چرا بحث سبد پایان ندارد!؟


خبرگزاری تسنیم: حتما به بهانه خوردن ساندویچ در فتنه ۸۸ شرکت کرده بود؟! یا شاید هم روز عاشورای ۸۸ با سنگ به نمازگزاران حمله کرده بود؟!

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، سعی کرده‌ایم در این مقام طنز اکثر روزنامه های کشور را جمع کنیم تا دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.

**شرق: تبدیل جامعه طبقاتی به جامعه همکف

خبرگزاری مهر گزارش داده است: «هزینه یک خانوار چهارنفره به 1/8 میلیون تومان در ماه رسیده.» خیلی هم خوب. به نظر ما کسی آقای احمدی نژاد را درک نکرد و حرفش را جدی نگرفت. اما او خودش خودش را درک کرد و حرفش را جدی گرفته بود. آقای احمدی نژاد گفته بود که آمده فاصله طبقاتی را بردارد و چوب بگذارد لای چرخ پولدارها. یادتان است؟ او برای این کار چند راه داشت:
1- فقرا را پولدار کند.
2- پولدارها را فقیر کند.
در ابتدا هم سعی کرد پول پولدارها را بگیرد، تا فقیر شوند، اما نشد. چون پولدارها خسیس بودند و پولشان را الکی به کسی نمی دادند. او سپس سعی کرد بی پول ها را پولدار کند برای همین گفت پول نفت را می آورد سر سفره. منتها پیت نفت را داد دست چندنفر شبیه بابک زنجانی که ببرند توی بازار و پیت نفت را پول کنند و برگردند، ولی نشد.

یعنی یکی مثل محمودرضا خاوری رفت نفت را پول کرد ولی برنگشت. یکی هم مثل زنجانی نفت را پول کرد ولی دقت نکرده بود و نفتی شده بود و بوش درآمده بود. یکی هم مه آفرید خسروی اصلا معلوم نشد چاه نفت پیدا کرده بود یا نفت ها را توی چاه می ریخت. خیلی پیچیده است. پس در نتیجه پولدارها بی پول نشدند، اما بی پول ها هم پولدار نشدند.

ولی به صورت نمونه چندنفر خیلی فقیر خیلی پولدار شدند که به نظر ما عیبی هم ندارد. چون از قدیم گفتند یک ده آباد بهتر از صدتا شهر خراب است. یعنی یک بابک زنجانی خیلی فربه و خیلی پولدار بهتر از هزاران نفر آدم متوسط است. وقتی پروژه های بالا شکست خورد، دولت مهرورزی تصمیم گرفت برای اینکه فاصله طبقاتی را بردارد، یک حرکت ویژه بزند.

ببینید خط فقر در سال 84 حدود 280هزارتومان بود اما جامعه طبقاتی بود و یکسری «میلیونر» بودند. خط فقر در سال 88 حدود 850 هزارتومان بود اما باز هم جامعه طبقاتی بود و باز هم تعدادی «میلیونر» بودند. الان چی؟

الان طبق گزارش خبرگزاری مهر، خط فقر شده یک میلیون و800هزارتومان. این یعنی چی؟ یعنی حتی فقرا هم «میلیونر» هستند. یعنی پرایدسوار و پورشه سوار، جفتشان «میلیونر» هستند و این یک جامعه بی طبقه است که همه میلیونر باشند. البته توجه کنید که وقتی جامعه طبقاتی نباشد همه همکف هستیم و از جایمان تکان نمی خوریم که به خاطر این مهم رسما از آقای احمدی نژاد تشکر و قدردانی می کنیم.

 

