مهاجرت به تهران؛ واکنش علما به قیام ۱۵ خرداد


خبرگزاری تسنیم: قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ یکی از نقاط عطف تاریخ ایران معاصر است؛ به‌طوری‌که می‌توان گفت نخستین جرقه‌های انقلاب اسلامی در این قیام زده شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم قیام 15 خرداد نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌رود. اقدامات رژیم در رویارویی با این قیام، با واکنش شدید حوزه‌های علمیه‌ی داخل و خارج کشور مواجه شد و نتیجه‌ای معکوس به بار آورد؛ چرا که این مبارزه تجربه‌ی گران‌قدری به دست داد که با رهبری امام خمینی تداوم یافت و به انقلاب اسلامی ختم شد.
قیام سال 1342 یکی از نقاط عطف تاریخ ایران معاصر است؛ به‌طوری‌که می‌توان گفت نخستین جرقه‌های انقلاب اسلامی در این قیام زده شد.اما این قیام حادثه‌ای نبود که یک‌شبه اتفاق بیفتد، بلکه از سال‌ها قبل زمینه‌های آن فراهم شده بود؛ کودتای 28 مرداد 1332، آغاز دوران سرکوب و خفقان، برقراری روابط مجدد با انگلیس، واگذاری نفت ایران به شرکت‌های نفتی اروپایی و آمریکایی، سلطه‌ی سیاسی آمریکا در ایران، غائله‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید، تهاجم به مدرسه‌ی فیضیه و سرانجام سخنرانی تاریخی امام خمینی (ره) در عصر عاشورای 1342 بسترهای لازم را برای شکل‌گیری این قیام فراهم کردند.

قتل عام و سرکوب شدید قیام 15 خرداد به همراه بازداشت امام خمینی و دیگر علما توسط رِژیم شاه، که خود نشان از رویارویی آشکار حکومت با نیروهای مذهبی به‌ویژه بعد از کشتار مدرسه‌ی فیضیه داشت، واکنش‌های زیادی را در داخل و خارج از ایران نسبت به این وقایع برانگیخت؛ روحانیون و حوزه‌های علمیه داخل و خارج از کشور در صدر این واکنش‌ها، به طرق مختلف، اعتراض خود را به اقدامات رژیم نشان دادند و خواستار آزادی امام خمینی و دیگر علما شدند. نوشتار حاضر به بررسی چگونگی این واکنش‌ها اختصاص دارد و نحوه‌ی برخورد علما و نیروهای مذهبی داخل و خارج از کشور را در جریان حوادث 15 خرداد 1342 مورد بررسی قرار داده است.

قیام 15 خرداد

سخنرانی آتشین امام خمینی در عصر عاشورای 1342 در راستای محکومیت رژیم شاه و کشتار مدرسه‌ی فیضیه، باعث دستگیری و انتقال امام خمینی به تهران شد. هم‌زمان با دستگیری امام خمینی، آیت‌الله قمی در مشهد و آیت‌الله محلاتی نیز در شیراز دستگیر شدند و ساواک در مدت کوتاهی 53 نفر دیگر از علمای تهران و شهرستان‌ها را نیز دستگیر و زندانی کرد.[1]

با انعکاس خبر دستگیری امام و دیگر علما، در 15 خرداد، موج عظیم اعتراض عمومی از قم شروع شد و به سرعت به شهرهای دیگر سرایت کرد؛ تظاهرات اعتراض‌آمیز در شهرهای تهران، ورامین، قزوین، کاشان، مشهد، تبریز، شیراز، اصفهان و چند شهر دیگر به راه افتاد. اما نبود برنامه برای تظاهرات و خودجوش بودن حرکت اعتراض‌آمیز مردم، باعث شد دولت امکان سرکوب شدید تظاهرکنندگان را بیابد. لذا شاه دستور تیراندازی به مردم را صادر کرد و بدین ترتیب، قتل عام فجیعی در 15 خرداد اتفاق افتاد؛ قتل عامی که شاه اعلام کرد ابداً از بابت دستور آن متأسف نیست.[2]اما این اقدامات رژیم شاه بی‌پاسخ نماند و با واکنش شدید علما و روحانیون داخل و خارج از کشور مواجه شد.

