«پنج ستاره» تکرار تصویر کلیشهای از زن در سینمای ایران
خبرگزاری تسنیم: پنج ستاره یک فیلم زنانه است که نتوانسته خود را از فضاهای کلیشهای موجود در بازنمایی زنان در جامعه رها کند و زن محنت کشیده، همراه با تلخی است که روی خوش زندگی را ندیده است.
خبرگزاری تسنیم: محمد امین نوروزی
پنج ستاره یک فیلم زنانه است که نتوانسته خود را از فضاهای کلیشهای موجود در بازنمایی زنان در جامعه رها کند. کلیشهای که در سالیان گذشته در مورد فیلمهای زنانه بیشتر شاهد بودیم. تصویر زن محنت کشیده، همراه با تلخی است که روی خوش زندگی را ندیده و همواره در مشکلات و ناملایمتی دست و پنجه نرم میکند.
پنج ستاره نیز از این قائده مستثنی نیست، اما با رویکرد عامه پسندی که فیلم برای موفقیت در گیشه داشته است، خیلی در ورطه پزهای روشنفکری و شعارهای فمنیستی نچرخیده است، لذا فیلم را نمیتوان یک اثر فمنیستی یا ضد مرد متداول فیلمهای زنانه دانست. از طرفی دیگر در نشان دادن سختیهای زندگی زنان خیلی در سیاهنمایی و استیصال نیافتاده است و زنهای گرفتار و طبقه فرودست جامعه در عین مشکلات رفتارهای شرافتمندانه و ایثارگرایانهای دارند لذا فیلم به خاطر این دو عامل عامه پسندی و نشان دادن خوبیهای اخلاقی افراد فقیر حدی از مقبولیت که مخاطب را همراه خود کند را دارا میباشد.
مریم که به تازگی رشته دارو سازی در دانشگاه آزاد قبول شده است، برای اینکه بتواند شهریه دانشگاه را بپردازد، همراه مادر خود به هتل پنج ستارهای میرود. در آنجا با شخصیتهای زن مصیبت زده دیگر از جمله زری (بهنوش بختیاری)، ملیحه (بهناز جعفری) آشنا میشود که هرکدام در زندگیهای خود با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. ملیحه پا شَل با پدر پیر خود زندگی میکند و در مقابل زری با مادر و دختر خود تنها زندگی میکند. یکی اخراج میشود، یکی پدرش گم میشود، یکی مادرش میمیرد و دوباره زنده میشود و.... خلاصه برای پای لنگ هر کدام از شخصیتهای فلک زده دائما مشکل ایجاد میشود.
نزدیک نیمی از فیلم مخاطب با زندگی شخصیتهای مختلف و نوع رابطه آنها با خرده اتفاقاتی آشنا می-شود، که شروع نامناسب برای فیلم میباشد، تا آمدن آمیتاپاچان و گم شدن ساعت که اتفاق اصلی فیلم رخ میدهد. بیشترین نقطه ضعفی فیلم در بخش روایت در فیلمنامه است. فیلمنامه به دلیل نداشتن منطق روایی و شخصیتپردازی حق مطلب را برای بنیان گذاشتن چهارچوب ساختاری دقیق فیلمنامه ادا کند.
فیلم با مریم و پدر و مادر او شروع میشود که دچار مشکلات مالی هستند، اما در همان ابتدالی فیلم پدر و مادر مریم رها میشوند. در نیمه پایانی فیلم خود مریم نیز در فیلم رها میشود و کنشهای اصلی فیلم به سمت جدال بین فریبا محتشمی (سحر قریشی) و رضا وحیدی (شهاب حسینی) میرود. ابتدای فیلم گمان میکنیم مریم شخصیت اول زن فیلم است، اما وقتی که وارد هتل میشود به دلیل روایت نادرست شخصیت اول زن فیلم گم میشود و سهم روایت شخصیتهای ملیحه، زری و فریبا هرکدام به تنهاییگاه حتی بیشتر از مریم میشود. اما در مجموع این سه شخصیت زن که در ادامه به فیلم اضافه میشوند، باعث گم شدن شخصیت اول زن فیلم میشوند.
