دلنوشته خانواده شهید هسته‌ای از غبارروبی حرم حضرت معصومه (س)


خبرگزاری تسنیم: همزمان با فرارسیدن روز ملی فناوری هسته‌ای جمعی از خانواده‌های شهدای هسته‌ای و کارکنان نیروگاه هسته‌ای نطنز با حضور در حرم بانوی کرامت، مضجع نورانی ایشان را غبارروبی کردند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم ، به نقل از روابط عمومی و امور بین‌الملل آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س)، همزمان با فرارسیدن روز ملی فناوری هسته‌ای جمعی از خانواده‌های شهدای هسته‌ای و کارکنان نیروگاه هسته‌ای نطنز با حضور در حرم بانوی کرامت، مضجع نورانی ایشان را غبارروبی کردند.

متن زیر دلنوشته یکی از اعضای خانواده شهدای هسته‌ای است:

قرارمان بعد از نماز مغرب و عشا، جلوی درب 14 حرم است. از‌‌ همان در وارد حرم می‌شویم

السلام علیک یا فاطمه معصومه (س)

مسئولان برنامه که از بچه‌های سایت نطنزند،‌‌ همان جا منتظرمان هستند. به ما خوشامد می‌گویند و راهنماییمان می‌کنند سمت سالن غذاخوری مهمانسرای حرم. از پله‌ها می‌رویم پایین.

خانواده‌های بچه‌های صنعت هسته‌ای سمت چپ سالن نشسته‌اند. خانم‌ها در دو ردیف سمت راست هستند و آقایان در دو ردیف سمت چپ. بیشتر مهمان‌ها با خانواده‌هایشان آمده‌اند. از خانواده‌ هر کدام از شهدای هسته‌ای چند نفری آمده‌اند از یک خانواده همسر و دختر، از یک خانواده پدر و خواهر. خادمین حرم از مهمان‌ها پذیرایی می‌کنند. این غذای حضرتی عجب طعم و بویی دارد. سال‌ها پیش طعم غذای حضرتی حرم امام رضا علیه‌السلام را چشیده‌ام و حالا امشب مه‌مان کریمه اهل بیت شده‌ام.

حین غذا خوردن نگاهم را می‌چرخانم و سالن را ورانداز می‌کنم. مهمانسرا یک سالن خیلی بزرگ است 8 ردیف میز در 8 ستون که پشت هر میز 8 نفر نشسته‌اند. اینجا همه چیز انگار رنگ و بوی امام هشتم را دارد.

بالای دیوارهای سالن درست زیرسقف، روی بنرهای مستطیلی که حاشیه‌های تذهیب کاری‌شده دارد. احادیث و روایاتی از ائمه اطهار نوشته شده. موضوع احادیث و روایات غذا خوردن است. به هر طرف که چشم می‌چرخانی یک توصیه دینی در مورد غذا خوردن می‌بینی. بهتر از این نمی‌شود.

عکاس آستان حضرت معصومه سلام‌الله علی‌ها می‌آید تا از مهمان‌ها عکاسی کند. یکی از مسئولین حراست سازمان راهنمایی‌اش می‌کند سمت میز حاج آقا احمدی روشن. خیلی هم تأکید می‌کند که فقط از آن میز عکس بگیرد و لاغیر. برای اینکه خیالش راحت بشود خودش هم کنار عکاس می‌ایستد و دوربین را نگاه می‌کند که تصویری از بچه‌های سازمان که می‌زهای کناری نشسته‌اند، توی عکس نیفتاده باشد. خیلی سخت است که حتی عکس یادگاری هم نتوانی از یک مراسم به این خوبی بگیری و برای خودت داشته باشی.

گاهی وقت‌ها که به شرایط بچه‌های سازمان فکر می‌کنم اذیت می‌شوم. حتی تصور خیلی از این فشار‌ها و محدودیت‌هایی که برای بچه‌های سازمان هست هم اذیت‌کننده است. اما در چهره بچه‌های سازمان نارضایتی نمی‌بینی، هیچ کدامشان. همه انگار مطمئن پا در این مسیر گذاشته‌اند. بچه‌ها گروه گروه پشت می‌ز‌ها نشسته‌اند، سر به سر هم می‌گذارند و می‌خندند سبک و راحت. اما کسی از دلشان خبر ندارد.

حاج آقا احمدی روشن شامش تمام شده و با نفر کناری‌اش مشغول صحبت شده. از کنار می‌زشان که رد می‌شوم یک لحظه چند کلامی از حاج آقا به گوشم می‌خورد. حاج آقا دارد از دفاعی که در این دو سالِ بعد از شهادت مصطفی، از صنعت هسته‌ای و حرکت بچه‌های سازمان انجام داده حرف می‌زد. از اینکه هر کسی وظیفه دارد حرف خودش را بزند و نگذارد هیچ کسی حقوق ملت را نادیده بگیرد آن هم کسانی که سال‌هاست امتحان خودشان را پس داده‌اند و پرونده‌شان پیش ایرانی‌ها سیاه است. حاج آقا به کارش و حرفش ایمان دارد، یک تنه ایستاده و گوشش به ملامت ملامت‌گران نیست.

