«خانه پدری» گزارشی ناقص از «بربریت به بهانه غیرت»

خبرگزاری تسنیم:«خانه پدری» گزارش کاملی نیست.اما ایراد کامل نبودنش به نقد تحجر و سنت برنمی‌گردد.ماجرای «خانه پدری» ماجرای دنباله‌داری است.

خبرگزاری تسنیم-مهدی قادری:

1- تکفیری‌ها در سوریه سر می‌برند. زن و بچه هم نمی‌شناسند همین که بفهمند شیعه هستی و از آن ها نیستی بدون سؤال پرسیدن سرت را می‌برند. جگرت را در می‌آورند. تمام منطقه را ناامن کرده‌اند. همه جا تله انفجاری گذاشته‌اند. گاهی در سوریه، گاهی در افغانستان و پاکستان، گاهی در میانمار، یمن، بحرین و... شیعه مثله می‌کنند. به اسم دین هم تکه تکه می‌کنند، و به آتش می‌کشند. عموم آن‌‌ها ریش بلندی دارند، سربند بر سر خود دارند. بعضی ردا و عمامه هم دارند با شمشیر یا اسلحه‌ای به دست یا کمر.

در ایام محرم با شمشیر و قمه می‌آیند و بر سر و صورت خود می‌زنند. خون بر صورت خود می‌ریزند و شمشیرها را در هوا می‌چرخانند. آن‌ها عبا بر تن دارند. عمامه بر سر در شبکه‌هایدتلویزیونی خود به تبلیغ دیدگاه‌های تند خود می‌پردازند. دیدگاه‌هایی که به صلاح امت اسلام نبوده و نتیجه‌اش چیزی جز بریده شدن سر شیعیان نبوده. تصاویر آن‌ها مرتب در سایت‌های سرچ بین‌المللی با نام شیعه یا مسلمان پخش می‌شود. طالبان، القاعده، وهابیت، جبهه النصره، شیعه تندرو و ... در ویترین مطلوب رسانه‌ها و سینمای غرب برای معرفی اسلام قرار گرفته‌ است.

مسلمانی در لباس آن‌ها معنا گرفته بود. هیچ‌کدامشان مسلمانی و اسلام را نفهمیدند.

2- پیشانی‌هایشان از فرط سجده پینه بسته بود. ریش‌های بلند خضاب شده داشتند. نماز شب‌هایشان شهره عام و خاص شده بود. نهایت دین در قامت آنان دیده می‌شد. صدای قرآن خواندنشان شب جنگ‌های جمل و صفین، دل‌های لشگریان را می‌لرزاند. خوارج نام گرفتند. بعدها تفکرشان در قامت اشعری‌گری میان اهل سنت و اخباری‌گری میان شیعیان شهره شد. به نام دین و وحدت مسلمین شمشیر بر فرق امیرمؤمنان عالم زدند.

قربة الی الله به میدان آمده بود. برآوردی حدود 30هزار نفر از آنان شده بود. هر کدام به نیت اجر و ثواب و مقابله با دشمن حاکم زمان خود به میدان جنگ آمده بودند. از مدت‌ها قبل نذر کرده بودند که در این حسنه شریک شوند. نوه رسول خدا را خارج شده از دین می‌خواندند. خونش را ریختند و همسران و دخترانش را به اسارت و غنیمت بردند.

شیعگی و وفای به بیعت در مسلک آن‌ها ترجمه شده بود. هیچ‌کدامشان کامیاب نشدند.

3- خود را نماد دین می‌دانستند. به زنانشان می‌گفتند پشت در که می‌آیند انگشت در دهان سخن بگویند کسی صدایشان را نشناسد. متعصب بودند، تصور می‌کردند نهایت غیرت دینی را دارند. بر سرشان عرق‌چین هم می‌گذاشتند. اتفاقاً آن‌ها هم ریش بلند و تسبیح در دست داشتند و دارند. ریش و تسبیح هم دیگر ملاک دقیقی نبود. این لباس مقدس هم به عاریت برده شده.

با همه این‌ها همان‌قدر مشکل داریم که با جریان لادین، لامذهب، لاابالی، سکولار مشکل داریم. در «خانه پدری» آدم ریشویی که عیاری دست به نقد او برداشته همان آدمی است که شیعه هم با او مشکل دارد. شیعه در دفاع از نقد به این توحش و بربریت با عیاری هم‌نظر است. با افراد آمده در فیلمش مخالف و با نقد او به این افراد موافق است اتفاقاً به حکم دین و مذهبش. با فجیع و دردناک بودن اقدامات رادیکال آن‌ها سر دشمنی دارد. این را می‌پذیریم که «خانه پدری» مقابله‌ است با آنانی که بر تعصب خود، اسم غیرت می‌زنند و برداشت‌های خود را پیش می‌‌برند. به حکم خود فتوا می‌دهند نه به حکم دین. فیلم عیاری را مقابله می‌دانیم با همانانی که عرق‌چین بر سر و تسبیح در دست اسم دین را لکه‌دار می‌کنند.

