وقتی تکفیری ها با هم می‌جنگند


خبرگزاری تسنیم: حالا، بغدادی در مقابل ملا محمد عمر قرار دارد. تکفیری در برابر تکفیری. بدین ترتیب، بغدادی دشمنش را مشخص می‌کند، او جولانی وظواهری را رد کرده و به شیخ بزرگ‌تر آنها رسیده است.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، جریان موسوم به «جهاد جهانی» چند پاره شد. سازمان القاعده حالا شده است دو القاعده و امارت جهاد، حالا دو رأُس دارد و مؤمنین جهادی، به جای یک امیرالمومنین حالا دو امیرالمؤمنین دارند. یکی دوهفته‌ی پیش هم «بیعت خراسانی» آخرین میخ را بر تابوت مصالحه بین «برادران جهادی» کوبید. حالا دیگر کار از کار گذشته و جنگ آغاز شده است، نه فقط بین داعش و النصرة در سوریه، بلکه بین داعش و القاعده در امتداد میادین جهاد جهانی.
 


 

به نوشته‌‌ی رضوان مرتضی (از کارشناسان گروه‌های تکفیری) در روزنامه‌ی الاخبار، چندی پیش بود که 9 نفر از امرای سازمان القاعده در افغانستان و ترکمنستان و پاکستان [یعنی مناطقی که به اصطلاح جهادی، خراسان بزرگ خوانده می‌شود] با امیر «دولت اسلامی عراق و شام» ابوبکر البغدادی به عنوان «امیرالمؤمنین» بیعت کردند. این بیعت به نام «بیعت خراسانی» معروف شد. این اسم را خوب به خاطر بسپارید، این نقطه‌ی تحولی است که درگیری محصور در میدان سوریه بین بغدادی و شیخ اَیمَن الظواهری را تبدیل به نبردی نامحدود در سراسر جهان اسلام می‌کند.

هنوز چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که سخنگوی رسمی داعش، ابومحد العدنانی، باز در رسانه‌ها ظاهر شد تا اعلام کند «القاعده از مسیر صحیح منحرف شده است» و در ادامه بیفزاد که «اختلاف [داعش و القاعده] بر سر کشتن فلان کس یا بیعت با بهمان کس نیست، بلکه درگیری بر سر دینی است که ناموزونش کرده‌اند و مسیر و روشی است که انحرافش داده‌اند.»

اینجا نقطه‌ی جدایی است. این قضیه را چندی پیش از رخ دادنش، ابوعلی الانباری مشاور امیر داعش در یکی از جلسات مصالحه بیان کرده و به وضوح کفته بود: «یا ما آنها [تکفیری‌های مخالف داعش] را نیست و نابود و از روی زمین محو می‌کنیم یا آنها ما را نیست و نابود می‌کنند و از روی زمین برمی‌دارند.» راجع به چیزی که می‌گفته کاملا مطمئن بوده و این جمله را سه بار تکرار کرده است.
 


 

در همین چارچوب است که 9 امیر القاعده (بیعت کنندگان بیعت خراسانی) حالا ابوبکر البغدادی را مشخصا در مقابل ملا محمد عمر [رهبر طالبان که تکفیریون با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند] قرار داده‌‌اند. حالا بغدادی در مقابل رهبر طالبان قرار داده شده است، یعنی کسی که برای اولین بار [از طرف تکفیریون معاصر] حائز لقب «امیرالمؤمنین» شد، در رأس «دولت اسلامی» که طالبان در افغانستان ایجاد نموده بود.

این‌ها تصمیم دارند القاعده را از رأس بزنند. برخی از همین قبیل افراد می‌گویند عظمت نمادین القاعده «امری مربوط به گذشته‌هاست و عظمت‌های امروز را سربازان دولت [اسلامی عراق و شام] می‌سازند.»

در همین راستا بد نیست یادآوری کنیم که ملا محمد عمر، امیر امرای القاعده است که هم اسامه بن لادن و هم ایمن الظواهری با او بیعت کرده بودند. او همان کسی است که در دوره‌ی او و بعد از آنکه درخواست آمریکا برای تحویل دادن بن لادن و دیگران را رد کرد، افغانستان ویران شد.
 


ملا محمد عمر
 

پس حالا، بغدادی در مقابل ملا محمد عمر قرار دارد. «امیرالمؤمنین» در برابر «امیرالمؤمنین». بدین ترتیب، بغدادی دشمنش را مشخص می‌کند، او جولانی و ظواهری را رد کرده و به شیخ بزرگ‌تر آنها رسیده است. به رغم شایعاتی که پیرامون کشته‌شدن ملاعمر به وجود آمد (خصوصا پس از قطع شدن اطلاعات مرتبط با او پس از حمله‌ی آمریکا به افغانستان) ولی دلایل و داده‌های اطلاعاتی خلاف این را نشان می‌دهد.

