حاشیههای بازدید رهبر انقلاب از شرکت مپنا و نمایشگاهش
خبرگزاری تسنیم: چهارشنبه صبح زود راه افتادیم سمت کرج بهمقصد شرکت مپنا، هم روز کارگر بود هم ولادت امام محمد باقر علیه السلام.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، چهارشنبه صبح زود راه افتادیم سمت کرج بهمقصد شرکت مپنا، هم روز کارگر بود هم ولادت امام محمد باقر علیه السلام. یاد بازدید نوروزی آقا از نمایشگاه صنعت خودرو بودم که چهار سال قبل در یکی از سولههای شرکت ایران خودرو برگزار شد. این بازدیدهای صنعتی من را یاد آن 140 واحدی میاندازد که در دوره کارشناسی به مهندسی گذراندم. مپنا یک شرکت دانشبنیان و از آن غولهای صنعتی کشور بوده و هست که بیش از دو دهه از تأسیسش میگذرد و هر مهندسی بدش نمیآید توانش را در آن به کار گیرد.
کمی زودتر از آمدن آقا رسیدیم و سرخود زدیم به راهروی نمایشگاه و دیدن دستآوردهای شرکت، از توربین و ژنراتور گرفته تا پرههای کوچک فلزی و سرامیکی. قرار بود نیروگاه گازی 160 مگاواتی حیدریه نجف هم در همین بازدید راهاندازی شود. مپناییها همهچیز را آماده کرده بودند و هرکس سر جای خودش بود. بهعکس بعضی برنامهها التهابی در کارهای میزبان نبود. کمکم وزرای مربوط آمدند؛ آقایان چیتچیان وزیر نیرو، ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ستاری معاون علمی رئیسجمهور، امام جمعه و استاندار استان البرز و علیآبادی رئیس شرکت مپنا. شاید تنها وزیر مرتبطی که حضور نداشت، وزیر صنعت بود. از رفتن وزرا و مسئولین شرکت مپنا بهسمت در ورودی سالن و جمعشدنشان میشد حدس زد که آقا دارند میرسند. محل نمایشگاه هم عبارت بود از سالنی بسیار بزرگ که در گوشهای از آن 150 صندلی چیده بودند برای جلسه توجیهی ابتدای بازدید و راهرویی بلند که قطعات و تجهیزات شرکت دو طرف آن چیده شده بود. اندازه بعضی از این قطعات دو برابر موتور هواپیما بودند. سمت دیگر این سالن هم کارگران و کارکنان شرکت جمع شده بودند تا دیداری پس از بازدید آقا داشته باشند.
صدای صلوات مسئولین که بلند شد معنایش حضور رهبر انقلاب بود. امام جمعه اولین نفری بود که خوشآمد گفت، بعد هم علیآبادی و بعدتر وزرا. رئیس شرکت مدیرانش را تک تک معرفی کرد به آقا و بعد همه وارد همان سالن محوطه 150نفری شدند. جلوی این 150 صندلی یک صندلی برای آقا گذاشته بودند و یک میز کوچک کنار آن که رویش ساعت بود و کاغذ و قلم. پشت سر ایشان هم طبق معمول یک قاب عکس از امام خمینی بود. این عکس امام را یادم نیست که در دیداری رسمی نباشد. پشت سر جمع هم یک توربین گازی 25 مگاواتی گذاشته بودند. جمع آقا را میدید و امام را و ایشان جمع را میدید و توربین را. اول جوانی خوشصدا قرآن خواند: وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى... . در طول قرائت قاری آقا با تمرکز گوش دادند. به کسی نگاه نکردند حتی به قاری، مصداق «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» بودند تا قاری صدق الله گفت.
