جستجوی وی بودن آغاز شود.
خانواده عبد الجلیل در ابتدا راه مرکز پلیس منطقه «المعارض» میشوند و در آنجا سراغ علی را میگیرند، اما مسئولان مرکز به آنها اعلام میکنند که فرزند آنها به این مرکز آورده نشده است. به همین دلیل آنها راهی مرکز تحقیقات جنایی شده و سراغ علی را در آنجا میگیرند، اما در آنجا نیز با پاسخ شفاف و درستی مواجه نمیشوند و مسئولان مرکز تحقیقات جنایی از آنها میخواهند که به سرعت آن محل را ترک کنند، چون قانون به آنها اجازه نمیدهد که به صورت شخصی به آن مرکز مراجعه کرده و پیگیر امر فرزند خود باشند و برای پیگیری وضعیت علی باید به مرکز پلیس منطقه خود مراجعه کنند.
مادر علی در اثنای حضور آنها در مرکز تحقیقات جنایی همان خودرویی را مشاهده کرد که درب منزل اقدام به ثبت شماره آن کرده بود، به همین دلیل به سرعت به سمت پلیسی که از آن خارج میشود، میدود و از او سوال میکند، شما با همان گروهی بودید که فرزند مرا بازداشت کردند، حالا او کجاست؟ به من بگین اونو کجا بردید، الان کجاست؟
اما آن پلیس که دارای لهجهای یمنی بود، از پاسخ دادن به سوالات مادر علی امتناع میکند و خانواده به مرکز پلیس منطقه المعارض بار دیگر باز میگردد. این بار هم اوضاع تفاوت چندانی با دفعه قبل نداشت. با این تفاوت که مسئولان مرکز از آنها سوال کردند که آیا کسانی که فرزند شما را ربودند، از نیروی پلیس بودند یا نیروهای دیگر. این سوال به شدت خانواده را در قبال سرنوشت نامعلومی که در انتظار فرزندشان بود نگران میکند.
چشم انتظاری بیپایان
ساعات بسیاری بر خانواده عبد الجلیل گذشت بدون اینکه آنها از سرنوشت علی خبری به دست آورند. مادر علی در بیم و هراس بسیاری به سر میبرد، به ویژه مادرش که با از دست دادن محمد، چشم امیدش به علی بود.
ساعت 20 هشتم اکتوبر یعنی بیش از یک ماه بعد بود که علی با آنها تماس میگیرد و به آنها اطلاع میدهد که حالش خوب است. اما مادر علی تاکید میکند که صدای پسرش آنگونه که میباید نبود، در پس صدای آرام و بی رمقش معلوم بود که چیزی را پنهان میکند.
فردای روز هشتم اکتوبر ظهر بود که علی بار دیگر با آنها تماس میگیرد و به خانواده اطلاع میدهد که در زندان «الحوض الجاف» است.
عبد الجلیل، فعال بحرینی به نقل از پدرش تعریف میکند که در علی طی دو روز اول بازداشتش در معرض شکنجهها و آزار و اذیتهای بسیار و شدیدی قرار داشت و بازجویان او را مجبور کرده بودند که در طول مدت بازجویی سر پا بایستد، در حالی که از خوردن هرگونه غذا و نوشیدن آبی محروم بود و در طول این مدت اتهامات متفاوتی به وی وارد شد و با اینکه وی تمام آنها رد کرد و برعهده نگرفت، با این حال بازجویی از وی را 60 روز ادامه دادند.
عبد الجلیل از این امر تعجب میکند که فرزندش علی دارای گرایشات سیاسی نیست و او بیش از آنکه به فعالیتهای سیاسی و حقوقی علاقمند باشد، وزرشکار است.
به این ترتیب خانواده شهید محمد و علی که در بازداشت به سر میبرد، در انتظار سرنوشت نامعلوم فرزندش خویش است.
انتهای پیام/