بحران‌ اوکراین قابل پیش‌بینی بود اما دولت اوباما آن را نادیده گرفت

خبرگزاری تسنیم: کارشناس مؤسسه واشنگتن بر این باور است که تجربه سیاست خارجی دولت اوباما نشان می‌دهد که بسیاری از وقایعی که این دولت با آنها در عرصه جهانی مواجه شد، قابل پیش‌بینی بودند، اما پیش‌بینی نشدند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه واشنگتن، کارشناس این اندیشکده مدعی است که بحران اوکراین می‌تواند به بزرگ‌ترین چالش دوران ریاست جمهوری اوباما تبدیل شود و مانند دیگر بحران‌های این دولت قابل پیش‌بینی بود و ‌دولت اوباما می‌توانست راه‌کاری بسیار مناسب و کارآمد‌تر برای آن طراحی کند.

در حالی که آمریکا تلاش می‌کند تا در مورد واکنش به مداخله روسیه در کریمه پاسخی مناسب بیابد، که شاید آن را بتوان پیچیده‌ترین مسئله سیاست خارجه دوران ریاست جمهوری باراک اوباما دانست، مسئله دیگری که ذهن همه را به خود مشغول کرده این است: چرا ما نتوانستیم این مسئله را پیش‌بینی کنیم؟

در زمانی که در زمره کارمندان شورای امنیت ملی خدمت می‌کردم، نشست‌های مربوط به طراحی برای وقایع احتمالی بسیار اندک برگزار می‌شد. با توجه به این‌که در عرصه جهانی مسائل فوری بسیاری نیازمند پاسخگویی بودند، تقریباً وقتی باقی نمی‌ماند تا در مباحثی صرف شود که مربوط به چگونگی پاسخ به رویداد‌هایی که هنوز رخ نداده و ممکن است اصلاً رخ ندهند، بیندیشیم و در مورد آنها بحث کنیم.

اما طراحی برای وقایع احتمالی به‌مثابه گامی حیاتی در فرایند سیاست گذاری است. این اقدام ما را بدان وامی‌دارد تا نه‌تنها در مورد چگونگی واکنش به رویداد‌های مد نظر فکر کنیم بلکه باعث می‌شود وقایع مختلف را با یکدیگر مقایسه کرده پیامد‌های احتمالی آنها را برای منافع آمریکا در صورت وقوع آن رویداد‌ها بسنجیم. با انجام این کار می‌توانیم درک بهتری از آنچه در آینده ممکن است رخ دهد داشته باشیم و اینکه چه اقداماتی را باید در برابر بحران‌های آتی انجام دهیم یا حداقل اینکه چگونه در برابر آنها آمادگی کسب کنیم، برای ما مشخص می‌شود. برنامه ریزی و طراحی همچنین اولویت‌بندی را ضروری می‌سازد: مقامات ارشد کشوری زمان و انرژی محدودی دارند و نمی‌توانند آن را صرف مسائلی کنند که در حاشیه منافع آمریکا قرار می‌گیرد.

شمار معدودی از ناکامی‌های سیاست خارجی آمریکا در این چند وقت اخیر را می‌توان غیرقابل پیش‌بینی و حاد تفسیر کرد که نمی‌توانستیم برای آنها طرح‌های احتمالی داشته باشیم. اما بسیاری از بحران‌هایی که اکنون در آنها دست و پا می‌زنیم، قابل پیش‌بینی بودند.

در ونزوئلا، دست به دست شدن مشعل چاوزیسم از دست هوگو چاوز به جانشین او یعنی نیکولاس مادورو، به هیچ وجه میسر نمی‌رسید. سیاست‌های تمرکزگرای چاوز با استفاده از نیروی کاریزماتیک و درایت سیاسی و وفاداری نیروهای مسلح به او پیش رفت. مادورو، از هیچ‌یک از این مزایا بهره‌مند نیست. با افزایش مشکلات اقتصادی و درگرفتن ناآرامی‌های داخلی، وی به استفاده از قوه قهریه روی آورده است. این سناریو به‌هرنحو، اجتناب ناپذیر بود، اما قابل پیش‌بینی هم بود. اما واشنگتن هنوز هم نتوانسته پاسخی مناسب آماده کند.

