آخرین نوشته امیرخان فردی؛ خشتی بر بلندای ادبیات انقلاب


آخرین نوشته امیرخان فردی؛ خشتی بر بلندای ادبیات انقلاب

خبرگزاری تسنیم: محمد ناصری درباره رمان «گرگ‌سالی» می‌نویسد: شخصیت‌های«گرگ‌سالی» به نوعی عنان از کف نویسنده خارج کرده‌ و گاهی در جهانی پیش رفته‌اند که اقتضای داستان بوده است. به قول سعدی: «قبا گر حریر است و گر پرنیان/ به ناچار حشوش بود در میان».

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بیست و هفتمین دوره نمایشگاه کتاب تهران میزبان تعدادی از داستان‌‌های نویسندگان با موضوع انقلاب است که البته تعداد آنها نسبت به دوره گذشته نمایشگاه کتاب با رشد همراه بوده است. نمونه موفقی از این آثار، «گرگ‌سالی»، آخرین اثر زنده‌یاد فردی، است که به گفته خود نویسنده جلد دوم رمان «اسماعیل» به حساب می‌آید.

این اثر داستانی نمادین از وضعیت سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب است که در کوهپایه‌های سبلان رخ می‌دهد. شخصیت اصلی داستان «اسماعیل» نام دارد که پس از فرار از چنگ نیروهای ساواک، به روستای پدری‌اش می‌رود و در آنجا با ماجراهای متعددی مواجه می‌شود. «گرگ‌سالی» از تلاش آمریکایی‌ها برای تغییر نژاد گرگ‌های منطقه مغان سخن می‌گوید که کم‌کم به گرگ‌های آدم‌خوار تبدیل می‌شوند. محمد ناصری، وصی ادبی زنده‌یاد فردی، یادداشتی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده که در آن به ویژگی‌های این اثر اشاره می‌کند. متن این یادداشت به شرح ذیل است:

اشاره می‌کنم به این سخن سعدی که «قبا گر حریر است و گر پرنیان/ به ناچار حشوش بود در میان». چه کسی است که باور نداشته باشد، آنچه از انسان سرمی‌زند، کم و بیش دچار نقص است. آقای فردی دفتر یادداشت‌های روزانه‌ای داشته است که به نوعی سنگ صبورش بوده است و درد دل‌ها و واگویه‌های زیادی را در آن ثبت کرده که اکنون در اختیار خانواده محترم ایشان است.

در جایی از این یادداشت‌ها به شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) مباهات کرده و گفته است: «این گروهی که الآن هست؛ بی‌نظیر است.» بخش‌های مبسوطی از این یادداشت‌های ایشان مربوط است به رمان «گرگ‌سالی». مرور این یادداشت‌ها نشان می‌دهد که در برخی صحنه‌ها و اینکه فلان ماجرای داستان به کدام سمت‌وسو هدایت کند؛ مردد بوده است. مثلاً در جایی آورده است: «رسیده‌ام به بیابان و زمستان و شب و آن مرد خارجی که برای کامیون دست بلند می‌کند و بالاخره سوار می‌شود، نمی‌دانم این مرد را یک هم‌جنس‌باز انگلیسی تعریف کنم یا گرگی که در هیبت یک آمریکایی سوار کامیون می‌شود. باید تصمیم بگیرم... .»

«صبح تا عصر نوشتم. اسماعیل و آمریکایی و آن کارشناس که در دشت مغان سوار شد. او یک انسان‌گرگ است که اسماعیل را همیشه تعریف می‌کند. »... «نزدیک به 46 صفحه از رمان اسماعیل 2(گرگ‌سالی) را نوشته‌ام. الآن مربوط است به بیابان و گرگ. حالا این گرگ تبدیل به یکی از شخصیت‌های اصلی داستان شده است. البته تصمیم با خود ... .»

در اینجا متوجه می‌شویم که شخصیت‌های داستان به نوعی عنان از کف نویسنده خارج کرده‌اند و گاهی در جهانی پیش رفته‌اند که اقتضای داستان و ماجراها بوده است. نکته مهم این است که وجود برخی نقص‌های تکنیکی در آن حدی نیست که ارزش ادبی اثر را مخدوش نماید. شاید این قیاس دقیقی نباشد. ولی برای تقریب ذهم لازم می‌دانم توضیح دهم همانطور که وجود برخی ایرادهای وزنی در مثنوی مولوی چیزی از غنای آن نکاسته است و مضامین بلند آن همواره خرده‌گیری‌ها را در شعاع نور خود محو کرده است، آثار پرمایه‌ای مثل گرگ‌سالی را از این منظر می‌توان با اندکی تسامح نگریست.

امیدوارم شاگردان ادبیات انقلاب همانگونه که استادمان زنده‌یاد فردی انتظار داشت، در عرصه ادبیات راه‌های نرفته را بپیمایند به مدد تجربه‌های گران‌قدری که اندوخته‌اند، پدیدآورنده آثاری درخشان‌تر و ماندگارتر باشند. ان شاء‌الله.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل