پایان دوران «تکفیر، جنجال و اتهامپراکنی» در رسانههای انقلابی به دستور صریح رهبری
خبرگزاری تسنیم:جملات انتهایی رهبر انقلاب در ابتدای سال ۹۳ در مشهد مقدس، به شدت صریح و واضح بود. پایانی بر یک انحراف عمیق و اساسی در جبهه رسانهای انقلاب. پایان دوران تکفیر، جنجال و اتهام پراکنی.
خبرگزاری تسنیم: حمیدرضا بوالی
1. علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعهی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند.
بخشی از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در آغاز سال 93 شمسی
2. نگاه فیلم «یه حبه قند» به سنت و فرهنگ سنتی مثل همان سنت گرایی جشن هنر شیراز است. بدون تعارف بایستی گفت که اگر این نمایش «یه حبه قند» فرهنگ سنتی است که امثال فرح دیبا که خود بر سر تنور روستائیان به طور نمایشی نان می چسباند و لباس محلی بر تن می کرد و عشق آفتابه لگن و پارچه ترمه بود را بایستی ملکه سنت لقب می دادند!
***
خانه پدری، وحشیانهای از کیانوش عیاری. علت این همه تاکید برای رویکرد فمنیستی فیلم را باید در تمایلات و روابط شخصی فیلمساز با جنس مخالف و همچنین خلاها و مشکلات روانی وی جستجو کرد. مقدمه فیلم از نگاه سادیستیک فیلم نشات گرفته است... فیلمساز در خیانتی آشکار به تاریخ ایران این عمل را به گونهای نمایش میدهد که گویی روندی طبیعی و منطقی بوده است...فیلم شرم آوری که تصویر ایران و ایرانی را به لجن کشیده...
***
3. اینبار مساله به شدت صریح و واضح است. قابلتفسیر ، به شیوههای معمول بازی کردن سخنان رهبری هم نیست. سرانجام زنگ خطر برای جریان انقلابی فرهنگ از سوی بالاترین مرجع فرهنگی کشور به صدا درآمد. داشتیم کمکم عادت میکردیم. این تقریبا در حال تبدیل به یک رویه معمول در جو غالب رسانههای انقلابی بود: به محض روبرو شدن با یک محصول فرهنگی ناهمخوان با ایدهها، ارزشها و مهمتر از آن ذهنیات بخشی از این جبهه فرهنگی انقلاب، به یکباره شورشی علیه آن محصول و سازندگانش به پا میخاست. جو جنجالآمیز و مهمتر از آن تهدیدآمیزی به وجود میآمد که علاوه بر اینکه فضای واقعی نقد و طرح بحث و نظر در مورد آن محصول فرهنگی را به راحتی از بین میبرد، نتایج تبعی خطرناکی مثل دو قطبیشدن سریع برای فضای فرهنگی وقت به بار میآورد.
