ناگفته های بیادی از شهرداری و رییس جمهوری احمدی نژاد
خبرگزاری تسنیم: بسیاری احمدینژاد را یک پدیده میدانند؛ پدیدهای که از فضای رسانهای دوران شهردار بودنش بر تهران بهره گرفت و توانست رئیس جمهور شود.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، بسیاری احمدینژاد را یک پدیده میدانند؛ پدیدهای که از فضای رسانهای دوران شهردار بودنش بر تهران بهره گرفت و توانست رئیس جمهور شود. مردی که نام و نشانی در عالم سیاست نداشت توانست در انتخابات سال 84 به قدرت برسد. این روزها اما احمدینژاد در حال فراموش شدن است و آن رقبای قدیم همچنان هستند. بسیاری به زمینههای شکلگیری اجتماعی و سیاسی احمدینژاد در ایران پرداختهاند اما روایتهای دوستان و حامیان او ابعاد تازهتری از دلایل پدید آمدن او در جامعه سیاسی ایران را بازگو میکند. 13 اردیبهشت روزی است که محموداحمدینژاد برای اولین بار در رسانههای سراسری کشور به عنوان شهردار تهران مطرح شد. احمدینژاد محصول رای اعضای شورای دوم شهر تهران بود و حسن بیادی نیز یکی از این اعضا. مردی که از اولین روزها همانند بسیاری حامی احمدینژاد بود اما گویا این هوا خواهی طولی نکشید و او نیز جدایی را بر ماندن ترجیح داد. حسن بیادی در گفتوگو با «آرمان» همچنان تلاش میکند از احمدینژاد دفاع کند اما او نیز دیگر مثل سابق به او اعتقادی ندارد، هر چند همچنان احمدینژاد را دوست خود عنوان میکند. گفتوگوی زیر با حسن بیادی درباره چگونگی ورود احمدینژاد به عالم سیاست است.
آقای بیادی، شما قبل از اینکه وارد شورای دوم و ائتلاف آبادگران ایران اسلامی شوید، آقای احمدینژاد را میشناختید؟
قبل از تشکیل شورای دوم شهر تهران، چند اتفاق مهم در کشور رخ داد. تحصن در مجلس، استعفای پیدرپی معاونان استانداران و معاونان وزرا، انحلال شورای اول شهر تهران و... این مسائل باعث شد به رغم اینکه علاقهای برای ورود به سیاست نداشتم به علت ضعفی که وجود داشت و احساس کردم که اهداف و آرمانهایی که داشتیم خدشه دار شده است، گروهی را تشکیل دادیم. در ابتدای تشکیل گروه حدود 60نفر بودیم که به مرور به 30نفر رسیدیم. کمی بعد مجلس تصویب کرد که تعداد اعضا نباید 31 نفر باشد بنابراین گزینهها تغییر کرد و تبدیل به 15نفر شدیم. این گروه با نام ائتلاف آبادگران ایران اسلامی وارد عرصه انتخابات شورای شهر تهران شد و به رغم همه نامهربانیهایی که وجود داشت اکثریت رای آوردند. یک نفر خارج از این تیم رای آورد که آقای رسول خادم بود که ایشان با ما همنوا و همراه بود. اما یک بخش مهم که در انتخابات شورای دوم صورت گرفت انتخاب آقای احمدینژاد به عنوان شهردار تهران بود. من از قبل آقای احمدینژاد را میشناختم اما با ایشان ارتباط زیادی نداشتم تا یکسال قبل از انتخابات و در ائتلاف آبادگران ارتباط زیادی برقرار کردیم. البته در زمانی که من معاون دانشگاه مالک اشتر بودم برادر بزرگ ایشان در این دانشگاه یکی از مدیران بودند و با ایشان ارتباط داشتم. من آقای احمدینژاد را فردی فعال و متدین میدانستم. براساس اهدافی که در ائتلاف آبادگران داشتیم، احساس کردیم نباید روند قبل را ادامه بدهیم بنابراین فکر کردیم باید حرکتی انجام دهیم که مردم را دوباره به صحنه برگردانیم. قبل از وارد شدن به انتخابات با فرض اینکه پیروز میشویم به مطالعه پرداختیم و مشخص کردیم که مردم چه مسائل و مشکلاتی دارند. برای این کار از کارشناسان خبره بهره گرفتیم و به صورت مکتوب و شفاهی با این کارشناسان به برنامه ریزی برای تهران پرداختیم که این مطالعات به نقاط خوبی رسید زیرا از مجموع همین فعالیتها یک برنامه تهیه کردیم. بنابراین پس از اینکه در انتخابات شورا برنده شدیم، اولین کار طبق قانون انتخاب شهردار بود. بر همین اساس جبههها، احزاب و اشخاص حقیقی و حقوقی مختلف حدود 60 نفر را برای تصدی پست شهردار تهران به ما معرفی کردند. براساس اطلاعاتی که از هر یک از افراد داشتیم به رای گیری پرداختیم. هر کس که 5 رای میآورد به دور بعدی میرفت تا اینکه این عدد به 30 نفر تبدیل شد و در دور بعد به 10 نفر رسید که از این تعداد برنامه گرفتیم.
