بدرود «حاج حمید» ای سردار لحظههای «عاشقی» + تصاویر
خبرگزاری تسنیم: پیکر او همچون هودجی از نور بر شانههایمان سنگینی میکرد و «ناباورانه» حاج حمید نمازی «سردار بیادعا» شتابان میرفت.
... و ناگهان نفیر مرگ فریاد کشید، هرولهکنان بر سر و صورت کوبیدیم. باورکردنی نبود اما سرانجام و پس از سالها «اعتکاف» و «دلدادگی» و «غزلسرایی»ها، معشوق ابدی قرعه به نام «سردار عاشق » انداخت و «سردار کوی گمنامی»ها و «کبوتر» عاشق بام دوست ، اذن فرود گرفت تا در صعود و پرواز روح بهشتی خود، ما را در نظاره به «هبوط» برخی اندیشهها رها کند.
تنها یک جمله «حاجی رفت» کافی بود. آسمان دلهایمان را متلاطم کرد و بغض لحظههای غریبی باریدن گرفت. اشکهایی برای «وداع» همیشگی با «ابرمردی» در کوی «معرفت » و «گمنامی».
پیکر او همچون هودجی از نور بر شانههایمان سنگینی میکرد و «ناباورانه» حاج حمید نمازی «سردار بیادعا» شتابان میرفت.
او از دلتنگیهای خود عبور میکرد و همچون مقتدای راحل خود «امام روحالله» با دلی مطمئن و قلبی آرام از کوچه، خیابان و شهر پرهیاهو و پرراز و رمز روزگار میگذشت و «ما» را در کوچه پسکوچههای «دلتنگی» با «پیچوخم»های «رنگارنگ» و پرفریب «تنها» میگذاشت.
سردار روشنگری و آگاهیبخش روزهای تلخ «فتنه کوی دانشگاه سال 78»، روزهای دلهرهآور «فتنه 88» بدرود.
پیکر «حاج حمید» از سرداران بینام و نشان اما نامآشنای جبهه فرهنگی روی شانههای لرزان یاران و شاگردانش میلغزید و پیش میرفت. تو گویی او پس از «اعتکاف» و بار برگرفتن، سبکبال و سبکبار بهسوی «معشوق» میدوید و «ما» هرولهکنان در پی او.
سردار لحظههای «عاشقی» بدرود.
برای دیدن تصاویر اینجا و اینجا را کلیک کنید.
انتهای پیام/*