در مورد سوریه هشدارها در مورد پیامد‌های عدم واکنش آمریکا، به‌طور مستمر توسط تحلیلگران خاورمیانه‌ای از سال 2011 منعکس شد. با این حال آمریکا خود را به حاشیه راند و تأکید کرد که بشار اسد باید کنار رود در حالی که از در پیش گرفتن سیاستی که رفتن او را سرعت بخشد، خودداری کرد. این فقدان پیش‌بینی، زمانی که اوباما به اسد هشدار داد از تسلیحات شیمیایی استفاده نکند اما در واکنش به استفاده از این تسلیحات هیچ واکنشی نشان نداد، تکمیل شد.

در اوکراین، بهترین زمان برای پیش‌بینی در ماه نوامبر از کنار ما گذشت؛ زمانی که ویکتور یانوکویچ، رئیس جمهور وقت، توافقنامه همکاری با اتحادیه اروپا را امضا نکرد و ترکیب اهرم فشار و انگیزش‌های روسیه کار خود را کرده و این کشور را از غرب رویگردان ساخت. آمریکا و اتحادیه اروپا هیچ واکنشی نسبت به اقدام روسیه نشان ندادند و خواهان دوری از «جنگی مزایده‌ای» با مسکو بودند و کوشیدند از ورود به بازی ژئوپولیتیک با ولادیمیر پوتین خودداری کنند. دو ماه بعد، هزینه‌ای که باید برای حفظ اوکراین پرداخت می‌کردند بالاتر رفت و نیز خطرات ژئوپولیتیک آن نیز افزایش یافت.

در همه این موارد، آنچه نیازمند آن بودیم و آنچه برنامه ریزی برای وقایع احتمالی می‌توانست به ما بدهد، یک سیاست جسورانه‌تر بود، نه جسورانه به این معنی که با عجله یا رویکردی تهاجمی وارد ماجرا شویم ـــ جایگزین‌هایی که امروزه مقامات آمریکایی برای دفاع از انفعال یا عدم‌کارآیی خود طرح می‌کنند ـــ بلکه به‌معنی انجام اقداماتی پیشینی و فعال به‌منظور جلوگیری از بروز بحران است. در هریک از این موارد، سیاست در پیش گرفته شده، به نظر برای به حداقل رساندن خطر و هزینه در کوتاه‌مدت طراحی شد، اما به‌قیمت بالا رفتن هزینه و خطر در بلندمدت. ما تنها نظاره‌گر عمیق‌تر شدن بحران‌ها و سخت‌تر شدن مشکلات بودیم و اعتبارمان نیز بالتبع بیشتر فرسایش یافت.

اکنون که به مسکو هشدار دادیم که مداخله هزینه‌هایی را به‌دنبال خواهد داشت و مسکو هم هیچ توجهی به این هشدار نکرده است، آمریکا و متحدینش باید بکوشند به‌سرعت اقداماتی را در پیش گیرند که هشدار رئیس جمهور را جدی جلوه می‌دهد. اما فرایند سیاست گذاری نباید اینجا متوقف شود. هنوز هم برای تفکر پیشاپیش و برنامه ریزی برای رویداد‌های احتمالی قابل پیش‌بینی، دیر نشده است. علاوه بر مجازات کردن روسیه به‌دلیل نقض حاکمیت ملی اوکراین، چه با استفاده از تحریم‌ها یا دیگر اقدامات، ما باید به بررسی این ماجرا بپردازیم که چگونه هرگونه پیشروی نیروهای روسی را می‌توانیم متوقف و با اقدامات روسیه از جمله تهدید به قطع صادرات گاز طبیعی به اروپا، مقابله کنیم.

ازآن‌جا که هدف بزرگ‌تر ما تنها این نیست که سوء رفتار روسیه را تلافی کنیم بلکه سرپا کردن اوکراین نیز مد نظر است، سیاست ما همچنین باید بر تقویت اقتصاد اوکراین و ایجاد یک دولت پلورالیست و جامع، متمرکز شود. پیشروی در این چند جبهه، و نه‌فقط عقب راندن نیروهای روسیه از کریمه، برای ایجاد ثبات در اوکراین ضروری است.

تاخت و تاز روسیه در اوکراین یادآور مسئله‌ای است که سیاست گذاران ما بارها آموخته و فراموش کرده‌اند: ژئوپولیتیک هنوز نمرده است. این امر ما را باید از بلاهت در سیاست خارجی خود خارج ساخته و اهمیت برنامه ریزی برای رویداد‌های احتمالی و تفکر پیشاپیشی در سیاست گذاری را آشکار سازد. در جهانی سرشار از بحران و منازعه، حداقل باید برای رویارویی با وقایع قابل پیش‌بینی، آماده باشیم.

انتهای پیام/*