آقای احمدینژاد جزو این ده نفر بود. چه حزب یا گروهی او را معرفی کرده بود؟
آقای احمدینژاد جزو ائتلاف آبادگران بود و از اعضای فعال ائتلاف بود. ایشان از سوی طیف اصولگرایان ماموریت داشتند که این ائتلاف را مدیریت کنند.
طیف اصولگرایانی که میگویید دقیقا چه کسانی بودند؟ اصولگرایانی که در انتخابات ریاست جمهوری از آقای خاتمی شکست خوردهبودند؟
بله تقریبا. مثل جامعه اسلامی مهندسین، حزب موتلفه، پیروان خط امام و رهبری که مرحوم جناب عسکراولادی جزو آنها بود. اینها هر کدام 10- 15 جمعیت و تشکل هستند که از ائتلاف آبادگران حمایت کردند. آقای احمدینژاد از اعضای ائتلاف بود و اصلا کسی به این موضوع که احمدینژاد شهردار شود فکر نمیکرد. یک دفعه این موضوع به ذهنمان خطور کرد که ایشان گزینه خوبی برای شهرداری تهران است.
اما روایتهایی که از آقای باهنر و برخی دیگر از اعضای اصولگرا بیان شده است موضوع دیگری را عنوان میکند. اینکه بخشی از اصولگرایان از قبل برای شهردار شدن و بعد رئیس جمهور شدن آقای احمدینژاد برنامه داشتند.
بله چنین برنامهای وجود داشت اما از همان روزهای اول برنامهمان براساس احمدینژاد چیده نشده بود. بلکه به مرور به این نتیجه رسیدیم.
به هر حال در میان اعضای آبادگران و حتی اصولگراهای آن زمان افراد باتجربه تری هم بودند، چه شد که احمدینژاد انتخاب شد؟ چه ویژگی خاصی در ایشان دیدید که باعث شد گزینه نهایی شما برای انتخاب شهردار تهران باشد؟
ما نمیخواستیم از شورا کسی بیرون برود. از سوی دیگر 10 نفر کاندیدای درنظر گرفته شده برای شهرداری تهران به 4 نفر تبدیل شدند که در نهایت آقای احمدینژاد، دکتر نوریان، آقای دانش جعفری و آقای سعیدی کیا باقی ماندند. قبل از انتخاب آقای احمدینژاد، آقای دکتر نوریان را مدنظر داشتیم. اما ایشان به دلیل اینکه در سازمان جهانی هواشناسی سمت منحصربه فردی داشت و نمیخواست تنها ایرانی که در این زمینه صاحب مقام است از این موقعیت خارج شود، انصراف داد. هر چند برنامه دکتر نوریان برای شهرداری تهران بسیار خوب بود. ایشان بعد از انصراف این برنامه را به اعضای شورا ارائه کرد تا شهردار بعدی از آن استفاده کند. بعد از انصراف نوریان، احمدینژاد انتخاب شد. هر چند در رای گیری صورت گرفته در میان اعضا، آقای احمدینژاد 8 رای آورد اما در صحن شورا هنگامی که اعضای مخالف ائتلاف قانع شدند، رای احمدینژاد به 12 رای رسید و شهردار تهران شد. در هر حال ما یک حرکت جدیدی را خارج از برنامههای قبلی در مدیریت شهری اجرا و با آقای احمدینژاد در شهرداری تهران موفقیت زیادی را کسب کردیم. در این موفقیت فقط آقای احمدینژاد دخیل نبود بلکه همه اعضای ائتلاف آبادگران و اعضای شورای دوم موفق عمل کردند. اگر آقای احمدینژاد میخواست به صورت فردی کار کند که قبل از فعالیتهای ائتلاف آبادگران باید به موفقیت میرسید! بنابراین فعالیت و تفکرات همه اعضا در این موفقیت موثر بود. برنامه ملاقات مردمی با شهردار تهران یکی از کارهایی که در زمان شهرداری آقای احمدینژاد صورت گرفت توسط اعضای شورای دوم پیشنهاد شد که مردم خیلی استقبال کردند و کارهای خوبی انجام شد. ما براساس مطالعاتی که داشتیم به نیازسنجی در شهر تهران پرداختیم و توانستیم رضایت مردم را جلب کنیم که آقای خاتمی نیز به این موضوع اشاراتی را برای دوستان خود داشتند. براساس نمودارهایی که از طریق نهاد ارتباطات مردمی ارائه شد، نمودار نارضایتی از شهرداری همیشه بالا بود اما براساس آماری که دفتر ارتباطات مردمی آقای خاتمی ارائه داد درعرض یکسال میزان رضایت مردم نسبت به شهرداری بالا رفت و منحنی نارضایتی پایین آمده بود. همه اینها نشان دهنده این بود که مدیریت شهری براساس برنامه کارهای خوبی را در تهران انجام داد.