بعد از پخش کلیپی، چیتچیان، وزیر نیرو گزارش داد و بعد علیآبادی رئیس مپنا. وزیر نیرو گزارشی موجز و مؤثر خواند، بیغلط و تپق. علیآبادی هم گزارش داد که مپنا بعد از جنرال الکتریک آمریکا و زیمنس آلمان و دو شرکت فرانسوی و ایتالیایی و میتسوبیشی ژاپن، ششمین شرکت توربین و نیروگاهساز دنیاست و بیش از یکسوم نیروگاههای گازی و ترکیبی کشور را ساخته و در این راه مرارتها دیده و خوندلها خورده است. وقتی به اینجای گزارش رسید بغض کرد و بعد سکوت. کمی به سکوت گذراند تا خودش را کنترل کند و بعد ادامه داد. گزارش این دو که تمام شد، برای آقا میکروفن گذاشتند. ایشان قبل از شروع صحبت با انگشت اشاره تقهای به میکروفن زدند تا از روشن بودنش مطمئن شوند. از گزارش تشکر کردند و گفتند: «آنچه در ساخت و بنا و ابقای این مجموعه نقش داشته بهنظرم سه عنصر علم، عزم و هنر است. عجالتاً و قبل از بازدید توصیهام به شما این است که این سه عنصر را با هم حفظ کنید؛ علم، عزم و نگاه لطیف هنری را. بهخاطر گریه آقای علیآبادی توصیهای هم به آقایان دولت دارم در خوشحسابی با مپنا. من گزارش اینجا را دیدم. برای معوقات و حل مشکلات راهحلهایی هم پیشنهاد شده بود، بعضی از این راهها شدنی است».
آقا که این حرفها را میزدند، مدیران مپنا داشتند بال درمیآوردند. ایشان بلند شدند و بقیه هم. بخش دوم برنامه بازدید بود که شروع شد.
آقا که این حرفها را میزدند، مدیران مپنا داشتند بال درمیآوردند. ایشان بلند شدند و بقیه هم. بخش دوم برنامه بازدید بود که شروع شد.
چند دقیقه معطل شدیم تا از آن سالن 150نفره بیرون بیاییم. محافظها سعی میکردند حرکت جمعیت را مدیریت کنند. آقا رسیده بودند پای ژنراتورهای 25 مگاواتی و علیآبادی داشت توضیح میداد که این واحدهای کوچک تولید برق، شبکه تولید را ایمن میکند، هزینه انتقال و اتلاف انرژی را کم میکند، امکان پدافند غیرعامل را زیاد میکند و ... توضیحات فنی را بهخوبی در زبانی عمومی منتقل میکرد. و چهعجب از سیستم مدیریت انرژی که تازه دارد به فکر کوچک و زیاد کردن سامانههای تولید برق میافتد. قبل از آمدن آقا از یکی از مهندسها پرسیدم و فهمیدم اتلاف انرژی برق ما در خطوط انتقال حداقل 15 درصد است. 15 درصد را در 72هزار مگاوات برق تولیدی که ضرب بکنیم، میشود مصرف برق یک کشور کمی جمع و جورتر از ایران!
بعد از آن رسیدیم پای توربینهای بادی. توربینهایی که در مناطق بادخیز نصب میشود و بعد از نصب دیگر هزینه چندانی ندارد. البته این توربینهای دو و نیم مگاواتی هزینه اولیه زیادی دارند و با حدود 10 تا از آنها میشود یک نیروگاه 160 مگاواتی گازی راه انداخت. ولی در درازمدت چارهای نداریم جز توجه به همین نیروهای تجدیدپذیر. مهندسی توضیحم داد که البته برق تولیدی از نور خورشید در ایرانِ پرآفتاب بومیتر است از برق بادی. کلّیت همین حرفها را علیآبادی داشت به آقا میگفت. همان مهندس البته توضیح میداد که کشور پهناور، پراقلیم و پرجمعیتی مثل ایران احتیاج دارد به بسته تولید انرژی برق؛ از بادی و خورشیدی گرفته تا گازی و هستهای والّا میزان آسیب پذیریمان زیاد میشود. همین الآن هم کشورهای پیشرو در تولید برق پاک، از طرف دیگر نیروگاههای هستهایشان را توسعه میدهند.
بعد از آن رسیدیم پای توربینهای بادی. توربینهایی که در مناطق بادخیز نصب میشود و بعد از نصب دیگر هزینه چندانی ندارد. البته این توربینهای دو و نیم مگاواتی هزینه اولیه زیادی دارند و با حدود 10 تا از آنها میشود یک نیروگاه 160 مگاواتی گازی راه انداخت. ولی در درازمدت چارهای نداریم جز توجه به همین نیروهای تجدیدپذیر. مهندسی توضیحم داد که البته برق تولیدی از نور خورشید در ایرانِ پرآفتاب بومیتر است از برق بادی. کلّیت همین حرفها را علیآبادی داشت به آقا میگفت. همان مهندس البته توضیح میداد که کشور پهناور، پراقلیم و پرجمعیتی مثل ایران احتیاج دارد به بسته تولید انرژی برق؛ از بادی و خورشیدی گرفته تا گازی و هستهای والّا میزان آسیب پذیریمان زیاد میشود. همین الآن هم کشورهای پیشرو در تولید برق پاک، از طرف دیگر نیروگاههای هستهایشان را توسعه میدهند.
