پارادایم عقب‌ماندگی در رسانه‌های ایران

خبرگزاری تسنیم: یک حقیقتی در حوزه رسانه وجود دارد و آن این است که رسانه به لحاظ ماهیتی نمی‌تواند منولوگ باشد مگر آنکه بگوییم این رسانه ارگان و رسانه فلان حزب است و صرفا دیدگاه‌های حزب مطبوع را پوشش می‌دهد.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم،  وطن امروز نوشت؛ واکاوی موضوعات حوزه ارتباطات، مدل‌های ارتباطی و وضعیت‌سنجی رسانه‌ها در ایران ما را بر آن داشت تا با دکتر پرویز امینی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه به گفت‌وگو بنشینیم. سؤالات زیادی برای طرح وجود داشت اما آنچه در اولین پرسش و پاسخ اتفاق افتاد، موج سؤالاتی بود که فراروی رسانه‌های ایران قرار گرفت؛ سؤالاتی که گفت‌وگوی ما را به «نقد و بررسی جامعه‌شناسانه رسانه‌های ایران» محصور کرد. امینی می‌گوید: «رسانه‌های ایرانی در دوران ماقبل رسانه به سر می‌برند». آنچه در پی می‌آید ماحصل این گفت‌وگوی 3 ساعته است.
***
برای ورود به بحث جامعه‌شناسی رسانه‌های ایران، خیلی مایلیم در ابتدا درباره وضعیت رسانه‌ها، دیدگاه‌تان را در خلاصه‌ترین وجه ممکن برای ما ارائه بفرمایید.

امینی: وقتی در سؤال می‌گویید خلاصه‌ترین وجه ممکن، برای پاسخ می‌گویم که رسانه‌ها در ایران به‌رغم تفاوت‌های فکری و سیاسی، با شدت و ضعف متفاوت دچار عقب‌ماندگی‌اند یا به عبارت بهتر، در پارادایم «ماقبل رسانه» به سر می‌برند.

با این پاسخی که ارائه کردید، فکر می‌کنم جدی‌ترین مخاطبی که دلیل این دیدگاهتان را از شما می‌پرسد، ما هستیم. به هر حال ما به عنوان نماینده بخشی از جریان رسانه‌ای کشور وقتی دیدگاه شما درباره رسانه‌های ایران را فراروی خود می‌بینیم، زیاد خوشحال نمی‌شویم! اما از شنیدن بحث‌های شما استقبال می‌کنیم چرا که معتقدیم این نوع نگاه شما، مانند دیگر مباحثی که از شما سراغ داریم بویژه بحث «سیاست‌ورزی غریزی و عقلانی» یا «جامعه‌شناسی دولت یازدهم» که اخیراً ارائه کردید، نقدی جامعه‌شناسانه و شنیدنی باشد. چطور می‌گویید رسانه‌های ما در ایران دچار عقب‌ماندگی‌اند یا در دوران ماقبل رسانه به سر می‌برند؟

