بروکینگز: اوباما خیلی زود خود را پیروز مقابله با ایران معرفی کرد

خبرگزاری تسنیم: کارشناس مسائل ایران در مؤسسه بروکینگز معتقد است که جرج بوش خیلی زود پیروزی خود در جنگ علیه تروریسم را اعلان کرد و سپس با مشکلات عدیده‌ای مواجه شد و اوباما هم در قبال مسئله هسته‌ای ایران دچار همین اشتباه شد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از مؤسسه بروکینگز، سوزان ملونی در تفسیر سخنرانی اوباما در دانشگاه وست پوینت، دعاوی اوباما در مورد موفقیت‌آمیز بودن رویکرد چندجانبه‌گرایی را به چالش کشیده و آن را همراه با چند خطر بزرگ ارزیابی می‌کند.

در سخنرانی قابل پیش‌بینی رئیس جمهور اوباما در آکادمی ارتش، وی رویکرد چند‌جانبه‌گرای خود در قبال سیاست خارجی را تشریح کرد و عقد قرارداد هسته‌ای موقت میان ایران و شش قدرت جهان در ماه نوامر را مدرکی دال بر کارآمدی این رویکرد توصیف کرد. در اشاره به دیپلماسی که منتهی به این توافق شد، اوباما مدعی شد که «این رهبری آمریکا است. این قدرت آمریکا است.»

قرائت من از این سخنرانی به طور اجتناب ناپذیری بر بخش‌هایی متمرکز شده است که مربوط به ایران می‌شود. برای تحلیل پیام‌های فراگیر سخنرانی رئیس جمهور، شما را به کارشناسان مختلفی که مطالبی در این باره نگاشته‌اند ارجاع می‌دهد.

در مورد ایران، به نظر من اوباما با ابراز خرسندی از توافقنامه موقت به عنوان نتیجه رویکرد چندجانبه‌گرایانه سیاست خارجی خود، چندین خطر را به جان خریده است، از جمله:

1. اول اینکه وی در حال ایده‌آل سازی از یک استثنا است که تبدیل به قانون می‌شود: همکاری بر سر چالش‌هایی به پیچیدگی و دشواری ایران، متأسفانه بسیار نادر و کم پیشامد هستند که حتی درکی اندک از سابقه 35 ساله سیاست‌های آمریکا در قبال تهران، این امر را مشخص می‌سازد.

2. علاوه بر این، اگر مذاکره کنندگان در مورد اندازه و گستره برنامه هسته‌ای ایران همچنان در ایجاد ارتباط و رفع اختلافات میان تهران و جامعه بین‌المللی با دشواری مواجه شوند، اعلان زودهنگام پیروزی در مورد برنامه هسته‌ای ایران ممکن است به ضرر او تمام شود.

اظهارات اوباما در مورد ایران در دانشگاه وست پوینت بسیار خوش‌بینانه‌تر از گزارش‌های کسل کننده‌ای بود که از دور اخیر مذاکرات هسته‌ای اوایل ماه جاری در وین بیرون آمد. همچنین این اظهارات صراحتاً خوش‌بینانه‌تر از احتمال 50 درصدی برای توافق بود که وی در سخنرانی دسامبر سال 2013 در مرکز سابان مطرح کرد.

رئیس جمهور حق دارد که از دستاورد‌های خود در مورد ایران خوشحال باشد؛ از جمله پیشرفت‌های بی‌سابقه‌ای که در تاریخ روابط ایران ـ آمریکا از سال 1979 تا کنون رخ داده است: اولین دور از تعاملات دوجانبه مستقیم میان رهبران دو کشور و اولی مذاکرات در سطح وزیر در 35 سال گذشته؛ اولین موانع معنادار بر سر راه پیشرفت سرسختانه برنامه هسته‌ای ایران در یک دهه گذشته. هیچ شکی نیست که سرمایه گذاری واشنگتن در همکاری بسیار نامحتمل میان سه کشور اروپایی و نیز چین و روسیه، رسیدن به این کامیابی بزرگ را تسهیل کرده است و جهان را به حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران هسته‌ای ایران بسیار نزدیک کرده است.