گویا بعد از اینکه شورای شهر تهران آقای احمدینژاد را به عنوان شهردار انتخاب کرد، مسائلی ایجاد شد.
مسئولان وقت خوب عمل نکردند. این کشور قوه قضاییه دارد. اگر آقای احمدینژاد تخلف کرده بود، چرا قصور شد و تخلف ایشان پیگیری نشد. چرا بعدا صلاحیت ایشان در وزارت کشور مورد تایید قرار گرفت. اگر مشروط این کار را کردند، اشتباه کردند. آنها باید پاسخگو باشند که چرا با وجود تخلف صورت گرفته پیگیری از سوی آنها صورت نگرفته است. من از هیچ جریانی خبر ندارم اما اگر خبری هم بود چرا آقای احمدینژاد چند بار کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی شده بود و مورد تایید قرار گرفته بود. این حرفها در آن زمان بیشتر بازی سیاسی بود. شورا یک فرد را انتخاب کرد و برای وزارت کشور فرستاد. وزارت کشور میتوانست قبول نکند.
اما اعضای آبادگران از لابیهایشان برای این کار استفاده کردند. در آن سالها بسیاری از پادرمیانی و رایزنی آقای ناطق نوری و باهنر با یونسی، وزیر وقت اطلاعات برای تایید احمدینژاد خبر دادند. این موضوع را نیز رد میکنید؟
همانطور که قبلا گفتم نباید کشور واسطهای باشد. مسئولان ذیربط باید پاسخگو باشند. فرض هم بگیریم این کارصورت گرفته است، کار غلطی است. کسانی که مصدر قانون هستند باید عین قانون عمل کنند و برای هیچ کس چنین تبعیضی قائل نشوند. اگر فرض بگیریم که چنین کاری توسط آقای باهنر صورت گرفته است شاید از دید یک عده ممدوح باشد اما از دید عدهای دیگر مذموم است. در این باره دستگاههای ذیربط باید پاسخ دهند و تصمیم بگیرند. من شاید ببینم چنین چیزی به نفع من باشد و از آقای باهنر تشکر کنم اما از دید گروه مقابل که کار بدی است، چرا انجام شده است. اگر چنین کاری صورت گرفته است چرا کسانی که مسئول بودند قبول کردند. اگر احمدینژاد اینجا را با واسطه رد کرد، در دوره ریاست جمهوریاش چکار کرد که تایید شد! من به این حرف و حدیثها کاری ندارم. به اعتقاد من احمدینژاد در آن دو سال موفق عمل کرد و بزرگترین موفقیتاش جلب رضایت و به صحنه آوردن مردم بود.
اما بسیاری از کارشناسان شهری معتقدند که شهرداری تهران در آن سالها کار اجرایی مشخص و مدونی انجام نداد.