علیآبادی توضیح میداد در مراحل مختلف تولید با چه تدابیری تحریمها را دور زده یا شکست دادهاند، مثلاً اینکه جنس ملخ این توربینها را از یک ماده عمومی انتخاب کردهاند در طراحی، تا همهجای دنیا پیدا بشود. نکته جالب این بود که از جرثقیلی که با آن بتوان این توربینهای بادی را نصب کرد فقط یک عدد موجود است در کشور و این جرثقیل هم تحریمی است. علیآبادی سرش را نزدیک گوش آقا برد و آرام گفت: البته ما داریم مشکل را حل میکنیم.
آقا گفت: من درباره این توربینهای بادی شنیدهام، در دنیا 8 مگاواتیاش هم هست. مسئول غرفه جواب داد: بله، آن مخصوص دریاست. این توربینها مخصوص خشکی است. ضمن اینکه طبیعت مناطق بادخیز ما کوهستانی است و سرعت بادهای بومی ما با همین توربینهای دو و نیم مگاواتی سازگار است.
کمی جلوتر دوباره جمع ایستاد. آقا عصایشان را جلوی پاها به زمین میگذاشتند و دست چپ را روی عصا و دست راست را روی دست چپ. و اینطور کمی از وزنشان را از روی پاها منتقل میکردند به عصا. کسی راجع به توربینهای لوکوموتیو توضیح داد و بهینه شدنشان که باعث شده زمانِ مسافرت ریلی مسیر تهران مشهد 2 ساعت کمتر شود. آقا پرسیدند: صرفهجویی سوخت هم دارد یا با مصرف بیشتر این به دست آمده؟ آن مهندس با افتخار گفت: در هر مسیر 1500 لیتر کمتر گازوییل مصرف میکند. همانجا بود که رئیس راهآهن جلو آمد و گفت به شرکت مپنا سفارشهایی دادهاند و خوشحساب هم بودهاند. آقا هم فوری رئیس راهآهن را خطاب قرار دادند: «کاری کنید مردم برای جابهجایی بار از راهآهن بیشتر استفاده کنند. همهاش تقصیر مردم نیست که بارها با تریلی و کامیون حمل و نقل میشود. تقصیر شما هم هست که تبلیغ و تبیین نمیکنید. ما اینهمه سرمایهگذاری در کشور داشتهایم برای توسعه شبکه ریلی، باید از آن استفاده کنیم».
رئیس راهآهن که سرش پایین بود چَشمی گفت و تأیید کرد و گفت: بله از کل باری که از بنادر حمل میشود به داخل کشور فقط 5 درصد سهم سیستم ریلی است.
عکاسها سر ذوق آمده بودند. در مراسمها و برنامههایی که در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار میشود، هم قدرت مانور آنها کمتر است، هم تنوع قابشان. اینجا ولی هم میتوانستند جابهجا شوند هم آقا را در موقعیتهای مختلف و با ماشینها و قطعات و ماکتهای متفاوت کادر ببندند. به ژنراتور 25 مگاواتی که رسیدیم، توی گوش رفیق عکاسمان، گفتم برود از پشت حفره ژنراتور از آقا عکس بگیرد، این یکی دیگر ماکت نبود، خود ژنراتور بود. کمکش کردم برود بالا. تنها عکاسی که از آنجا عکس گرفت او بود.
آقا گفت: من درباره این توربینهای بادی شنیدهام، در دنیا 8 مگاواتیاش هم هست. مسئول غرفه جواب داد: بله، آن مخصوص دریاست. این توربینها مخصوص خشکی است. ضمن اینکه طبیعت مناطق بادخیز ما کوهستانی است و سرعت بادهای بومی ما با همین توربینهای دو و نیم مگاواتی سازگار است.
