تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست


خبرگزاری تسنیم: ستون یادداشت روز، روزنامه وطن امروز را مطالعه میکنید که مطلبی با عنوان «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» نوشته شده توسط حسین قدیانی اختصاص یافت.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، ستون یادداشت روز، روزنامه وطن امروز را مطالعه میکنید که مطلبی با عنوان«تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» نوشته شده توسط حسین قدیانی اختصاص یافت:

از بالکن حسینیه جماران یا بلندای سپهر، فرقی نمی‌کند؛ حضرت روح‌الله بلد است برای ما دست تکان دهد، چرا که «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است». عجیب واقعیت می‌دانم این سخن «حضرت آقا» را. اگر بت بسازند از مصلحت‌پرستان دروغگو، خمینی همیشه زنده جواب می‌دهد؛ «ملاک، حال فعلی افراد است» و اگر سال 88 در پی ابطال انتخابات 40 میلیونی باشند، خمینی همیشه زنده باز جواب می‌دهد؛ «میزان، رای مردم است». اساسا میزان و ملاک انقلاب اسلامی، امام است و «امام» نمی‌میرد! اگر هر چه فریاد دارند بر سر منتقد بکشند، خمینی همیشه زنده جواب می‌دهد؛ «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» و اگر زیادی توهم کنند که آمریکا، کدخداست، روح خدای همیشه زنده باز جواب می‌دهد؛ «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم». خیال بعضی‌ها تخت که شناسنامه ما امام خمینی است. آنها باید بپذیرند که جمله «تا مبارزه هست، ما هستیم»، یکی از جملات حضرت روح‌الله است و این دیگر به این حقیر کمترین ربطی ندارد که امام انقلابی ما هرگز نگفت؛ «تا صلح و سازش هست، ما هستیم!» پس بی‌تعارف، آنها خسته از مثلا افراط و تندروی من و ما نشده‌اند، بلکه کمی تا قسمتی، خسته از شعائر خمینی بت‌شکن شده‌اند که اگر انقلابی‌گری، افراط باشد، آنکه در قله تندروی ایستاده، روح‌الله خمینی است. جالب و البته خنده‌دار است؛ بعضی‌ها، مشکل با امام دارند، گیر به امثال ما می‌دهند، در عوض و یحتمل من‌باب اعتدال، آنجا که در جواب نقد ما می‌مانند، گیر به حد و حدود الهی می‌دهند! قدرمسلم، همه ما با یک حقیقت بشدت زنده طرفیم به نام «امام خمینی». از این حقیقت، مفری نیست! اگر انقلاب اسلامی متهم به دیکتاتوری شود، اول نفری که جلویت می‌ایستد، همین امام است؛ «اگر ولایت‌فقیه نباشد، دیکتاتوری می‌شود».

پس بالکن حسینیه جماران یا بلندای سپهر، فرقی نمی‌کند؛ خمینی بلد است برای ما دست تکان دهد، بلد است دیده‌های ما را بارانی کند، بلد است در دل ما، توفان به پا کند، بلد است هوای انقلابش را داشته باشد، بلد است مشت به دهان استکبار بکوبد، بلد است ساده سخن بگوید، بلد است «کلمه..‌الله هی‌العلیا» به دیوارش بکوبد، حتی این را هم بلد است که همچنان از خود بگذرد و بگوید خدا. خدا، خدا، خدا... و باز هم خدا! این، همه سخن امام است با ما. همچنان که همه سخن «حضرت آقا» است با ما. حقا که خمینی «روح خدا» بود. و «روح خدا» هست. فعل ماضی، خواب، خاطره، عکس و الباقی قضایا به کار وصف امام ما نمی‌آید! خمینی را باید خامنه‌ای وصف کند؛ «امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است». همین «است» عصبانی کرده است دشمن را! گاهی فعل، در هیچ کجای جمله نمی‌آید، بلکه فقط بر سر دشمن آوار می‌شود! دشمن از فرط بیکاری و نداشتن شغل، توهم زده بود که بعد از ارتحال امام، کار انقلاب اسلامی تمام است، لیکن فکر یک جا را نکرده بود؛ «با وجود جانشینی چون خامنه‌ای، خمینی زنده‌تر می‌شود اما هرگز نمی‌میرد».