فیلم با همذات پنداری مخاطب با مریم آغاز میشود، در ادامه روایت فیلمنامه ناخنکی به شخصیتهای زری، ملیحه، فریبا و رضا میزند، اما پایان فیلم با ماجرای عشقی رضا و فریبا تمام میشود. مسئله بین رضا و فریبا برای مخاطب قابل درک و سمپاتیک نیست چرا که فیلم سراغ تک تک شخصیتهای بدون شروع و پایان مناسب رفته است. مخاطب از هرکدام از شخصیتها اندکی میداند و خیلی چیزها را نمی-داند لذا احساس عاطفی و دراماتیکی که توسط شخصیتها قلابی بشود تا مخاطب را همراه کند، در فیلمنامه مفقود است.
یکی دیگر از مشکلات فیلمنامه اتفاقات بیرون از داستان است که مسیر داستان را عوض میکند. شخصیتها باید در جدالی قابل رویت و محسوس برای مخاطب سرنوشت داستان را رقم بزنند. داستان تا گم شدن ساعت آمیتا پاچان حرکت رو به جلویی ندارد و صرفا با گم شدن پدر ملیحه و فوت مادر زری که آنها نیز آدمهایی بیرون از داستان هستند، بالا و پایین الکی میشود یا موضوع مهمی مثل علاقه بین رضا و فریبا چرا در فیلم باید ناپخته بماند و در حد شنیدن فقط چند دیالوگ مطرح شود.
یکی دیگر از ناپختیگیهای فیلم کارکترها هستند. شخصیتپردازی منحصر به فرد در فیلم وجود ندارد، اما فریبا به نظر حتی به کلیشه هم تبدیل نمیشود. فریبا که زنی مغرور، متکبر و بارفتارهای تجملاتی است چرا باید عاشق رضا بشود که از لحاظ اخلاقی کاملا در تضاد با اوست؟!!!
فیلم بیش از هرچیز به دنبال دادن پیام به مخاطب خود است و به جای آنکه روابط عاطفی بین شخصیت-ها پر رنگ باشد، پیام و شعار فیلم برجسته و گل درشت میباشد. از همان اول فیلم که مریم به دانشگاه میرود و با شقایق (لیلا بلوکات) که فردی بسیار پولداری است، آشنا میشود. این بیپولی مریم در مقابل پولداری بیش از حد شقایق کاملا توی ذوق مخاطب میزند. همین اتفاق نیز در ادامه فیلمنامه دوباره بین مریم و فریبا اتفاق میافتد. فریبا زنی بسیار جاه طلب و خودخواه که وقتی از ماشین خود پیاده میشود، حتی مریم را نمیبیند و از بالا به آدمهای پیرامون خود نگاه میکند. در مقابل مریم دختری فداکار و مهربان که بسیار ایثارگرانه با اطرفیان خود برخورد میکند.
دیالوگهایی که در دهان بازیگران نیز گذاشته شده است به وضوح از پیام فیلم صحبت میکند. در مهمانی تشریفاتی که برای آمیتا پاچان با حضور سینماگران گرفته شده است، یکدفعه شقایق از سقف فیلم به وسط آشپزخانه میافتد و هنوز وارد آشپزخانه نشده و چیزی را ندیده و درک نکرده است، دیالوگ میگوید: چقدر آدمهای اینجا باهم مهربانند و... این مدل دیالوگ گفتنهای عجلهای که نه به اقتضاء داستان بلکه به ضرورت پیام فیلم است به فراوانی در فیلم مشاهده میشود.
حضور نسبتا متفاوت شهاب حسینی و بازی خوب او از نقاط مثبت کار است. کاراکتر مرد دلسوز و جوانمردی که فضای فیلم از خاله زنک بازی و لوس بازیهای بیش از حد بهنوش بختیاری خارج میکند. فیلم اگر بیشتر همراه مریم میماند و به جای آنکه ناخنکهای سطحی و دم دستی به زندگی شخصیتهای دیگر ملیحه و زری بزند، عمیقتر میتوانست فیلمی اجتماعی تاثیر گذار برای مخاطب باشد. چرا که شخصیت مریم ویژگیهای و شرایط بکرتری برای پرداخت داستان متفاوت میتوانست فراهم کند.
انتهایپیام/