کمی جلوتر دوباره جمع ایستاد. آقا عصایشان را جلوی پاها به زمین میگذاشتند و دست چپ را روی عصا و دست راست را روی دست چپ. و اینطور کمی از وزنشان را از روی پاها منتقل میکردند به عصا. کسی راجع به توربینهای لوکوموتیو توضیح داد و بهینه شدنشان که باعث شده زمانِ مسافرت ریلی مسیر تهران مشهد 2 ساعت کمتر شود. آقا پرسیدند: صرفهجویی سوخت هم دارد یا با مصرف بیشتر این به دست آمده؟ آن مهندس با افتخار گفت: در هر مسیر 1500 لیتر کمتر گازوییل مصرف میکند. همانجا بود که رئیس راهآهن جلو آمد و گفت به شرکت مپنا سفارشهایی دادهاند و خوشحساب هم بودهاند. آقا هم فوری رئیس راهآهن را خطاب قرار دادند: «کاری کنید مردم برای جابهجایی بار از راهآهن بیشتر استفاده کنند. همهاش تقصیر مردم نیست که بارها با تریلی و کامیون حمل و نقل میشود. تقصیر شما هم هست که تبلیغ و تبیین نمیکنید. ما اینهمه سرمایهگذاری در کشور داشتهایم برای توسعه شبکه ریلی، باید از آن استفاده کنیم».
رئیس راهآهن که سرش پایین بود چَشمی گفت و تأیید کرد و گفت: بله از کل باری که از بنادر حمل میشود به داخل کشور فقط 5 درصد سهم سیستم ریلی است.
عکاسها سر ذوق آمده بودند. در مراسمها و برنامههایی که در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار میشود، هم قدرت مانور آنها کمتر است، هم تنوع قابشان. اینجا ولی هم میتوانستند جابهجا شوند هم آقا را در موقعیتهای مختلف و با ماشینها و قطعات و ماکتهای متفاوت کادر ببندند. به ژنراتور 25 مگاواتی که رسیدیم، توی گوش رفیق عکاسمان، گفتم برود از پشت حفره ژنراتور از آقا عکس بگیرد، این یکی دیگر ماکت نبود، خود ژنراتور بود. کمکش کردم برود بالا. تنها عکاسی که از آنجا عکس گرفت او بود.
مهندسها تند تند داشتند توضیح عملکرد میدادند و خیلی تلاش میکردند مطالب فنی را با بیانی ساده مطرح کنند. بین همهشان هم علیآبادی در این کار موفقتر بود.
رسیدیم به سیستم کنترل نیروگاه. علیآبادی توضیح داد: این سیستم قلب نیروگاه است که تا چند وقت قبل قطعاتش را از زیمنس آلمان میگرفتیم. ظاهر سیستم کنترل برای ما بود ولی قطعاتش برای زیمنس. با مدد الهی الآن دیگر همه قطعاتش را خودمان تولید کردیم. آقا چند قدم جلوتر رفتند و عینکشان را بالا دادند و با دقت آرم مپنا بر قطعات ریز را جستوجو کردند و علیآبادی توضیح داد: برای اینکه زیمنسیها نتوانند جنگ تبلیغاتی کنند که ما دروغ میگوییم، سیستم کنترل نیروگاه اهدایی به نجف اشرف را از همین قطعات خودمان ساختیم که یک مصرف کننده و مشتری خارجی برای محصولمان داشته باشیم. بعد از آن از آقا خواست برگردند و پشت سرشان را ببیند؛ روتور توربین 325مگاواتی! علیآبادی رو به چیتچیان گفت: آقای وزیر! دیگر از خارجیها این روتور را نخرید، ما تولید کردیم.
[دریافت فیلم]
چند قدم جلوتر ارتباط مستقیمی برقرار بود با نجف اشرف در عراق. میخواستند نیروگاه 160 مگاواتی نجف را با حضور آقا راهاندازی کنند. ما تصویر مهندسهای ایرانی در عراق را میدیدیم ولی آنها فقط صدای ما را میشنیدند. علیآبادی توضیح داد که منتظر شما هستند. آقا فرمودند: با سلامی به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور بدهید که اقدام کنند. کمی مکث کردند و گفتند: سلام من را هم به ایشان برسانید. علیآبادی از پشت گوشی گفت: آقا میفرمایند با سلام بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عملیات را شروع کنید. علیآبادی میخواست بگذرد ولی آقا خواستند توجه بیشتری به مهندسهای نجف داشته باشند، گفتند: «بهشون بگید چهره شما را دیدیم؛ از خوشحالی شما و موفقیت شما ما هم خوشحالیم». اینها را که علیآبادی پشت تلفن گفت خوشحالی مهندسها بیشتر هم شد.