با این حال اوباما با برجسته کردن موفقیت رویکرد همکاری محور خود، مانع تأکید بر سابقه طولانی مدت ناکامی در ایجاد یک چنین حمایت بین‌المللی برای رسیدن به اهداف آمریکا در قبال ایران شد و نتوانست فضای نامعمولی را توصیف کند که به تدریج شرایط را برای دیگر بازیگران کلیدی هم تغییر داد. این شرایط از جمله شامل مبادلات عمده در بازارهای انرژی می‌شد که این امکان را به وجود آورد تا اروپا و آسیا را متقاعد کنیم که اقداماتی تنبیهی علیه یکی از تأمین کنندگان اصلی نفت اعمال کنند. تغییر و تحولات داخلی ایران نیز کمک کرد تا چرخش متحدین آمریکا به سمت ایران به نحو بی‌سابقه‌ای رقم بخورد. در صورت فقدان ذخایر عمده نفت جهانی، اعتراض به انتخابات ریاست جمهوری سال 2009 ایران یا حضور رئیس جمهور ظاهراً سست در ایران، اوباما نیز قادر به در پیش گرفتن راه‌حل غیر نظامی برای چالش‌های ایران نبود، درست همانند دیگر رؤسای جمهور پیش از خود.

به عبارت ساده‌تر، چند‌جانبه‌گرایی در قبال ایران، دشوار بوده، تعریفی محدود از آن ارائه شده و تا این تاریخ تنها اندکی از آن حفظ شده است. این امر نباید ساده انگاشته شود و نباید فرض شود که وضعیت طبیعی روابط بین‌الملل در ارتباط با کشورهای دردسر ساز خاورمیانه‌ای‌، به همین نحو است. اگر چندجانبه‌گرایی تا این حد خوب کار کرده است، گروه 1+5، یا همتایان آن، باید اکنون آماده آن باشند که دیگر چالش‌های فوری و مهم در برابر صلح و امنیت را برطرف کنند ـ برای مثال سوریه، جایی که اوباما با تضاد منافع و اولویت‌های جدی مواجه است که بخش قابل توجهی از تجربه دیپلماتیک پس از انقلاب در قبال تهران را توصیف می‌کنند. در مورد سوریه وی از فقدان خواست سیاسی مشابهی سخن گفت که همه متحدین و مخالفان آمریکا در قبال ایران، تا همین اواخر دچار آن بودند. همین عوامل ایران را قادر ساخته است تا چالش‌هایی جدی برای نظم منطقه‌ای و امنیت بین‌المللی به وجود آورد و آنها را استمرار و گسترش بخشد.

دولت اوباما به یمن بروز شرایط منحصر به فردی شاهد بهبود اوضاع بود: پیشرفت‌های تکنولوژیکی که تولید گاز و نفت به روش‌های غیر متعارف را میسر ساخت و همزمان ایران هشت سال ریاست جمهوری را متحمل شد که دشواری‌های فراوانی را برای آن رقم زده و هولوکاست را انکار کرد. این محیط، بستر مناسبی را فراهم آورد تا ائتلاف بین‌المللی برای وضع محدودیت‌های مالی بر ایران شکل گیرد، که اسلاف اوباما برای آن تلاش فراوان کرند. نتیجه این بود که بحران اقتصادی جدی در ایران شکل گرفت و رهبری میانه‌رو‌تری در آن انتخاب شد که تمایل دارد در مورد برنامه هسته‌ای امتیاز بدهد.

با همه این احوال، تلاش‌ها ممکن است کفایت نکند. چندجانبه‌گرایی شاید توانسته باشد تهران را وادار به پذیرش محدودیت‌ بر برنامه هسته‌ای خود کند، اما نتوانسته است جمهوری اسلامی را چه در عرصه منطقه‌ای و چه در قبلا فضای داخلی خود، به یک بازیگر دولتی مسئولیت‌پذیر تبدیل نماید. پیشرفت متوسطی که تا به امروز در مورد برنامه هسته‌ای حاصل شده همچنان آزمایشی بوده و نباید به عنوان بستری برای قرار گرفتن لنگر دکترین استراتژیک آمریکا قرار گیرد. یکی دیگر از رؤسای جمهور آمریکا نیز در یکی از برنامه‌های مربوط به خاورمیانه خیلی زود « پایان یافتن مأموریت» را اعلان کرد؛ نمی‌توان باور کرد که دیپلماسی دشواری که در آینده باید با ایران در پیش گرفته شود، مشکلات غافلگیر کننده‌ای برای اوباما به وجود نیاورد.

انتهای پیام/ع