مخالفان در ونزوئلا بدانند تنها ‌حکومت ضداستعماری می‌تواند اوضاع را بهتر کند

خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر سیاسی آمریکایی می‌گوید: مردم هر کشوری حتی اگر از اوضاع سیاسی و اقتصادی خود ناراضی باشند، باید بدانند تنها حکومتی که اندیشه ضداستعماری و ضدغربی دارد می‌تواند اوضاعشان را بهتر کند.

ریچارد بکر، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی آمریکایی در مصاحبه اختصاصی خود با خبرگزاری تسنیم درباره ناآرامی‌های اخیر ونزوئلا می‌گوید: در تمام کشورهایی که رهبران مردمی‌ کنترل اوضاع را به دست می‌گیرند و به ‌امپریالیسم پشت می‌کنند ابرقدرت غرب و کشورهای متحد آن می‌کوشند انقلاب مردمی‌ را به عقب رانده دوباره با نشان‌دادن مشکلات، رهبری مردمی‌ را به چالش بکشند.

وی همچنین این سؤال را مطرح کرد: آیا کسانی که با حمایت واشنگتن با حکومت‌های محلی خود مقابله می‌کنند می‌دانند مردم نگون‌بخت آمریکا خود با چه مشکلات ناراحت کننده‌ای از نظر بیمه، اشتغال و آموزش دست به گریبانند؟ چنین استعمارگر فقیری چطور می‌تواند ارباب خوبی برای آنها باشد؟

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانیم:

تسنیم: همان‌طور که می‌دانید، پس از مرگ هوگو چاوز و انتخاب نیکلاس مادورو به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا، عده‌ای به‌تحریک همسایگان این کشور و همچنین دولت آمریکا برای زمینه سازی و طرح کودتا به خیابان‌های این کشور ریخته‌اند و حرکات خشونت‌بارشان آمار بالایی از جنایت را در این کشور ایجاد کرده است. اوضاع این درگیری‌ها را چگونه می‌بینید و به‌نظر شما شرایط سیاسی حاکم بر این کشور به کدام سمت و سو می‌رود؟

بکر: در تمام کشورهایی که رهبران مردمی‌ کنترل اوضاع را به دست می‌گیرند و به ‌امپریالیسم پشت می‌کنند ابرقدرت غرب و کشورهای متحد آن می‌کوشند انقلاب مردمی‌ را به عقب رانده و دوباره با نشان‌دادن مشکلات، رهبری مردمی‌ را به چالش می‌کشند. این خط مشی همیشگی استعمار است.

انقلاب سال 1789 فرانسه به‌این دلیل که با نظام اقتصادی سیاسی مورد پسند سایر استعمارگران نظیر اسپانیا در غرب و امپراتوری پروس در شرق این کشور ناسازگار بود به عقب رانده شد و شاهد حمله‌ی مستقیم اسپانیایی‌ها به خاک این کشور بودیم که فقط مقاومت وارث انقلاب یعنی شخص ناپلئون جلوی آن را گرفت و بعد از تشکیل امپراتوری و رخ دادهای سیاست داخلی، فرانسه باز هم با وحدت مردم توانست جلوی دو دوره هجمه‌ی آلمان بایستد.

امروز آن چه در این کشور در جریان است جمهوری پنجم است چون انقلاب ضد سلطنتی‌شان بارها مورد تهاجم قرار گرفت و با دشواری‌های بسیاری توانستند دوباره به آن سروصورتی بدهند. همین وضعیتی که ‌امروز دارند و می‌توانند در دنیا حرفی برای زدن داشته باشند به خاطر حرکات ضداستعماری است که دویست سال پیش صورت دادند.

خلاصه‌ این که مردم هر کشوری حتی اگر از اوضاع سیاسی و اقتصادی خود ناراضی باشند باید بدانند هر حکومتی که ‌اندیشه‌ی ضداستعماری و ضدغربی دارد می‌تواند اوضاعشان را بهتر کند و غیر از این امکان ندارد. شاید حکومت ضدغرب خصوصا در ابتدای کار نتواند تمام خواسته‌های مردم را برای شان محقق کند ولی فقط این نحوه‌ی حکومت‌داری است که می‌تواند آینده‌شان را تضمین کند و این به نوعی شرط لازم است حتی اگر شرط کافی نباشد.

