بحران اوکراین چگونه بر بحران سوریه تاثیر خواهد گذشت؟

خبرگزاری تسنیم: قرار گرفتن روسیه به عنوان یکی از مهمترین طرف‌های بحران اوکراین با توجه به حضور فعال و تاثیرگذار روس‌ها در بحران سوریه موجب می‌شود تا بحران سوریه از بحران اوکراین و سیاست‌های اتخاذ شده مسکو در آن تاثیر بپذیرد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری – مطالعاتی «الجمل» در مقاله‌ای به قلم «محمد صالح الفتیح» به بررسی تاثیرات بحران اوکراین بر بحران سوریه می‌پردازد و در این‌باره می‌نویسد:

اوضاع در اوکراین همچنان شاهد همان تغییر و تحولاتی است که از ابتدا شاهد آن بود. آغاز مبهم و سردرگم که می‌توان آن را یکی از مهمترین ویژگی وضعیت اوکراین دانست، چون روند امور در اوکراین بسیار سریع رقم خوردند، اعتراض‌هایی که به صورت تظاهرات رقم خوردند و در یک روز حدود یک صد کشته برجا گذاشتند و پس از آن نشستن طرف‌های درگیر پای میز مذاکره و پس از چند ساعت صدور توافقنامه‌ای که بندهایی بسیار و مهم در برداشت و بعد از چند روز نقض توافقنامه همه و همه نشان می‌دهد که اوضاع در اوکراین در آینده آبستن حوادث و غافلگیری‌های بسیار است.

اعراب به طور عام و سوری‌ها به طور خاص بیش از هر طرف دیگری در عرصه بین المللی از تحولات اوکراین غافلگیر شدند. در واکنش به این حوادث سوری‌ها به دو گروه تقسیم شدند. معارضان سوری از شرایط پیش آمده استفاده کردند تا روحیه معارضان سوری را بالا ببرند و طی آن ایده امضای قراردادی بین مسکو و واشنگتن را مطرح کردند که در آن دمشق در برابر کیف معاوضه و به نحوی داد و ستد شود. اما دیگر سوری‌ها از جمله مردم این کشور به دنبال وجوه تشابه حوادث جاری در دو کشور پرداختند.

بدون تردید قضیه اوکراین دارای ابعاد و تاثیرات بسیاری است که این مقاله تلاش می‌کند با تمرکز بر افق‌های آینده و مقوله «کیف در برابر دمشق» به آن بپردازد.

نگاهی به روابط اوکراین – روسیه

در ابتدا درباره اوکراین باید گفت که این کشور از حیث مساحت با بیش از 600 هزار کیلومتر مربع بزرگ‌ترین کشور در قاره اروپا به شمار می‌آید که دارای روابطی پیچیده با روسیه است و می‌توان آن در وجود ریشه‌های نژادی از جمله نژاد «اسلاو» خلاصه کرد. این کشور 44 میلیون نفری دارای اقلیتی روسی است که حدود 17 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و اغلب در شرق اوکراین و شبه جزیره کریمه ساکن هستند.

این کشور بیش از 3 قرن است که محل نزاع و رقابت قدرت‌های بزرگ بین المللی مانند روسیه تزاری و امپراتوری عثمانی و فرانسه و انگلیس و آلمان نازی بوده و مهمترین جنگ‌های صورت گرفته بر سر این کشور که به جنگ‌های کریمه معروف شد، میان روسیه تزاری از یک سو و امپراتوری عثمانی و فرانسه و انگلیس از سوی دیگر به مدت 3 سال از سال 1853 تا 1856 روی داد که با شکست روسیه تزاری و از دست دادن حاکمیتش بر این شبه جزیره همراه بود.

پس از آن و در ابتدای قرن بیستم اوکراین به طور رسمی به شوروی ملحق شد و طی جنگ جهانی دوم مورد حمله آلمان نازی قرار گرفت تا اینکه پس از جنگ شبه‌جزیره به اوکراین ملحق شد و به این جهت که در این شبه جزیره تاسیسات نظامی سنگین وجود دارد، نقش مهمی را در صنعت و اقتصاد اوکراین ایفا می‌کند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و استقلال اوکراین شبه جزیره کریمه جزو اوکراین باقی ماند.