امینی: ببینید! پیش از ورود به این بحث لازم است مقداری در مفاهیم نظری ورود کنیم. برای پاسخ به این پرسش که چرا رسانه‌های ما دچار عقب‌ماندگی هستند یا به عبارتی در دوران ماقبل رسانه به سر می‌برند قبل از هر چیزی باید به چرایی اهمیت رسانه بپردازیم. چرا رسانه مهم است؟ سؤال اصلی اینجاست که چرا «رسانه» از اهمیت برخوردار است. منظورمان از رسانه هم اینجا بیشتر رسانه‌های خبری است و رسانه‌هایی مثل سینما خارج از بحث ما است. چون اهمیت رسانه‌هایی مانند سینما، بیشتر از جنبه هنری آن است. پس بحث ما درباره رسانه به معنای خاص آن است. اهمیت رسانه به مدعایی است که دارد. رسانه مدعی آن است که « واقعیت» را به شما می‌رساند. همانطور که عامل مهم هنر، جذابیت است و فیلم سینمایی نمی‌بینیم که حقیقت را به ما برساند؛ اهمیت یک رسانه به آن است که مدعای واقعیت دارد، پس چون واقعیت مهم است رسانه هم مهم می‌شود. این سؤال یک سؤال مقدماتی دیگر را به همراه خود دارد و آن اینکه چرا اساساً «واقعیت» مهم است؟ باید در پاسخ گفت واقعیت به این دلیل اهمیت دارد که «معرفت‌ساز» است. سطحی از «معرفت» اجتماعی و سیاسی از طریق نگاه به «واقعیت»‌ها حاصل می‌شود. پس «رسانه»ها از طریق «واقعیت»ها تولید «معرفت» می‌کنند. مساله مقدماتی دیگری که باید عرض کنم این است که دسترسی به واقعیت چگونه است؟ ما به دو صورت کلی به واقعیت دسترسی داریم؛ یکی به طور «فیزیکی و مستقیم» که خود در معرض واقعیت قرار داریم و دوم از طریق «درک یا تصوری» که از واقعیت ساخته شده است و ما به طور غیرمستقیم در معرض واقعیت قرار می‌گیریم. عمده تعامل ما با واقعیت بویژه در شرایط امروزی جهان، شکل دوم است و اهمیت رسانه‌ها نیز در ادعایی که برای طرح واقعیت دارند به همین لحاظ مضاعف می‌شود. چون آنها هستند که درک ما را از واقعیت‌ها شکل می‌دهند. بنابراین این مساله مطرح است که آیا رسانه‌ها به ما از واقعیت‌ها گزارش می‌دهند یا در حال ساختن واقعیت هستند؟ دست‌کم برخی نظریه‌ها به رسانه‌ها به عنوان سازنده واقعیت اشاره دارند. رادیکال‌ترین نظریه در این باره بحث‌های بودریار است که ذیل مفهوم «هایپر ریالیتی» (Hyper Reality)به معنای «حاد واقعیت یا تشدید واقعیت» بیان شده است.

بودریار در این مفهوم به این مساله اشاره دارد که رسانه‌ها آنچنان تصویری از واقعیت می‌سازنند که از خود واقعیت، واقعی‌تر است در حالی که هیچ ارجاعی به جهان خارج ندارد و «خودبنیان» است. بنابراین جهان پست‌مدرن، جهان «وانموده» از سوی رسانه‌هاست و دسترسی به واقعیت را ناممکن می‌داند. از همین رو، بودریار منکر جنگ اول خلیج فارس می‌شود و در مقاله‌ای می‌نویسد که این جنگ، کاملا ساخته و پرداخته رسانه‌ها بوده است و آنها چنین جنگی را برای ما تصویر کردند. بنابراین آنچه که ما از واقعیت و جهان واقعی می‌بینیم در واقع تصویری است که به ما نشان داده می‌شود.

بودریار می‌گوید دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم در اصل یک دنیای کپی شده است. دنیایی که در آن واقعیت‌ها جای خود را به نموده‌های خیالی و صوری داده و یک کپی از اصلی است که وجود ندارد. برای مثال رسانه‌ها سال‌ها در ذهن شما این واقعیت را ساخته‌اند که غربی‌ها انسان‌های متمدن و با فرهنگی هستند حالا اگر به شکل اتفاقی شما سفری به یک کشور غربی داشته باشید و ببینید که مردی در حال کتک زدن زنش هست، جا می‌خورید و حاضر نیستید این را به عنوان یک واقعیت اجتماعی بپذیرید چرا که واقعیت از قبل در ذهن شما ساخته شده است.

با مفروضات بالا مشخص شده است مساله «واقعیت» در رسانه تا چه اندازه مهم است. بنابراین پارادیم «واقعیت» مهم‌ترین مساله است؛ مساله‌ای که به نظر من رسانه‌های ما از آن غافلند. من معتقدم رسانه‌های ما اساسا با پدیده‌ای کار می‌کنند که آن را نمی‌شناسند.

ما هم قبول داریم که واقعیت‌ها مهم‌ و معرفت‌ساز است و میزان اهمیتش به همان اندازه است که شما فرمودید اما معتقدیم این نشانه عقب‌ماندگی یک رسانه نیست. به هر حال عقب‌ماندگی رسانه‌ها، نقد متفاوت و غیر‌قابل هضمی است، فکر می‌کنم به دلایل جدی‌تری نیاز داریم. شاید بهتر باشد درباره نسبت «رسانه» و «واقعیت‌ها» بگوییم؛ یک رسانه بیشتر به واقعیت‌ها نگاه می‌کند یا واقع‌سازی می‌کند و آن دیگری کمتر اما نمی‌شود گفت رسانه‌ها واقعیت‌ها را نمی‌سازند!