واکنش علما در داخل کشور

واکنش علما و روحانیون داخل کشور به دستگیری امام خمینی و دیگر علما به چند صورت بود؛ واکنش اول به شکل ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه صورت گرفت. تلگراف‌های زیادی از طرف علما از شهرستان‌های مختلف به تهران ارسال شد که برخی خطاب به مجامع حکومتی بوده است و ضمن انتقاد از حکومت، خواستار آزادی امام و سایر دستگیرشدگان شده بود (مانند تلگراف انتقادآمیز آیت‌الله شاهرودی و آیت‌الله میلانی به شاه) و برخی دیگر به زندان قصر و نزد امام ارسال و برای ایشان آرزوی سلامتی شده بود (مانند تلگراف 61 روحانی قزوین و همچنین تلگراف 13 نفر از علمای خرم‌آباد، قم و شهر ری به امام)؛[3] البته ناگفته نماند که همزمان با تلگراف‌ها، اعلامیه‌هایی نیز از سوی علما و در انتقاد از دولت صادر شد که به‌عنوان نمونه، می‌توان به اعلامیه‌ی آیت‌الله گلپایگانی اشاره کرد که دولت را به باد انتقاد گرفته و خواستار آزادی هرچه سریع‌تر امام و سایر دستگیرشدگان شده بود.

آیت‌الله میلانی نیز بعد از ورود به تهران با انتشار اعلامیه‌هایی با عناوین «ملت مسلمان ایران‌» و «ملت مسلمان و ستم‌دیده‌ی ایران» با لحن بسیار تندی اقدام جائرانه‌ی حکومت از قبیل کشتار، شکنجه، ضرب‌و‌شتم و... را مورد انتقاد قرار داد و ضمن حمایت از امام خمینی و دیگر علمای بزرگ، خواستار خاتمه و توقیف و شکنجه‌ی رجال و افراد صالح شد. ایشان همچنین به ملت توصیه کرد که به خانواده‌هایی که سرپرستشان در جریان حوادث اخیر کشته شده یا زندانی می‌باشند توجه نمایند.[4]

علاوه بر این، برخی از علما طی مکاتبات و نامه‌هایی که به علمای نجف اشرف فرستادند، وقایع اتفاق‌افتاده را به اطلاع آن‌ها رساندند. به‌عنوان نمونه، آیت‌الله میلانی در نامه‌ای به نجف وقایع اتفاق‌افتاده در پانزده خرداد را به آگاهی علما و مراجع نجف، از جمله آیت‌الله خویی، رساند.[5]

دولت به هواپیمای حامل آیت‌الله میلانی، که در اعتراض به بازداشت امام (ره) عازم تهران بود، دستور بازگشت داد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت. ترس از عواقب گسترش اعتراض در سراسر ایران و تلاش برای بی‌اهمیت نشان دادن مهاجرت علما دلایل اصلی این تجدیدنظر بوده است.

واکنش دیگر علما و روحانیون به صورت خودداری از اقامه‌ی نماز جماعت جلوه‌گر شد؛ به‌عنوان مثال، در واکنش به حوادث 15 خرداد، ائمه‌ی جماعات مسجد گوهرشاد در مشهد از اقامه‌ی نماز جماعت خودداری کردند و حتی علمای مدافع دربار هم به حمایت از علمای دستگیرشده پرداختند.[6]

اقدام به مهاجرت، یکی دیگر و در واقع مهم‌ترین واکنش علما و روحانیون نسبت به جنایات رژیم در جریان حوادث 15 خرداد بود؛ البته در تاریخ ایران این اولین باری نبود که مهاجرت با انگیزه‌ی دینی و سیاسی اتفاق می‌افتاد، بلکه پیش از این نیز در جریان مشروطه، علما و مراجع با مهاجرت صغری و کبری به مقابله با نظام سیاسی حاکم پرداخته بودند، با این تفاوت که این بار مهاجرت نه از تهران به شهرستان بلکه برعکس از شهرستان به تهران صورت می‌گرفت.

