جریان فتنه توانایی غلبه بر گفتمان انقلاب را در سطح کلان نداشت


خبرگزاری تسنیم: زیربنای ساختار تهاجم نرم را ناتوی فرهنگی و روبنای آن را انقلاب‌های فرهنگی شکل می‌دهد که به عنوان یکی از شاخک‌های انشعابی دکترین براندازی نرم با هدف تنش‌افزایی در پنج سطح دانشجویی، قومی، فرقه‌ای، صنفی و اجتماعی سازماندهی می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از نما نیوز، سید مرتضی نبوی طی تحلیلی فتنه سال 88 را جنبش ضد فرهنگ نامید.او معتقد است تمام سرویس های امنیتی غرب پشت این فتنه ایستادند اما توفیقی به دست نیاورند.آقای نبوی این تحلیل را در نشست جمعی از اصولگرایان مطرح کرد که بخشی از آن را در زیر می خوانید:
  در فتنه اخیر اوباما، سارکوزی، براون و مراکز پژوهشی غرب و تمام ابزارهای سرویس‌های امنیتی غرب بسیج شده بودند تا فرقه سبز شکست نخورد.‏ به نظر من این مسئله، ساده نیست، خیلی پیچیده است. پس از جنگ سردی که بین آمریکا و شوروی جریان داشت و با یک سرمایه‌گذاری سنگین، موجب فروپاشی یک ابرقدرت شدند و توانستند از طریق تهاجم فرهنگی آنها را از پا در آورند، با استفاده از تمام آن تجربه‌ها و با کار مداوم فکری و نظری که انجام می‌دهند، در حال حاضر دارند این برنامه را علیه جمهوری اسلامی پیگیری می‌کنند و ادامه می‌دهند. می‌شود اسم فتنه را گذاشت جنبش ضد فرهنگ.
به هر حال انقلاب ما یک انقلاب عمیقا فرهنگی بوده، یعنی بر اساس یک مکتب، دین و ایدئولوژی صورت گرفته و وجه تمایز آن با انقلاب‌های دیگر و آنچه تا روزگاران ما مرسوم بوده، جنبه دینی بودن این انقلاب است. از طرفی ما با یک دشمن جهانی روبه‌رو هستیم که در تثبیت موقعیت خودش تجربه بیش از 100 سال را دارد و فراز و نشیب‌های فراوانی را هم از سر گذرانده. مدرنیته وقتی متولد شد و حاصل پشت کردن به کلیسا و قهر کردن با آسمان بود، اینها همه گونه سرمایه‌گذاری روی ایدئولوژی خودشان کردند و با آن فلسفه‌ها بافتند و آن فلسفه‌ها را متکامل کردند و نظریه‌های مختلفی را ارائه کردند که ما امروز به عنوان علوم انسانی با آنها روبه‌رو هستیم. این کار آن‌چنان گسترده است که تمام فضای دانشگاهی ما را به تسخیر خود در آورده است؛ یعنی برخی از جوانانی که در جمهوری اسلامی تربیت شده‌اند، ناگهان چشم باز کردیم و دیدیم سرباز همین جنبش ضد فرهنگی هستند. همین‌ها حاضرند همه گونه خطر و ریسک را بپذیرند و در شرایط بسیار پرخطری به میدان بیایند و کاملاً هم مشخص است که اینها جنبش‌های ضد فرهنگ هستند.
شاید بتوان گفت که سه مشخصه بارز این جنبش ضد فرهنگ، یکی اتکای بر مجموعه نظریه‌های علوم انسانی مدرن است که فلسفه مادی پشتوانه آنهاست و متاسفانه خود ما به‌شدت اینها را ترجمه کردیم و در دانشگاه‌هایمان داریم تحویل جوان‌ها می‌دهیم. به هر حال آنها سال‌ها کار و برای مباحث مختلف نظریه‌پردازی کرده‌اند.
یکی دیگر از ویژگی‌های این جنبش ضد فرهنگ، اصالت مصرف و رفاه است. یکی دیگر از ویژگی‌های این جنبش هم مسئله جدایی دین از سیاست و سیاست منهای دین است و این همان چیزی است که حضرت امام و مرحوم مدرس در باره آن هشدار دادند و تاکید کردند که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما. اینها کاملاً در مقابل این مسئله هستند.
این جنبش‌ها مختص ایران نیست. همه کشورها با چنین پدیده‌ای روبه‌رو هستند. خاستگاه و پایگاه این جنبش، طبقه متوسط شهری است. اینها آدم‌های تحصیلکرده‌ای هستند که این سه ویژگی را دارند و با توجه به پدیده جهانی شدن و یا به تعبیر دقیق‌ترش جهانی‌سازی، غیر از آنکه یک پشتوانه فکری و نظری دارند، یک پشتوانه تدارکاتی جهانی هم دارند و به قدرت، ثروت و ابزار تاثیر و تبلیغاتی و رسانه‌ای صهیونیست‌ها و سرمایه‌داران آمریکایی یا مسیحیان صهیونیست در سراسر دنیا.
