روایت متفاوت معاون ارزی احمدی نژاد از بحران ارزی
خبرگزاری تسنیم:سیدکمال سید علی روایتی متفاوت از بحران ارزی دوران احمدی نژاد ارائه کرد و گفت: من نرخ بازار را نرخ واقعی میدانم. نرخ واقعی ارز گاهی در فرمول و مدل اقتصادی محاسبه میشود که مکانیسم خاص خود را دارد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم روایتی متفاوت از بحران ارزی سالهای 91-90 و اتفاقاتی که افتاد محور گفتگوی تفصیلی با سیدکمال سید علی معاون ارزی رئیس کل بانک مرکزی در دولت محمود احمدی نژاد است. وی در گفتگو با خبرنگار اقتصادی مشرق حرف هایی میزند که برای اولین بار است که درباره بحران ارزی از سوی یک مقام رسمی گفته میشود و او از نحوه ورود خود به بانک مرکزی میگوید؛ از نحوه انتخاب شدن و جلساتش با مشاور رئیس کل بانک مرکزی.
سخن گفتن از دلایل و اختلاف سلیقه اش با دولت وقت و شخص رئیس کل از دیگر محورهای این مصاحبه است و سیدعلی از ماجرای سفر به هند و برخی از دیگر از کشورها برای گرفتن طلب ایران گفت و معتقد است میتوانیم به راحتی طلب های نفتی را از مشتریان نفتی مان بگیریم.
"بنده حدود پنج ماه دربارهی وضعیت بانکها و تعهدات هر یک، میزان ارز موجود و سهم تحریم و سوءمدیریت در مشکلات اقتصادی تحقیقات میدانی کرده بودم. پس از مدتی کار، اختلاف سلیقهها افزایش یافت و ما بسیار زود بازنشسته شدیم. "
لطفا بفرمایید از چه زمانی به طور رسمی وارد مجموعه بانک مرکزی شدید و فعالیتتان را آغاز کردید؟
ورود من به مجموعهی بانک مرکزی در اسفند سال 63 بود، از طرفی، بنده در سال 61 در امتحان ورودی وزارت بازرگانی قبول شده بودم و مدیر کل وزارت بازرگانی بودم و حال، انتقال به بانک مرکزی کار سختی بود؛ چون باید در آنجا کارمند میشدم و به علاوه، آقایان اصرار داشتند که همچنان در وزارت بازرگانی باقی بمانم.
به هر حال، با جابهجایی وزرا این اتفاق صورت گرفت و بنده در اول اسفند 63 به عنوان یک کارمند معمولی در بانک مرکزی استخدام شدم و تا سال 85 در سمتهای مختلفی مانند رئیس دایره، معاون اداره و کارشناس به فعالیت ادامه دادم.
در نهایت، در سال 85 مدیر صادرات بانک مرکزی شدم و متعاقب آن به عنوان مدیر عامل صندوق ضمانت صادرات به وزارت بازرگانی بازگشتم.
از سال 85 تا 90 در صندوق ضمانت صادرات ایران مشغول به کاربودم. در این مدت، پرتفوی150 میلیون دلاری کشور(در سال 85) تبدیل به 3 میلیارد و 200 میلیون دلار(در سال 88)شد؛ یعنی در این دوران، تقریباً 40 برابر افزایش پرتفوی صورت گرفت.
سپس مشکلاتی در دونرخی شدن ارز به وجود آمد و من همواره معتقد بودم و هستم که با توجه به تورم، نرخ ارز باید شیب ملایمی به سمت بالا داشته باشد. این تجربه یکسانسازی در سال 80 و 72 در بانک مرکزی برای بنده باقی مانده است. در آن زمان نیز به نظر میرسید که این تجربه میتواند بازار ارز را مدیریت کند و به همین دلیل، از من خواستند به بانک مرکزی برگردم. به هر حال، معاونت ارزی وقت قصد داشت از سمت خود کنارهگیری کند.
آقای راعی بودند؟
خیر، آقای برهانی بودند. شرایط کار برای ایشان چندان مناسب نبود و به همین خاطر، بنده را جایگزین ایشان کردند. من هم یک سال دیگر بازنشسته میشدم و بدنهی کارشناسی بانک مرکزی اعتقاد داشت که میتوانیم در آنجا چنین کارهایی انجام دهیم.