امینی: عرض خواهم کرد. ببینید! آنچه در رسانه‌های ایران اتفاق نمی‌افتاد؛ نوعی بی‌توجهی به مساله واقعیت است و بر همین اساس آنها را در پارادایم ماقبل رسانه ارزیابی کردم. این مساله را در 4 مقوله توضیح می‌دهم.

رسانه‌ها در ایران زبان به خصوصی ندارند

اولین مولفه عقب‌‌ماندگی رسانه‌ها این است که عمده رسانه‌ها در ایران زبان به خصوصی ندارند. ببینید! هر رسانه با 2 مولفه شناخته می‌شود؛ 1- چارچوب‌های فکری، نظری و سیاسی2– زبان مخصوص به خود. معتقدم رسانه وقتی رسانه است که علاوه بر چارچوب نظری و سیاسی‌اش، در واقع زبان منحصر به خودش را داشته باشد. اگر رسانه‌ای از این مولفه تهی شد صرفا نقش یک بلندگوی اطلاع‌رسان را خواهد داشت که صدای سخنران را به‌جای آنکه 10 نفر بشنوند به 10 هزار نفر می‌رساند. به‌عبارتی در حکم آمپلی‌فایر و میکروفن است!
شما بیایید کیوسک روزنامه‌فروشی‌ها را نگاه کنید. الان مثلا اگر لوگوی روزنامه‌های آرمان، آفتاب یزد، شرق، مردم‌سالاری، اعتماد، ایران و... را از بالای صفحه روزنامه حذف کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر متن روزنامه‌ها را کنار هم بگذاریم، کسی می‌فهمد این متن متعلق به کدام روزنامه است؟ آیا کسی تفاوت اینها با یکدیگر را حس می‌کند؟ نه! چون این روزنامه‌ها همگی زبان یکسانی برای ارائه مطلب‌شان دارند. یا در روزنامه‌های اصولگرا اگر متن را بگذاریم کنار هم آیا این رسانه‌ها ادبیات متفاوتی برای گفتار دارند؟ باز هم جواب منفی است؛ این اتفاق مختص به روزنامه‌ها نیست بلکه سایت‌های اینترنتی و خبرگزاری‌ها هم به همین شکل هستند. یعنی زبان به خصوص ندارند. چرا حسین شریعتمداری مورد توجه است؟ چون زبان مختص به خود را دارد یا چرا نویسندگانی مانند امید حسینی و حسین قدیانی مورد توجهند؟ محتوای نظری و سیاسی آنها که شبیه خیلی کسان است. آنچه آنها را مهم می‌کند، داشتن زبان به خصوص در روایت از واقعیت است.

یعنی شما می‌خواهید بگویید هیچ فرقی بین این همه رسانه نیست؟

امینی: چرا! تفاوت وجود دارد اما تفاوت‌های زبانی وجود ندارد بلکه تفاوت درجه‌ای وجود دارد. یکی به لحاظ تکنیکی حرفه‌ای‌تر است و یکی ضعیف‌تر اما زبان گفتار و نحوه روایت واقعیت‌ها یکسان است. همان مثال‌هایی که گفتم.