اینها در زمینه براندازی نرم هم تجربه‌های گسترده‌ای دارند و در مورد شوروی سابق این تست کرده‌ و به نتیجه رسیده‌اند. اگر بخواهیم از این موسسات نام ببریم، باید به موسسات آمریکن اینترپرایز که شخصیت‌های مهمی در آن هستند و اسامی بعضی از آنها مثل مایکل لدین، ریچارد پرل، داگلاس فیث، مارک پالمر، مارتین ایندیک، کنت پولاکف، جان پل ولفوویتز، کاندولیزا رایس و...را شنیده‌اید. در اینجا کمیته‌ای وجود دارد به نام «کمیته خطر جاری» که یکی از مراکز پژوهشی حامی گسترش نافرمانی مدنی است. با این اصطلاحات در دوران دوم خرداد آشنا شدیم که عیناً ترجمه همان ادبیاتی است که در امثال این کمیته‌ها ایجاد می‌شود. یا مرکز پژوهشی هادسن به ریاست هربرت لندن از دیگر مراکز پژوهشی است که از گسترش نافرمانی مدنی بویژه پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرده است. این کمیته یکی از روش‌های تعدیل سیاست هسته‌ای دولت دهم را تهاجم نرم معرفی کرده است.مرکز بین المللی محققان وودرو ویلسون که یک موسسه پژوهشی است و در راستای مدیریت انقلاب‌های مخملی فعالیت می‌کند. توجه داشته باشید که این موسسه از سال 1968 تاسیس شده و سابقه‌‌دار است وسی چهل سالی است که فعالیت می‌کند.بنیاد سوروس است که اسم آن را در تلویزیون زیاد شنیدیم. این آقای تاج‌بخش که در دادگاه محکوم شد، یکی از مغزهای متفکر آن بود.
موسسه هوور وابسته به دانشگاه استانفورد یکی از مراکز پژوهشی پیرو سیاست فشار از بیرون، تغییر از درون. این اصطلاح فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا عیناً ترجمه همین واژه‌هایی است که خود آنها طراحی‌ کرده‌اند و ساخته آقای سعید حجاریان نبود. او در زندان گفت من این ادبیات را گرفتم و آمدم در جامعه خودمان پیاده کردم. این اصطلاحات در آنجا وضع و عیناً در اینجا ترجمه شده است. به این ترتیب که در جامعه توسط جامعه مدنی از پایین فشار بیاورند و در بالا بر سر منافع و تقسیم قدرت، چانه‌زنی کنند و همزمان از بیرون فشار بیاورند تا تغییر را در درون بی‌اثر کنند. اینها به ظاهر یک مشت واژه هستند، ولی پشت سرشان کلی برنامه و روش و راه خوابیده‌ و عیناً در اختیار بوده و امثال آقای حجاریان اقرار می‌کنند که آمده و این روش‌ها را در جمهوری اسلامی پیاده کرده‌اند.
از جمله ابزارهایی که برای مدیریت نافرمانی مدنی از آنها استفاده می‌کنند، یکی تنش‌زایی با بهره‌گیری از ظرفیت سازمان‌های بشر دوستانه است. دیدیم که حالا همین خانمی که درست کردند و به او جایزه دادند و در حقیقت آزاد است که برود و بیاید و هر وقت هم دلش خواست مصاحبه می‌کند و مصونیتی برایش دست و پا کرده‌اند و خط می‌دهد و می‌گوید فلان جا فشار بیاورید و این کار و آن کار را بکنید.
بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت جنگ اطلاعاتی که هر کدام از اینها توضیحات و اطلاعات قابل توجه و قابل مطالعه‌ای دارد. بهره‌گیری هدفمند از ظرفیت تهاجم رسانه‌ای که الی ماشاء الله می بینیم که استفاده شده و در این زمینه چقدر سرمایه‌گذاری کرده‌اند. راه انداختن صدای آمریکا یا بی.بی.سی که با سرمایه اولیه 30 میلیون پوند راه اندازی شده، اینها ارقام کوچکی هستند و الان کنگره آمریکا مرتباً بودجه تصویب می‌کند که این شبکه‌هایی که در اختیار اینها می‌گذارد که پشتیبان کارهای آنها باشد، گسترش پیدا کند و خلاصه کم نیاورند و به روز باشند.