شخص خاصی از شما برای دریافت پست معاونت ارزی بانک مرکزی درخواست کرد؟
مشاور رئیس کل بانک مرکزی، از من چنین چیزی خواست. البته من به صورت مستقیم با آقای بهمنی کار نکرده بودم و به محض اینکه به صندوق ضمانت صادرات آمدم، ایشان وارد بانک مرکزی شد.
به هر روی، ما در بانک مرکزی کار را شروع کردیم و شاهد اختلاف سلیقههای فراوانی بودیم.
به دلیل اینکه در مورد مسائل ارزی در چند دوره دچار مشکلات و محدودیت زمانی شده بودیم، در چند دورهای که (از سال 64 تا 90) حضور داشتم، دقیقاًمیدانستم چه مسیری را باید طی کنیم. در واقع، اصلاح مکانیسم فروش ارز، نحوهی برخورد با کشورهایی که وجوه ما در اختیارشان بود و هماهنگی با بخش بینالملل وزارت نفت (برای پسگرفتن پولهای کشور)را در اولویت قرار داده بودم.
در صندوق ضمانت؟
خیر، در معاونت ارزی.
وقتی شما وارد بانک مرکزی شدید، بحران ارزی شروع شده بود؟
بله. قرار بر این بود که من در بهمنماه 89 وارد بانک مرکزی شوم ولی به دلیل برخی مشکلات، ابتدا بخشی به نام حوزهی بینالملل درست کردند و بنده را به سمت معاونت آن منصوب کردند تا جابهجایی آقای برهانی، معاون ارزی وقت با بنده، صورت بگیرد. تقریباً 6 ماه بعد در معاونت ارزی مشغول به کار شدم.
بنده حدود پنج ماه دربارهی وضعیت بانکها و تعهدات هر یک، میزان ارز موجود و سهم تحریم و سوءمدیریت در مشکلات اقتصادی تحقیقات میدانی کرده بودم. پس از مدتی کار، اختلاف سلیقهها افزایش یافت و ما بسیار زود بازنشسته شدیم.
اصولاًاینطور نیست که معاون ارزی به سرعت تغییر کند و افرادی را در این پست میگذارند که در این حوزه کار کرده باشند و معتمد باشند. آیا احمدینژاد در انتخاب شما نظر داده بودند؟
ایشان به دلیل عملکرد مثبت من در صندوق ضمانت صادرات و انتخاب شدن به عنوان بهترین حامی صادرکنندگان به مدت دو سال، از من شناخت کافی داشتند؛ اما اطلاع ندارم که در انتصاب بنده در حوزهی معاون ارزی نظر ایشان را به طور کامل گرفته بودند یا خیر.
اختلافنظرها از چه زمانی و از کجا آغاز شد؟ وقتی وارد بانک مرکزی شدید، شما را پذیرفتند؟
بله آقای بهمنی بنده را تا حدودی میشناختند و شناخت کافی از من داشتند.
قبل از انتخاب شدن، جلسهی مشترکی با آقای بهمنی نداشتید؟
چرا. حتی پیش از آن، یک بار به من پیشنهاد قائم مقامی بانک ملی را کردند و من نپذیرفتم. ایشان در سیستم بانکی عضو بود و من هم در بانک مرکزی مدیر بودم؛ به همین دلیل شناخت دوری از هم داشتیم ولی از نزدیک با هم کار نکرده بودیم.
ذکر این نکته ضروری است که دولت بر دو نکته اصرار داشت. یکی فروش ارز بیشتر و تأمین ریال و دوم، روشی که میتوانست قیمت ارز را پایین نگه دارد. همان طور که میدانید، یکی از مکانیسمهای بانک مرکزی برای تصمیمگیری در حوزهی ارزی در تمام دنیا، مداخله است که به سه روش صورت میگیرد: بر اساس مصاحبه، با تعیین تکلیف برای بانکها و ورود فیزیکی بانک مرکزی در بازار ارز (برای فروش ارز).
در آن زمان، اشراف بانک مرکزی بر روی بانکها کم شده بود و گاهی فروش ارز توسط بانک مرکزی به صورت فیزیکی و حواله صورت میگرفت (البته باز هم از طریق بانک ملی و صادرات در خارج از کشور انجام میشد). به همین دلیل، متأسفانه ذخایر ارزی کشور تقلیل پیدا کرد. این روش فروش غلط بود و من هم از روز اول با آن مخالفت کردم.