در رسانه‌ها تک‌گویی وجود دارد

دومین مولفه عقب‌ماندگی این است که «در رسانه‌های ما تک‌گویی وجود دارد». ببینید! یک حقیقتی در حوزه رسانه وجود دارد و آن این است که رسانه به لحاظ ماهیتی نمی‌تواند منولوگ باشد مگر آنکه بگوییم این رسانه ارگان و رسانه فلان حزب است و صرفا دیدگاه‌های حزب مطبوع را پوشش می‌دهد. در غیر‌این صورت رسانه در کارکرد اصلی و وسیع خود نمی‌تواند تک‌گو باشد. حالا شرایط امروز جامعه را ببینید که توأم با تکثر هم هست. یک جریان پرمدعای سیاسی که پیش‌تر حکومت را به خروج خود از حاکمیت تهدید می‌کرد، از گذار از جمهوری اسلامی سخن می‌گفت، برای حضور و عدم حضورش شرط و شروط می‌گذاشت، انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد، ببینید واقعیت تکثر با آنچه می‌کند که از 18 تیر 78 تا 23 تیر78 شیفت می‌کند و پشت سر کسی قرار می‌گیرد که در کانون حادثه 23 تیر 78 به عنوان سخنران است. برای قرار دادن ناطق‌نوری در رأس فهرست انتخابات آینده مجلس مسابقه گذاشته است. کسی که در دوران ریاست او بر مجلس پنجم و البته نایب‌رئیسی روحانی، طرح اصلاح قانون مطبوعات تصویب شد که گفتند کار سعید امامی بوده است و تعطیلی روزنامه سلام و ماجرای حادث کوی دانشگاه تهران پشت سر آن واقع شد. یا ببینید در جریان راست سنتی که اساسا به لحاظ تاریخی مفهوم تکثر یک مفهوم نامعقول و ناپسند سیاسی است به چه وضعیتی بر اساس واقعیت تکثر می‌رسند که به تنهایی و مستقل از دیگر گروه‌های اصولگرا با 5 کاندیدا (متکی، پورمحمدی، ابوترابی، آل‌اسحاق و...) وارد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می‌شوند و بعد از توافق روی ابوترابی، متکی نیز ثبت‌نام می‌کند و عنوان خارجی پیدا می‌کند.

وقتی ما با خرده‌گفتمان‌های متعدد روبه‌رو هستیم و جامعه در شرایط تکثر است، چگونه ممکن است تک‌گویی داشته باشیم؟ این به معنای نادیده گرفتن واقعیت است. حالا به اینها اضافه کنید فضای رسانه‌های جدید را که هر یک نفر به یک رسانه تبدیل شده است و تکثر در تکثر رخ داده است. حالا در این شرایط شما منولوگ باشد، عقب‌ماندگی نیست؟ در هیچ‌یک از رسانه‌های ما نمی‌بینید که صدای مخالف و یا منتقدی دیده شود حال آنکه آن صدا، خوب یا بد، یک واقعیت اجتماعی موجود است. برای مثال نمی‌شود انصار حزب‌الله را ندید و نمی‌شود خاتمی یا هاشمی را هر چقدر هم که شما منتقدش باشید؛ فراموش کرد. اینها بالاخره یک واقعیت اجتماعی است که باید به آنها بپردازید و در زمین رسانه‌ای خود آنها را بازی دهید نه اینکه به دلیل مصالح خود، او را حذف کنید!

نگاه کنید به قضیه سبد کالا یا قضیه راهپیمایی 13 آبان، این دو اتفاق گسترده اجتماعی بوده که تبعات بسیار وسیعی در جامعه داشته است. اینها واقعیت‌هایی است که نمی‌شود آنها را حذف کرد اما رسانه‌های اصلاح‌طلب و روزنامه‌های این جریان چقدر به آنها پرداختند؟ هیچ! تازه مصاحبه هم می‌گیرند که سبد کالا را چوبی بر سر دولت نکنید! وقتی به این واقعیت اجتماعی که همه مردم را درگیر خود کرده است نپردازید، خود به خود شما از صحنه اجتماعی حذف خواهید شد و دیگر محل رجوع نخواهید بود.

پس می‌گویید چندگویی یک امر اجتناب‌ناپذیر است که باید در رسانه‌ها رعایت شود؟

امینی: بله! علاوه بر نکاتی که عرض کردم، باید به دو مقوله دیگری که دلایل واضحی بر اهمیت چندگویی یک رسانه است، اشاره کنم؛

1-شکل‌گیری رسانه‌های جدید در یک جامعه متکثر
2-وجود رسانه‌های فراملی که از طریق اینترنت و ماهواره در اختیار قرار می‌گیرد.

