رنگ و بوی انتظار در هشتمین آدینه سال


خبرگزاری تسنیم: غروب پنجشنبه که می‌شود، دل به شوق دیدارتان، در قفس سینه بی‌قراری می‌کند؛ آخر، خبر آشکار شدن ماه پنهان هستی در راه است...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، دل بی شما سال‌هاست، روزها که می گذرند و به آدینه نزدیک می‌شویم، تلاطمی بس غریب به خود می‌گیرد، اما آفتاب جمعه که بی شما غروب می‌کند، چشم کم سو می‌شود و دل حزین...

روزهای غریبی  است؛ بی‌شما که باشیم گوئی هیچ هم نیستیم!

آخر بی شما چه فرقی می‌کند شب باشد یا روز، هستیم اما معنای نیستی می‌دهیم!

بی شما چه فرقی میان تاریکی ست با روشنی، نور که نباشد ظلمت هم از بودن نا امید می‌شود!

شما که نباشی انتظار، شوق به سر رسیدن را بی‌باکانه بر باد می‌دهد! آنچنان که دست، جز به سوی پیراهن یوسف دراز می‌شود.

بی شما چه فرقی می‌کند فقیر باشی یا غنی، گنج هم پنهان ماندن در قعر دریای آرزو را به شناور شدن بر امواج حقیقت، ترجیح می‌دهد.

مولای من

این ساعت‌ها و این دقایق، ثانیه‌های ظهورت را دوان دوان می‌شمارد

بهارِ زمین هم امروز عطر وجود مبارکت را تاج سر کرده و فخر می‌فروشد در آسمان انتظار! خوب می‌داند نفس کشیدن در هوای دلت، بس عجیب است و قریب...

آقای من!

حصار زندان دنیا را به امید آمدنت، هر هفته در این دقایق ناب، شاخه‌هائی بهشتی می‌انگاریم! آنچنان که خواهی آمد و به شوق حضورت، حصارها نرم تر از شاخساران جنت می‌شوند و ظلمت‌از درخشش خال هاشمیت بی‌صدا کنار می‌رود...

پرودگارا!

بگذار امروز این دقایق افول خورشید زمین را امیدوارانه تر به پای قرن‌های دوری از نور بریزیم.

پروردگارا!

شما را به مناجات ظهور سوگند، بگذار این جمعه بیاید شاید، ماهم باشیم و بمانیم و بمیریم دررکاب یار! هرچند ایشان که نباشد، طعم شهادت هم انگار ...!

پروردگارا!

دقایق رو به پایان است، آنچنان که بلا بزرگ می‌شود و راز پنهانی آشکار!

حال ما در این دقایق، رنگ الهی عظم البلاء گرفته است...

پس، الغوث! به فریادم برس

ادرکنی! مرادریاب

الساعه! همین ساعت

العجل! الان، الان، الان...

ای خدا، ای مهربانترین مهربانان، به حق محمد و آل پاکیزه اش

آمین ، یا غفور یا رحیم...

انتهای پیام/ ب