بدین ترتیب، علما و روحانیون از شهرستان‌های مختلف دست به مهاجرت زده و هنوز 35 روز از قیام 15 خرداد و دستگیری امام نگذشته بود که گروهی از آن‌ها وارد تهران شدند. به دنبال این اقدام علما، شاه تصمیم گرفت جلو مهاجرت را بگیرد و مانع ورود دیگر روحانیون به تهران شود. برهمین اساس، دولت به هواپیمای حامل آیت‌الله میلانی، که عازم تهران بود، دستور بازگشت داد و بعضی از علما را مجبور به بازگشت به شهرهای خودشان کرد. اما دیری نگذشت که در این سیاست تجدیدنظر شد و مهاجرت علما ادامه یافت (شاید بتوان گفت ترس از عواقب گسترش اعتراض در سراسر ایران از یک‌سو و تلاش برای بی‌اهمیت نشان دادن مهاجرت علما از سوی دیگر یکی از دلایل اصلی این تجدیدنظر بوده است) به هر حال علما و روحانیون از شهرهای مختلف در واکنش به دستگیری امام و دیگر اقدامات رژیم در سرکوب قیام 15 خرداد راهی تهران شدند.
 

بنا به گزارش اسناد ساواک، اسامی این مهاجرین به شرح زیر است:[7]
 

 بدین ترتیب، با حضور مهاجران در تهران، آن‌ها دست به تشکیل جلسات متعددی زدند و آمادگی خود را برای مقابله با اقدامات رژیم اعلام کردند. جو عمومی نیز به نفع علما بود و مردم از آن‌ها حمایت می‌کردند. در نتیجه، شاه به‌ناچار عقب‌نشینی کرد و با اعلام عدم آسیب‌رسانی به امام خمینی، اجازه داد که نماینده‌ی علما شخصاً با امام ملاقات کند. بدین ترتیب، جو عمومی با آزادی موقت امام و یارانش آرام گردید و مهاجرت 14روزه‌ی علما با موفقیت پایان پذیرفت.[8]

واکنش علمای خارج از کشور

گفتنی است که واکنش علما به حوادث 15 خرداد 1342 به داخل ایران محدود نشد؛ بلکه علما، مراجع و حوزه‌های علمیه در دیگر کشورهای اسلامی نیز واکنش‌های قابل توجهی از خود نشان دادند که در ادامه به آن می‌پردازیم.

حمله‌ی ایادی حکومت پهلوی به مدرسه‌ی فیضیه در قم و به دنبال آن حوادث نیمه‌ی خرداد، موجب شد تا حوزه‌ی نجف، که پیوند استواری با حوزه‌های علمیه‌ی ایران داشت و بسیاری از مراجع و طلاب آن در اصل ایرانی بودند، با صدور اعلامیه و ارسال تلگراف در حمایت از روحانیون و تقبیح رفتار حکومت ایران از خود واکنش نشان دهند. در مدارس مذهبی نجف نیز وعاظ به سخنرانی علیه دولت ایران پرداختند و اجتماعات متعددی در این شهر و دیگر شهرهای عراق از جمله کربلا و کاظمین توسط علما و ایرانیان مقیم برپا شد. اعلامیه‌های متعددی توسط مراجع منتشر شد و علما با دیگر کشورهای اسلامی تماس گرفتند تا حرکتی عمومی در حمایت از قیام و خیزش مردم ایران و بر ضد رژیم شاه انجام دهند.[9]

گزارش اطلاعات خارجی ساواک در این خصوص می‌نویسد: «... مراجع روحانی اماکن متبرکه... مصمم هستند به وسائل مقتضی از طریق انتشار اعلامیه و بیانیه و همچنین سخنرانی از منابر و تکایا احساسات مردم شیعه را علیه مقامات عالیه دولت شاهنشاهی برانگیزند.»[10]

در صدر واکنش‌های علمای خارج از ایران، مواضع آیت‌الله حکیم، آیت‌الله سید عبدالله شیرازی و آیت‌الله خویی قرار داشت؛ آیت‌الله حکیم که از سال 1341 در همه‌ی حوادث و منازعات میان رژیم شاه و روحانیت، از مواضع علمای ایران حمایت کرده بود، در جریان سرکوب قیام 15 خرداد نیز طی تلگرافی به آیت‌الله آشتیانی، ضمن محکومیت اقدامات رژیم شاه، اعلام داشت: «خبر حوادث خونین ایران را که همواره موجب شدت یافتن زخم‌های حوادث گذشته بسیار نزدیک می‌باشد، دریافت داشتم. یقین دارم اصرار مسئولین امور در پیروی از سیاست کوبیدن و ارعاب مردم در فاصله‌های پی‌در‌پی، کاشف از عجز آن‌ها در اداره‌ی امور مملکت است. باید از این‌گونه سیاست‌بازی‌ بهراسند که به طور قطع، آن‌ها را به پرتگاه سقوط مبتلا خواهد ساخت و اندیشه‌ی بد، دامنگیر صاحبش خواهد شد. نفرت و انزجار شدید ما را به مسئولین امور از این نحو رفتار ناهنجار به عموم مؤمنین، به خصوص طبقه‌ی روحانیون ابلاغ نمایید...»[11]

