فرصت‌ها و حسرت‌هایی که ماند و درد و دل‌هایی که گذشت

خبرگزاری تسنیم: حرف‌ها بسیار است و فرصت‌ها اندک، لحظه‌ها آخرین لحظاتی است که میهمانی بخشش بی‌انتها ادامه دارد و هنوز فرصت است که این غبار غفلت را پاک کنیم.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، همیشه از اینکه به پایان راه فکر کنیم هراس داشتیم، پایان درس، پایان کار، پایان عشق، پایان زندگی. اما پایان است دیگر بی‌هوا می‌آید بدون آنکه بفهمی یک شبِ غافل گیرت می‌کند. دستش را دور گلویت می‌گذارد و خفه‌ات می‌کند، بغض درون سینه راه نفس را برای تو می‌بندد.

اصلا داستان پایان برای هر ماجرایی غم انگیز است، از پایان سیاه پوشیدن‌های محرم و صفر گرفته تا  آذین بندی برای نیمه شعبان پایان است آخرش بغضت می‌گیرد...

وقتی بچه‌تر بودیم برای یک مهمانی که آماده می‌شدیم و با شوق به سوی آن می‌رفتیم اصلا دوست نداشتیم تمام شود. چه حس و حال عجیبی بود اصلا بنای ما را بر نا‌خوشی از پایان نهاده‌اند، پایان‌هایی که با خود هزار هزار خاطره دارند، پایانی که برای آن شروعی نیست، شاید فرصتش نباشد...

امروز هم همین حس و حال پایان مثل خوره دارد تمام روحمان را آزار می‌دهد، همین پایان یک مهمانی ساده... خیلی ساده بود، مثل نان و پنیری که با چای بعد از افطار می‌چسبید، یا مثل آن دعای سحری: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِک بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهاَّئِکَ کُلِّهِ»

مثل یک چشم بهم زدن گذشت، مزه نخستین افطارش و آخرین سحرش روی دلت می‌ماند. مزه نخستین خنده‌اش و نخستین گریه‌اش خاطره شد.

گفتن از رفتن بهانه‌ای برای بودن‌های بعدی رمضان است، چقدر مرگ امان می‌دهد؟ فرصت می‌دهد؟ دوباره بنشینیم و با هم بگویم: «اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»

اصلا چقدر دلتنگ می‌شویم برای همین روزهایی که می‌گذرد، برای همین روز‌ها که نفهمیدیم چگونه گذشت برای همین روزها که معشوقمان را پیدا نکردیم، برای همین غفلتی که هر روز بیش از دیروز عذابمان می‌دهد، کی می‌خواهیم این دیوار را بشکنیم و درست و حسابی در میهمانی معشوقمان شرکت کنیم.

                                                  میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست 

                                                                                                                                        تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز...

جنس دلواپسی‌هایمان را چقدر عوض کرده‌ایم؟!! چقدر دلواپس این روزهایی هستیم که شاید دیگر تمام نشود، اصلا چقدر نشستیم گوشه‌ای و گفتیم چقدر خرج کرده‌ام و تو چقدر خرج من کرده‌ای؟ چقدر برای پایان زندگیمان آماده ایم؟ «پیش از آنکه به حساب شما برسند خود به حساب خویش برسید، و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجید، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده کنید»

حرف‌ها بسیار است و فرصت‌ها اندک، لحظه‌ها آخرین لحظاتی است که میهمانی بخشش بی‌انتها ادامه دارد، هنوز فرصت است که این غبار غفلت را پاک کنیم...

پایان میهمانی(رمضان) پایان من است، تو انتها نداری...

گزارش از توحید آرش نیا

انتهای پیام/ آ