- مرکز این جنبش ضد فرهنگی دانشگاه‌های ما هستند، بویژه دانشگاه‌های تهران و این هم مختص دانشجویان نیست. به نظر من نقطه ضعفی که سران فتنه از آن سوءاستفاده کردند ایجاد شوک و گفتمان در سطح جامعه بود. به زعم اصلاح طلبان، جامعه ایران یک جامعه جنبشی است. اگر کسی بتواند گفتمانی را در جامعه ترویج کند در پی این گفتمان یک جنبش رخ می‌دهد. جریان فتنه توانایی غلبه بر گفتمان انقلاب را در سطح کلان مردم نداشت اما در فضاهای بسته‌ای مانند دانشگاه‌ها و شهرهای بزرگ که افراد دسترسی بیشتری به فضای سایبری دارند با شبکه‌سازی گفتمان سکولاریستی را غالب کردند. امروز اساتید تندتر از دانشجویان دارند آنها را برای نافرمانی تحریک می‌کنند. خیلی از دانشگاه‌ها مرکز این جنبش نافرمانی مدنی و مرکز این جنبش ضد فرهنگی است و اینها تحت تاثیر همین علوم انسانی هستند که در آنها خدا مرده است. اینها در کتاب‌های علوم سیاسی‌شان به صراحت می‌گویند "خدا مرده است، در صحنه سیاست حضور ندارد و انسان محور است". این پایه تعلیمات آنهاست.
تمام تعالیم آنها در علوم سیاسی و جامعه‌شناسی و سایر علوم در برابر ارزش‌هایی است که انقلاب ما بر آنها تکیه دارد  و این جوان‌ها خیلی گستاخ در این صحنه وارد شدند و مطالبات خودشان را مطرح می‌کنند و به آنها یاد داده‌اند که حتی از فرصت‌هایی مثل تاسوعا و عاشورا هم استفاده کنند.
آقای بشیریه که یک جامعه‌شناس ضد دین است و متاسفانه کتابش مثل نقل و نبات در دانشگاه‌ها دست به دست می‌گردد و ایدئولوگ جریان دوم خرداد شده بود، در کتاب جامعه‌شناسی‌اش رسماً می‌گوید فراماسونری یک شبکه مترقی است، در حالی که فراماسونری شبکه‌ای است که در آن عناصر روشنفکر وابسته را تربیت می‌کردند تا به نمایندگی از غرب در اینجا در حکومت نفوذ داشته باشند. چنین آدمی استاد امثال آقای حجاریان و ایدئولوگ و در زمان آقای موسوی لاری پاتوقش در وزارت کشور بود. کتابی به اسم «جامعه‌شناسی جمهوری اسلامی» منتشر کرد و در آنجا می‌گفت تضاد اصلی ما بین سنت و مدرنیته، یعنی بین اسلام و مدرنیته است و باید در این زمان این شکاف به نفع مدرنیته تمام شود یعنی دین از صحنه بیرون برود و آنها در مجلس ششم به دنبال این بودند که رفراندوم برگزار و جمهوری اسلامی را تبدیل به جمهوری مطلق کنند.
تشخیص او این است که این جمهوری اسلامی در حال فرسایش است و کمک کنید که این فرسایش تسریع شود و یکی از دستورالعمل‌هایش هم این است که به ارزش‌های انقلاب مثل مردم‌سالاری دینی، جمهوری اسلامی و سایر ارزش‌ها حمله کنید و دستورالعمل‌هایش هم دارد پیاده می‌شود، البته اگر او هم نگوید همه اینها طراحی شده و دسته‌بندی شده است.
به این صورت جمع‌بندی می‌کنم که زیربنای ساختار تهاجم نرم را ناتوی فرهنگی و روبنای آن را انقلاب‌های فرهنگی شکل می‌دهد که به عنوان یکی از شاخک‌های انشعابی دکترین براندازی نرم با هدف تنش‌افزایی در پنج سطح دانشجویی، قومی، فرقه‌ای، صنفی و اجتماعی سازماندهی می‌شوند.
تا زمانی که ما از قبل آماده شده‌ایم و نگذاشته‌ایم اصلاً این مسئله پیش بیاید – پزشکان هم همیشه می‌گویند هزینه پیشگیری خیلی کمتر از درمان است- ما باید طوری پیشگیری کنیم که این کار به وقوع نپیوندد و زمینه ظهور پیدا نکند. در این چند سال رهبر معظم انقلاب مرتباً هشدار می‌دادند و کمتر گوش شنوایی بود. یعنی اگر بخواهیم خلاصه کنیم که راه حل این مسئله و پیشگیری آن چیست در یک عبارت یعنی همانی که آقا گفتند خلاصه می‌شود و آن هم مهندسی فرهنگ در سطح کلان و مهندسی فرهنگی در سطح اجرایی کردن مهندسی فرهنگ است. در مهندسی فرهنگ شما سیاست‌گذاری و در مهندسی فرهنگی ساختارسازی و اجرا می‌کنید.

انتهای پیام/