به نظرم شهرداری توانست رضایت مردم را جلب کند. ما اعتقاد داریم رضایت مردم راس امور است. کارهای ساختاری که انجام شد خیلی کار بزرگی بود. استتار مدارس دخترانه در دوران آقای احمدینژاد صورت گرفت. حالا ممکن است بسیاری بگویند چرا مدارس دخترانه باید استتار شوند. به خاطر اینکه شهرسازی امروز به گونهای است که دختران در حیاط مدرسه نمیتوانند روسریشان را بردارند و راحت باشند. در کلاس هم نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند. چرا دختران ما باید آسیب پذیر باشند. ما به صورت اعتقادی کار کردیم و به مردم نزدیک شدیم. کار فرهنگی انجام دادیم و رضایت مردم را به دست آوردیم. اتفاقا برنامهای شدن شهرداری تهران در دوره دوم شورای شهر تهران رخ داد. کارهایی مثل شکل گیری ذیحسابی و شفاف سازی مالی و اداری در شهرداری تهران. هر چند در همان موقع تخلفات و نابسامانیهایی هم بود. اما این صحبتهایی را که درباره زمان احمدینژاد میگوییم در زمان آقای قالیباف به صورت جدیتری پیگیری شد و کارهای ارزنده دیگری صورت پذیرفت.
وقتی آقای احمدینژاد از شهرداری تهران رفتند بحث تخلفات در شهرداری خبرساز شد. برای این موضوع چه توجیهی دارید؟
یکی از این تخلفات اسناد فاقد بود اما چنین موضوعی زمان آقای قالیباف و کرباسچی هم وجود داشت. من درباره تخلف350 میلیارد تومانی آقای احمدینژاد صحبت کردم. زمانی که آقای قالیباف شهردار شد این اسناد را بررسی کرد و مشخص شد که این عدد حدود 200 میلیارد تومان است. این 200 میلیارد تومان که میگویند فاقد است نه اینکه فاقد سند باشد بلکه فاقد برنامه است. مثلا شورا گفته است براساس این بودجه پارک بسازید، شهرداری رفته جاده ساخته است یا بالعکس. چنین کارهایی امروز هم صورت میگیرد. نه اینکه کار خوبی است اما بعضی اوقات شهرداری ناگزیر است که چنین کاری را بکند.
پس بنا به نظر شما مدیریت آقای احمدینژاد به عنوان فردی که سوابق اجرایی قوی نداشت، خوب بود؟
آقای احمدینژاد ناشناس نبود. استاد دانشگاه، استاندار اردبیل و از همکاران و مسئولان شورای نگهبان تهران بود.
خوب در اینجا منظور نداشتن تجربه کافی در برابر چهرههای دیگر است.
چهرههای دیگر اگر میخواستند کاری انجام بدهند، انجام میدادند. یکی از کارهای بسیار خوب دوره دوم شورای شهر و شهرداری احمدینژاد این بود که نیاز مردم شناخته شد. به همین دلیل تمام ساختارهای قانونی شهرداری را بهم ریختیم. مثلا حدود 16 مجوز دست و پا گیر که مردم باید در شهرداری انجام میدادند را حذف کردیم. این خودش یک رضایت عمومی ایجاد کرد. ربا را در شهرداری حذف کردیم. به عنوان مثال شما میآمدید، بدهکار بودید. نمیتوانستید پول را پرداخت کنید درخواست تقسیط اقساطتان را داشتید اما این کار را برای شما انجام نمیدادند اما برای نور چشمیها این کار صورت میگرفت اما دو درصد از آنها سود گرفته میشد. در شورا مصوب کردیم علاوه برتقسیط چنانچه کسی مبلغ بدهی خود را نقد بدهد 10 درصد تخفیف میدهیم و کسانی که نمیتوانند پرداخت کنند اقساط بدهند. همینها باعث شد آقای احمدینژاد محبوب شود زیرا رضایت عمومی را ایجاد کرد. ما به حریم شخصی افراد کاری نداشتیم. یکی میخواست در خانهاش را عوض کند یا کف مغازهاش را تغییر دهد باید پول میداد و ماهها نیز منتظر میماند. این موارد را از بین بردیم قطعا رضایت مردم ایجاد شد. بسیاری از طرحهایی که پیاده شد مردمی بود.