این، داستان 2 حنجره است، اما با یک فریاد! چشم‌های متفاوت، لیکن با یک نگاه! که راه را باید به ارث برد، نه پا را! راه روح‌الله، فراتر از نشانی بهشت، نشانی خداست برای ما. ما با خمینی، دعوت به خدا شده‌ایم؛ لطف می‌کنند اگر بعضی‌ها، این همه به ما در خانه کدخدا را نشان ندهند! کدخدایی که دیگر نیست، این همه درِ خانه‌اش را دق‌الباب نمی‌کنند! کدخدا اگر حاجت می‌داد، اساسا باید جلوی انقلاب روح خدا را می‌گرفت! کدخدا اگر حاجت می‌داد، امراض خودش را درمان می‌کرد! کدخدا اگر حاجت می‌داد، در سوریه مغلوب مقاومت نمی‌شد! وقتی حاجت را روح خدا داده، چه بی‌سلیقه‌اند کسانی که نسخه را از شیطان می‌خواهند! از کدخدا نسخه بخواهی، تحقیرت می‌کند، و می‌بینیم که می‌کند، اما از روح خدا نسخه بخواهی، می‌نویسد خدا، می‌گوید خدا. و گمانم همین «خدا» را داشت خمینی که هیچ واهمه نداشت از دشمن. ضعف از خداباوری بعضی‌هاست که این همه از دشمن می‌ترسند! روح‌الله ما، مسیحا... اما مسیحای مبارزی بود که به جای سخن گفتن در گهواره، اطفال درون گهواره را در همین نیمه‌خرداد به رخ دشمن کشید، تا باز هم در همین ماه، معجزه سوم خرداد رخ دهد، آنگاه بگوید؛ «معجزه کار خدا بود». آری، همچو امامی، زیارتنامه می‌خواهد؛ «السلام علیک یا روح‌الله». اماما! امروز هم زمان توست. فردا هم. این روح بلند و ملکوتی شماست که نمی‌گذارد ضرب و زور بعضی از این قراردادهای بد، فرجامی داشته باشد. از فرط ندانم‌کاری، توهم زده بودند تقصیر بیلبوردها بود!

بیلبوردهای ما در اوج مظلومیت جمع شد، اما از آنجا که دیگر به خمینی نمی‌توان زور گفت، سر آنچه با دشمن بسته بودند به سنگ خورد! بی‌خود بعضی‌ها برای دشمن می‌خندند، خود دشمن هم می‌داند که با اخم و تخم خمینی طرف است! و الا در ورای توافق، این همه امتیاز به او داده شده، چرا باز هم دشمن از ما عصبانی است؟! من مسبب این عصبانیت را می‌شناسم؛ «روح‌الله خمینی». خمینی، جهانی بنشسته در گوشه‌ای از کنج جماران یا جهانی ایستاده در جای دنجی از آسمان نیست؛ بسی فراتر از این اوصاف، تا انقلاب اسلامی‌اش را گره به زلف انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف نزند، مبارزه با آمریکا و اسرائیل را رها نمی‌کند! «تا مبارزه هست، ما هستیمِ» امام، شوخی نبود! تعارف نبود! من اقتضای منافع ملی را می‌شناسم؛ در بستن توافق مضاعف با روح خداست.