ببینید! در جامعه امروز که یک جامعه متکثر است رسانه‌های جدیدی شکل گرفته‌اند که تاثیرگذاری عمیقی در سطح اجتماع دارند و واقعیت‌ها را به‌گونه‌ای دیگر می‌سازند. شاید ساده‌ترین این رسانه‌ها پیامک باشد. توجه کنید که یک فرد عادی برای ایجاد یک واقعیت اجتماعی می‌تواند با هزینه 15هزار تومان و ارسال پیامک به 1500 نفر چه تاثیر عمیقی در جامعه بگذارد! پیامک‌هایی که به خاطر ضریب نفوذ بالای تلفن همراه در ایران و هزینه کم به سرعت در جامعه منتشر می‌شود. درباره همین قضیه سخنان روحانی و مساله «بی‌سوادها»، شاید تاثیرگذارترین رسانه‌ای که عمیق‌ترین واقعیت اجتماعی را ساخت همین پیامک‌ها بود که این پیامک معروف سطح سواد مبتنی بر موافقت و مخالفت با توافق را نشان می‌داد که مخالف و منتقد مساوی بود با «بی‌سواد» و «فوق دکترا» کسی بود که می‌گفت این توافق، غرب را در مقابل ایران به زانو درآورده است. این را بگذارید در کنار شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های تعاملی دوسویه و چندسویه، آن وقت متوجه می‌شوید که رسانه‌های ما تا چه اندازه در عقب‌ماندگی به سر می‌برند!
دوم اینکه؛ در کنار این مسائل باید توجه کرد که امروز فقط این رسانه‌های داخلی نیستند که واقعیت‌ها را روایت می‌کنند و رسانه‌های خارجی مانند ماهواره‌ها و تلویزیون‌های اینترنتی و نرم‌افزارهای ارتباطی نیز در شکل‌دهی واقعیت‌ها موثر‌ند و دسترسی به این رسانه‌ها نیز در داخل کشور چندان سخت نیست. حالا در این شرایط می‌توان منولوگ بود و گفتمان‌های «دگر» را سانسور کرد؟

اما ما می‌بینیم که رسانه‌های ایرانی اعم از خبرگزاری‌ها یا روزنامه‌ها، اخبار مربوط به جریان مقابل خود را پوشش می‌دهند و اساسا گاهی بعضی از این رسانه‌ها هویت‌شان را در نقد رقیب خود می‌بینند.

نه، این صحبت به آن معنا نیست که رسانه‌ها فقط اخبار «دگر»های خود را پوشش دهند بلکه باید به آنها میدان عمل و صحبت و تحلیل بدهند. رسانه‌ها باید از طریق دیالکتیک با دگر خود، اندیشه و دیدگاه فکری و سیاسی خود را در جامعه عرضه کنند و وقایع اجتماعی را روایت کنند. وقتی شما می‌خواهی واقعیتی را منتقل کنی که بدنه اجتماعی آن را بپذیرد باید همه سلایق و علایق را به بازی بگیری و از گفتارهای متنوع و دیالکتیک بین آنها، حرف خود را به مخاطب منتقل، اینگونه مخاطبان بیشتری هم به سوی تو جلب می‌شوند. این نیز به آن معنا نیست که شما تحلیل و ایدئولوژی خودت را کنار بگذاری و یا نسبت به مسائل موضع نداشته باشی، نه؛ بلکه باید از بین این حرف‌های متنوع و با درکنار هم قرار دادن آنها، حرف خودت را بزنی؛ آنگونه که آن حرف تاثیرگذار باشد. شما به انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بنگرید. این انتخابات پیروز گفتمانی نداشت و روحانی از تلفیق سیاست خارجی و اقتصاد مبتنی بر بیرون و سیاست‌های فرهنگی و آزادی‌های اجتماعی مد نظر اصلاح‌طلبان بیرون آمد و نتوانست گفتمان مستقلی داشته باشد. همانطوری که در گفتاری تحت عنوان «دولت یازدهم، دولت ضعیف پایه» مطرح کرده‌ام، اعتدالی هم که این دولت می‌گفت خیلی زود رنگ باخت و فراموش شد. اینها به چه دلیل بود؟ به‌دلیل آنکه واقعیت موجود جامعه ایرانی یک جامعه متکثر و تشکیل شده از خرده‌گفتمان‌های متعدد است. در چنین جامعه متکثری، رسانه نیز برای آنکه بتواند جریان اجتماعی را همراه خود کند نباید منولوگ باشد، باید خرده‌گفتمان‌های متفاوت را به بازی بگیرد تا دایره مخاطبانش افزایش یابد. وقتی این اتفاق نمی‌افتد ما شاهد پدیده روزنامه‌های 5000 تیراژی هستیم؛ تیراژ روزنامه‌ها در یک جامعه 75 میلیونی وقتی 5000 باشد، یک شوخی است. در ژاپنی که 127 میلیون نفر جمعیت دارد، مجموع تیراژ روزنامه‌ها 69 میلیون است، یعنی بیش از نصف جمعیت کشور ژاپن. حالا شما ببینید در یک مناظره تلویزیونی با موضوع مطبوعات عنوان می‌شود که کل تیراژ روزنامه‌ها در ایران یک میلیون و دویست هزار نسخه است که از این مقدار هم غالب تیراژ، مربوط به روزنامه همشهری و ضمیمه نیازمندی‌ها است. جالب توجه آنکه در آن مناظره مدیر مسؤول یک روزنامه سراسری می‌آید و می‌گوید که تیراژ روزنامه‌اش 5000 نسخه است؛ یعنی در جامعه 75 میلیونی تنها 5000 نفر این روزنامه را می‌خوانند؛ حالا اینکه برگشتی‌های این روزنامه چقدر است بماند، به نظر شما این روزنامه یا هر روزنامه‌ای با این تیراژ چه واقعیت اجتماعی را می‌تواند بسازد؟
بگذارید شفاف‌تر حساب کنیم. اگر 10 درصد یک جامعه یک روزنامه را بخوانند که بشود با آن 10 درصد یک حرکت اجتماعی به‌وجود آورد برای جامعه 75میلیونی ما که 50 میلیون حق رای وجود دارد، روزنامه‌ای با تیراژ 5 میلیونی باید منتشر شود. نمی‌گویم 10درصد بگویید یک درصد؛ یعنی تیراژ 500 هزار تایی، باز هم کمترش می‌کنم، نیم درصد می‌شود تیراژ 250 هزار تایی، باز کمترش کنیم به یک دهم درصد یعنی 50 هزار تایی! چند تا از روزنامه‌های این کشور تیراژ یک دهم درصدی دارند؟

