مردم سالاری و رأی مردم از نگاه دین


خبرگزاری تسنیم: بهترین روش برای بررسی مردم سالاری و نقش رأی مردم از نگاه دین، بررسی سنت معصومین (ع) در این زمینه است که در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت.

خرداد برای ما، ماه یادآوری حماسه هاست، حماسه هایی که با حضور مردم در پای صندوق های رأی شکل گرفته است و بدون در نظر گرفتن اینکه رای به چه حزب و جناح و شخصی بوده است باید گفت تک تک آرا در صندوق جمهوری اسلامی ایران ریخته شده و بر اعتبار جمهوریت و مردم سالاری و در نظر گرفتن رأی مردم در آن تاکید کرده است.

اولین باری که پس از انقلاب اسلامی ایران مردم آرای خود را به صندوق ریختند، رأی به «جمهوری اسلامی» بود، رأیی بی نظیر در طول تاریخ که با اکثریت قاطع مردم، تایید شد و بر مبنای آن قانون اساسی ایران شکل گرفت، یعنی نظام و ساختار و قانونی با رأی مردم و بر مبنای جمهوریت و اسلام.


اما تأمل به اینکه آیا جمهوری اسلامی از مدلهای غربی گرفته شده یا اینکه امام خمینی (ره) آن را از دین برگرفته اند خود نکته ای مهم و ضروری است.


در بررسی سنت معصومین (ع) می توان گفت سه بار زمامداری جامعه اسلامی با محوریت معصومین (ع) بوده است؛ اول در مدینه با هجرت پیامبر (ص) از مکه، دوم خلافت حضرت علی (ع) و سوم خلافت امام حسن (ع)، اما اینکه به چه نحوی بوده در ادامه بررسی می شود.

 

1-حکومت اسلامی پیامبر(ص) در مدینه با رأی مردم
در سالهای آغازین رسالت پیامبر(ص) پس از اینکه گروهی از قبایل اوس و خزرج که اهل یثرب (مدینه) بودند دین اسلام را پذیرفتند و تصمیم گرفتند به این وسیله اختلافات خود را با یکدیگر کنار بگذارند، پیمان عقبه اول و پس از یکسال عقبه دوم منعقد گردید و نمایندگان مدینه که هفتاد و سه نفر بودند در حضور عباس، عموی پیامبر(ص) تعهد کردند که در صورت مهاجرت آن حضرت از ایشان در برابر دشمنانشان تا آخرین قطره خون، محافظت کنند.


بعد از این پیمان مهاجرت مسلمانان از مکه به یثرب آغاز شد و سران قریش که از این مسئله احساس خطر می کردند نقشه ترور شبانه پیامبر(ص) را کشیدند که با دستور الهی پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در سال 14 بعثت به یثرب مهاجرت فرمودند و مردم شهر یثرب استقبال عظیمی از ایشان کردند و به میمنت ورود ایشان، یثرب، مدینه النبی(ص) نام گرفت و بنای اولین حکومت اسلامی در آن پایه گذاری شد.1


به خوبی واضح است که اولین حکومت اسلامی با رأی و خواست مردم شکل گرفت که در مرحله اول نمایندگان منتخب پیامبر(ص) را به سرپرستی خود انتخاب کردند و در مرحله بعد خود مردم با استقبال بی نظیرشان از ایشان، رأی مجددی دادند و ایشان را به سرپرستی خود برگزیدند.

 

2-خلافت حضرت علی (ع) با رأی مردم
پیامبر(ص) قبل از رحلت خود در مکان های مختلف که اصلی ترین آن حج وداع و غدیر خم بود حضرت علی(ع) را بعنوان جانشین پس از خود معرفی کردند که مردم پس از ایشان به حضرت علی(ع) مراجعه کنند و همه نیز در همان روز با ایشان بیعت کردند اما متاسفانه پس از رحلت پیامبر(ص) با تشکیل سقیفه تحت تاثیر جوسازی ها، برخی از بیعت با حضرت علی(ع) سر باز زدند و خلافت پیامبر(ص) به سوی اشخاص دیگری منحرف شد و حضرت علی(ع) با توجه به عدم استقبال مردم، از حق خود دست کشیدند. البته جانشینی پیامبر(ص) در غدیر و ولایت حضرت علی(ع) پس از ایشان بر مردم از دوبعد مطرح می شد؛ اول امامت که فقط از طرف خداوند تعیین می شود و دوم بعد حکومتی که خلافت نامیده می شود و با رأی و خواست عمومی و مقبولیت مردم همراه است.2


اما  پس از به قتل رسیدن عثمان مردم که کسی را شایسته تر از حضرت علی(ع) ندیدند به ایشان هجوم آورده و باز با رأی قاطع خود ایشان را به خلافت انتخاب می کردند. حضرت علی (ع) در این باره در خطبه ای معروف به شقشقیه در نهج البلاغه می فرمایند:« ازدحام فراوانی که همچون یالهای کفتار بود مرا به قبول خلافت وا داشت آنان از هر طرف مرا احاطه کردند چیزی نمانده بود که دو نور چشمم دو یادگار پیغمبر حسن و حسین زیر پا له شوند. آنچنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو جانب پاره شد مردم همانند گوسفندانی [گرگ زده که دور تا دور چوپان جمع شوند ] مرا در میان گرفتند»؛ با این تفاسیر می توان گفت که خلافت حضرت علی (ع) نیز با رأی و خواست اکثریت مردم شکل گرفته است.