بنابراین اتفاقاً بازار آرام شده بود و من با ارز 1290 تومانی حوزهی معاونت ارزی را ترک کردم.
چه مدت فعالیت کردید؟
تیرماه 90 آمدم و ابتدای دی 90 رفتم.
خودتان استعفا دادید؟
بله. من در آن مقطع بازنشسته شده بودم و سه هفته پیش از آن به دلیل همین اختلاف نظرها، تقاضای بازنشستگی خود را داده بودم. اختلاف نظر بر سر چند موضوع پیش آمد: یکی از آن ها در مورد ارائه تسهیلات ارزی به کشور بلاروس بود، اختلاف نظر کلی با بانک مرکزی بر سر این موضوع که با فروش ارز در بازار به صورت مستقیم توسط بانک مرکزی، ذخایر کشور کاهش پیدا میکند و توانمان در مقابله با تحریمها کاهش مییابد.
نیاز ما به کالاهای اساسی و واردات بیشتر بود ولی به شدت تحریم بودیم. اگر صرفاً قیمت ارز افزایش پیدا میکرد، ممکن بود به تورم دامن بزند (همان طور که دامن زد و مشکلات متعددی ایجاد نمود).
همان طور که میدانید، دو عامل باعث افزایش نرخ ارز میشود: تورم و کمبود منابع. ما با آن روش به کمبود منابع کشور کمک میکردیم، به عبارتی، تورم را نمیتوانستیم کاهش دهیم و ارز را هم میفروختیم. (امروز هم اگر خدایی ناکرده تورم افزایش پیدا کند، قیمت ارز خودبهخود افزایش خواهد یافت.) در مورد کمبود منابع هم منابع خودمان را از دست میدادیم، دستمان خالیتر میشد و بازار بیش از پیش تحریک میشد که قیمت ارز افزایش یابد.
"یکی از مکانیسمهای بانک مرکزی برای تصمیمگیری در حوزهی ارزی در تمام دنیا، مداخله است که به سه روش صورت میگیرد: بر اساس مصاحبه، با تعیین تکلیف برای بانکها و ورود فیزیکی بانک مرکزی در بازار ارز (برای فروش ارز). "
البته همان زمان در دی و بهمن سال 91 که میگفتند شب عید قیمت ارز 5هزار تومان خواهد شد، من میگفتم بیش از3 هزار و 300 تومان نخواهد شد؛ چون از منابع، ورودیهای کشور و میزان فروش ارز اطلاع داشتم.
ما با 22 میلیارد دلار موفق شدیم دست به یکسانسازی بزنیم که 9 سال ادامه یافت. من در آن زمان دبیر کمیسیون بازار ارز بودم و این مقررات را تدوین کردیم. در آن مقطع حدود سه میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشتیم وحداکثر 40 میلیارد دلار هم درآمد فروش نفت بود.
متأسفانه در سال 89، 90 و91 که بیش از 100 میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم، مشکلات بیشتر شد.
یعنی به راحتی میتوانستید آن را مدیریت کنید؟
خیر، کار من هم بسیار دشوار بود. هیچ کس نمیتوانست ادعا کند قادر به چنین کاری است؛ چون ارز تحریم شده بود و شرایط کلی کشور هم روز به روز سختتر میشد به نحوی که فقط بانکهای اندکی از جمله نوراسلامیک در دبی و هالک بانک با ما همکاری میکردند.
کار بسیاردشوار بود؛ اما من میدانستم اگر به هند فشار بیاوریم، میتوانیم پول خود را پسبگیریم به طوری که با یک سفربه هند، 3 و نیم میلیارد دلار پول کشور را از هند پسگرفتم.
آیا این کشورها پول ما راپرداخت نمیکنند یا این کار نیاز به رایزنی دارد؟
با رایزنی میتوانیم پولمان را بگیریم؛ متاسفانه رایزنی به دلیل ترس از وخیمتر شدن اوضاع صورت نمیگرفت.
شما چگونه این پول را پسگرفتید؟
من ابتدا با هماهنگی وزارت نفت اعلام کردم که قصد داریم فشار بیاوریم که نفت را به آنها نفروشیم، در آنجا هم برای آنها آلترناتیو گذاشتم که فقط به میزانی میتوانند با ما روپیه نگه دارند که صادرات کنند، نه بیشتر.