وجود این پیش‌فرض که «با رسانه هر کاری می‌توان کرد»

دلیل سومی که ما می‌گوییم در ایران دچار عقب‌ماندگی رسانه‌ای هستیم آن است که فکر می‌کنیم با رسانه می‌توانیم هر کاری بکنیم.» این تصور غلط ناشی از یک عقبه تاریخی است که به‌صورت اخص در دوران دوم خرداد در سال‌های 76 به بعد از طریق روزنامه‌ها اعمال می‌شد. امروز نیز رسانه‌های اصلاح‌طلب همچنان در آن تاریخ باقی مانده‌اند و در سال 92 رویه سال 77 را طی می‌کنند.

ما می‌خواهیم یک کاری را صورت دهیم که با واقعیت‌های اجتماعی موجود در تضاد است و رسانه را جلو می‌اندازیم تا از طریق رسانه به مقاصد خود برسیم، در صورتی که رسانه معطوف به واقعیت‌های موجود بیرونی است و نمی‌شود واقعیتی که وجود دارد و مشاهده می‌شود را وارونه جلوه بدهیم. مثلاً شما ببینید برخی از این رسانه‌ها می‌خواستند ظریف را به مصدق تشبیه و تبدیل کنند ولی این حرکت ناممکن بود چون خلاف واقعیت موجود است. همچنین می‌خواستند کشته شدن دو نفر در آتش‌سوزی را وسیله تغییر شهرداری تهران کنند. البته حوادث مشابهی بعد از آن اتفاق افتاد که مثلا دولت مسؤول بود اما آنها آن حوادث را نادیده گرفتند. اینها یعنی با رسانه هر کاری می‌شود کرد. یا جریاناتی که فکر می‌کردند می‌توانند به‌راحتی روزی به هاشمی بگویند عالیجناب سرخپوش و روزی او را دموکرات‌ترین آدم بدانند. بنابراین وجود این پیش‌فرض که با رسانه هر کاری می‌توانیم بکنیم، یکی از مولفه‌های عقب‌ماندگی رسانه‌ها در ایران است.

