روابط روسیه و آمریکا رو به وخامت است
خبرگزاری تسنیم: جمعی از کارشناسان در نشستی در مرکز نشنال اینترست روابط روسیه و آمریکا را با توجه به بحران اوکراین و بازیهای زمستانی سوچی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند ناآرامی پایداری میان این دو کشور حاکم شده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از اندیشکده نشنال اینترست، گروهی از کارشناسان امور روسیه، مسائل امنیتی و مقابله با تروریسم در نشستی در مرکز نشنال اینترست، ضمن بررسی روابط آمریکا و روسیه در فضای بازیهای زمستانی سوچی و بحران اوکراین به این نتیجه رسیدند که روابط آمریکا و روسیه وخیم است و این وخامت رو به افزایش خواهد رفت که در این میان، موقعیتهای فراوانی برای منافع متقابل و امنیت بینالمللی به هدر خواهد رفت. در پایان این نشست، یکی از اعضا اعلان کرد که هرچند قدرتهای بزرگ قصد جلوگیری از وقوع درگیری گسترده را دارند، اما فقدان اقدام و تفکر هوشمندانه احتمال دارد آنها را گرفتار چنین درگیریای نماید.
گروهی از کارشناسان خبره، با بررسی روابط آمریکا و روسیه در فضای المپیک زمستانی سوچی و بحران سیاسی جاری در اوکراین، به این نتیجه رسیدند که این روابط بسیار وخیم است و احتمال دارد وخیمتر هم بشود. دیمیتری سایمز، رئیس مرکز نشنال اینترست، خلاصه گفتگویی را با توماس گراهام، مدیر ارشد سابق شورای امنیت ملی در امور روسیه، بروس هافمن، مدیر مرکز مطالعات امنیتی و مشاور سابق مقابله با تروریسم دولت آمریکا، متیو روجانسکی، مدیر مؤسسه کینن در مرکز ویلسون و پائول ساوندرز، مدیر اجرایی مرکز نشنال اینترست، تنظیم کرده است.
تمام سخنرانان از لحن کاملاً بدبینانهای در مورد اوضاع کلی روابط میان آمریکا و روسیه استفاده نمودند. اظهارات گراهام در مورد اینکه روسیه و آمریکا بیشتر اوقات در میان ترکیبی از مسائل از قبل به جا مانده و بحرانهای کنونی در درگیریهای ژئوپلوتیک به سر میبرند و امید کمی به آینده ساز بودن روابط آنها وجود دارد، حاضرین در جلسه را بسیار تحت تأثیر قرار داد.. سایمز روابط روسیه و آمریکا را با دوچرخه سواری مقایسه نموده و این سؤال را مطرح میکند که آیا شما میتوانید بدون حرکت روی دوچرخه بنشینید؛ او با این پرسش قصد دارد رویکرد خود را بیان کند که رابطه دوجانبه باید به طور مداوم با همکاری عملی و سودمند رو به جلو حرکت کند و در غیر این صورت از میان میرود. در حالیکه همه با این مسئله موافق هستند که همکاری اساسی در مسائل دوجانبه، مانند اجرای قانون و مقابله با تروریسم، تداوم دارد و اینکه تنشهای جنگ سرد هنوز در خاطرات باقی است، اما یک حس قوی وجود دارد که ناآرامی و ناخوش احوالی پایدارتری میان روسیه و آمریکا برقرار شده است که موقعیتهای اقدام مشترک بیشتر را به دنبال منافع متقابل و امنیت بینالمللی محدود میکند. رابطه ضعیف این روزها احتمالاً «حد طبیعی جدیدی» است که گراهام به آن اشاره کرده است.
این چه معنایی برای المپیک سوچی دارد و به طور کلیتر، آیا المپیک سوچی یک موفقیت سیاسی برای پوتین خواهد بود؟ در حالی که کِلست والاندر، مدیر ارشد امور روسیه و اوراسیا در شورای امنیت ملی و سفیر روسیه، سرگئی کیسلیاک، مدعی هستند که اطمینان کامل به اقدامات امنیتی روسیه در این بازیها دارند، هافمن بیان میکند که چرا تهدید تروریسم در طول بازیها را نمیتوان به سادگی نادیده گرفت. او میگوید که تمام بازیهای المپیک از زمان بازیهای مونیخ 1972، در معرض خطر تروریسم بودهاند، چون حمله به این بازیها غرور ملی را جریحه دار کرده و تبلیغات وسیعی ایجاد میکند. سوچی به طور خاص به دلیل نزدیکی به شمال قفقاز در روسیه با یک فضای تهدید بسیار سنگین مواجه است، که یک شورش اسلام گرای فعال، تمایل به هدف قرار دادن مردم عادی را نشان داده است و نیز به این دلیل که بازیهای سوچی به طور نزدیکی به رئیس جمهور پوتین مربوط میشود، که کینه و دشمنی به بی سابقهای را به دلیل حمایتش از بشار اسد در سوریه به خود جلب کرده است و یک سری دلایل دیگر نیز وجود دارد. هافمن تأکید میکند که اقدامات امنیتی میتوانند تقریباً عاری از خطا و شکست باشند، اما بزرگترین چالش در جایی به وجود میآید که او از آن به عنوان «محیط اطراف» تعبیر میکند؛ این منطقهای است خارج از منطقه به شدت امن، اما جایی است که هنوز مهمانها و رسانهها در آن حضور دارند.