قبول کردند؟
بله، قرارداد بستیم؛ولی 6 ماه بعد از خروج من گفتند 50 درصد آن باید به روپیه بشود و پس از آن، هر چقدر واردات کردید، اجازه میدهیم که ارز شما خارج شود.
به نظر میرسد این کارها نیاز به یک فرد اجرایی پیگیر دارد.
این کار نیاز به هماهنگی کامل با وزارت خارجه و بانک مرکزی دارد، به علاوه، باید با نهادهایی که ارزبری زیادی در کشور دارند، مثل وزارت صنایع و وزارت نفت هماهنگی صورت بگیرد.
رقم 3 و نیم میلیارد دلار بسیار زیاد است.
بله، آن زمان ما حدود دو پنجم پولمان را از آنها پسگرفتیم.
چنین اتفاقاتی باز هم تکرار شد؟
بعد از آن به کره سفر کردیم و همین مباحث را مطرح نمودیم که سفیر ما بسیار تعجب کرد، در آن مقطع پس از صحبتهای بنده، ایشان پذیرفتند که هر تصمیمی گرفتیم، به آنها بگوییم. این مسئله تبدیل به نقطهی قوتی شده بود که بتوانیم با آنها مذاکره کنیم؛ ولی متأسفانه چون از طرف ما گروههای زیادی برای واردات فشار وارد میکردند، در مقطعی نتوانستیم تصمیمگیری کنیم.
پس از مدتی، واردات ماشینهای کیا و هیوندا از آنجا قطع شد، به بنادر اجازهی پهلو گرفتن نمیدادند و از آنجا که حمل و نقل هم تحریم بود، قوانین نانوشتهای را اعمال میکردند که کار را برای تجار سخت میکرد.
" ارز تحریم شده بود و شرایط کلی کشور هم روز به روز سختتر میشد به نحوی که فقط بانکهای اندکی از جمله نوراسلامیک در دبی و هالک بانک با ما همکاری میکردند. "
بعضی از دوستان در بانک مرکزی که نگاه ملی هم دارند، گاهی تصمیماتی را میگیرند و در قراردادها کمی کوتاه میآیند؛ ولی متأسفانه از حریف و آستانهی تحمل او شناخت درستی ندارند، به همین دلیل، در قراردادها و مذاکرات گاهی از بعضی نکات غافل میشوند.
به نظر میرسد میتوانستیم با مدیریت صحیح، تحریمها را دور بزنیم و از اتفاقات بحرانزا جلوگیری کنیم.
ما نباید تصور کنیم که میتوانیم با هر نوع تحریمی مقابله کنیم؛ ولی وقتی مجبور به این کار شویم، باید از بهترین ابزارهای داخلی استفاده نماییم. همان طور که مطلع هستید، تقریباً 50 کشور در زمینههای مختلف تحریم هستند؛ ولی این مسئله را ابداً بزرگ نمیکنند. چون وقتی خبری پیوسته در رسانههای دنیا مطرح شود، به ضرر کشور تحریمشده خواهد شد.
امروزه اطلاعات سوییفت رد وبدل میشود؛ با دستگاههای بازرسیکننده اطلاعات سریعتر به نقاط مختلف میرسد و کشتیرانیها هم میتوانند اطلاعات را بهتر از قبل جابهجا کنند، بنابراین در دنیا، مسئلهی تجارت بسیار شفاف است.
به هر روی، بهتر از این میتوانستیم در مقابل تحریمها عمل کنیم و شرایط مساعدتری را داشته باشیم. در حقیقت، بهتر است اساساً وارد تحریم نشویم تا کار به این مراحل نرسد.
آیا اطلاع داشتید معاون ارزی بعدی خانم کیانی راد است؟
خیر، من هیچ اطلاعی نداشتم.
چرا تهاتر ارزی تا امروز عملیاتی نشده است؟ آیا شما به تهاتر ارزی اعتقاد دارید؟
سابقهی تهاتر حتی به قبل از انقلاب اسلامی ایران میرسد و به نوعی، قراردادهای نفتی ما میتوانست تضمین باشد که نفت را در آینده تحویل بدهیم. خود این کار به نوعی تهاتر است؛ یعنی نفت را پیشفروش کنیم و اجناس مورد نیاز کشور را وارد کنیم. ابتدای انقلاب اسلامی هم ما با کشورهای بلوک شرق، به ویژه اتحادیهی جماهیر شوروی، قراردادهای تهاتری امضا میکردیم که بسیار موفق بود.