درست در سالگرد حملات یازدهم سپتامبر در سال 2012 یعنی همین سال گذشته بود که ظواهری در پیامی با تمجید از ابویحیی الییبی (نفر دوم سازمان القاعده که به تازگی کشته شده بود) صریحا و علنا گفت: «در اینجا خبر شهادت شیر لیبی، شیخ حسن محمد قائد را به خدمت امت اسلامی و مجاهدین و امیرالمؤمنین ملا محمد عمر و مجاهدین در لیبی اعلام می‌‌کنم.»

آتش فروزان جنگ بین جبهة النصرة و دولت اسلامی عراق و شام در سوریه، هیچ چیزی کم نداشت الا همین بیعت خراسانی را! این بیعت که رسانه‌های اینترنتی جهادی خصوصا «شبکه‌ی شموخ الاسلام» آن را مدام دهن به دهن می‌چرخانند، بر روی آتش جنگ بین این دو گروه بنزین بیشتری ریخت.




 

یکی از رهبران گروه‌های جهادی در گفتگو با الاخبار، این بیعت را کم اهمیت خوانده و می‌گوید: «فقط یک چند نفری هستند که اعلام بیعت کرده‌اند. ولی قضیه از طرف رسانه‌ها بزرگنمایی شده است.» و ادامه می‌دهد: «این 9 نفری که بیعت کرده‌‌اند نه جزو رهبرانند و نه مسئولیت قابل ذکری دارند.» این حرف درحالی است که می‌دانیم این 9 نفر عبارتند از شیوخ: ابوعبیدة اللبنانی، ابوالمهند الاردنی، ابوجریر الشمالی، ابوالهدی السودانی، عبدالعزیز المقدسی (برادر ابومحمد المقدسی: استاد زرقاوی و از مشهورترین مفتیان تکفیری)، عبدالله البنجابی، ابویونس الکردی، ابوعائشة القرطبی و ابومصعب التضامنی.

در مقابل، کسانی هستند که معتقدند این بیعت مثل دیگر بیعت‌ها نیست [و به اصطلاح، این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست!] برخی افراد پیگیر شئون گروه‌های جهادی می‌گویند: «این بیعت، نوعی رفراندم درباره رهبری جهاد جهانی است.» به قول این دسته، این بیعت‌کنندگان بر آمده از «بذر اولی هستند که در بین‌النهرین در دوران ابومصعب الزرقاوی کاشته شد.» در آن روز، گروه‌ جهادی او به اسم «جماعت توحید و جهاد در بین‌النهرین» معروف بود.

چندی بعد امیر این گروه یعنی زرقاوی، با بن لادن بیعت کرد. اینها معتتقدند که در اولین جرقه‌های تاسیس «دولت اسلامی عراق» زرقاوی نقشی اساسی داشت، یعنی کسی که اصحاب «بیعت خراسانی» او را سازنده‌ی هسته‌ی اولیه و پدر «دولت اسلامی» می‌شمارند که حالا گسترش پیدا کرده و تبدیل شده است به «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش).
 


 

در نامه‌ی بیعت، این نه فرمانده، مراحل جهاد در عراق ضد هجوم آمریکایی‌ها از سال 2003 را ذکر کرده و با یادآوری تجربه‌ی «جماعت توحید و جهاد» به فرماندهی زرقاوی که از عراق با شیخ اسامه بن لادن در خراسان بیعت نمود به بحث کشته شدن زرقاوی در سال 2006 رسیده و سپس اشاره کرده‌‌اند به جانشین شدن ابوحمزة المهاجر در امارت سازمان القاعده در عراق به جای زرقاوی. این قضیه درست همزمان بود با اعلام تشکیل «دولت اسلامی در سرزمین عراق» توسط ابوعمر البغدادی. و چنین بود که ابوحمزة المهاجر با او بیعت نمود تا بدین ترتیب شاخه‌ی القاعده در عراق منحل شده و در «دولت اسلامی عراق» ادغام گردد.

چندی بعد، ابوعمر البغدادی و وزیر جنگش ابوحمزة المهاجر کشته شدند و ابوبکر البغدادی به رهبری «دولت اسلامی عراق» رسید، مسئله‌ای که با خرسندی بن لادن و ظواهری مواجه گردید که به قول نویسندگان نامه «کمک‌کاری برای جهاد جهانی» بود و «[این دولت] مورد مدح و ثنای گسترده‌ی شیخ عطیة الله و شیخ ابویحیی اللیبی هم قرار گرفت.» در ادامه‌ی نامه، نه نویسنده‌ سیر جریانات را تا آغاز حوادث سوریه دنبال کرده‌‌اند، وقایعی که بر مبنای آن «بر دولت اسلامی عراق واجب شد تا دستش را برای یاری برادران خود دراز کند تا توطئه‌ی دو ارتش را در سوریه به شکست بکشانند، ارتش نظام سوریه و ارتش آزاد سوریه.»