 

3-خلافت امام حسن(ع) با رأی مردم
پس از شهادت حضرت علی(ع) امام حسن(ع) وارد مسجد شدند. ازدحام جمعیت بی مانند بود. براساس درخواست مردم به منبر آمده و چنین فرمودند: مردی از میان شما رخت بربست که در فضیلت احدی بر او سبقت نگرفت، و از آیندگان معلوم نیست کسی بتواند همگام و همراهش در فضیلت گردد. از دنیا رفت و از مال دنیا درهم و دیناری باقی نگذارد جز 700 درهم که می خواست از محل آن خدمتکاری برای خانه تهیه کند.


در این هنگام امام حسن(ع) سخن خود را قطع کرد و شروع به گریستن کرد و مردم نیز با ایشان گریستند. و سپس سخنان خود را ادامه داد و از فضایل پدر بزرگوارش سخن گفت. پس از پایان سخنان، عبیداله بن عباس از جای برخاست و مردم را به مقام و عظمت امام حسن(ع) توجه داد و به بیعت فرزند پیامبر(ص) دعوت کرد. مردی از قبیله ازد از جای برخاست و فریاد برآورد: که ای مردم، رسول خدا(ص) را دیده بودم که حسن را بر گردن خود سوار کرده و می فرمود هر کس که مرا دوست بدارد باید حسن(ع) را هم دوست بدارد حاضران این خبر را به غایبان برسانند. اگر دستور پیامبر(ص) نبود این داستان را برایتان نقل نمی کردم.


آن دیگری از گوشه ای دیگر برخاست و گفت: مردم این شخص پسر دختر پیامبر شماست. وصی امام شماست. با او بیعت کنید. و بدین سان مردم از جای برخاستند و به بیعت امام(ع) شتافتند و در این بیعت به وصیت علی(ع) تکیه کردند و گفتند تو جانشین پدر و وصی او هستی و ما گوش به فرمان و مطیعیم.


این استقبال آرای مردم به حدی بود که امام (ع) با شرط گذاری در اخذ بیعت اعلام کرد که به این شرط با من بیعت کنید که با هرکه بجنگم بجنگید و با هرکه صلح کنم صلح نمایید و مردم نیز پذیرفتند و بدین سان خلافت ایشان نیز با خواست و رأی مردم صورت گرفت.3

 

***

 

با توضیحات آمده به خوبی مشخص می شود از نظر معصومین(علیهم السلام) مردم سالاری و رأی و خواست مردم یکی از اصول و ارکان اساسی تشکیل دهنده نظام اسلامی است و البته تشکیل جمهوری اسلامی ایران و تاکید حضرت امام خمینی(ره) بر جمهوریت هم از همین نکته نشأت گرفته است و اصل‏ پنجاه و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که می گوید: «حاکمیت‏ مطلق‏ بر جهان‏ و انسان‏ از آن‏ خداست‏ و هم‏ او، انسان‏ را بر سرنوشت‏ اجتماعی‏ خویش‏ حاکم‏ ساخته‏ است‏. هیچکس‏ نمی‏ تواند این‏ حق‏ الهی‏ را از انسان‏ سلب‏ کند یا در خدمت‏ منافع فرد یا گروهی‏ خاص‏ قرار دهد و ملت‏ این‏ حق‏ خداداد را از طرقی‏ که‏ در اصول‏ بعد می‏ آید اعمال‏ می‏ کند» نیز از سیره معصومین (ع) گرفته شده است و اگر چه مدلهای غربی مشابه نیز وجود دارد اما این به منزله تقلید امام(ره) یا قانون اساسی از آنها نیست.

 

هادی شریفی

 

 

منابع:

1-زندگانى حضرت محمد(ص)؛ ص 247؛ رسولى محلاتى.

2-پیامبر(ص) در غدیر خم فرمودند:«اَیُّهَا النّاسُ، مَنْ اَوْلى بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ؟ قالُوا: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا مَن کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. مَعاشِرَ النّاسِ، هذا عَلِىٌّ أخى وَ وَصیّى، وَ واعى عِلْمى، وَ خَلیفَتى فى اُمَّتى، عَلى مَنْ آمَنَ بى، وَ عَلى تَفْسیرِ کِتابِ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ - وَالدّاعى اِلَیْهِ، وَ الْعامِلُ بِما یَرْضاهُ، وَ الْمُحارِبُ لِاَعْدائِهِ، وَ الْمُوالى عَلى طاعَتِهِ، وَ النّاهى عَنْ مَعْصِیَتِهِ. اِنَّهُ خَلیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ الْاِمامُ الْهادى مِنَ اللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاکِثینَ وَ الْقاسِطینَ وَ الْمارِقینَ بِاَمْرِاللَّهِ»؛

مردمان! کیست سزاوارتر از شمایان به شما؟ گفتند: خداوند و رسول او. آن گاه فرمود: آن که من سرپرست اویم، پس این على ولى و سرپرست اوست. خداوندا! پذیراى ولایت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و یار او را یارى کن و رهاکننده ى او را تنها گذار. هان مردمان! این على است برادر و وصى و نگاهبان دانش من و جاى نشین من در میان امّت و ایمان آورندگان به من و بر تفسیر کتاب خدا. او مردمان را به سوى خدا بخواند و به آن چه موجب خشنودى اوست، عمل کند و با دشمنان او ستیز نماید. او سرپرست فرمانبردارى خدا باشد و بازدارنده از نافرمانى او. همانا اوست جانشین رسول اللَّه و فرمانرواى ایمانیان و از سوى خدا، پیشواى هدایتگر. اوست پیکارکننده ى با پیمان شکنان و رویگردانان از راستى و درستى و به دررفتگان از دین. (سروش آفتاب؛ سید حسین حسینی؛ مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر؛ 1391)

3-زندگانی چهارده معصوم علیه السلام، ص‏543، عماد زاده ؛ جلأ العیون، ص‏378.

انتهای پیام/