اوکراین  - روسیه و بحران‌های موجود

بحران‌های میان روسیه و اوکراین پس از فروپاشی اتحاد به سرعت آغاز شدند، آن هم زمانی که دولت وقت اوکراین به تحریک غرب تلاش کرد، سلاح‌های روسی موجود در این کشور را برای خود حفظ کند، اگرچه توان استفاده از آنها را نداشت و برخی از این سلاح‌ها همچنان در این کشور وجود دارند.

به این ترتیب آشکار می‌شود که رابطه روسیه و اوکراین رابطه‌ای دوستانه نبوده و این اختلاف نظر در دو نقطه اصلی نمود پیدا می‌کند، اول شهر بندری «سواستوپل» بر سواحل دریای سیاه که ناوگان دریایی روسیه در آن حضور دارد و تملک آن از سوی روسیه و اوکراین مورد اختلاف بوده است تا اینکه در سال 1997 میلادی سرانجام مسکو سیطره کیف بر آن را پذیرفت، اما بر اساس توافقنامه امضا شده بین روسیه و اوکراین، مسکو این بندر را برای مدت 20 سال از اوکراین اجاره کرد و در آن قید کرد که این مدت قابل تجدید و تمدید است، اما دولت‌های اوکراین همواره در طول این مدت تاکید داشتند که خواهان تمدید یا تجدید این قرارداد نیستند.

اما دومین نقطه مورد اختلاف روسیه و اوکراین مسئله خطوط لوله‌ انتقال گاز روسیه به کشورهای اتحادیه اروپا بود که از کشور اوکراین عبور می‌کرد و اوکراین خواهان دریافت سهمی از آن گاز به خاطر عبور این لوله‌ها از خاک این کشور بود.

در سال 2010 میلادی دولت وقت اوکراین تلاش کرد، این دو مشکل را از طریق انعقاد قراردادی جدید حل کند که در آن سهم اوکراین از گاز روسیه مشخص شده بود و بندر «سواستوپل» تا سال 2042 میلادی به روسیه اجاره داده می‌شد و این مدت تا سال 2047 میلادی قابل تمدید بود.

این توضیحات به این جهت داده شد تا ماهیت روابط مسکو – کیف در طول این سال‌ها آشکار شود،‌ اما سوالی که در اینجا باقی می‌ماند، این است که مسکو تا چه اندازه آماده است، در بحران اوکراین دخالت کند و منافع این کشور تا چه اندازه است که به روسیه اجازه می‌دهد، به خاطر آن در این بحران دخالت کند؟

گزینه‌های مسکو

باور داشتن به این امر که ضربه مستقیم زدن به مناطق نفوذ روسیه که در اینجا منظور اوکراین است و اینکه این موضوع مسکو را وادار خواهد کرد که تا به سرعت پای میز مذاکره با آمریکا در سوریه بنشیند و شاهد انعقاد قراردادی مانند کیف در مقابل دمشق باشیم و اینکه بسیاری به آن اشاره می‌کنند، سطحی نگری و ساده اندیشی محض است، چون هیچ گاه نمی‌توان دو حالت بحران سوریه و بحران اوکراین را به دلیل پیچیدگی حاکم بر عرصه بین المللی کاملا اشتباه و نادرست است.

اول از همه آنکه اوضاع مسکو از زمان به قدرت رسیدن «ولادیمیر پوتین» به عنوان رئیس جمهوری روسیه به جای «بوریس یلتسین» تغییر بسیاری کرده است، از جمله اینکه روسیه در دوران پوتین موفق شد، با استقرار سامانه‌ دفاع موشکی اروپا در لهستان و چک و بسیاری از اقدامات خصمانه مقابله کند.

در این خصوص نمی‌توان تجربه گرجستان در تابستان 2008 را فراموش کرد که طی آن مسکو ثابت کرد، لحظه‌ای در استفاده از قدرت نظامی خود هرگاه کشوری بخواهد به مرزهای هم پیمانان روسیه چشم داشتی دارد، از جمله اوستیای جنوبی و آبخازیا، تردید ندارد.

اما آنچه در اوستیای جنوبی جنوبی در سال 2008 روی داد، هیچ تشابهی با اوکراین ندارد، از جمله اینکه جمهوری مستقلی در اوکراین وجود ندارد که در معرض حمله خارجی قرار گرفته باشد، با این حال روسیه اعلام کرده که برای حمایت از شهروندان روس خود نیروهای نظامی خود را برای باز گرداندن امنیت به این کشور، راهی اوکراین خواهد کرد.