این نه فرمانده در نامه‌شان از خراسان آورده‌اند که بعد از گسترش «دولت»، «نیروهای کفر و ارتداد شروع کردند به پاشیدن بذر اختلاف از طریق ایجاد گروه‌های جدید آن هم با اسم های خوش آب و رنگ اسلامی تا مانع و رادعی در مسیر دولت اسلامی باشند.»

این 9 نفر بدون اسم بردن از ظواهری و جبهة النصرة به انتقاد از آنها پرداخته و این ایراد را به آنها گرفته‌‌اند که «این جماعت، جرئت اجرای حدود الهی ضد کسی که خلاف شرع مرتکب شود را ندارند و آن را با دلیل اصطکاک پیدا نکردن با مردم یا نداشن «قدرت و تمکّن [یعنی توانایی بالفعل تشکیل حکومت] توجیه می‌کنند.»

اینها این ایراد را به ظواهری گرفته‌اند که «با وجود اثبات ارتداد مرسی حتی نزد کسانی که اندک فهمی دارند، هنوز او را مسلمان نشان می‌‌دهد» و اینکه ظواهری ژست یک سیستم «دَعَوی جدید» را گرفته است [یعنی سیستمی که فعالیتش به جای اقدامات عملی، و اجباری، مبتنی است بر «دعوت مردم». این از طرف تکفیری ها امری زشت و کفرآمیز محسوب می‌شود!] این 9 نفر این ایراد را به ظواهری گرفته‌‌اند که صحبت‌هایش «یک سری صحبت سیاسی دَعَوی است و اشاره‌ای به لزوم سلاح به دست گرفتن ندارد. ضمن آنکه اصطلاحات جدیدی به کار می‌برد که خیلی بیش از اصطلاحات شرعی تأویل بردار است.»

سپس این انتقاد را مطرح کرده‌اند که ظواهری «در سخنانش رو به ملت‌های عربی کرده و بهار عربی را به آنان تبریک گفته است و طنطاوی و قرضاوی را علمای اسلامی نشان داده است.» دیگر انتقاد این افراد از ظواهری آن است که «از دولت اسلامی [عراق و شام] برائت جسته است، دولتی که دین را بر پا کرده و خواستار آموزش توحید به مردم و اعلام برائت از شرک و از اهل شرک شده است و نماد اعلای ایجاد مساوات و عدل بین مردم به حساب می‌آید.»

این 9 فرمانده القاعده در خاتمه بیعت‌نامه‌شان آورده‌اند: «ما از تأخیرمان در اظهار حق، توبه می‌کنیم و آنچه با خدا مخالفت کردیم و فاسد کردیم را بدین ترتیب اصلاح می‌نماییم و می‌گوییم که به آن افساد رضایت نداریم. به همین دلیل این متن را خطاب به امت نوشتیم و از خدا عذر می‌خواهیم.

بدین ترتیب به صراحت اعلام می‌کنیم که حق با دولت اسلامی عراق و شام [داعش] است، دولتی که پرچم اسلام را برافراشته و بدون تعارف احکام خدا را اجرا کرده است و جز خدا نه از کسی می‌ترسد و نه از کسی حساب می‌برد و ما آنان را اینطور می‌بینیم. اگر بر همین مسیر باقی بمانند از طرف ما یاری و تأیید و بیعت دارند، بیعت با امیرش امیرالمومنین شیخ ابی‌بکر البغدادی قریشی بر سمع و طاعة [شنیدن و فرمان بردن] در خوشی و ناخوشی و در سختی و آسانی و بر اینکه در مسئله، با اهلش [یعنی صاحبان فرمان] منازعه نکنیم. و البته اگر این گروه تغییر راه دهد ما هیچ نسبتی نداریم با آنها الا آنطور که با دیگران کردیم

 


 

بدین ترتیب، جنگ بین دولت اسلامی عراق و شام و القاعده دیگر فقط در عرصه‌ی میدانی نیست. نبرد، حالا نبردی نامحدود است. هر طرفی معتقد است که حق با اوست. حتی سران دولت، اقدام به یادآوری وقایع گذشته کرده‌اند. زخم های گذشته را باز هم باز کرده‌اند و شروع به بحث کرده‌اند پیرامون اختلاف بین زرقاوی و ظواهری در سال 2005. اینا معتقدند «ظواهری از همان روز اهل سستی کردن بود. او [ظواهری] نه تنها عوام رافضی‌ها [شیعیان و پیروان اهل بیت] را تکفیر نمی‌کرد [البته ظواهری شیعیان را کافر میداند فقط می گوید عوام شیعیان چون فکر میکنند این عقاید کفرآمیز!، اسلامی است، نمی‌شود تکفیرشان کرد] بلکه به روش زرقاوی هم ایراد می‌گرفت و او را به زیاده‌روی در تکفیر متهم می‌‌نمود.»

منبع:مشرق

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.