رسانه‌ها می‌خواهند همه مصالح سیاسی و فکری خود در یک پدیده اجتماعی یا حتی یک خبر را لحاظ کنند

چهارمین مولفه عقب‌ماندگی این است که رسانه‌ها در پیشبرد دیدگاه‌ها و مصالح سیاسی و فکری خود، نگاه برآیندی ندارند و در یک خبر و یک پدیدار اجتماعی می‌خواهند همه ملاحظات خود را لحاظ کنند. این کار مستلزم نادیده گرفتن یا تحریف واقعیت است. درست است که رسانه در برآیند کلی باید به نفع تفکر خود کار کند ولی این دید بلندمدت می‌طلبد، نه لحظه‌ای. شما 2 سبک خبری تلویزیون را نگاه کنید؛ یکی اخبار سراسری 21 و یکی اخبار 20:30. در اخبار سراسری 21 آنقدر این اعمال مصالح زیاد است که گاها اصل خبر و واقعیتی که باید منتقل شود فراموش می‌شود. ولی اخبار 20:30 را ببینید، همان اخبار را با کنار گذاشتن بخشی از این مصالح ارائه می‌کند و اتفاقا جامعه بیشتر از آن استقبال می‌کند. چرا اخبار 20:30 متولد می‌شود؟ چون این نقیصه را که در اخبار 21 وجود دارد برطرف کند و الا منابع و منافع همه این اخبار که یکی است. در کل باید گفت صاحبان یک رسانه باید بدانند از برآیند عمل رسانه به نفع خودشان استفاده کنند نه اینکه همه مصالح را در یک خبر یا درباره یک پدیدار پیاده کنند.

دلایلی که برای عقب‌ماندگی رسانه‌ها ارائه کردید قابل تامل بود.حالا چطور این عقب‌ماندگی‌ها به پیشرفت منجر شود؟ اساسا به نظر شما چه مولفه‌هایی برای فهم صحیح کار رسانه‌ای باید باشد؟

امینی: خب، همین‌هایی که عرض کردم، شما همین‌ها را اصلاح کنید می‌بینید که چه اتفاقی می‌افتد. شما می‌بینید که امروز دعواها بیشتر بر سر تکنیک‌ها است در حالی که تکنیک نسبت به اصل، ماهیت و کار رسانه‌ای در درجه پایین‌تری قرار دارد. یک مثال جامع درباره فهم کار رسانه‌ای همین توافقنامه ژنو است. دولت تمام تلاش خود را گذاشت تا دوگانه «توافق» و «عدم توافق» را به مساله اجتماعی تبدیل کند. در حالی که شناخت کار رسانه‌ای درست از سوی جریانات منتقد باید این دوگانه را تبدیل به «توافق خوب» و «توافق بد» می‌کرد اما تمام تلاش رسانه‌های منتقد، معطوف به مخالفت با اصل توافق شد. رسانه‌های منتقد باید هزینه و فایده توافق را در دو کفه ترازو به‌صورت مستمر مطرح می‌کردند تا واقعیت اجتماعی مطلوب‌شان را برای مخاطب می‌ساختند و در بزنگاه از آن استفاده می‌کردند. ببینید! آمریکایی‌ها یک مثلی دارند که می‌گویند «معامله نکردن بهتر از معامله بد کردن است.» در این توافق هم وقتی هزینه‌های توافق سنگین می‌شد و واقعیت اجتماعی ساخته شده باعث می‌شد این توافق به یک توافق بد تعبیر شود، آن موقع می‌توانستید این تحلیل را ارائه دهید که توافق نکردن بهتر است. برای مثال همین روزنامه «وطن امروز» در روزی که قرار بود توافقنامه اجرایی شود؛ روزنامه را تمام سیاه بیرون داد یعنی بالا بودن هزینه را نشان داد که حرکت تکنیکال خوبی بود البته چون این یک مسیر ممتد نبود نشان از آن دارد که بیشتر یک کار عاطفی بوده تا یک فکر رسانه‌ای اما به هر حال تاثیرگذاری این حرکت بالا بود چون نشان از هزینه‌های بالای توافق داشت.

البته «وطن امروز» از همان ابتدا اعلام کرد با اصل توافق مخالفتی ندارد و مدافع توافق خوب بود در برابر توافق بد اما به هر حال قبول داریم طرف مقابل به طور غیر اخلاقی سعی کرد این را جا بیندازد که منتقدین توافق ژنو با هر توافقی مخالف هستند؛ از وقتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم. امیدوارم بحث رسانه‌ها را در فرصتی دیگر با شما دنبال کنیم.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.