اما بسیاری از کارشناسان معتقد بودند کارهای صورت گرفته توسط احمدینژاد بیشتر تبلیغی بود و کارهای پایداری که بتواند برای تهران در آینده مفید باشد صورت نگرفته است؟
تبلیغات را که همه کاندیداهای انتخابات انجام میدهند. یکی از لوازم دنیای سیاست است. این مختص آقای احمدینژاد، قالیباف و روحانی نیست. آیا آقای خاتمی در خانه نشست و گفت من رای میآورم! خیر، ایشان برنامه داشت. اینکه عدهای میگویند احمدینژاد برنامه نداشت، درست نیست اما آقای احمدینژاد طبق برنامه عمل کرد. آیا صددرصد توانست این برنامهها را اجرا کند، خیر، نتوانست. به نظر من 70 درصد عمل کرد و 30 درصد عمل نکرد اما آن بخش که به رضایتمندی مردم مربوط میشود را انجام داد و مردم برخلاف نظر ما به او نمره بالای صددرصد میدادند.
پس با این تعاریفی که شما از ایشان میدهید، احمدینژاد قصوری در دوران شهرداریاش نداشته است؟
وقتی میگوییم 70 درصد یعنی اینکه یک خلافی بهدور از برنامه یا قانون صورت گرفته است. خلافها اصولا مالی نیست. یک وقتی خلافها شخصی یا برنامهای است. 70 درصدی که من میگوییم یعنی 30 درصدش یک نقیصهای وجود داشته است که صددرصد نشده است.
اگر از احمدی نژادی که شهردار تهران بود و رسانهای شد، گذر کنیم به احمدی نژادی میرسیم که برای ریاست جمهوری اقدام کرد. شما در انتخابات سال 84 از احمدینژاد حمایت کردید. دلیل حمایتتان این بود که مدیریت ایشان را قبول داشتید؟
باید بازهم تاکید کنم ما با برنامه وارد شدیم و یک نفر هم نبودیم. برای آینده برنامه داشتیم و این حمایتهای ما نیز براساس برنامههایی بود که داشتیم.
آقای باهنر نیز به این موضوع اشاره کردند که ما میخواهیم آقای احمدینژاد رئیس جمهور شود.
برعکس من اصلا این نظر را قبول ندارم چون آنها اعتقادی به رئیس جمهور شدن آقای احمدینژاد نداشتند. اگر اعتقاد داشتند که احمدینژاد رئیس جمهور میشود در انتخابات سال 84 از او حمایت میکردند. این در حالی است که آنها از آقای هاشمی و قالیباف حمایت کردند. آن گروه اصولگرا هیچ کدام از احمدینژاد حمایت نکردند و همین باعث شد آقای احمدینژاد در دور اول رای بیاورد. بیشترین رای آقای احمدینژاد در تهران بود. آقای کروبی 150 هزار رای کمتر از آقای احمدینژاد داشت که نفر سوم شد. رقبای احمدینژاد آدمهای بزرگی بودند که احمدینژاد در برابر آنها ممکن بود نتواند رای بیاورد. اما این چنین نشد. وقتی انتخابات به دور دوم رفت، بخشی از اصولگرایانی که به افراد دیگر رای دادند به دلیل زاویهای که با آقای هاشمی داشتند، ناگزیر شدند به احمدینژاد روی آورند و به او رای دهند. نمونهاش آقای صفار هرندی و آقای دارابی است که یک ماه قبل از انتخابات از آقای احمدینژاد دفاع میکردند و در صدر ستاد ایشان بودند اما کمی بعد به ستاد آقای قالیباف رفتند و ایشان را کمک کردند. جزوه «چرا احمدینژاد» را آقای دارابی به رشته تحریر درآورد. آقای دارابی از ابتدا رای و نظرش احمدینژاد بود اما نظرش تغییر کرد. از میان گروههای اصولگرا شاید در زمان انتخابات ده درصد از احمدینژاد حمایت کردند و به او اعتقاد داشتند.
شما معتقد بودید که احمدینژاد رای میآورد؟
ما از یکسال قبل میدانستیم احمدینژاد رای میآورد، چون ما برنامه ریزی کردیم.
چه چیزی باعث شد هنگامی که احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، نظرتان برگشت و از حمایت ایشان دست کشیدید؟
من در جمعی از دوستان قبل از اینکه آقای احمدینژاد حکم تنفیذ را از مقام معظم رهبری بگیرد از همکاری با ایشان دست برداشتم. چون یک دفعه شاهد هجمهای علیه دولت شدیم و احمدینژاد در برابر این هجمهها تسلیم شد. ما نمیتوانستیم با آن سیستم کار کنیم بنابراین من، آقای دکتر شریعتمداری و خادم از ایشان جدا شدیم.
