«این‌ها برای زنده ماندن، راهی به جز کشتن ندارند»

خبرگزاری تسنیم:در دوازدهم تیرماه ۱۳۶۷ شمسی برابر با سوم ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز آب‌های خلیج فارس مورد هجوم یگان‌های دریایی متجاوز آمریکایی مستقر در آب‌های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در دوازدهم تیرماه 1367 شمسی برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی، هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز آب‌های خلیج فارس و در نزدیکی جزیره «هنگام» مورد هجوم یگان‌های دریایی متجاوز آمریکایی مستقر در آب‌های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد. این هواپیما با موشک ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر قرار گرفت. ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهه‌های جنگ بود.

این هواپیما حامل 298 مسافر و خدمه بود که تمامی آن‌ها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که کشته شدند. کاپیتان شهید رضائیان خلبان پرواز 655 بود که همراه با خدمه خود در این پرواز به شهادت رسید. دیگر مسافران هواپیما که هر کدام به هدفی عازم دوبی بودند، بر فراز خلیج فارس به شهادت رسیدند و بدن‌های قطعه قطعه شده‌شان روی آب‌های خلیج فارس شناور شد.

مرتضی امیری اسفندقه شاعر دغدغه مند انقلاب، در کتاب «دارم خجالت می‌کشم از اینکه انسانم» که پیرامون دشمنان عصر جدید سخن گفته است، اشعاری پیرامون این حادثه دلخراش و جنایت تاریخی آمریکا دارد. در ادامه دو سروده او با عنوان «روایت واره‌ی بحرِ عریض» و «خلیج» به مناسبت بیست و ششمین سالروز این حادثه  می‌آید:

روایت واره‌ی بحرِ عریض

نه، این جزیره نیست

تمساح پنهانی ست

این خِنگِ خفته در خلیج

این ناوِ کودن

این کرگدن با شاخ‌های حیرت آور

این کشتیِ مشکوک

با عرشه‌ای مملو از دزدان یک چشم

این اختراع مغزهای پیشرفته

در آزمایشگاه‌های نو

این جهل جالب!

عصر تحول بود یا عصر تهوع؟!

دیدی چه استفراغ شومی کرد؟

دیدی چه آتش بارهایی از دهانش

بیرون پرید و...

آه!

این اژدهای آهنی...

دیدی؟

دیدی چگونه از دهانش کوسه ماهی‌ها

پرواز کردند!؟

صحرا پر از دزدان دریایی‌ست

اینام که از آن سوی خشکی‌های دریا

از سرزمینی که به ناگاه

چون قارچ  سر برکرده از خاک

این جا رسیدند

قانون و قاموسی به غیرِ«من» ندارند

هزل است و هزالی

این نطق‌های شوم

این خطبه های مسخره

مسموم

این‌ها برای زنده ماندن

راهی به جز کشتن ندارند

اینان نمی دانند

 آنقدر زنده ماندن تنها نه انسان

که هر چه بوی زندگی دارد

از کرم خاکی

تا

کلاغ و کبک

بشکوه و با معناست

که می‌توان حتی برای زندگی مُرد...

***

«خلیج»

«دارد دوباره حادثه اخطار می‌شود
تاریک می شود همه جا، تار می‌شود

اشغال می‌کنند شغالان جزیره را

جنگل کُنامِ زوزه کفتار می شود

در مزرعه به غیر سمومِ هلاک نیست

دارد هوای دهکده، بیمار می‌شود

دست من و تو را که به هم می‌رساند؟ آه!

پل های رابطه همه دیوار می‌شود

باغی در این کرانه تُهی از جنازه نیست

دارد درخت های زمین، دار می‌شود

قربانیان سال گذشته ... خدای من!

آن فاجعه دو مرتبه تکرار می‌شود

بی شک رسیده ایم به فرجام زندگی

از دور، نقشِ مرگ پدیدار می‌شود

دارد دریغ و درد! نه! باور نمی‌کنم

انسان به انتحار، گرفتار می‌شود

سقف و ستونِ خانه انسانِ عصرِ جنگ

بی‌زلزله به روی سر آوار می‌شود

خواب خلیج را تب طغیان جنگ شست

تمساح پیر، راهی کشتار می‌شود

فردا تمام منطقه را لقمه می‌کند

این اژدهای خفته که بیدار می‌شود

انتهای پیام/