او بود که دل به حال غرور ملی این ملت می‌سوزاند، نه دشمن، و نه دشمن‌دوستان! اگر ما هر چه داریم از امام است، دشمن هم هر چه می‌کشد از امام است! حال برای جلب رضایت منافع ملی، با که باید توافق بست؟! شهید مصطفی احمدی‌روشن و یارانش، در توافق با خمینی و صدالبته با خامنه‌ای بود که توانستند انرژی هسته‌ای را بومی کنند، فلذا آنچه محل نقد است، محصول توافق با دشمن است! چه شد؟! چه کردند؟! و چرا به جای ارائه کارنامه، حرف غیر‌می‌زنند؟! آیا این هم از نشانه‌های اعتدال است که هر وقت در برابر منتقد کم آوردند، بند کنند به حد و حدود الهی؟! بدا به حال جماعتی که از منتقد می‌خورند، اما به ملت، دروغگو می‌گویند! بدا به حال جماعتی که هر وقت در جواب منتقد می‌مانند، گیر به احکام خدا می‌دهند! این رسم نوکری برای مردم نیست! و فاصله‌ها دارد با آموزه‌های امام! سابق بر این باید به اصحاب نقد می‌گفتیم؛ «کمی کمتر، دستگاه اجرایی را نقد کنید، بلکه دولت بتواند اوضاع را در آرامش، سر و سامان دهد»، مع‌الاسف اینک باید تمنا کنیم؛ «کمی کمتر منتقدان را مورد لطف‌(!) قرار دهید، کمی کمتر به مردم بپرید، کمی کمتر ملت متحد را تقسیم کنید، و کمی کمتر با مقدسات کلنجار بروید، بلکه وقتی هم برای کار کردن، لااقل سخن گفتن در همان حوزه مسؤولیت، برای‌تان بماند»! مردم در دوگانه بهشت و جهنم گیر نکرده‌اند؛ گیر کرده‌اند در بی‌تدبیری‌ها، در گرانی‌ها، در سوء‌مدیریت‌ها. و در اینکه عاقبت چه شد محصول توافق؟! گیر مردم، این جور چیزهاست.

بدترین شلاق‌ها، شلاق بی‌تدبیری است که این هم از قضا، جاده‌صاف‌کن جهنم است، نه بهشت! روح خدا، فقط نشانی خدا نداشت، بلکه مردم نیز از زبان ‌ایشان نمی‌افتاد. خب به جای سخن بی‌وجه، چرا خدمت به ملت نمی‌کنند؟! امام وقتی سخن می‌گفت، حساسیت دشمن را برمی‌انگیخت، چگونه است که از سخن بعضی‌ها، به جای دوست، دشمن در امان است؟! امام سراپا آتش خشم علیه دشمن بود، چگونه است که بعضی‌ها با دشمن، مهربان‌تر از دوست، سخن می‌گویند؟! جا به جا گرفته‌اند بعضی‌ها، موضع مهر و مکان خشم را! اینکه ما با تحقیر دشمن، راحت‌تر کنار بیاییم تا نقد دوست، فاصله‌ها از آموزه‌های امام دارد. محل خرج حاضرجوابی امام، آنجا بود که می‌گفت؛ «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم». خوب است بعضی‌ها نسبت خود را با این جمله امام معین کنند و الا منتقد تا امام را دارد، زیر پا گذاشته نمی‌شود. اماما! زیر پای خون شهدای هسته‌ای، ما صدای خرد شدن دنده شیطان بزرگ را شنیدیم.

و دقیقا مثل شهدا در دل تحریم، زیر پا گذاشتیم آمریکا را، آنجا که علی رغم میل دشمن، هسته‌ای شدیم و آنجا که بازهم به‌رغم میل دشمن، برد موشک‌های‌مان را تا آنجا که اراده خلف شایسته‌ات اقتضا کند، فزونی بخشیده‌ایم. اماما! تو گفتی؛ «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم»، اینجا به بعضی‌ها برخورد! بعضی‌ها رسما وکیل‌مدافع شیطان شده‌اند و دل برای مقر ابلیس یعنی جهنم می‌سوزانند و با لطائف الحیل می‌خواهند امضای سرخ تو را از صحیفه انقلاب اسلامی پاک کنند! کور خوانده‌اند که به فرموده جانشین شما؛ «این انقلاب، بی‌نام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست». اماما! پشتوانه امضای شهدایی تو، 300 هزار خون بهشتی است. خدایی که در زمین برای تو بالکن حسینیه جماران ساخت، در آسمان، بهترش را ساخته! امر، همچنان امر شماست که هنوز هم بعد از هر فتحی، ولی‌فقیه، دست قدرت خدا را به ما نشان می‌دهد، آنگاه از تو سخن می‌گوید. اماما! برای ما، بهشت، آنجایی است که تو باشی و آسمان، آنجایی است که شهدا باشند.