رسیدیم به سیستم کنترل نیروگاه. علیآبادی توضیح داد: این سیستم قلب نیروگاه است که تا چند وقت قبل قطعاتش را از زیمنس آلمان میگرفتیم. ظاهر سیستم کنترل برای ما بود ولی قطعاتش برای زیمنس. با مدد الهی الآن دیگر همه قطعاتش را خودمان تولید کردیم. آقا چند قدم جلوتر رفتند و عینکشان را بالا دادند و با دقت آرم مپنا بر قطعات ریز را جستوجو کردند و علیآبادی توضیح داد: برای اینکه زیمنسیها نتوانند جنگ تبلیغاتی کنند که ما دروغ میگوییم، سیستم کنترل نیروگاه اهدایی به نجف اشرف را از همین قطعات خودمان ساختیم که یک مصرف کننده و مشتری خارجی برای محصولمان داشته باشیم. بعد از آن از آقا خواست برگردند و پشت سرشان را ببیند؛ روتور توربین 325مگاواتی! علیآبادی رو به چیتچیان گفت: آقای وزیر! دیگر از خارجیها این روتور را نخرید، ما تولید کردیم.
[دریافت فیلم]
چند قدم جلوتر ارتباط مستقیمی برقرار بود با نجف اشرف در عراق. میخواستند نیروگاه 160 مگاواتی نجف را با حضور آقا راهاندازی کنند. ما تصویر مهندسهای ایرانی در عراق را میدیدیم ولی آنها فقط صدای ما را میشنیدند. علیآبادی توضیح داد که منتظر شما هستند. آقا فرمودند: با سلامی به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور بدهید که اقدام کنند. کمی مکث کردند و گفتند: سلام من را هم به ایشان برسانید. علیآبادی از پشت گوشی گفت: آقا میفرمایند با سلام بر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عملیات را شروع کنید. علیآبادی میخواست بگذرد ولی آقا خواستند توجه بیشتری به مهندسهای نجف داشته باشند، گفتند: «بهشون بگید چهره شما را دیدیم؛ از خوشحالی شما و موفقیت شما ما هم خوشحالیم». اینها را که علیآبادی پشت تلفن گفت خوشحالی مهندسها بیشتر هم شد.
بین توضیحات مسئولین شرکت، آقا لبخند زدند و رو به جایی دورتر دست تکان دادند. آنها که اطراف ایشان بودند هم حواسشان جمع شد به دست تکاندادن و لبخند آقا. خودم را جابهجا کردم ببینم موضوع چیست. دیدم کارگری که پشت دستگاه بزرگ تراش ایستاده، دست روی سینه گذاشته بهاحترام رهبرش. آقا بین توضیحات فنی و صنعتی حواسشان پیش کارگر ساده شرکت رفت که دست تکان داد. علیآبادی که دید آقا حواسشان به متصدی دستگاه بزرگ تراش است دوباره سرش را به گوش آقا نزدیک کرد و گفت: این دستگاهها تحریم است. ما اینها را با دانش فنی بچههای خودمان سرهم کردیم. الآن این دستگاهها لیسانس ندارد!
از جایی علیآبادی به آقا گفت برگردند. آقا ایستادند. کمی تعلل کردند. جمع هم ایستادند. نمیدانستند چرا آقا ایستاده و به کجا نگاه میکنند. من البته شک نکردم که حتماً باز کارگری را زیر نظر داشتهاند. چند لحظه صبر کردند تا متصدی یکی دیگر از دستگاههای بزرگ تراش سرش را بلند کرد و نگاهش به نگاه آقا گره خورد. آقا برایش دست تکان دادند. کارگر با تعجب اطرافش را نگاه کرد. هیچکس نبود. یقین کرد آقا برای او دست تکان دادهاند. کارگر بلند شد و دست تکان داد و آقا رفتند. راستی در این روز که به نام کارگرهاست، کدام رفتار مثل این میتوانست باعث تکریمشان باشد.
علیآبادی سر قطعهای ایستاد و گفت: این قطعه را باید با دستگاه جوش خاصی جوش میدادیم. دستگاه جوش را از اوکراین خریدیم. توی هواپیما بار زده بودیم که آمریکاییها فهمیدند و نگذاشتند بیاوریم، یعنی فروشنده را تحت فشار گذاشتند که پس بگیرد. این شد که روش تولید را عوض کردیم و کلاً قطعه را یکپارچه ساختیم. البته کمی گرانتر شد ولی درنماندیم برای تحریم. بعد دوباره در گوش آقا چیزی گفت که نوشتنی نیست. ولی دَمشان گرم که به 6 روش تحریم را دور زدند!