در آن زمان، چون شرایط کشوربسیار مطلوب بود، میگفتیم نفت خودش دلار است و نباید آن را برای تهاتر در نظر بگیریم؛ بلکه باید با جنسهای دیگر تهاتر کنیم. اخیراً بحث تهاتر با اتحادیهی پایاپای آسیایی مطرح شد. به این ترتیب، جنسها را با هم رد و بدل میکنیم و ظرف دو ماه تسویهحساب خواهیم کرد.
مثلاً اگر ما به میزان صد دلار پسته به کشوری فرستادیم، آنها 150 دلار کالای اساسی برای ما میفرستند و پس از دو ماه 50 دلار باقیمانده را پسمیگیرند. این مکانیسم تهاتر است. این معاملات به ریال یا روپیه صورت میگرفت و بالاخره باید یک روز تبدیل به ارز میشد؛ اما این اتفاق هیچ وقت نیفتاد.
" ابتدای انقلاب اسلامی هم ما با کشورهای بلوک شرق، به ویژه اتحادیهی جماهیر شوروی، قراردادهای تهاتری امضا میکردیم که بسیار موفق بود. "
در طول دورهای که این مشکلات پیش آمده بود، دولتیها در تمام مذاکرات خود در سفر به کشورهای مختلف مانندترکیه، عمان وروسیه موافقتنامه امضا میکردند؛ ولی هرگز به مرحلهی اجرا درنیامد، علت این است که سیستم بانکی باید پیگیر باشد و عوامل اجرایی بتوانند آن را اداره کنند؛ در حالی که کشور تحریم بود و مشتری خصوصی منتظر نمیشد که به جای دلار، از دولت پول محلی و روپیه را بگیرد.
در هند، پول ما تبدیل به روپیه شد و آنها با روپیه جنسشان را گرانتر هم میفروشند. حتی وقتی ارزش روپیه نسبت به دلار پایین آمده بود، ما متضرر شدیم.
دولت روسیه و چین مشغول حذف دلار هستند. به نظر شما، این کار امکانپذیر است یا خیر؟
گاهی ما با ایران با این حجم تجارت مواجهایم و گاهی دربارهی چین و روسیه صحبت میکنیم که در سطح بالایی این کار را انجام میدهند. به علاوه، اینها جنبهی تهدید زبانی هم دارد. در حال حاضر، چین نزدیک به سه هزار میلیارد دلار ذخایر دارد. اگر این رقم حذف شود، تکلیف ذخایر این کشور چه خواهد شد؟
پس معتقدید امکان این کار نیست؟
مسئله اینجاست که وقتی یک واحد پولی درست میشود مانند یورو، نیاز به هماهنگی و زیرساخت فوقالعادهای دارد که به ارز جایگزین قابل تبدیل باشد. اگر بین روسیه و چین معاملات با پول محلی خودشان انجام میشد، تهاتر صورت میگرفت؛ اما در این حالت اختلاف بیشتری پیش میآید که با چه پولی این کار را انجام دهند. این اتفاق هنگامی میافتد که ارزش جایگزین هم انجام شود.
امروزدر سراسر دنیا یورو قابل تبدیل است و ذخایر بسیاری از کشورها از جمله چین، ژاپن، روسیه و خود آمریکا به یورو است.
ولی به نظر میرسد این کار فعلاً در ایران امکانپذیر نیست.
در کشورهایی که دوبهدو با ما عمل میکنند، این کار امکانپذیر است. یعنی به دو بانک عامل نیاز است که دو حساب روپیه و ریال را نگه دارد و با هم تسویه شوند.
پس چرا این اتفاق نمیافتد؟
به خاطر بخش خصوصی. تجار ما باید بپذیرند که ریال بگیرند ولی وقتی میبینند که میتوانند در اروپا یورو بگیرند، یورو را ترجیح میدهند. به علاوه، ارز جایگزین صادراتی هم میگیرند. باید امتیازات تشویقی متعددی به این کار اختصاص دهند.
هشت سال پیش آقای احمدینژاد ایدهی حذف کلی دلار را مطرح کرد. آیا چنین امکانی وجود دارد؟
خیر، چون ذخایر کشورهای مختلف دنیا به دلار است؛ مگر اینکه توانایی یورو تا این حد بالا برود. امروز اتحادیهی اروپا و آمریکابر سر همین موضوع اختلاف دارند و بعضی از کشورهای اروپایی اصلاً وارد این بازی نشدند. به همین دلیل، پوند انگلیس و فرانک سوئیس وجود دارد؛ با اینکه این کشورها عضو اتحادیهی اروپا هستند.