اقدامات علمای عراق در حمایت از امام خمینی به اندازه‌ای گسترده بود که دولت عراق علی‌رغم اختلافاتی که با رژیم شاه داشت، به مقابله با آن‌ها پرداخت و تا آنجا پیش رفت که به 120 نفر از روحانیون، که متهم به تحریک شیعیان عراق بودند، ابلاغ کرد که خاک این کشور را ترک کنند.

آیت‌الله سید عبدالله شیرازی از دیگر مراجع نجف نیز 7 روز بعد از حوادث نیمه‌ی خرداد در ایران، ضمن محکوم کردن اقدامات رژیم، خطاب به تمام مسلمانان خواستار قیام آن‌ها برای کمک به برادران ایرانی شد. آیت‌الله خویی نیز در تلگرافی به آیت‌الله میلانی، از اقدامات ایشان در حمایت از علمای دستگیرشده در جریان حوادث نیمه‌ی خرداد تشکر کرد.ایشان همچنین، در اطلاعیه‌ای، دولت ایران را از مصادیق دولت‌های ظالم معرفی و اعلام کرد: «... نظر به اینکه دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود (که مخالف مقررات دین اسلام است) از هرگونه تعدی و ظلم... مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمانان... واجب است از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند...»[12]

اقدامات علما و روحانیون عراق و به‌ویژه مراجع نجف در حمایت از امام خمینی و قیام مردم ایران به اندازه‌ای شدید و گسترده بود که دولت عراق علی‌رغم اختلافاتی که با رژیم شاه داشت، به مقابله با آن‌ها پرداخت و تا آنجا پیش رفت که به 120 نفر از روحانیون، که متهم به تحریک شیعیان عراق بودند، ابلاغ کرد که خاک این کشور را ترک کنند. البته ناگفته نماند که در کنار علمای عراق، علمای شیعه‌ی لبنان هم در اعلامیه‌هایی اعمال رژیم شاه در حمله به مردم و روحانیون را محکوم کردند.[13]

حمایت از علما و روحانیون ایران و ابراز انزجار از قتل عام مردم در جریان سرکوب قیام 15 خرداد به علما و روحانیت شیعه محدود نشد، بلکه واکنش برخی از علمای اهل سنت را نیز به دنبال داشت؛ به‌طوری‌که شیخ محمود شلتوت، رئیس دانشگاه الازهر مصر، طی اعلامیه‌ای در تاریخ بیست خرداد 1342، از عموم مسلمانان خواست که از علمای مجاهد ایران حمایت کنند. او در این اعلامیه از دستگیری علما به‌عنوان داغ ننگی بر پیشانی بشریت نام برد و گفت: «... به شما مسلمانان هشدار می‌دهم، به مسلمانان همه‌ی کشورها و به ملت مسلمان ایران که این تجاوز و دست‌اندازی بی‌شرمانه را به‌سادگی، نگاه نکنید و با تمام نیرو برای نجات علمای ایران از چنگال دژخیمان دیکتاتور ایران مبارزه کنید...»

البته شیخ محمود شلتوت به این اعلامیه اکتفا نکرد و در حمایت از روحانیت ایران، تلگراف‌هایی نیز به آیت‌الله حکیم و آیت‌الله میلانی ارسال کرد. وی همچنین در این راستا، ضمن ارسال تلگرافی به پاپ، اقدامات رژیم شاه در ایران را مورد نکوهش قرار داد.[14] اعلامیه‌ی شیخ شلتوت بازتاب جهانی داشت و خبرگزاری‌های مختلف در سطح جهان به آن اشاره کردند؛ به‌عنوان مثال خبرگزاری آلمان در 11 ژوئن (21 خرداد) خبر اعتراض شیخ شلتوت را گزارش داد و نوشت: «شیخ شلتوت امروز اقدامات مقامات ایران علیه رهبران مذهبی آن کشور تقبیح کرد. او اعلام کرد روحانیون ایران به جرم اجرای تعالیم اسلام مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفته‌اند. او اقدامات دولت ایران را تجاوز به حقوق انسان خواند و مسلمان همه‌ی کشورها را به کمک برای حفظ جان رهبران مذهبی ایران دعوت کرده است...»[15]