دو نمونه بالا تنها دو نمونه کوچک از اتفاقاتی است که به راحتی میتواند همان «جنجال، تکفیر و اتهام پراکنی» به جای «نقد با منطق محکم و بیان روشن» در مورد یک محصول فرهنگی لقب بگیرد. مورد 2 متن به صورت مستقیم با یک جستجوی اینترنتی ساده در سایتهای مشهور منتسب به جریان انقلابی فرهنگ به دست آمده است و میبینیم که کار نقد یک فیلم سینمایی به متهم کردن کارگردانش به تمایلات و روابط خاص با جنس مخالف و مشکلات و خلاهای روانی او ختم شده است. واضح است که در سطور بالا در مورد «نقد» دو فیلم ،چیزی به نام «نقد» مشاهده نمیشود - نیازی به توضیح ندارد که نوشته قصد دفاع از فیلمهای گفته شده را ندارد و چه بسا نقدهایی جدی هم به آنها وارد است، بحث ما ادبیات و شیوه نقد است - و در نهایتِ عزاداری، این چیز عجیبی نیست. عادت به «نقد نکردن»، تبدیل به رویه معمول این سالهای برخی رسانهها شده است و ثمره این دوران طولانیِ نقد نکردن، اتهام زدن و تکفیر کردن، چیزی جز بیاعتمادی، راندن و تنگتر شدن دایره انقلاب نبوده است.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود. این رویه نامبارک اتهامپراکنی و تکفیر یک ثمره مهم دیگر هم داشته است. فراهم آوردن زمینه برای اتهامپراکنی متقابل به جماعت رسانهای انقلابی با برچسب تحقیرآمیز «بیسوادی» و با چوب بلند اعمال «خشونت در بحث و نظر». اتهامی که اثبات آن فقط با یک نگاه کلی و از بالا بدون درگیر شدن در متن ماجرا، اتفاقا به شدت هم نزدیک به ذهن است. در شرایطی که جو جنجالآمیز برخی رسانهها در مورد محصولات فرهنگی مسالهساز و مهم، پرهیاهو و پرسروصدا تمام سپهر رسانهای مدافعان ارزشی انقلاب را دربر میگیرد امکان دیده شدن چیزی به نام «نقدِ اصولی و منطقی» این محصولات که در همین رسانههای جبهه انقلاب وجود دارد، به صفر متمایل میشود. نتیجه طبیعی چنین وضعیتی چیزی جز یک قضاوت کلی و یککاسه از سوی برخی مخاطبان در مورد بیمنطقی، بیسواد و در موارد قابلتوجهی بیاخلاق نشان دادن کل رسانههای جریان انقلاب نیست.
4. حالا آغاز دوران جدید کار رسانهای انقلابی در ایران است. با هشدار بلند و قابلتوجه رهبری به جماعت اهل فرهنگ انقلابی دیگر ادامه دادن این مسیر با همان مختصات سالهای قبل از سوی رسانهها، فقط نیاز به کمی بیعقلی و البته چیزهای ناپسند دیگر دارد.
دوران جدی نقد فرهنگی آغاز شده است. شرایط فرهنگی جدید با برآمدن نگاه دولتیِ عجیب و جدید به فرهنگ به شدت پیچیده شده است و اگر تا پیش از این، این انحراف در مسیر نقد، نهایتاً به بیاعتبار بودن این جریان محدود میشد امروز به از دست رفتن یک فرصت تاریخی بزرگ منجر خواهد شد. واضح است که اگر مسیر جدی نقد فرهنگی مثل سالهای اخیر با «جنجال», «تکفیر» و «اتهامزنی» آلوده شود این مسیر سرانجامی جز بیهودگی و هدر رفتن انرژی بزرگ جریان فرهنگی انقلاب نخواهد داشت. متنها، مصاحبهها و آدمهای پرسروصدا و بیکارکردی که فقط بلدند داد بزنند و آنقدر داد زدهاند و شلوغش کردهاند که دیگر همه به شلوغکاریهایشان عادت کردهاند و کسی دیگر نگاهشان نمیکند، نمیتوانند در این مسیر گرهگشا باشند.
اگر هنوز دیر نشده باشد، ادامه طبیعی این روند سرانجام قضاوت در مورد جریان فرهنگی و رسانهای انقلاب و به تبع آن هرگونه کارکرد این جریان را به اندازهای مخدوش خواهد کرد که اعلام رسانه محل انتشار متن یا نقد، بلافاصله ذهن را به سمت بیاعتباری خود آن متن و نقد خواهد برد. این اتفاقی است که به درستی «مرگ نقد» نامگذاری خواهد شد. اگر هنوز دیر نشده باشد.
پینوشت: بخش مهمی از اهمیت فرامتنی جملههای پایانی رهبر انقلاب به علنی کردن این تذکر در یک سخنرانی فراگیر و فوقالعاده مهم برمیگردد. این علنی کردن، طبیعتا هرگونه ابهام و اشکال در مورد طرح رسانهای این مساله از جمله در مورد همین متن را از پیش پاسخ داده است.
انتهای پیام/