مگر این که مردم خودشان استقلال نخواهند و مایل نباشند حرف حساب خودشان را در نظام سیاست جهانی بزنند و بخواهند همیشه نوکر اردوی شرق یا غرب باقی بمانند. مطمئنم کسانی که روزی قیام کردند و امثال چاوز را روی کار آوردند با این میل به بندگی همسو نیستند.

این پاسخی است برای کسانی که رخدادهای سوریه و ونزوئلا را انقلاب می‌خوانند. انقلاب آن است که مردم از سر میل خودشان با دولت دست نشانده در تعارض بیفتند و هدف سیاسی مورد علاقه‌شان اتکا به نفس و جنگیدن با اردوی غرب باشد که در ونزوئلا چنین نیست. امپریالیسم بلافاصله به تمام کسانی که ‌این خواسته‌های میهنی و بومی را ‌دارند برچسب کمونیست و هرج و مرج طلب می‌زند و این توطئه‌ی زشتی است.

خصوصا نظر به ‌این که در سال 1991 اردوگاه واقعا موجود سوسیالیسم شرقی برچیده شد هر کسی که در جهان حرف از مخالفت با اقتصاد بازاری و ستم طبقاتی می‌زند نه تنها وابستگی‌های کمونیستی ندارد بلکه تقریبا هیچ تناسبی هم با آن ندارد. بیداری اسلامی‌ در کشوری‌های خاورمیانه یکی از بارزترین نمونه‌های آمریکاستیزی غیرکمونیستی است که به باورهای مردمی‌ تکیه می‌کند و جنبشی که مردم آن را مال خود بدانند باید چنین خاصیتی داشته باشد.

این بیماری ذهنی در آمریکا چنان است که حتی وقتی رئیس جمهور منتخب خودشان از بیمه‌ی تامین اجتماعی که به نفع خود آن‌هاست صحبتی می‌کند او را کمونیسم خطاب می‌کنند.

تسنیم: نیروهای تاثیرگذار بر تحولات داخلی ونزوئلا را چه می‌دانید و به نظرتان چه وضعیتی برای این کشور بهترین است؟

بکر: من پاسخ این هر دو سوال را به طور غیرمستقیم در سوال اول شما دادم. همسایه‌های متمایل به غرب و ایالات متحده‌ی آمریکا در آمریکای شمالی مایلند مردم با مشاهده‌ی وضعیت نابسامان سیاسی اقتصادی که کارشکنی‌های غرب در این کشور ایجاد کرده‌است با دولت مشروع و انقلابی مستقر در خاک خودشان بجنگند و با واکنشی ارتجاعی دوباره به آغوش امپریالیسم برگردند.

آن‌ها با صرف هزینه‌های بسیار و حتی کاهش مشکلاتی که برای این دولت درست کرده‌اند می‌کوشند مردم را به سوی خود مایل کنند تا آن‌ها تصور کنند گردش به سوی آمریکا به نفع آن‌هاست.

بعضی از مردم نمی‌دانند چه کسی قبلا حق شان را گرفته‌است و چگونه باید در کنار دوست رویاروی دشمن بمانند. در علوم سیاسی این‌ را سندروم استکهلم می‌نامند که طی آن عده‌ای با کسانی که آن‌ها را گروگان گرفته‌اند همحسی می کنند و به خاطر اطلاعات نادرست یا انحرافات ناشی از دسیسه‌ی روشن‌فکران وابسته به غرب برای موفقیت او تلاش می‌کنند.

آیا کسانی که با حکومت‌های محلی و خودی مقابله می‌کنند مردم بدبخت آمریکا خود با چه مشکلات ناراحت کننده‌ای از نظر بیمه، اشتغال و آموزش دست به گریبانند یا شناخت‌شان از اردوی غرب به چند فیلم‌ هالیوودی محدود می‌شود که با کمترین هزینه در اختیارشان قرار می‌گیرد و دعوت به دیدن‌شان می‌کنند؟

دولت آمریکا اگر آموزشی را که به یک چهارم جمعیت می‌دهد به تمام جمعیت بخواهد بدهد باید سه برابر جنگ ویتنام هزینه کند در حالی که همان هزینه‌های بالای جنگ که مردم ویتنام ایجاد کرده بودند باعث شد دستش را از خون آن مردم بی گناه بیرون بکشد. دولتی که با تمام تلاش‌های استعماری و بازاری اش تا این حد فقیر است کجا می‌تواند آقا بالاسر خوبی برای سرسپرده‌های اقماری اش باشد؟

خشونت طلبان مسلح منطقه‌ی تاچیرا در غرب این کشور از سوی دولت کلمبیا حمایت مالی می‌شوند تا اوضاع زندگی مردم را در زمان حکومت رئیس این دولت سخت کنند و این نابسامانی‌ها را نتیجه‌ی نارسایی‌های مدیریتی او نشان بدهند.