اعلام شده بود که در خرداد، ارز تکنرخی خواهد شد. به نظر شما چرا این اتفاق نیفتاد؟آیا اصلاً فرصت مناسبی برای این کار هست؟
من از لحاظ اجرایی مشکلی در این کار نمیبینم؛ ولی به نظرم احتیاط دولت صحیح است و نمیخواهد که خدایی ناکرده با شکست مواجه شود.
چرا عنوان کردند که این اتفاق تا خرداد میافتد؟
شاید به این دلیل بود که حدس میزدند مذاکرات ژنو در 6 ماه اول به جایی میرسد. به نظر من تنها مانع این کار این است که هنوز روابط کارگزاری ما از طریق سیستم بانکی باز نشده است. امروز هم میتوان یکسانسازی نرخ ارز را انجام داد؛ ولی با ریسک همراه است.
الآن فاصلهی نرخ خرید و فروش پانزده تومان بیشتر نیست؛ پس خود به خود آن نرخ در بازار است. تنها مشکل این است که نرخ یکسان است. هیچ کس برای سفتهبازی به ارز حمله نمیکند و پول خود را به ارز نگه نمیدارد.
نرخ سود ریال حدود 25 درصد است و برای ارز نمیتوانیم نرخ سود درست کنیم. بنابراین امروز حدود 40 میلیارد دلار صادرات داریم که با 50 میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت، 90 میلیارد دلار درآمدهای ارزی(به غیر از خدمات) خواهیم داشت. به این ترتیب، واردات ما شاید 50 میلیارد دلار نباشد و امسال 40 میلیارد دلار اضافه بیاوریم. پس مشکلی از نظر یکسانسازی نداریم؛ بلکه فقط به وجوه خودمان دسترسی نداریم و بانک مرکزی دست به این ریسک نزده است.
"به خاطر بخش خصوصی. تجار ما باید بپذیرند که ریال بگیرند ولی وقتی میبینند که میتوانند در اروپا یورو بگیرند، یورو را ترجیح میدهند. به علاوه، ارز جایگزین صادراتی هم میگیرند. باید امتیازات تشویقی متعددی به این کار اختصاص دهند. "
به نظر من احتیاط درستی به خرج داده ولی باید دانست که توان مالی این کار را داریم. خاطرم هست که زمانی گفتم بانکها باید ارز را به نرخ آزاد بخرند و به نرخ آزاد هم بفروشند. هنوز هم به آن اعتقاد دارم. چرا باید با دلار 2600 تومان جنس وارد کنیم؟ البته این کار به پایین آوردن تورم کمک میکند؛ ولی بالاخره سوبسید واردات است.
الآن چه میزان از کشورهای خارجی طلب داریم؟
رقم دقیق را نمیدانم ولی مساوی با مجموعهی وجوهی است که به حساب صندوق توسعه ملی قرار دارد.
منظورم پولهایی است که واریز نشده. مثلاً چقدر نفت به هند فروختیم اما پولمان را نداده است؟
پولهای ما در حسابهای خودمان در آنجا هست و انتقال پیدا نمیکند. مجموعهی ذخایر ما همین است به اضافهی پولهایی که در بانک مرکزی داریم.
این رقم حدود 100میلیارد دلار هست؟
دقیقاً نمیدانم ولی در همین حدود است
پس صد میلیارد دلار از پولمان را نگرفتهایم.
صد میلیارد دلار ذخایر ارزی ماست که بعضی از آنها در دسترس است و بعضی از آنها هم میگویند باید جنس ببریم. یعنی اگر قرارداد پروژهای را ببندیم، میتوانیم از آن منابع استفاده کنیم.
در مجموع، رقم هند و چین چقدر میشود؟
بین ما و چین، کره، هند، سریلانکا و احتمالاً ژاپن عددی است که مجموعهی ذخایر ما را تشکیل میدهد. ما هیچ وقت پول فیزیکی را اینجا نگه نمیداریم.
