ترجمه عربی «پایی که جاماند» به چاپ دوم رسید
خبرگزاری تسنیم: برگردان عربی «پایی که جاماند»، نوشته کمال السید که چندی است در کشورهای عراق و لبنان توزیع شده، به چاپ دوم رسید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام و المسلمین علی شیرازی، نویسنده و از فعالان حوزه خاطرات دفاع مقدس، از استقبال برگردان عربی «پایی که جاماند» در کشورهای عربی خبر داد و گفت: ترجمه این اثر به زبان عربی سال پیش توسط کمال السید، از مترجمان، انجام و بلافاصله در کشورهای لبنان و عراق توزیع شد. بعد از گذشت چند ماه این اثر به چاپ دوم رسیده و هماکنون توزیع این نوبت از چاپ نیز آغاز شده است.
وی ادامه داد: این حرکت به منظور انتقال ارزشهای دفاع مقدس و در راستای منویات مقام معظم رهبری در این زمینه انجام شده است. در همین رابطه ترجمه عربی کتابهای دیگری مانند «لشکر خوبان» و «گردان کمیل» نیز در دست انجام است.
«پایی که جاماند» ؛ مجموعه خاطرات سیدناصر حسینی پور به همت دفتر ترجمه حوزه هنری به زبان انگلیسی ترجمه می شود. هنوز مترجم این اثر به زبان انگلیسی مشخص نشده است، اما طبق برنامه های جدید این دفتر «پایی که جاماند» به همراه تعدادی از آثاری که از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، برگردانده خواهد شد.
«پایی که جاماند» مجموعه خاطرات سیدناصر حسینی پور از روزهای اسارت است که در چند ماه اخیر به ویژه در بیست و ششمین دوره نمایشگاه کتاب تهران با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و یکی از آثار پرفروش سوره مهر شناخته شد. حسینی پور در این اثر خاطرات خود ار اردوگاه های مخفی عراق را روایت میکند و همین امر بر جذابیت اثر میافزاید. راوی که خود نگارش خاطرات را نیز برعهده داشته است، کتاب را به ولید فرحان، فرمانده عراقی، تقدیم میکند. در بخشهایی از این اثر میخوانیم: «در حالی که سرم پایین بود، کنارم نشست، موهایم را گرفت و سرم را بالا آورد؛ چنان به صورتم زل زد، احساس کردم اولینبار است ایرانی می بیند. بیشتر نظامیان از همان لحظه اول اسارتم اطرافم ایستاده بودند و نمیرفتند.
زیاد که میماندند، با تشر یکی از فرماندهان و یا افسران ارشدشان آن جا را ترک می کردند. چند نظامی جدید آمدند. یکی از آنها با پوتین به صورتم خاک پاشید. چشمانم پر از خاک شد. دلم میخواست دست هایم باز بود تا چشمهایم را بمالم. کلمات و جملاتی بین آنها رد و بدل میشد که در ذهنم مانده. فحشها و توهینهایی که روزهای بعد در العماره و بغداد زیاد شنیدم. یکی شان که آدم میان سالی بود گفت: لعنه الله علیکم ایها الایرانیون المجوس. دیگری گفت: الایرانیون اعداء العرب. دیگر افسر عراقی که مؤدب تر از بقیه به نظر میرسید، گفت: لیش اجیت للحرب؟ (چرا اومدی جبهه؟ ) بعد که جوابی از من نشنید، گفت: اقتلک؟ (بکشمت؟ ) آنها با حرفهایی که زدند، خودشان را تخلیه کردند. … »
انتهای پیام/