گلوله‌های آتشین سه‌راهی شهادت، کم از زور و شلاق نداشت، همچنان که امروز، غم و غصه روزگار، کم از زور و شلاق ندارد، ما اما این همه را به جان می‌خریم، که خوب می‌دانیم «بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند»! اشتباه است اگر فکر کنیم؛ می‌توان چراغ سبز به جهنم نشان داد و در عین حال، بهشتی شد! عادت عده‌ای به مفت‌فروشی، قیمت بهشت را ارزان نمی‌کند! شلاق‌ها خورده شد و جان‌ها کنده شد تا به حکومتی برسیم با دغدغه‌های بهشتی. ما امام خود را آن همه سال در تبعید، دور از میهن ندیدیم که امروز، منتهی‌الآمال بعضی‌ها حضور بی‌اذن و اجازه رئیس‌جمهور اوباما در خاک وطن باشد! تعارف را بگذاریم کنار، بعضی‌ها می‌خواهند نسخه کشور مظلوم افغانستان را برای ما هم بپیچند و از همین زاویه بود که پیشنهاد رابطه با طالبان را دادند! سال 88 هم نهایت آرزوی بعضی‌ها این بود که 40 میلیون رای ملت را به اراده آمریکا و اسرائیل بفروشند، اما از آنجا که «خامنه‌ای، خمینی دیگر است»، ما از بالکن حسینیه امام خمینی، مکرر صدای خمینی را شنیدیم.

اماما! بعضی‌ها خط تو را از BBC  و VOA می‌گیرند! و به نظام تو تهمت تقلب می‌زنند! اماما! بعضی‌ها از تو خسته شده‌اند! از وصیتنامه تو! از «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم»! مشکل این جماعت، بیلبوردهای ما نیست؛ خود شمایی! بعضی‌ها به انقلابی‌گری ما می‌گویند «افراط» که انقلابی‌گری خمینی بت‌شکن ما را بزنند! از قضا، خود این هم حاکی از زنده و جاوید بودن راه شماست، که با مرده، کسی دشمنی نمی‌کند! اگر ما مدعی هستیم دست رحمت تو، هنوز هم با دل ما بازی می‌کند، فقط یک بیان شاعرانه نیست. تو هستی، حی و حاضر، نشان به آن نشان که با تو دشمنی می‌شود! اما اماما! دوستان تو بیشترند. نیمه‌خرداد آن سال که جسمت از میان ما پر کشید، «مرگ بر آمریکا» هرگز شعار واحد همه ملت‌های آزاده نبود. از آن روز، ما بسیار جلو آمده‌ایم و دشمن، بسیار عقب رفته. دشمن حتی با همه عِده و عُده‌اش، دیگر قادر نیست ولو در یک میدان، حریف مقاومت شود. آن روز خیلی‌ها اساسا نمی‌دانستند «سیدحسن نصرالله» کیست، اینک اما همه او را می‌شناسند، اسرائیلی‌ها از همه بیشتر! اماما! تو آن روز یک بسیجی گمنام داشتی به نام «قاسم سلیمانی»، اینک اما دشمن ناگزیر، نه فقط او را به خوبی می‌شناسد، بلکه خوب می‌داند در جغرافیای مقاومت، کار دست بچه‌های سپاه قدس است.

اماما! اغلب حکام منطقه که چشم بد به انقلاب تو داشتند، از تخت سلطنت به زیر کشیده شده‌اند، اتفاقا آمریکا هم هوای‌شان را داشت، اما نسخه کدخدا دیگر جواب نمی‌دهد! اماما! اگر راه روح‌اللهی تو یعنی نشانی بهشت، به جهنم که بعضی‌ها چراغ سبز به جهنم نشان می‌دهند. خودت را عشق است، وصیتنامه‌ات را. خلف صالحت را. او تو را در خواب نمی‌بیند؛ در بیداری می‌بیند، بر بلندای سپهر. در هر گوشه از جهان، ندای «مرگ بر آمریکا» بلند است، آنجا حرم امام است. نیمه‌خرداد سال ارتحال، با خود می‌اندیشیدم؛ پس تکلیف این شعار بچه‌های جبهه و جنگ چه می‌شود؛ «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»؟! اینک می‌بینم با وجود امام خامنه‌ای، الحق که «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست».

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.