اما میزان این دخالت نظامی چقدر خواهد بود؟

با وجودی ‌که در دخالت نظامی روسیه در اوکراین تردیدی وجود ندارد و ممکن است، این دخالت ظرف چند ساعت آینده صورت گیرد، اما میزان این دخالت به اندازه دخالت روسیه در مجارستان در سال 1956 و چکسلواکی در سال 1968 و یا حتی لهستان سال‌های 1980 و 1981 میلادی نخواهد بود و آن هم به دلایل بسیار زیاد، نه به این جهت که ارتش روسیه امروز، ارتش اتحاد شوروی سابق با صد هزار تانک نیست، بلکه به این جهت که رهبران کنونی روسیه به خوبی می‌دانند که روی آوردن به رویارویی و درگیری تمام عیار و فراگیر به نفع آمریکا و پیمان ناتو است.

ارتش کنونی روسیه همچنان از حیث کیفیت و مدرن بودن تجهیزات نظامی در مرحله‌ای مانند پایان جنگ سرد به سر می‌برد، چراکه سلاح‌های مدرن مورد استفاده از سوی ارتش روسیه تنها 5 تا 10 درصد این سلاح‌ها را تشکیل می‌دهد و اغلب سلاح‌های مورد استفاده ارتش روسیه یعنی 90 درصد آن قدیمی است. وضعیت نیروی هوایی و دریایی و قدرت موشکی روسیه نیز بهتر از وضعیت نیروی زمینی آن نیست و سلاح‌هایی که زمانی می‌شد، از آنها در افغانستان و چچن و گرجستان استفاده کرد، هم اکنون قابل استفاده در اوکراین نیستند.

اما تمام اینها نمی‌تواند مانع روسیه در اقدام نظامی باشد، آنچه مسکو را از این اقدام باز می‌دارد، آن است که این کشور به خوبی می‌داند، هدف غرب گرفتار کردن ارتش روسیه در درگیری‌های این منطقه است و ولادیمیر پوتین به این امر به خوبی آگاه است، وی جنگ چچن را به خوبی به یاد می‌آورد که در واقع دام غرب برای مسکو بود و حال نمی‌خواهد پس از 14 سال بار دیگر در این دام گرفتار آید.

بنابراین در برابر روسیه دو گزینه نظامی وجود دارد. اولین آن دخالت کامل در جمهوری اوکراین از جمله بخش غربی اوکراین است که در آن اوکراینی‌های طرفدار غرب سکونت دارند و علیه دولت سرنگون شده قیام کردند و بالطبع دخالت روسیه در این مناطق با مقاومت مردمی و حتی مقاومت نظامی مواجه خواهد شد که مورد حمایت غرب نیز قرار خواهد گرفت و دخالت مستقیم یا غیر مستقیم غرب در اوکراین را در پی خواهد داشت و حتی اگر این امر به دخالت نظامی منتهی نشود و در مرحله اول و بدون مقاومت قابل توجه روسیه بتواند، رئیس جمهوری هم پیمان با مسکو را در کیف به قدرت برساند، باز بحران این کشور ادامه خواهد یافت و در این شرایط ارائه کمک‌های اقتصادی در طول مدت بحران برعهده مسکو خواهد بود که این به معنای بار اقتصادی سنگین بر دوش اقتصاد روسیه است و اگرچه اقتصاد روسیه اقتصاد قدرتمندی نشان می‌دهد، اما تامین نیازهای اقتصادی 40 میلیون نفر کار آسان و راحتی برای مسکو نمی‌تواند باشد.