**تهران امروز : چرا بحث سبد پایان ندارد!؟

پس از هر رفت اگر آمد نمی شد
کسی از کوچه ی ما رد نمی شد
اگر اقلام خوبی داخل اش بود
سبد هرگز بدین حد بد نمی شد
چه فرقی می کند،او بد،تو یا من
خدا نامرد مردم ما،خدا من
سبد هم بد شود توجیه دارد
چرا من با تو بد باشم تو با من
یکی آمد یکی را با لگد کشت
لگد را خوب زد اما چه بد کشت
در این غوغا و در این کشت و کشتار
مرا کیفیت جنس سبد کشت!
یکی نان دارد و دندان ندارد
یکی دندان، ولیکن نان ندارد
تمام بحث ها پایان گرفته
چرا بحث سبد پایان ندارد
فقط من بودم آنجا مشکل صف
که تنها مانده بودم در دل صف
دهانم اندکی کج بود قبلاً
که آن هم صاف شد در داخل صف
کلاسم نیست بی اندازه بالا
نه...!این مصرع چه ربطی داشت حالا
بسازم یک سبد جنس اش ز الیاف
بریزم توی آن انواع کالا
نمی آید خوش این جوری خدا را
که سازند این چنین علّاف ما را
من از بیگانگان هرگز ننالم
که در صف آشنا زد آشنا را
یکی با قهوه یا چایی بسازه
نشسته یا که سر پایی بسازه
ندارم غیر از این هرگز توقع
ریاضت کش به کالایی بسازه
یکی کیفیت اجناس بازار
یکی هم ازدواج و مشکل کار
شدم بیزار از این در پرده گفتن!
خدایا زین معما پرده بردار
ندارد ته، سخن ،چون سر ندارد
که آدم چاره ای دیگر ندارد
اگر هم من رها سازم سبد را
سبد دست از سر من بر ندارد

 

**کیهان : غنچه

گفت: حسین قدیانی، نویسنده متعهد و خوش قلم را با شکایت شورای عالی امنیت ملی به دادگاه احضار کرده اند.

گفتم: اتهامش چیست؟ او که قلم و قدمش را وقف دفاع از اسلام و انقلاب و نظام کرده است.

گفت: ایشان را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»! احضار کرده اند!

گفتم: حتما به بهانه خوردن ساندویچ در فتنه 88 شرکت کرده بود؟! یا شاید هم روز عاشورای 88 با سنگ به نمازگزاران حمله کرده بود؟! یا شاید هم قصد داشته کتاب های ضاله صادق هدایت و غلامحسین ساعدی را چاپ و منتشر کند؟! و یا...!

گفت: مرد حسابی! اینها که می‌گویی راست راست راه می روند و چپ چپ به مردم نگاه می کنند وکسی هم به آنها نازکتر از گل نمیگه!

گفتم: خدا را شکر، نمردیم و معنی اعتدال را دیدیم!... آدم خیلی چاق و فربه ای در تاکسی نشسته و تقریبا همه صندلی عقب را اشغال کرده بود. راننده پرسید؛ ببخشید، اسم شما چیه؟ گفت؛ غنچه! راننده گفت؛ اگر باز بشی، چی میشی؟!

 

**قدس : مش غضنفر و افزایش نرخ عوارض و بهای خدمات

هَموجور که دِرِم به عید نِزدیک مِرِم، ما کارمندا که از بی پولی کُخ تَیِ جیبِ تُنبونِما بندری مِرِقصه، ...

هِی گوشامایِ تیز مُکُنِم بیبینِم چِقذَر عیدی مِدَنُ کُجه سِبدِکالا مِدَنُ یارانه ها چِقذَر قِرارِ اِضاف بِره یُ حوقوقا چِقذَر زیات رِفته یُ اَزیجور چیزا. حالا اوشَب نشستُم تو خِنه دِرُم روزنِمه مُخوانُم مِبینُم نیویشته از سالِ دِگه کرایه اُتوربوسایِ واحِدِ مِشَد 350تومن مِره. واز او وَرقِ دِگه یِ روزنِمه نیویشته نرخِ عوارضُ بهایِ خدماتِ شهری به مِشَد از سال دِگه افزایش پیدا مُکُنه. جالبیش اینجه یِ که هنوز عید نِرِفته یُ سال جِدید نِیمَده، ای شهردِریما به فِکِر ایه که هَمّه چیز رِ گیرون کُنه.

عوضِ ایکه بیه بِگه بِرِیِ عید مِخه شهر رِ چیکار بُکُنه یُ چی عیدی بِره مِشَدیا دِره یُ اَزیجور حرفایِ مَقبول بِزِنه، از یَکماه به عید مُنده فِقط حرفِ ایره مِزِنه که بعدِ عیدی چیا قِراره گیرون بِره. شُنُفته که دولت 18درصد حوقوقامایِ مُبُره بالا، حالا ای مِخه 180درصد از حُلقومِما بیکیشه بیرون!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چیکار مِرَفت اگِر شهردِری هَمیقذَر که به فِکِر گیرون کِردنِ پولِ بیلیتِ اُتوربوس واحِدُ قِطارشهریُ کرایه تاکسیُ بالا کیشیدنِ نرخِ عوارضُ بَهای کاراییکه بِرِیِ شهروندا مُکُنه هستِگ، هَموقذَرَم به فِکِر زیات کِردنِ خدماتُ بالابردنِ کیفیت کارایی مُبود که بِرِیِ مِشَدیا انجام مِده.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.