یک توربین را علیآبادی به آقا نشان داد و گفت: این توربین آنقدر سبک است که با کمی تغییرات میتوان روی هواپیما سوارش کرد. آقا هم گفتند: توصیه من هم همین است که با صنعت هواپیمایی مرتبط باشید. کنار یک روتور بزرگ بخاری، آقا را نگه داشت علیآبادی و گفت: آنچیزی که درباره خوندل بهتان گفتم همینهاست. روکشهای سرامیکی را در دنیا فقط آمریکاییها و آلمانیها میتوانند بسازند. تحریم که کردند با کمک خدا ولی با خونِدل خوردن، خودمان ساختیم و بعد پرههای روکش سرامیک را به آقا نشان داد. به وزیر نیرو هم گفت: ما الآن میتوانیم روتور کلاس اِف را هم بسازیم بهشرطی که بابت 8تایش قرارداد داشته باشیم. وزیر خندید و به آقا گفت: این روتورها که میگویند اگر ساخته شود، حدود 5 میلیارد دلار صرفهجویی سوخت داریم. بعد به علیآبادی ضمنی قول داد قرارداد ببندد.
یک توربین را علیآبادی به آقا نشان داد و گفت: این توربین آنقدر سبک است که با کمی تغییرات میتوان روی هواپیما سوارش کرد. آقا هم گفتند: توصیه من هم همین است که با صنعت هواپیمایی مرتبط باشید. کنار یک روتور بزرگ بخاری، آقا را نگه داشت علیآبادی و گفت: آنچیزی که درباره خوندل بهتان گفتم همینهاست. روکشهای سرامیکی را در دنیا فقط آمریکاییها و آلمانیها میتوانند بسازند. تحریم که کردند با کمک خدا ولی با خونِدل خوردن، خودمان ساختیم و بعد پرههای روکش سرامیک را به آقا نشان داد. به وزیر نیرو هم گفت: ما الآن میتوانیم روتور کلاس اِف را هم بسازیم بهشرطی که بابت 8تایش قرارداد داشته باشیم. وزیر خندید و به آقا گفت: این روتورها که میگویند اگر ساخته شود، حدود 5 میلیارد دلار صرفهجویی سوخت داریم. بعد به علیآبادی ضمنی قول داد قرارداد ببندد.
در دوران دانشجویی جایی رفته بودیم برای بازدید. استادمان این پرههای توربین را به ما نشان میداد و میگفت: آرزوی ما طراحی این پرههاست. حالا برای من حداقل جالب بود که نهتنها طراحی کردهایم، بلکه آنها را ساختهایم.
شنیدم که مهندسها میگفتند: بعضی از تحریمهای ما بهخاطر این است که داریم رقیبشان میشویم، مثلاً در یکی از کشورهای آسیایی، ما در مناقصه نیروگاه، زیمنس را شکست دادیم. خیلی عصبانی شدند و شکایت کردند که ما تقلب کردهایم. حتی کارمند محلی ما را دستگیر کردند و زندان انداختند. ولی دولت آن کشور بدون مناقصه حاضر شد برای نیروگاه دوم هم با ما قرارداد ببندد. آقا گفتند: البته بهفکر آزادی آن کارمندتان حتماً باشید.
شنیدم که مهندسها میگفتند: بعضی از تحریمهای ما بهخاطر این است که داریم رقیبشان میشویم، مثلاً در یکی از کشورهای آسیایی، ما در مناقصه نیروگاه، زیمنس را شکست دادیم. خیلی عصبانی شدند و شکایت کردند که ما تقلب کردهایم. حتی کارمند محلی ما را دستگیر کردند و زندان انداختند. ولی دولت آن کشور بدون مناقصه حاضر شد برای نیروگاه دوم هم با ما قرارداد ببندد. آقا گفتند: البته بهفکر آزادی آن کارمندتان حتماً باشید.
دیگر رسیده بودیم آخر نمایشگاه. قسمت نفت و گاز و لکوموتیوها را هم که دیدیم، علیآبادی جوانی را معرفی کرد: این هم داماد من هستند، آقا! همانجا هم کارگری چفیه آقا را گرفت.
آقا رفتند پشت جایگاه که برای کارگرها صحبت کنند. علیآبادی به اطرافیانش که داشتند تبریک میگفتند با بغض میگفت: از دستم در رفت، اصلاً نفهمیدم چطور گزارش میدهم! صدای کارگرها و کارکنان بلند شد: "ای رهبر آزاده، آمادهایم آماده" و "اینهمه لشگر آمده بهعشق رهبر آمده".
منبع: khamenei.ir
انتهای پیام/*
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوماً بهمعنای تأیید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.