احساس میکردید اگر با ایشان ادامه بدهید چه اتفاقی صورت میگیرد؟
بیشترنگران این بودیم که برنامههایمان اجرا نشود. برنامههای ما براساس اصول و اهدافمان طرح ریزی شدهبود. تسلیم شدن احمدینژاد یعنی اینکه برنامهها و اصول ما اجرا نمیشد. هر چند از حمایت ایشان دست کشیدیم اما این دلایل باعث نشد که احمدینژاد را نقد متهمانه کنیم بلکه نقد منصفانه میکردیم.
به چه بخشهایی نقد داشتید؟
هم به برنامهها و هم به آدمهایی که احمدینژاد انتخاب کرد، نقد داشتیم و میدانستیم که با این افراد برنامههایی که ما مشخص کردهایم به جایی نمیرسد.
یکی از افرادی که بسیاری از جریان اصولگرا به او نقد داشتند و از نزدیکان احمدینژاد بود اسفندیار رحیم مشایی بود. ارتباط آنها از زمان شهردار شدن احمدینژاد صورت گرفت؟
خیر بعد از ریاست جمهوری بیشتر این آشنایی صورت گرفت.
اما محمدعلی آبادی در گفتوگویی که با یکی از نشریات داشت از ارتباط احمدینژاد و مشایی در زمان شهرداری ایشان صحبت کرده است؟
اتفاقا آقای علی آبادی یکی از مخالفان احمدینژاد برای ریاست جمهوری بود. آقای علی آبادی و بسیاری از اطرافیان که احمدینژاد دور و بر خود داشت این چنین بودند. یکی از دلایل کناره گیری ما از احمدینژاد این بود که او از افرادی برای دولت استفاده کرد که مخالفان او بودند اما بعد از رئیس جمهورشدنش شاهد بودیم که همین افراد حلقههای اول دولت او شدند. این افراد در زمان انتخابات حاضر به انجام یک سخنرانی نبودند اما احمدینژاد آنها را دور و بر خودش جمع کرد. احمدینژاد روزهای اول انتخاب شدنش به عنوان رئیس جمهور تسلیم شد اما یک مدت بعد تصمیم گرفت که وضعیت را اصلاح کند اما کار از کار گذشته بود. ما معتقد بودیم اگر دوستانی که ما برای اداره بخشهای دولتی انتخاب کردیم توسط احمدینژاد به کار گرفته میشدند، موفق میشدیم. ائتلاف آبادگران سه ماه روی افرادی که قرار بود در دولت کار کنند، برنامه ریزی کرد. در این مدت یک تیم کامل بدون توجه به جناح بندیهای سیاسی را انتخاب کردیم اما احمدینژاد همه آنها را کنار گذاشت به همین دلیل ما نیز او را کنار گذاشتیم. ما تشنه پست نبودیم زیرا شورای شهر نهادی اثرگذار بود، به همین دلیل کناره گیری کردیم.
این افرادی که میگویید احمدینژاد به سمت آنها گرایش پیدا کرد، دوستان دوران قدیم او در کردستان بودند؟
محصولی رئیس ستاد آقای ولایتی شد چون با ایشان نسبت داشت. وقتی آقای ولایتی انصراف داد محصولی بازهم به احمدینژاد کمک نکرد و به حمایت از دیگران پرداخت. یکی از مخالفتهای ما همین موضوع بود چون میدانستیم آنها نمیتوانند برنامههایی که ما برای کشور طراحی کردیم را اجرا کنند. اگر میتوانستند قبلا این کار را کرده بودند. این همه دولت به شهرداری بدهکاری داشت ما در شورا زبان باز نکردیم.
چرا به عنوان نمایندگان مردم در شورا به احمدینژاد برای بدهیهای دولت اعتراض نکردید. چون احمدینژاد محصول ائتلاف آبادگران و خود شما بود؟
احمدینژاد و قالیباف با هم زاویه داشتند و به همین دلیل بدهیهایی که شهرداری از دولت داشت، پرداخت نمیشد. احمدینژاد میخواست بعد از خودش علیآبادی شهردار تهران شود اما ما بعد از بررسی 5 یا 6 نفر آقای قالیباف را انتخاب کردیم. برخی از دوستان آقای احمدینژاد در شورا تنها گزینه برای شهردار تهران را علیآبادی میدانستند اما من و برخی دیگر از دوستان شورا چنین فکر نمیکردیم. به رغم اینکه آقای علیآبادی از دوستان نزدیک ما بود مخالفت کردیم چون قصد رفیقبازی نداشتیم. ما فردی را برای شهر تهران انتخاب کردیم که با برنامه کار کند. با وجود همه انتقادهایی که به قالیباف داشتم اما ایشان کارهای خیلی خوب و ارزشمند را در شهر تهران شجاعانه انجام داد. به طوری که آقای قالیباف با مدیریت شهری، قالیباف شد.