پائول ساوندرز چند منظوره بودن ترتیبات امنیتی روسیه را در برخورد با تظاهراتهای حساس مورد سؤال قرار داده و پرسید: «بازیهای سوچی در داخل این حلقه فولادی قرار دارد، اما آیا این نیروی امنیتی قصد دارد بهترین نیروی احتمالی در برخورد با اعتراضات باشد؟»
ساوندرز با تحلیل بحث و جدلها پیرامون حقوق بشر و به ویژه حقوق همجنس بازها در روسیه و در ارتباط با بازیهای سوچی، سیاستهای مربوط به این بازیها را مورد بررسی بیشتری قرار داد. در حالیکه سیاستهای ضد هم جنس بازی مطرح در دولت روسیه به شدت از طرف غرب مورد انتقاد قرار گرفته است، ساوندرز با احتیاط توضیح داد که آنها با توجه به نگرشهای عمومی به شدت منفی نسبت به هم جنس بازی در روسیه، از این مسئله هیچ تعجبی ندارند. او بیان کرد که روسیه بسیار بیشتر از خاورمیانه در مورد این موضوع، توجه رسانهای را به خود جلب کرده است؛ در حالیکه سیاستهای مربوط به هم جنس بازی در خاورمیانه اعتراض آمیزتر هستند. ساوندرز اینطور استدلال میکند که این دو دستگی در نگرشها را میتوان با این واقعیت توجیه کرد که هویت روسیه نه به طور کامل با شرق یا غرب هم خوانی دارد و نه با آسیا یا اروپا. با توجه به این آشفتگی هویتی در روسیه، مسئله حقوق بشر و حقوق هم جنس بازان در گفتمان غرب در مورد روسیه پیش میآید، چون به این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد که آیا روسیه غربی است یا خیر. هرچند این مسئله وجهه روسیه را در معرض آسیب قرار میدهد، اما کیسلیاک در دفاع از سیاستهای حقوق بشری و حقوق هم جنس بازی در کشورش بر این موضوع به عنوان امری ضروری پافشاری نموده و ادعا میکند که در این بازیها هیچ نقض حقوقی یا تبعیضی وجود ندارد.
متیو روجانسکی بر روی مسئله اوکراین تمرکز کرد و از اینکه چطور اعتراضات در کیف به یک بحران شدید سیاسی تبدیل شده است، ابراز تعجب کرد. او گفت: «من هرگز تصور نمیکردم که مسائل طی یک دوره کوتاه این شدت را به خود بگیرد». روجانسکی 4 مرحله را، که جنبش اعتراضات تا امروز طی کرده است، ترسیم میکند:
1. یک اعتراض سیاسی استاندارد که از رئیس جمهور یانوکویچ تقاضا داشت به قول خود مبنی بر امضای توافق همبستگی با اتحادیه اروپا عمل کند، که به راحتی میتوانست خاموش شود.
2. اعتراضی بسیار گستردهتر علیه خشونت به کار گرفته شده از طرف نیروی پلیس و استفاده از زور توسط دولت؛ این اعتراض به دلیل حملات خشونت آمیز پلیس به معترضان در مرحله اول صورت گرفت.
3. جنبش اعتراضی گستردهتر علیه قوانین ضد اعتراضی که توسط پارلمان اوکراین به تصویب رسید؛ بسیاری در اوکراین آن را به مثابه سخنرانی ضد آزادی قلمداد کردند. تظاهرات کنندگان در این تقاضا با هم متحد شدند که یانوکویچ باید از مقام ریاست جمهوری کنار رود.
4. مرحله آخر، از 24 ژانویه تا امروز، با یک آتش بس ناآرام، از زمانی که یانوکویچ مذاکرات با مخالفین را آغاز کرد، توصیف میشود.
روجانسکی و سایمز قبول دارند که سیاست مقابلهای منافع آمریکا را در اوکراین تضمین نمیکند. سایمز رویکرد آمریکا را در مورد بحران اوکراین مورد انتقاد قرار داده و میگوید: «اقدامات آمریکا در اوکراین، اقدامات یک قدرت حامی وضع موجود نیست». زیرا آمریکا از درک اهمیت اوکراین برای روسیه عاجز بوده است؛ روسیه معتقد است که اگر اوکراین تحت تسلط یک دولت خارجی قرار بگیرد، این پایان کار روسیه خواهد بود. روجانسکی این اظهارات را بازگو کرده و پیشنهاد میدهد که آمریکا در نهایت مجبور است با مردم در صحنه، اعضای شورای حاکم، متحدان خود در روسیه و دولت یانوکویچ گفتگو کند، زیرا قبل از آنکه منابع آنها برای هرگونه رقابت برای کسب نفوذ در اوکراین به پایان برسد، توجه ما به مسئله اوکراین به پایان خواهد رسید.
به هر حال، روجانسکی با نگاه به آینده، از آینده تجاری میان آمریکا، اتحادیه اروپا و اوکراین پس از رفع بحران موجود ابراز امیدواری کرد. سایمز در اظهارات نهایی اینطور استدلال کرد که وقوع تنش در اوکراین به ایجاد بی ثباتی و ابهام گستردهتر در سطح جهانی کمک میکند، که او آن را با اروپای قبل از جنگ جهانی اول مقایسه میکند. در حالیکه بازیگران اصلی امروزی، یعنی آمریکا، چین، روسیه، اتحادیه اروپا و ژاپن، در صدد جلوگیری از درگیری جدی هستند، اما احتمال دارد در صورت فقدان تفکر و اقدام هوشمندانه، گرفتار آن شوند.
انتهای پیام/