شما گفتید 3 و نیم میلیارد دلار از هند گرفتیم. منظورم این است که از پولهای باقیماندهی فروش نفت چقدر در هند وجود دارد؟ یعنی کشور هند چقدر به ما بدهی نفتی دارد؟
این آمارها در بانک مرکزی است ولی فکر نمیکنم بیشتر از دوازده میلیارد دلار در هند داشته باشیم.
در چین چطور؟
در چین بیشتر است. مجموع اینها حدود 80 میلیارد دلار میشود.
شما قیمت واقعی نرخ ارز را چقدر میدانید؟
من نرخ بازار را نرخ واقعی میدانم. نرخ واقعی ارز گاهی در فرمول و مدل اقتصادی محاسبه میشود که مکانیسم خاص خود را دارد.گاهی نیز در بازار رقابتی و در رقابت ما با طرفهای تجاری مطرح میشود. همهی اینها مدلهای اقتصادی است که نرخ از آن استخراج میشود.
توجه داشته باشید که مدل اقتصادی هر کشور مختص خود آن است. به عنوان مثال، در کشور ما شرایط تحریم حاکم است و بازار هنوز رقابتی نیست. در این شرایط، باید گاهی اوقات پتروشیمی را مجبور کنیم که ارز خود را بفروشد یا به بعضی از بانکها در مورد ارز خط مشی تعیین کنیم.
بعضی از مؤسسات و نهادها در موضوع ارز مداخله میکنند و ما نمیتوانیم آن را مدیریت کنیم. بنابراین، در این شرایط مدل اقتصادی و نرخ واقعی ارز، هیچ یک، بر اساس یک چارچوب خاص تعیین نمیشود.
از اول انقلاب تاکنون ما اعتقاد داریم که بازار نرخ ارز را تعیین میکند. پس چرا ارز به 5 هزار تومان نرسید، 3900 تومان شد و به 3100 تومان بازگشت؟ در واقع، کف و سقف قیمت ارز همین بود و هر کسی هر کاری کرد، این علامت تغییر نکرد. به عبارت دیگر، به همان دلیل که قیمت ارز 5 هزار تومان نشد، 1500 تومان هم نمیشود.
شما پیشبینی میکنید که تا پایان سال همین رقم 3200 تومان باقی بماند؟
من معتقدم که بانک مرکزی باید برای نرخ ارز سناریو سازی کند، علامتهایی را به اقتصاددانان بدهد و امنیتی را ایجاد نماید. نوسانات متعدد نرخ ارز مشکل ایجاد میکند ولی در حد معقول و منطقی و حتی در حد اعمال میزان تورم در آن میتواند کمک کند که چه نرخی داشته باشیم.
من معتقدم که در این شرایط نباید افزایش شدید نرخ ارز داشته باشیم؛ ولی به هر حال درصدی از تورم را باید در نرخ ارز ببریم در غیر این صورت، آن فنر فشرده میشود.
چند درصد از ارز دولتی و چند درصد خصوصی است؟
سؤال جالبی است. اگر پتروشیمی خصوصی باشد و درآمد ارزی 18 میلیارد دلار داشته باشد، بازار عمق پیدا میکند و با هم رقابت میکنند.
به این ترتیب، در فروش و آوردن ارز هم دقت میکنند. وقتی که میتوانند25 درصد در سیستم بانکی سود بگیرند، حتماً ارز را نگه نمیدارند و برای پروژهها سرمایهگذاری میکنند.
آیا تمام فروش نفت ایران در دست دولت است؟
خیر. واردات ما در سال 92 در حال نزدیک شدن به صادرات است. یعنی 50 میلیارد دلار واردات و 40 میلیارد دلار هم صادرات غیرنفتی داریم. این نسبت بسیار خوب است و در برنامهی اول و دوم و سوم در 5 سال قرار بوده به ارقام کمی دست یابیم.
روایت متفاوت معاون ارزی احمدی نژاد از بحران ارزی / 3/5 میلیارد دلار از هند گرفتم/ فشار بیاوریم میتوانیم از کشورهایی که طلب داریم پول بگیریم/
"بعضی از مؤسسات و نهادها در موضوع ارز مداخله میکنند و ما نمیتوانیم آن را مدیریت کنیم. بنابراین، در این شرایط مدل اقتصادی و نرخ واقعی ارز، هیچ یک، بر اساس یک چارچوب خاص تعیین نمیشود. "
همان طور که عرض کردم، با 22 میلیارد دلار یکسانسازی شد و این رقم کل درآمد بود. الحمدلله از این رقم، امروز40 میلیارد دلار به صادرات غیر نفتی اختصاص یافته و به همین دلیل هم بازار خودش را حفظ کرده است. اگر میخواستیم فقط متکی به نفت باشیم، این اتفاق نمیافتاد.
