مولا بیا و رمان تلخ انتظار را تمام کن


خبرگزاری تسنیم: قبل از آن‌که در شلوغی دنیا گرفتار شویم و به تلخ ترین درد فراموشی های مصرِ معاصر که در مسیر روزمرگ‌ها، در سخت ترین سرماخوردگی روحی دچار رکود شویم؛ بیا و رمان تلخ انتظار را تمام کن.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، باز نیمه شعبان شد و این بار نیمه شعبان در عطر دل انگیز جمعه پدیدار شده است، اصلا 1180 نمیه شعبان را این جهان خاکی از شوق آمدنت می خندد.

شعبان ماه عاشقی که در نیمه دل انگیز آن صدای نعلین های چوبی آقای مهربانی از جاده تب دار انتظار به گوش می رسد، 1180 سال است که در این روزقلب هستی از غم هجرانت به سختی می تپد و امروز تلاقی وعده الهی است جمعه و نیمه شعبان... و ای کاش صدای قدم هایت در این روز ماندگارترین سمفونی عشق هستی شود.

امروز باز به رسم هزار ساله پیچک قلبمان ندبه کنان تا عرشِ آسمان به امید دیدن روی ماهت قد کشید- ندبه تمام شد- و باز دل گیر و ندبه کنان به امید آمدنت سر به مهر می گذاریم.

امروز قلب خسته این کره خاکی هرلحظه منتظر است تا هستی را بی مقدمه در آغوش بکشد و ساعت میلادت را روی تمام گلبرگ های نرگسِ عالم بنویسد، اصلا هستی منتظر است تا فرشته ای به زمین هبوط کند و از او بپرسد که در کدام ساعت مشرقی به قلب زمین نزول می کنی و ندای جاء الحق سر می دهی... .

مولای روزهای بی تاب انتظار! می گویند که سکوت  آسمان نشان از نیاز بی اندازه اش است، اما روزهاست که آسمان شهر من طوفانیست و آمدنت را التماس می کند، انگار آسمان شهر من روزهای گذشته در طوفان سیاه گرد و خاک ها؛ با گریه آمدنت را غزلخوانی کرده است ای آخرین ذخیره الهی... .

اصلا ای مولای روزهای تلخ جدایی! نگاه کن این کره خاکی هاست که از انتظارو نیامدنت پیر شده است، انگار نبض زمین از هجرانت به سختی می زند و قلب زمین بی رمق تر از همیشه می تپد.

مولای نرگسان بی قرار! امروز که روز شکفتن گل وجودت است، امروز که جمعه انتظار است؛ دلتنگ جمعه دیدار آسمانی هستیم، همان جمعه عدالتی که هستی را زیر و رو می کند، همان جمعه ای که نور عشق را در ذرات جهان تکثیر می کند، همان جمعه ای که یلدای تلخ انتظار را به صبح وعده شده وصال پیوند می زند.

مولای آبی آسمان ها! امروز عطر فاطمی در سلول های کائنات جریان دارد و مسیر آمدنت سرشار از خودنمایی نرگسان عاشق است، بیا که دیده یعقوبیمان هزار سال است که از نیامدنت به جاده سبز انتظار دوخته شده است، انگار جام صبر ایوبی ما، ته کشیده که این روزها بی قرار آمدنت شده ایم.

سمبل وجود هستی! قبل از این که در شلوغ بازار قلبمان گم شوی، قبل از آن که ملعبه های فریبنده دنیا پایبندمان کند؛ بیا تا در روز مرگی ها غرق نشویم و خلأ نبودنت را عادت نکنیم.

مولای شب های تلخ انتظار! قبل از آنکه در شلوغی دنیا گرفتار شویم و هوایت را نکنیم و به تلخ ترین درد فراموشی های مصرِ معاصر که در مسیر روزمرگ‌ها، در سخت ترین سرماخوردگی روحی دچار رکود شویم؛ بیا و رمان تلخ هجر را تمام کن.

مولای با سخاوت! چه فصل متروک و دل گیری است پائیز هجران و غیبت هزار ساله دردناک تو، اما گریزی از مرور سطور این فصل پر غم نیست بلکه با عطر دل انگیز قدومت به پاییز تلخ جدایی رنگی از بهار بزنی، اصلا بخشنده ترین مرد آسمانی! امروز وقتی نبض زمین زد و چشم گشودی، نسیم بهار؛ عطر وجود تو را برای زمینیان به ارمغان آورد و انگار می توان صدای هق هق هزار ساله منتظرانی که زمزمه می کنند اللّهمّ بلّغ مولانا الإمام الهادی المهدی (عج)، را به خوبی شنید.

مولای بهار! بیا که سال هاست که زندگی آدمی در معادله مجهول باقی مانده است و قریب به 12 قرن است که جهان پشت میله‌های زندان تحیر و تردید سرگردان است و به خوبی می فهمد که «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی الناس»؛ آقا! پرده غیبت را کنار بزن و زمستان نبودنت را به بهار سبز ظهور مبدل کن.

ای مهربان تر از باران! بگو که دور از تو، روح تشنه عاشقان خسته از هزار سال انتظار، با کدامین شراب طهور بهشتی سیراب شود و ضمیر عاشقانِ ندبه هایِ هزار ساله؛ با کدام نفحه داودی معطر شود؟

آقای خوبی ها! دریغ که مظلومیت و غربت هزار ساله ات، انتظارت برای 313 سرباز، قلب خسته روزگار را هم به درد آورد و دیده آسمان به اشک نشست و چه خوب که هنوز بعد از هزار سال هستی و عطر مهربانی تو را حس می‏کنیم.

مولای رازهای سر به مُهر! ما هزار سال است که نیمه شعبان دانه دانه سیب‌های سرخ انتظار را در سبد دلتنگی‌، دست نخورده باقی گذاشته ایم تا تو بیایی و طومار شبِ سیاه و مچاله شده هجران را در هم بپیچانی و ما را از نسیم دل انگیز ظهور سرمست کنی.

حضرت مهتاب! بیش از هزار نیمه شعبان است که منتظر شنیدن سمفونی نعلین های چوبی ات در جاده های پر پیچ انتظار هستیم، بیا و به این دل های مانده در عمق فریبایی زمین، دل های اسیر در ایستگاه‌های رنگارنگ جغرافیای پر ازملعبه و طنازی زمین، گردی از نگاه آسمانی ات بریز تا آسمانی شویم.

حضرت خوش سیما! امروز درهزار و صدو هشتادمین نیمه شعبان اعتراف می کنم که به اندازه قطره ای از باران صادقانه دوستت داشتیم و منتظر آمدنت بودیم، بی شک همان هزار سال پیش می آمدی، اما بیا و مگذار که تسبیح انتظارمان از فرط نیامدن و هجرانت دانه دانه شود، بیا که این جشن ها برای من آقا نمی شود، اصلا شب با چراغ عاریه فردا نمی شود....

یادداشت از زهرا رئیسی

انتهای پیام/ آ