رمضان و فطر در شعر فارسی
خبرگزاری تسنیم: رمضان و عید فطر با وجود بازتاب گسترده در شعر کهن فارسی، در شعر زنده و جدی امروز ما، تقریباً به فراموشی نهاده شده است و نگارنده این سطور، هرچه به محفوظات خویش سر میکشد،
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم،محمد کاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر زبان فارسی و از مهاجران افغانی مقیم ایران که عضو ناپیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز به شمار میرود یکی از پژوهشگران شناخته شده پیرامون شعر فارسی نیز به شمار میرود. وی همزمان با انتشار مقالهای در یکی از رسانههای کشور افغانستان به بررسی موضوع بازتاب عید سعید فطر در ادبیات فارسی پرداخت. خبرگزاری مهر همزمان با عید سعید فطر این یادداشت را باز نشر کرده و از نگاه شما میگذراند:بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای
روزهگیران جهان منتظر ماه نو اند
این بیت، یکی از صدها بیت از گنجینه شعر فارسی است که در آن، میان هلال عید و ابروی نگار مقارنتی دیده میشود. این، یکی از مضمونهای رایج و شایع شعر فارسی است و البته کمتر به زیبایی بیت بالا پرورانده شده است.
باری، عید فطر، یکی از زمینههای مهم محتوایی شعر فارسی است، و نه تنها در حوزه محتوایی، که در حوزه مضمونسازی نیز با جلوه تمام حضور دارد. در دیوان اکثر شاعران بزرگ کهن، اشاراتی به اجمال یا تفصیل به عید فطر میتوان یافت و جالب این که این عید، بیش از دیگر اعیاد اسلامی، مورد توجه و نظر شاعران ما بوده است. بهراستی چرا این گونه است؟
شاید این توجه ویژه، از این روی باشد که رخنمودن عید فطر، تأثیر محسوستر و ملموستری بر زندگی و سلوک فردی و اجتماعی جامعه اسلامی میگذارد، بهویژه بر شاعران، به دلایلی که خواهیم گفت. با عید فطر، آدمیان دوباره به بسیار چیزهایی دست مییابند که یک ماه تمام از آنها به طور مطلق یا نسبی برحذر بودهاند. و بسیاری از این چیزها، چه به واقع و چه به مجاز، چه در کسوت مادی و چه در هیأت معنوی، در زندگی شاعران ما حضوری جدّی داشتهاست.
با این ملاحظه، هر گروه از شاعران، به مناسبت دلبستگیهای خویش، نگاهی ویژه به عید فطر داشتهاند و به نوعی از رسیدن آن اظهار خرسندی کردهاند. این نگاهها را میتوان در یک دید کلی، چنین دستهبندی کرد.
1- نگاه عشرتجویانه
هیچ نمیتوان منکر عشرتجویی اهالی قدرت در ادوار مختلف تاریخی بود و نمیتوان تصوّر کرد که شاعران درباری نیز در این عشرتجویی شریک و سهیم نبودهاند. شعر درباری ما شعری است بسیار زمینی، توأم با شادخواری و کامجویی. و برای این گونه شعر و شاعران، ماه مبارک رمضان همواره ناگوار بودهاست. آنان چه به میل خویش و چه به اکراه و اجبار، در این ماه از می و مطرب کناره میگرفتند و البته در تمام این سی روز، منتظر هلال عید بودند تا دوباره بر سر کار همیشگی آیند.
چنین است که در شعر این شاعران، ستایش عید توأم است با بدگویی شدیدی از ماه مبارک رمضان. و عید هم فقط از همین زاویه نگریسته میشود که درهای بسته را بازمیگشاید. ببینید که فرخی سیستانی چگونه به بهانه آمدن عید، ماه رمضان را مینکوهد.
روزه از خیمه ما دوش همیشد به شتاب
عید فرخنده فراز آمد، با جام شراب
چه توان کرد اگر روزه ز ما روی بتافت؟
نتوان گفت مر او را که ز ما روی متاب
چه شود گر برود؟ گو برو و نیک خرام
رفتن او برهاند همگان را ز عذاب
و چنین است نگاه منوچهری، امیرمعزّی و بعضی دیگر شاعران درباری. این نگاه هرچند ستایش عید را در خود دارد، هیچگاه نمیتواند مطلوب و مقبول کسانی باشد که عید را به واقع ادامه رمضان میدانند و بخشی دیگر از ضیافت پروردگار برای عالمیان.
2- نگاه مداحانه
در آثار بعضی شاعران درباری، نگرش دیگری نیز به عید فطر دیده میشود که از آن نگرش اول، قدری معتدلتر و بهنجارتر است. در اینجا به واقع ستایش عید، با اظهار ملال از رمضان همراه نیست، بلکه با خوشامد ممدوح همراه است. این شعرها، غالباً قصایدیاند که برای قرائت در مراسم روز عید سروده میشدهاند و در آنها، شاعر بیش از هر چیز، کوشش دارد تا به سلطان یا حاکمی که ممدوح اوست، تبریکی شایسته و فراخور حال بگوید و در نهایت نیز سخن را به مدح او بکشاند. محور اصلی این شعرها، تقابل رمضان و عید نیست، بلکه تقارن عید و ممدوح است. چنین است که اینجا برخورد شاعر با رمضان ملایمتر و برای ما قابل تحملتر است.