در حال حاضر، توجه ما باید از نفت کم شود و به صادرات و تولید یا تولیدصادراتی(تولید کالایی که قابلیت صادرات داشته باشد)معطوف گردد. اگر هدف و اعتبارات ارزش صندوق توسعهی ملی حول محور این نحوه از تولید بگردد، هیچ مشکلی نخواهیم داشت. به این ترتیب، هم اقتصاد مقاومتی اجرا میشود و هم وابستگی به نفت کاهش مییابد.
باید به نفت بگوییم که سرمایهگذاری خودش را بکند، نفت را بیشتر بفروشد و ما آن را ارزان میخریم. آنگاه ارز حاصل از صادرات را به مردم میدهیم تا کالا بیاورند.
آیا ورود آقای روحانی (ورود حاکمیت)به دولت تأثیری در کاهش نوسانات دلار و تعدیل بازار داشت؟
خیر. صرفاً بحث مربوط به مذاکرات اهمیت داشت. اگر ایشان هم ازمذاکره سرباز میزد، فرقی با بقیه نداشت. ورود ایشان به دلیل اینکه مذاکرات را مثبت پیش برد، اثر روانی خوبی داشت.
اساساً ارز و اقتصاد به چند عامل تکیه میکند که امنیت اقتصادی و روانی مردم و انتظارات آتی جزو سه عامل بسیار مهم آن محسوب میشوند. اگر مردم انتظارات آتی را مثبت ببینند، هرگز کالایی را احتکار نمیکنند تا گرانتر بفروشند. همچنین اگر بدانند که امنیت اقتصادی آنها در آینده فراهم است، پول خود را به جای این کار، سرمایهگذاری میکنند.
متأسفانه علامتهایی که هنوز در بعضی از مقاطع به جامعه میدهیم، علامتهای خوبی نیست و سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری جدید تشویق نمیشوند. افرادی که اخیراً ارز خریدند واقعاً متضرر شدند. عدهای ارز را به قیمت 3500 تومان خریدند که بتوانند 5000 تومان بفروشند؛ اما ارز 2900 تومان شد. اگر این رقم را در بانک گذاشته بودند، 30 درصد از آنجا میگرفتند.
پس نزدیک به 40 تا 50 درصد از کسانی که روی ارز سرمایهگذاری کردند، پول خود را از دست دادند. این مسائل باعث میشود که افراد ندانند که اگر امروز کالایی را وارد میکنند، فردا ارز ارزانتر خواهد شد یا گرانتر. اگر بانک مرکزی بتواند نوسانات تیز را مدیریت کند و کاهش دهد، کافی است.
توافق ژنو به نظر شما تأثیری داشت؟
بله. همین که فشارها بیشتر نشد، گام مثبتی محسوب میشود. تابوی تحریم شبیه به سدی میماند که اگر یک سوراخ کوچک روی آن بیفتد، به تدریج آب به همه جا نفوذ خواهد کرد. یعنی خود آنها هم به این نتیجه میرسند. شاهد آنکه به محض اینکه توافق ژنو صورت گرفت و یک هیئت فرانسوی به ایران آمد، همه از جمله آمریکاییها به فرانسه حمله کردند.
امروزهمهی هیئتهایی که به ایران میآیند، جرأت ندارند حرف آخر را بزنند و بگویند بیایید قرارداد را امضا کنیم.
در مجموع معتقدید که اگر توافق ژنو اتفاق نمیافتاد وروش آقای احمدینژاد ادامه پیدا میکرد، دستاوردهای فعلی حاصل نمیشد.
به نظرم ایشان هم مجبور میشد که مواضع خودش را تعدیل کند، همان طور که در ماههای آخر این کار را کرد.
شما چند درصد از قیمت دلار را محصول آثار روانی و چقدر را مرهون سیاست خارجی میدانید؟
من فکر میکنم در حال حاضر مسائل روانی 500 تومان قیمت دلار را بالاتر نگه داشته و بقیه خودش است. یعنی از 3200 تومان، 2700 تومان واقعی است و تحریم در رفته است.
منبع: مشرق
انتهای پیام/