گزینه دوم، ارسال نیروهای نظامی محدود به شبه جزیره کریمه و شاید شرق اوکراین به ویژه شهر «خارکوف» است که پرچم روسیه در آن برافراشته شده و اغلب ساکنان آن به زبان روسی سخن می‌گویند. این گزینه به این معناست که دخالت روسیه با مقاومت اهالی این منطقه مواجه نخواهد شد و مسکو در این دخالت با کمترین خسارت‌ مواجه خواهد شد. علاوه بر اینکه این گزینه ارائه کمک‌های اقتصادی کامل از مسکو به اواکراین را نیز طلب نمی‌کند، بلکه روسیه کافی است، تنها از بخش‌هایی که روس‌ها در آنجا سکونت دارند، حمایت به عمل آورد که اغلب مناطق صنعتی هستند و همچون مناطق دیگر اواکراین متکی بر اقتصاد خدماتی نیستند. به همین دلیل در این حالت نوع دخالت، دخالت محدود و بالطبع کوتاه مدت است، اما در مقابل اروپا و آمریکا را وادار می‌کند تا برای جلوگیری از سرنگونی دولت روی کار آمده کیف که هم پیمان و متحد غرب است، به آن کمک‌های ارائه دهد. در حالی که ارائه این کمک‌ها نیز مشکل است، چون برای کشورهای غربی که خود با بحران مواجه هستند، بسیار هزینه‌بر است و درباره آن ممکن است، به راحتی توافق حاصل نشود، به ویژه آنکه اوکراین توافقنامه مشارکت با اتحادیه اروپا برای دریافت کمک از این اتحادیه مانند یونان را امضا نکرده است. به این ترتیب در بلند مدت آشکار خواهد شد که اتحادیه اروپا توان نجات حکومت اوکراین را ندارد و در حالی که کیف در بحران اقتصادی خود دست و پا خواهد زد، شهر خارکوف و شبه جزیره کریمه شاهد رشد و نمو اقتصادی خود به دلیل حضور روس‌ها در آن خواهند بود و به این ترتیب دیگر مناطق اوکراین راحت‌تر در برابر سلطه روسیه سر فرود خواهند آورد و این احتمال اگرچه احتمالی است که با تاخیر و صرف وقت بسیار همراه است، اما حتمی است. مگر آنکه غرب تصمیم بگیرد با تمام وجود از حکومت کیف حمایت کند و بهای سنگین این حمایت را هرچه باشد، به جان بخرد،‌ از جمله پرداخت بدهی 134 میلیارد دلاری خارجی اوکراین که امری بعید و دور از انتظار به نظر می‌رسد.

کیف و دمشق

آشکار است که گزینه دخالت محدود، گزینه مورد نظر مسکو خواهد بود و اگر آن را انتخاب کند، نشان خواهد داد که روسیه و رهبران سیاسی‌اش به خوبی به اصول و قواعد بازی بین‌المللی آشنا هستند و غرب نمی‌تواند، به راحتی مسکو را درگیر جنگ در نقطه‌ای از جهان کند.

اما سوالی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که بحران اوکراین چه تاثیری بر بحران سوریه خواهد گذاشت؟

بدون تردید بحران اوکراین بازتاب‌هایی بر بحران سوریه از خود برجا خواهد نهاد. در ابتدا اینکه هرگونه ستیزه جویی و مبارزه طلبی روسیه در اوکراین به این معناست که احتمال دخالت غرب در سوریه از بین خواهد رفت و از آنجا که نزاع در سوریه نزاعی جهانی است، بنابراین تهدیدات کشورهای منطقه‌ای مانند عربستان سعودی و یا رژیم صهیونیستی نمی‌تواند، در بحران سوریه تاثیر گذار باشد، چه رسد به اقدام نظامی آنها که امری محال و غیر ممکن است.

از سوی دیگر دخالت نظامی روسیه در اوکراین چه به صورت محدود و چه به شکل نامحدود واکنش غرب را درپی خود خواهد داشت و دخالت غرب در اوکراین احتمال دخالت آن در سوریه را کاهش خواهد داد، چون غرب این توان را ندارد که در دو عرصه در آن واحد حضور نظام داشته باشد.

اما اگر غرب تصمیم بگیرد پاسخ مسکو درباره بحران اوکراین را در عرصه سوریه بدهد، در این صورت باید در انتظار تشدید اوضاع در سوریه باشیم و در این شرایط سوریه به عرصه نزاع آشکار و مستقیم روسیه و غرب خواهد شد و ارتش سوریه درگیر نبردهایی سنگین‌تر و بزرگ‌تر از نبردهایی خواهد شد که هم اکنون با آن مواجه است.

البته سناریو دیگری نیز مطرح است که احتمال پیاده شدن آن بسیار ضعیف است و آن اینکه غرب و روسیه در هر دو بحران سوریه و اوکراین به توافق برسند و تمایلی به تشدید اوضاع بیش از پیش نباشند که این امری کاملا به دور از رفتارها وخط مشی غربی در تعامل با بحران‌هاست.

انتهای پیام/