در آثار خاقانی، انوری، محتشم کاشانی و بعضی دیگر قصیدهسرایان، از این گونه شعرها میتوان یافت و البته چنان که گفتیم، اینها غالباً قصیدهاند و متناسب با ارائه تریبونی. در این قصیدهها، البته بحث عید و رمضان چندان ادامه نمییابد و شاعر با گریزی ماهرانه، سخن را به موضوع اصلی شعر میکشاند که همان مدح ممدوح است. این هم نمونهای از خاقانی شروانی برای این گونه شعر، که قصیدهای است مفصل و ما فقط چهار بیتش را نقل میکنیم.
صبحخیزان کز دو عالم خلوتی برساختند
مجلسی بر یاد عید از خلد خوشتر ساختند
هاتف میخانه داد آواز کای جمعالصبوح
پاسخش را آب لعل و کشتی زر ساختند
شاعر پس از چند بیت در وصف عید که البته بسیار زیبا و هنرمندانه است، به اینجا میرسد:
چون به زر آب قدح کردند مژگان را طلی
میخ نعل مرکبان شاه کشور ساختند
از این به بعد، مدح ادامه مییابد.
3-نگاه رندانه
ما به نگاه عشرتجویانه شاعران دوره سامانی و غزنوی اشاره کردیم که همراه بود با یک سلسله اصطلاحات خاص، بهویژه اصطلاحات میخانهای. این فرهنگ اصطلاحات، پس از طیشدن دوران شعر درباری، همانند میراثی ماندگار برای عصرها و دورههای بعد هم باقی ماند و شاعرانی که پس از آن حتی دلبستگیای به آن حال و هوا نداشتند، نتوانستند خویش را از سیطره این اصطلاحات برهانند.
از سوی دیگر گرایشهای عرفانی و قلندرانه در شعر فارسی، زبانی رمزآمیز و تأویلپذیر طلب میکرد و همین، مایه شیوع بیشتر این اصطلاحات در شعرهای عارفانه ما شد. این رویکرد از سنایی غزنوی آغاز میشود و تا دهههای اخیر ادامه مییابد.
چنین است که شاعران قرنهای بعد، حتی آنان که اهل زهد و عرفان بودند، با مجموعه اصطلاحات میخانهای به سراغ عید رفتند.
در این شعرها، ظاهر کلام بسیار نزدیک است به آنچه در شعرهای عشرتجویانه دیدیم، ولی تفاوت مهم این است که آن شعرها صریح بود و تأویلناپذیر، ولی اینها ابهامآمیز است و رندانه. به واقع به صراحت نمیتوان گفت آن قدحی که حافظ میگوید «هلال ماه به دور قدح اشارت کرد» چگونه قدحی است، در حالی که در شعر فرّخی و منوچهری، ماهیت این ظرف و مظروف آن، کاملاً روشن و آشکار بود.
از سوی دیگر، در این شعرها، برخورد شاعر با ماه رمضان نیز بسیار محتاطانه است. او میداند که در ستایش می، میتوان توجیهی عرفانی به دست داد، ولی در نکوهش رمضان، دیگر این کار سخت میشود. چنین است که مثلاً حافظ با ظرافت تمام از ماه رمضان میگذرد و بدون تأکید برآن، شعبان را به عید رمضان گره میزند.
ماه شعبان مده از دست قدح، کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
اگر در شعرهای نوع اول، تقابل رمضان و عید مطرح بود و در شعرهای نوع دوم تقارن عید و ممدوح، در این نوع، تقارن عید و «می» درکار است و این، در شعر بیشتر شاعران مکتب عراق دیده میشود. و ما به مثالهایی از حافظ بسنده میکنیم.
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می بایدخواست
و
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
4- نگاه هنرمندانه
ماه مبارک رمضان و هلال عید، جدا از جوانب محتوایی خویش، مایه یک سلسله مضمونسازیها نیز برای شاعران شدهاند.
بیشتر این مضمونها، در غزلهای عاشقانه دیده میشود و آنجاها که شاعر به نوعی میان عید و معشوق، مقارنهای ایجاد میکند، همانند این و یا این رباعی زیبا از بیدل که در آن، عید بدون نگار بیثمر دانسته میشود.