مقامات رژیم شاه در واکنش به مواضع شیخ شلتوت تلاش کردند، در یک گزارش ساختگی، نشان دهند که مواضع وی بازتاب سیاست‌های جمال عبدالناصر باشد و دیگر علمای مصر با شیخ شلتوت مخالف هستند. اما واقعیت آن است که بازتاب جهانی مواضع شیخ شلتوت آن‌ها را به هراس افکنده بود.

در نهایت، واکنش علما و روحانیون داخل ایران به دستگیری امام و فجایع 15 خرداد که از حمایت و همراهی علمای شیعه و مسلمان خارج از کشور نیز برخوردار بود نتیجه داد و رژیم شاه را مجبور به عقب‌نشینی کرد.

فرجام

قیام 15 خرداد 1342 نقطه‌ی عطفی در جنبش‌های تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام به‌شمار می‌رود. دستگیری امام خمینی، سرکوب شدید این قیام و موج‌های گسترده‌ی دستگیری روحانیون و نیروهای مذهبی حاکی از تلاش‌های رژیم برای خاموش کردن شعله‌های نهضت امام خمینی بود؛ اما این اقدامات رژیم با واکنش شدید علما، روحانیون، مراجع و حوزه‌های علمیه‌ی داخل و خارج کشور مواجه شد و نتیجه‌ای معکوس به بار آورد؛ چرا که نه تنها رژیم در مقابل اقدامات علما مجبور به عقب‌نشینی شد، بلکه این مبارزه تجربه‌ی گران‌قدری به دست داد که با رهبری امام خمینی تداوم یافت و به انقلاب اسلامی ختم شد.*

[1]- عبدالوهاب فراتی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، از مرجعیت امام خمینی تا تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 131.

[2]- کلر بریز و پیر بلانشه، ایران، انقلاب به نام خدا، ترجمه‌ی قاسم صفوی، تهران، انتشارات سحاب، 1358، ص 56.
[3]- غلامرضا سلیمانی، مهاجرت سال 1342ه.ش. علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی، پانزدهخرداد،دوره‌ی اول،تابستانوپاییز1376، شماره‌ی26و27، ص 196.
[4]- حسن شمسآبادی، مهاجرتآیت‌اللهمیلانیبهتهران؛فصلینودرحیاتسیاسیایشان، فصلنامه‌ی مطالعاتتاریخی،تابستان1387،شماره‌ی21، ص 44.
[5]- آیت‌الله العظمی سید محمدهادی میلانی، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، 1380، ص 113.
[6]- غلامرضا جلالی و دیگران، تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1377، ص 185
[7]- ابوالفتح مؤمن، درآنهوایگرگ‌ومیش، دستگیریامامخمینی (ره) ومهاجرتعلمابهتهراندرسال1342 ش، زمانه (ماهنامه‌ی اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر)،خرداد 1382، شماره‌ی 9، ص 30.
[8]- مؤمن، همان، ص 26.
[9]- حسن شمسآبادی، مواضعشیخمحمودشلتوتدرقیامپانزدهخرداد، اندیشه‌ی تقریب،بهار1387، شماره‌ی1، ص 116.
[10]- سیف‌الله رنجبر،15خردادازدیدگاهرسانه‌هایخارجی، فصلنامه‌ی مطالعاتتاریخی،بهار 1384،شماره‌ی7، ص 187.
[11]- ناصر باقریبیدهندی، نجومامت21(زندگیمرحومآیت‌اللهحکیم)، نورعلم،دی 1366، شماره‌ی24، ص 72.
[12]- ناصرالدین انصاری قمی، نجوم امت حضرت آیت‌الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی، نورعلم، مهر و آبان 1371، شماره‌ی  47، ص 87.
[13]- شمس‌آبادی، مواضعشیخمحمودشلتوتدرقیامپانزدهخرداد، همان، ص 116 و 117.
[14]- همان، ص 119 و 120.
[15]- رنجبر، همان، ص 188.

پژوهش:*فاطمه تفتیان‬/ برهان

انتهای پیام/