عکس یادگاری با «روحانی» و استقبال از «یاور صادق» بعد از پایان چاپ اول «عباس دست طلا»
خبرگزاری تسنیم: نمایشگاه کتاب بعد از ۱۰ روز دوره بیست و هفتم خود را هم به پایان میرساند. حال و هوای دو روز پایانی نمایشگاه در قاب تصاویر حرفهای حاشیهای جالبی دارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چیزی تا پایان نمایشگاه 10 روزهای برای کتاب باقی نمانده است. دیوارهای نمایشگاه پر است از بنرهای مختلف با جملات مختلف در توصیه و ترویج به کتاب یا اهیمت کتاب در فرهنگ. لابلای این هیاهوها گاهی مفید است بیایستیم و با تامل بیشتری به این دیواربنرها بنگریم.
بعضی عکسها هم هستند که وقتی پیامش را میخوانند با آن یک عکس یادگاری هم میگیرند. نمونهاش همین بنر روبروی غرفه تسنیم بود که بارها شاهد گرفتن عکس یادگاری برخی از مردم با تصویر رئیس دولت یازدهم بودیم.
کانون اندیشه جوان در نمایشگاه امسال با یک کتاب جدید از دکتر شهریار زرشناس آمده است با نام «درباره آزادی». این کتاب کوچک و کم حجم پیشنهاد خوبی است برای علاقمندان به این حوزه. آزادی مقولهای است که برخی تفسیر «رهاسازی» را بر آن ترجیح میدهند. البته برخلاف القای تصویر، دکتر زرشناس در قید حیات بوده و در سلامت کامل به سر میبرند.
ترن قدیمی قرمز رنگ بلند یا همان قطار چرخ پلاستیکی نمایشگاه امسال را کمتر کسی است ندیده باشد. درست است که کمتر سوتش را می کشند و به راهش می اندازند اما وقتی راه می افتد با آن همه آدم بزرگ و کوچک در خودش دیدن دارد. وسیلهای بود که پا به پای مینی بوسهای هیوندا برای حمل و نقل مسافران کار میکرد.
هر چند رهبر معظم انقلاب به نمایشگاه بیست و هفتم کتاب تشریف نیاوردند و حرفهای زیادی درباره علت آن گفته میشود. اما غرفه نشر انقلاب اسلامی از آن غرفههایی است که باید جوانان را آنجا پیدا کرد. اینجا پر است از دختران و پسران جوان که هر کدام به طبع و ذوق خود به دنبال اثری هستند. اثری که برگرفته از سخنان رهبر معظم انقلاب است.
در میان این همه درگیری های یک شکل در نمایشگاه، عده ای جوان هم بودند که برای سوژه خاص خود دنبال مستندسازی بودند. اینطور که می گفتند مستندی با موضوع «نمایشگاه کتاب یا فروشگاه کتاب؟»
سالهای سال بود که از علی معلم دامغانی کتابی ندیده بودیم. بعد از آن «رجعت سرخ ستاره» معروف. حالا امسال چند محقق و شاعر بعد از 5 سال تلاش و گردآوری مجموعه خوبی از اشعار این شاعر بزرگ را با پاورقی های مستند و مبسوط در قالب کتابی منتشر کردند. نکته آنکه تمام زیر و بم کتاب مورد تایید استاد است و خود برای رونمایی اش آمد.
دیگر بساط هر روزه است. ناهار که می رسد مردم گرمازده برای فرار از آفتاب تیز مصلی، پناه می برند به سایه راهروی محل اسکان خبرنگاران. هرچند کارکردن برای خبرنگار جماعت در این شلوغی چندساعته سخت است اما دیگر به یک هم زیستی مسالمت آمیز تن داده اند.
ناشری می گفت: از گشنگی پناه بردیم با دوستی به یکی از همین فست فودهای حاشیه نمایشگاه کتاب. من که امروز با فروش 3 میلیونی ام روز خوبی را به خیال سپری کرده بودم، از سر کنجکاوی از درآمد روزانه این فست فودی پرسیدم. با ناراحتی ای در چهره اش که فروش خوب نبود گفت 10 میلیون تومان! آنجا بود که با خودم اندیشیدم که این فست فودی ها به واسطه ما ناشران اینجایند اما بهتر است که شغلم را عوض کنم.
بعد از رو دست بردن «عباس دست طلا» در روزهای اخیر جشنواره و پس از تمجید رهبر انقلاب از این کتاب، حالا نوبت کتاب «یاور صادق» شده است که رفته رفته کمیاب شود. این کتاب هم کتاب دیگری بود که با استقبال رهبر معظم انقلاب مواجه شده بود.
میان این همه کتاب، نشر «عماد فردا» انیمیشن جذاب و زیبای «پیام راشل کوری 2» را که ساخته گروه کوثر است در نمایشگاه به فروش می رساند. پخش بخش هایی از این انیمیشن معروف همزمان در روبروی این غرفه باعث شده برای جوانان زیادی جلب توجه کند و به سراغش بیایند.
استقبال از کتاب «من زنده ام» انقدر خوب بوده که مسئولین نشر آن دکه های تبلیغ این کتاب را در حاشیه راهروی جشنواره به پا کنند تا در دسترس بهتر مردم قرار گیرد.
هنوز هم که هنوز است «سوره مهر» از آن دست ناشرانی است که از بس غلغله و ازدحام است رفتن سراغ ویترین کتاب هایش کاری سختتر از هر چیزی است که فکرش را بکنید. کنار این همه سختی و گله از ظرفیت غرفه، این همه استقبال جای شکر دارد. هر چند سالن مخصوص ناشران الکترونیک هم موجود است اما کتب دیجیتالی و الکترونیکی سوره مهر برای خرید ارزش خوبی دارد و در همین غرفه قابل دسترسی است. خرید کتاب الکترونیکی با یک پنجم قیمت چاپ شده برای کسانی که علاقه به مطالعه از روی تبلت دارند، مزیت خوبی است.
پدر و پسر با هم آمده بودند برای خرید کتاب. پدر اسرار به عکس گرفتن می کرد و پسر ممانعت می کرد. میان این کشاکش لحظه ای پیدا شد تا هر دو غافلگیر شوند و تصویر ثبت شود.
یک تناقض در جشنواره امسال جالب است. صف اتوبوس های رایگان حمل مسافران در مصلی برای رفت خلوت و برای برگشت شلوغ است. شاید بیشترین علت اش خستگی و دست های پر از کتاب باشد. یکی میگفت ای کاش یک غرفه پست داخل همین مصلی بود و ما کتابهایمان را به خانهمان پست میکردیم. راه پست از اینجا دور است. اما ایستادن در این آفتاب و صف طولانی برای برخی سخت تر از پیاده طی کردن مسیر است.
بخش دیگری از ماجرای این روزهای مصلی به موسیقیهای هیجانی با صدای چند پسر نوجوان اختصاص داشت که شور عجیبی در دل مردم ایجاد کرده است. این موسیقیها هرچند درونمایههای انقلابی هم داشت اما قابلیت عکس گرفتن نداشت.
انتهای پیام/