عید آمده هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بیتو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
یکی از دستگیرههای مهم شاعران برای این مضمونسازی، تشابه «هلال» و «ابرو» است. هلال، نشانه مهم عید است و ابرو هم از ارکان جمال معشوق. بدین ترتیب، «عید» با «معشوق» گره میخورد و چه بسا مضمونها که از این رهگذر آفریده میشود. یک بیت زیبا از این نوع را در آغاز نوشته دیدیم. این هم مثالی دیگر که نام و نشان شاعرش بر من مجهول است
هلال عید میبینی و من پیوسته ابرویت
مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت
این نوع برخورد با عید، بهویژه در آثار شاعران مکتب هندی بسیار شایع و رایج است، چون شاعران این مکتب، بیش از این که عشرتمدار یا ممدوحمدار باشند، مضمونمدار هستند.
5- نگاه زاهدانه و عارفانه
از عصر سنایی و ناصرخسرو، در کنار دیگر گرایشهای موجود در شعر فارسی، یک گرایش زهدآمیز و عرفانی هم پای گرفت. این گرایش، در شعر عطار و مولانا جلالالدین تقویت شد و در شعر حافظ، با گرایش عاشقانه و رندانه پیوندی محکم یافت.
باری، در شعر کسانی که از منظر زهد و عرفان به این موضوع نگریستهاند، به رمضان و عید از منظری دیگر پرداخته میشود که همان منظر شریعت و طریقت است.
ولی برای شعری در این منظر، مصالح بیانی و اسباب مضمونسازی، در ماه مبارک بیشتر یافت میشود تا عید فطر. ماه رمضان سرشار است از مفاهیم مرتبط با زهد و عرفان مثل امساک، عبادت، شبزندهداری، شبهای قدر، قرآن و دیگر ملزومات این ماه.
با این وصف، هیچ عجیب نیست که در این دیدگاه، رمضان پررنگتر از عید جلوه کند و به واقع نیز این شاعران، بیشتر در ماه مبارک خیره شدهاند، تا عید. اگر از عید هم سخنی به میان آمده است، نه در تقابل، که در ادامه رمضان است.
پیشگام این حرکت، سنایی غزنوی است، با غزلی زیبا که در وصف رمضان دارد
ای ماه صیام ارچه مرا خود خطری نیست
حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
از درد تو ای رفته بناگه ز بر ما
یک زاویهای نیست که پرخون جگری نیست
ای داده به باد این مه بابرکت و باخیر
مانا کهت از این آتش در دل شرری نیست
و شکل کمالیافتهاش را در شعر مولانا جلالالدین میبینیم. مولانا به واسطه طبع پرنشاط خود، نه تنها با عید، که با رمضان نیز برخوردی بسیار طربانگیز دارد. گویا عید مولانا، از آغاز ماه رمضان شروع میشود.
آمد ماه صیام سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام، مائده جان رسید
جان ز قطیعت برست، دست طبیعت ببست
قلبِ ضلالت شکست، لشکر ایمان رسید
و کسی که با رمضان چنین سرشار از طرب میشود، با عید چه خواهد شد؟
عید آمد و عید آمد وآن بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن، کان ماه پدید آمد
حضور رمضان و عید در دیوان شمس و مثنوی معنوی بسیار پررنگ و باشکوه است.
به واقع بهترین «رمضانیه»ها «عیدانه»های شعر فارسی را در آثار مولانا جلالالدین میتوان یافت و در این دیدگاه معنویتگرا، ما کسی را بالاتر از او سراغ نداریم.
سخن آخر
چنان که دیدیم، حضور رمضان و عید در شعر کهن فارسی، بسیار چشمگیر و متنوع است. شاعران از منظرهای گوناگون به این موضوع نگریسته و هر یک فراخور طبع و طبیعت خویش، از آن سخن گفتهاند.
ولی در شعر امروز، هم بسیاری از آن اسباب غایب است و هم بسیاری از آن انگیزهها در کار نیست. مقتضیات اجتماعی و مذهبی امروز، زاویه دید شاعران فارسیزبان، حتی شاعران مذهبی را عوض کردهاست.
به واقع با مطرح شدن جوانب مبارزاتی و عدالتخواهانه دین در دهههای اخیر، توجه شاعران نیز به گوشههایی از تاریخ و مناسبتهای دینی معطوف شدهاست که از آنها پیامهای اجتماعی و سیاسی بیشتری میتوان بیرون کشید. به همین لحاظ، نه تنها رمضان و عید فطر، که مراسم حج و عید قربان نیز در شعر امروز کمرنگتر به چشم میخورند و در عوض، عاشورا و نیمه شعبان و دیگر مناسبتهایی از این نوع، بسیار پررنگتر هستند.
به هر حال و به هر دلیلی، باید اعتراف کرد که رمضان و عید در شعر زنده و جدی امروز ما، تقریباً به فراموشی نهاده شده است و نگارنده این سطور، هرچه به محفوظات خویش سر میکشد، در آثار شاعران مطرح و برجسته این چند دهه، اثری از پرداختن به این موضوع نمییابد. اگر هم چنین آثاری باشد، مسلماً بسیار اندک و انگشتشمار است
منبع:مهر
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.