اما «خانه پدری» یک گزارش ناقص است. گزارش عیاری مشکل دارد چرا که جایی نگفته هر تسبیح به دست و ریشویی این طور نیست. ناقص است چون گزارش او هزینه دارد برای بی‌گناهان زیادی که ریش دارند و تسبیح در دست درست مثل خود عیاری اما با دگماتیسم مخالفند و اتفاقاً عرق‌چین بر سر، تسبیح در دست با ریش بلند بارها هزینه داده‌اند برای مقابله با همین اشعری‌گری. ناقص است اگر نگاه او هم مانند برخی افراد این باشد که ریش، تسبیح و عرق‌چین نماد و برچسب است. ناقص است چون همین عبارت دم‌دستی و قابل فهم عامه جامعه را ضمیمه کارش نکرده که «به ریش نبوده و نیست و حرف ما سندش به ریشه است».

گزارش عیاری ناقص است از آن جهت که اگر فیلم او در ونیز به نمایش در‌می‌آید، او این را نگفته که اتفاقاً با همین شکل افرادی هستند که از ریشه با این جریانات مخالفند. افرادی هستند درست با همین پوشش و مدل که زندگی می‌کنند برای ایستادن مقابل اخباریون. برای مقابله با همین تعصب کور. فیلم او عاری از این آدم‌هاست و همه ‌شمول نیست. ناقص است اگر شکلی به فیلم عیاری و آدم‌هایش نگاه شود و خود او هم نگاهش همین‌طور باشد.

این مدل فیلم ساختن و این مدل نقد کردنِ صرفاً بر اساس شکل، نگاه دقیقی نیست. اگر نگاه عیاری شکل صرف نباشد این نقدها می‌تواند تا حدی جفا در حق او باشد. شاید یکی از دلایل تصور این نقص هم همین نکته ظریف و ابزار ضعیف باشد:

چند سالی است که سبک نقدی میان منتقدان باب شده است که هر چادر به سر یا ریشویی در فیلمی وجود داشته باشد که پیراهن روی شلوار می‌اندازد را نمادی از جریان مذهبی بدانیم و فیلم‌ساز علاقه دارد که تفکر آنان را این‌طور نشان دهد. زبان این نقد که پایه بر شکل و قضاوت بر اساس ظاهر دارد اتفاقاً خود بزرگترین مشکل و ضعیف‌ترین ابزار است در نقد تفکرات انحرافی. و انحرافی جدی در ادامه مسیرش به دنبال خواهد داشت. وقتی فیلمسازی و متقابلاً نقد براساس محتوا و کارکرد تنزل یابد به شکل و ظاهر، هم خلق اثر دچار مشکل می‌شود هم نقد اثر دقیق نیست. در بعضی موارد وقتی نقد ضعیف شود عموماً دیده شده که «نیت‌خوانی» چاشنی قدرت آن می‌شود. فیلمساز قسم می‌خورد غرضش این نبوده اما منتقد می‌گوید نه تو همانی که ما می‌گوییم.

طبق چند بند کوتاه و نمونه‌خوانی تاریخی بالا هم دیده شده که این سبک از قضاوت نتیجه‌ای نداشته جز سردرگمی یا به انحراف کشیده شدن مردم در زمان قضاوت‌ها و جبهه‌گیری‌هایشان. نقص هر دوی این‌ها چه ساخت و چه نقد در «بسیط‌نگری» آن‌هاست، در افراط آن‌هاست. نقص آن‌ها در این است که یکجانبه است و «جامع‌نگر» نیست. مرزبندی شده است از همان ابتدا. وقتی از قبل و با پیش‌داوری هر یک در صف جبهه خود حضور داشته باشد قطعاً اولین قربانی ظرفیت مشترک است. حرف هیچ‌کدام هم کامل و جامع و مانع نیست.

دیگر دوران نمادسازی در سینما با این شکل و ظاهر ابتدایی که هر فرد پشمالو، عرق‌چین به سر، تسبیح در دستی می‌تواند نماد یک مسلمان شیعه باشد تمام شده است. نقد بر این فیلم در چارچوب همین ساختار و شکل هم، همانقدر پیش پا افتاده است. نقد سینمایی ادبیات و رویکردی قدرتمندتر می‌خواهد. می‌شود در جهاتی از حرف عیاری پشتیبانی کرد که آفرین بر تو در نقد تحجر و مقدس‌مآبی و توحش به بهانه آبروداری. می‌توان بر او خرده هم گرفت که پاسخش در ممانعت از تعمیم این رویکرد به هر ایرانی مسلمان چیست؟ این‌ها دوتاست و جفاست اگر هر یک از این دو سؤال و رویکرد فدای دیگری شود.

این نقد دگراندیشی یا روشنفکرنمایی نبود و نیست.ممکن است بر اساس همان نگاهی که این نوشته سعی بر انذار از آن داشت -دگماتیسم- از این برچسب‌ها بخورد. اما دوباره می‌گوییم که نقد و مقابله با اشعریون برای شیعه همان‌قدر مهم است که مقابله با فرهنگ برهنگی مدرنیسم، اولویتش است. شیعه از همان ابتدا آموخته و این روزها باید بیشتر بیاموزد که با منطق و عقل مواجهه کند با پیامدها. جامعه ایران، جامعه‌ای نیست که یک شکل یا اظهار نمادین بتواند در ذهن او مطلبی را ته‌نشین کند هر چند که جوامع بین‌المللی و ایران ندیده‌ها چنین فهمی را ندارند. این را کارگردان «خانه پدری» و منتقدان فیلم او هر دو می‌دانند.

انتهای پیام/