مردم باید به کسانی که خود را معترض به وضعیت می‌دانند نشان بدهند مشکلات از کجاست و این کار با تلاش سیاستمداران و روشن‌فکران سیاسی این کشور صورت می‌گیرد و به ‌اعتقاد من بخشی از مشکل سیاسی ونزوئلا این است. شاید بهتر باشد دولت برای ارضای سیاسی عده‌ای از مردم که ممکن است فریب آرای این گروه را خورده باشند با تولید برنامه‌های سیاسی و نشریات این اندیشه را به نقد بکشد.

مشکلات سیاسی مردم اگر در راستای گریز از حاکمیت غرب صورت گرفته‌است عین منفعت است چون خواسته‌های مردم هیچ‌وقت نمی‌تواند جدای ‌از اقتضائات زمان و مکان باشد.

اساسا مدیریت بر چه معنایی استوار می‌شود؟ آن‌ها اگر بخواهند محصولات تکنولوژیک را دارا بشوند آیا به ‌این فکر می‌کنند که ‌این ممکن است به بهای از بین بردن صنعت داخلی و زمین زدن تمام داشته‌های تولیدی کشور خودشان باشد؟ من به دولت این کشور پیشنهاد می‌کنم که ‌اگر امکان آن وجود داشته باشد مساله را به ‌ترتیبی که صحبت آن را کردیم برای مردم روشن بکند. این وظیفه‌ی روشنفکران سیاسی این کشور است.

مردم باید از دانشگاهیان این کشور بشنوند و بحث سیاست داخلی آن‌ها این باشد. کسانی که در باب این ناآرامی‌ها نظر مثبتی دارند وقتی می‌بینند جریانی در این کشور رخ داده‌است که قطب اقتصاد غرب و همسایه‌ی غیرعلاقه‌مند متمایل به غرب شان از آن حمایت می‌کنند قاعدتا باید در این موضع گیری شک کنند. در این صورت کشور درگیر توسعه‌ی اجتماعی می‌شود و آشوب‌طلبان منزوی می‌شوند.

متاسفانه یکی از پروژه‌های غرب حذف این امکان از فضای سیاسی کشورهای در حال توسعه ‌است که‌اساسا دینامیسم سیاست داخلی را فلج می‌کند. کسی حق ندارد قائم به ذات فکر کند و به خاطر ویترین رنگی غرب فکرش فقط مشغول دستیافت‌های نزدیکی باشد که به وی وعده داده می‌شود. خون مردم بی گناه در این مسیر ریخته می‌شود.

باید به‌ترتیبی جلوی این روند را گرفت و امیدوارم وضعیت فعلی بتواند زمینه ساز بیرون ریختن این مایه‌های انحرافی از اندیشه‌ی معدود کسانی باشد که چنین تصوراتی دارند.

مطالعه ی تاریخ این چند دهه در تمام کشورهای آمریکای جنوبی نشان می‌دهد هر بار مردم کشوری دم از استقلال و اتکا به نفس زدند از سوی دولت آمریکا به وابستگی به دشمن متهم شدند و پس از آن اگر جنبش مردمی تداوم پیدا کرد با مقاومت مستقیم دولت های اروپای غربی و آمریکای شمالی روبرو شدند.

خصوصا مبارزین ضد غرب آمریکای مرکزی از سوی برخی به اصطلاح هنرمندان که در امریکا فیلم می‌سازند در انواع فرم‌های هنری با این همه ادعای میراث اروپایی سوسیالیسم که دارند به تمسخر گرفته شدند و عده‌ای دایه‌ی مهربان تر از مادر برای‌شان نسخه می‌پیچند که بهتر است با غرب آشتی کنند غافل از این که هیچ‌چیز به مذاق مردم خوشتر از طعم آزادی و استقلال نیست.

انتهای پیام/