شام تمام می‌شود و مهمان‌ها را راهنمایی می‌کنند طبقه دوم، بالکن صحن صاحب الزمان. به همه لباس مخصوص غبارروبی می‌دهند. لباس آقایان یک پیراهن فیروزه‌ای رنگ است، خانم‌ها هم یک شال با‌‌ همان رنگ روی دوششان انداخته‌اند که از جلو گره می‌خورد. لباس‌ها پاک و تمیزند؛ بدون هیچ لکه‌ای. جلوی لباس با رنگ زرد دوخته شده «مراسم تنظیف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علی‌ها». لباس‌ها را که می‌پوشی، حال عجیبی می‌آید سراغت.

وسط بالکن، بین ستون‌ها می‌نشینیم، جلو آقایان و پشت سر خانم‌ها. همه شبیه هم شده‌ایم. همه انگار آسمانی شده‌ایم و آماده برای مراسم غبارروبی. دل توی دلم نیست. می‌دانم که شاید دیگر چنین مراسمی قسمتم نشود. تمام حواسم را جمع می‌کنم. به نظرم همه همین حال را دارند هر کسی توی حال خودش است.

راستی آرمیتا را هم یک لحظه می‌بینم. شال مخصوص غبارروبی را انداخته گردنش. بچه‌های صدا و سیما هم از فرصت استفاده کرده‌اند و دارند ازش مصاحبه می‌گیرند. آرمیتا خانمی شده برای خودش. قد کشیده و دارد بزرگ می‌شود. چقدر شبیه پدرش شده. انگار خود داریوش رضایی‌نژاد است در چهره آرمیتا. چشم می‌گردانم بین جمعیت، ولی علیرضا را نمی‌بینم؛ علیرضا احمدی روشن. ظاهراً قرار بوده بیاید، ولی نیامده.

یکی از روحانیون حرم حضرت معصومه چند جمله‌ای صحبت می‌کند. بعد هم یکی از خادمین حرم دم می‌دهد، دمی که حال و هوای جمع را عوض می‌کند.

ای نور دل زهرا،‌ای نور دل زهرا

یا حضرت معصومه، یا حضرت معصومه

وی بانوی بی‌همتا، وی بانوی بی‌همتا

یا حضرت معصومه، یا حضرت معصومه

همه با هم این دم را تکرار می‌کنیم. نم اشک نشسته گوشه چشم خیلی‌ها. بلند می‌شویم و راهی حرم می‌شویم. بچه‌های کوچک لابلای جمعیت می‌آیند. بنده‌های خدا غیر از پای آدم‌ها چیزی نمی‌بینند. پدر‌ها و مادر‌ها بچه‌هایشان را روی بغلشان می‌گیرند تا آن‌ها هم مراسم را ببینند.

از پله‌ها پایین می‌رویم. مسیرمان را با پارتیشن‌های چوبی جدا کرده‌اند. وارد شبستان امام خمینی می‌شویم. صدای همخوانیمان توی همه حرم پیچیده. زائرین حرم با تعجب و بعضی هم با حسرت و اشک با ما همراهی می‌کنند.

درب‌ها و ستون‌ها را رد می‌کنیم و به حرم نزدیک می‌شویم. آدم این جور مواقع گام‌هایش را آرام‌تر و کوتاه‌تر بر می‌دارد تا عظمت مکان و زمانی را که در آن قدم می‌زند، بیشتر احساس کند. بالاخره به حرم می‌رسیم. چشم‌ها که به ضریح خانم فاطمه معصومه (س) می‌افتد، دل‌ها آرام می‌گیرد.

برای مراسم از پیش جایی را آماده کرده‌اند. روبه‌روی یکی از درب‌های حرم سه ردیف پارچه نواری سبزرنگ روی زمین پهن است. روی پارچه نوار وسط که سبز سیر‌تر است 6 تا شمعدان بزرگ با فاصله قرار دارد. همه پشت پارچه‌های سبز دو طرف می‌نشینیم.

مسئولین مراسم خانواده شهدای هسته‌ای را به بالای جایگاه، نزدیک ضریح دعوت می‌کنند. همین شهدای هسته‌ای بهانه دعوت ما شده‌اند برای این مراسم. شهدا برکت وجودشان تمامی ندارد.‌‌ همان ابتدای مراسم آیت الله مصباح یزدی هم در جمع حضور پیدا می‌کنند و کنار درب حرم می‌نشینند.