در انتخابات سال 88 به تیم محسن رضایی پیوستید. یکی از افرادی که به مدیریت احمدینژاد به خصوص در زمینههای اقتصادی انتقاد بسیار داشت. چه چیزی باعث شد در مقابل این یار قدیمی قرار بگیرید؟
ما آرمان و نفع مردم برایمان اهمیت داشت. من از حمایت احمدینژاد دست کشیدم چون دیدم که با انتخاب آن افراد هیچ کدام از آرمانهای ما برای کشور تحقق پیدا نمیکند. درانتخابات 88 آقای رضایی به نظرات ما برای حل مشکلات نزدیکتر بود و براساس رای گروه آبادگران جوان به این نتیجه رسیدیم که از ایشان حمایت کنیم.
شما به عنوان یکی از حامیان احمدینژاد امروز چه نگاهی به دوران 8 سال ریاست جمهوری احمدینژاد دارید؟
دقت داشته باشید احمدینژاد شناخت دقیقی از مردم جامعه داشت. به نظرم او کارهای زیادی را انجام داد اما بد انجام داد. متاسفانه در کشورمان ما یک دولت نداریم بلکه افراد و سازمانهای بسیاری هستند که در جامعه نقش دولت را دارند. نهادهای گوناگونی وجود دارند که خارج از دولت بودجه، برنامه و اثر دارند. یکی از معضلات کشور مدیریت یکپارچه است که جزو برنامههای ما برای کشور بود و احمدینژاد نیز نتوانست آن را اجرا کند. هر چند مدیریت یکپارچه را هیچ کدام از دولتها نتوانستند اجرا کنند. از سوی دیگر نقد متهمانه در کشور ما باب شده است. در دولتهای نهم و دهم آقای احمدینژاد به این نقدها با لجبازی پاسخ داد و امروز آقای روحانی با سکوت جواب میدهد و بدون اینکه جواب دهد، عمل میکند. هر دو مدل قابل قبول نیست. یکی از مشکلات در کشور ما این است که هر رئیس جمهوری که دولت را به دست میگیرد کار رئیس جمهوری قبلی را نفی میکند. این درحالی است که اگر مدیریتها در کشور مدل مسابقات دو و میدانی دوی 400 متر امدادی باشد یعنی هر کس میدود چوب را به بعدی بدهد و براساس یک چشم انداز، برنامه و هدف کار کنند، موفقیت حاصل میشود. در این مدل همه به فکر اصلاح هستند. اگر طرح هدفمندی یارانهها که در کشور برگزار شد، کار بدی بود چرا این طرح در دولت فعلی نیز دوباره انجام میشود. من با شیوه پرداخت یارانه به این شکل مخالف بودم. در گروهی که داشتیم برای یارانه برنامه داشتیم چون معتقد بودیم یارانه باید از طریق تولید ملی محقق شود. یعنی یارانه باعث شود تولید ملی افزایش پیدا کند. اگر این کار صورت نگیرد واردات بیشتر میشود و سرمایه ملی را از دست میدهیم که این چنین شد. به نظرم اگر تولید ملی گران هم تمام شود بازهم به نفعمان است چون اشتغال ایجاد میکند. اما برنامههایی که برای موفقیت کشور میخواستیم انجام دهیم، صورت نگرفت. متاسفانه آقای احمدینژاد گرفتار بیتدبیریهای اطرافیانش شد. امیدواریم دولت تدبیر و امید آقای روحانی از باب آیه نورانی قرآن کریم که میفرماید «فاعتبروا یا اولی الابصار» بتواند از گذشتگان پند گرفته و موفق عمل نماید و وظیفه همگان به خصوص روسای جمهور قبل است که به ایشان برادرانه و صادقانه به دور ازهر گونه شائبه سیاسی و سهمخواهی کمک کنند و همراهان آقای روحانی بیشتر باید به این نکات دقت داشته باشند و نگذارند سرمایههای نیروی انسانی هدر رود.
منبع:آرمان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.