برنامه‌ها شروع می‌شود. ابتدا قاری قرآن با نوای خیلی زیبا آیه نور را تلاوت می‌کند. «الله نور السماوات والارض» بعد از آن یکی از روحانیون آستان حرم حضرت معصومه (س) چند جمله‌ای صحبت می‌کند و از زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) می‌گوید؛ از اینکه فضیلت زیارت حضرت معصومه برابر است با زیارت حضرت فاطمه (س) که آرزویش بر دل شیعه مانده. بعد هم یکی از عبارات زیارت حضرت معصومه (س) را تفسیر می‌کند «اسئل الله ان یرینا فیکم السرور و الفرج؛ شاد کردن قلب حضرات ائمه به این است که همه، زن و مرد، به‌‌ همان دستوراتی عمل کنیم که ایشان فرموده‌اند.»

بعد از یک سخنرانی کوتاه، از محمد مهدی سیار شاعر انقلاب و اهل بیت (ع) که یکی از مهمانان مراسم است، دعوت می‌شود که برای مهمانان چند بیتی شعر بخواند. سیار شعر اولش را به مناسبت ایام فاطمیه تقدیم می‌کند به حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علی‌ها. شعر بعدی‌اش هم در مورد شهدای هسته‌ای است:

زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم

باید این بار به غوغای قیامت برسم

من به «قد قامت» یاران نرسیدم،‌ای کاش

لااقل رکعت آخر به جماعت برسم

آه، مادر! مگر از من چه گناهی سر زد

که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟

طمع بوسه مدار از لبم‌ای چشمه که من

نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم

سیب سرخی سر نیزه ست... دعا کن من نیز

این‌چنین کال نمانم به شهادت برسم

شعری که سیار می‌خواند حال خوبی به جمع می‌دهد. حالا نوبت مداح آستان است که با مرثیه سرایی خودش این زیارت ویژه را کامل کند. پرده اشک روی چشم‌های همه را گرفته. آن چیزی که دل همه را می‌سوزاند، روضه حضرت فاطمه زهرا است. اینکه حضرت معصومه (س) بعد از 17 روز اقامت در قم از دنیا رفت و مردم قم به بهترین شکل پیکر ایشان را تشییع و بدرقه کردند، ولی حضرت فاطمه زهرا (س) در شهر پدرش غریب بود.

مداح به حضرت سلام می‌دهد

السلام علیک یا فاطمه معصومه

السلام علیک یا بنت رسول الله

قدم به قدم به ضریح حضرت نزدیک می‌شویم. یکی از خدام روی سر مهمان‌ها گلاب می‌پاشد. دو نفر از خدام جلوی درب ضریح ایستاده‌اند و پارچه‌های سفید تنظیف را به دست مهمان‌ها می‌دهد. وارد یکی از شبستان‌ها می‌شویم. دو ضلع ضریح مطهر را برای مراسم غبارروبی خالی کرده‌اند. نوای «یا حضرت معصومه (س)» تمام صحن حرم را پر کرده. اشک دیگر امان نمی‌دهد. مهمان‌ها به ترتیب کنار ضریح مطهر حضرت می‌روند و با پارچه‌های تنظیف و گلاب و اشک‌های چشمشان دیوار‌ها و پارچه‌ها را شستشو می‌دهند و غبار حرم را می‌گیرند. صدای زمزمه دعا و مناجات و گریه صحن را پر کرده. دوست نداری این جور لحظات برایت تمام شوند، دوست داری دقیقه‌ها همین طور طول بکشند و تو در این حال و هوا بمانی. همه خواسته‌هایت جلوی چشمت می‌آید.

مراسم تمام شده و باید برویم، اما مطمئنم خاطره و لذت این مراسم هیچ وقت از یاد هیچ کدام از حاضرین این مراسم نخواهد رفت. از حرم می‌آیم بیرون. خدا را شکر می‌کنم؛ به خاطر اینکه به من هم توفیق داده که در این مراسم باشم، به خاطر آبرویی که به سبب شهدای هسته‌ای به من داده، یعنی به ما داده.

بچه‌های سازمان یکی یکی راه می‌افتند سمت شهر‌هایشان. فردا روز دیگری است برای ادامه کار و تلاش و چه برنامه‌ای بهتر از برنامه امشب برای تجدید قوا و روحیه برای یک تلاش جدید. بچه‌ها سمت سایت شهید احمدی روشن می‌روند. تا روز ملی فناوری هسته‌ای زمانی نمانده است. هنوز خیلی کار‌ها مانده. چشم همه دنیا به صنعت هسته‌ای ایران است.

انتهای پیام/ ق