بصیرت آیت تیری در قلب نفاق


خبرگزاری تسنیم: شهید آیت خود چنین سرنوشتی را برای خویش پیش بینی کرده بود. وی روزی گفت: «این مبارزه را ادامه می دهم و آنها نمی توانند شخصیت من را ترور کنند، مگر اینکه جسم مرا ترور کنند.»

در اولین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جدید جمهوری اسلامی دو کاندیدای اصلی رو در روی هم بودند، یکی جلال الدین فارسی و یکی سید ابوالحسن بنی صدر. شهید آیت بنی صدر را از زمان تحصیل در دانشگاه می شناخت.

وی برای آنکه بتواند مردم را از انتخاب او برحذر دارد، خود را نامزد ریاست جمهوری کرد. نامزدی ریاستجمهوری او  این امکان را برایش فراهم می‌نمود که از فرصت های قانونی هر کاندیدا در جهت افشای خط بنی صدر (که او را شریک دزد و رفیق قافله می دانست) استفاده کند.

موضوع قابل توجه اینکه بنی صدر هم این را خوب فهمیده بود و در همان ایام در مقابل سؤال انتقادی یک جوان، از کوره در رفت و حرف دلش را اینطور به زبان آورد که: «این حرف از گور آقای آیت درآمده.»

با حذف جلال فارسی از انتخابات و برخی اتفاقات نا میمون سیاسی، نهایتا عکس بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور منتخب نظام اسلامی در روزنامه ها چاپ شد، اما دکتر آیت ماجرا را پایان یافته تلقی نمی کرد، بلکه طبق مشی امام خمینی(که قائل بودند در عین حمایت از رئیس جمهور قانونی کشور، باید مراقب انحرافات احتمالی او هم بود) عمل می کرد و در این بین، بهترین راه را بصیرت پراکنی بین مردم می دانست.

خود او در یک جلسه خصوصی (که نوارش مخفیانه ضبط شد و برای اثبات «توطئه گر» و «کودتاچی» بودن او در روزنامه ها منتشر و به اسم «نوار آیت» معروف شد) سیره خود را در قبال بنی صدر این چنین شرح داده بود:

«[بنی صدر و التقاطیون] خط امام نیستند و اینها جدا هستند و شما نمی توانید با اینها یکسان عمل کنید. ... عموم مردم هم برمی گردند. الآن هم عموم مردم هنوز دقیقاً در جریان نیستند که کی به کی است. فکر می کنند بنی صدر و دکتر بهشتی همه در یک جریان هستند؛ گرچه حالا کم کم دارند می فهمند. ... تبلیغ بکنید که مجاهدین و بنی صدر با هم هستند ولی اعتراض نکنید. و به مردم بگویید که اینها با هم هستند و تا حدی که می شود اعتراض مردم را [به این روابط با گروه های منحرف] برانگیزید. خیلی خیلی یواش و مطلب را به تدریج مردم بفهمند، بعداً اعتراض، اشکال ندارد. ... آنها ضعفشان و حماقتشان اینجاست که جلوی امام ایستاده اند، باید به اینها میدان داده شود؛ چون اگر میدان ندهی، دستش را می بندی [و آن وقت ماهیتش مشخص نمی شود]. تا یک جایی به اینها میدان داده می شود. ... ما باید برنامه طولانی داشته باشیم. بله، من حدسم این است که بنی صدر خیلی دوام نمی آورد، گرچه من تلاش می کنم که برای چهار سال آینده دوام بیاورد، لا اقل ما یک مدتی وقت داشته باشیم برای اینکه خودمان را بهتر بشناسیم ... یعنی به طور کلی اگر بشود به نحوی کار کرد که کجدار و مریز باشد، چون رویه اش خودش غلط است، خودش زود دارد خودش را به طرف نابودی می برد ... مجلس که بیاید [افتتاح شود] یک ارگان انتخابی است و به این عنوان می تواند بایستد مقابل رئیس جمهور و خواهد ایستاد اگر بخواهد راه کج برود. این است که خودش را ساقط می کند. ما کوشش می کنیم به آن حادّی نشودکار فعلاً که ساقط بشود. اما اگر هم خب حاد شد، باید آمادگی داشته باشیم در هر لحظه که جلویش را بگیریم ... ما باید کارمان را بکنیم، اتفاقاً در مجلس کاری که می کنیم که بتوانیم همین کار را بکنیم، این است که نگذاریم بنی صدر از چهارچوب قانون خارج بشود ... خط امام و خط بنی صدر دوتاست و بنی صدر نمی خواهد که بگذارد که مردم بفهمند این خط دوتاست. [...] به نحوی این باید تبلیغ بشود غیر مستقیم که تمام مردم پایین تشخیص بدهند. تمام مردم باید بفهمند که اگر بنی صدر بود، اصلاً این انقلاب از بین می رود.»

و همین حرف ها که توسط روزنامه انقلاب اسلامی خود بنی صدر منتشر شده بود، بهترین گواه دروغ بودن «توطئه چی» بودن آیت بود ولی همان روزها هم شعار «آیت کودتاچی اعدام باید گرددِ» منافقین، مایه روشنی چشم و سرور قلب عده ای نادان و جاهل و البته معاند شده بود و روزنامه انقلاب اسلامی هم از زبان مردم نسخه می پیچید که آیت "باید به دست خلخالی سپرده شود!"

جبهه متحد ضد انقلاب با شدت و همت مضاعف سعی در مقابله با شهید آیت و افکار ضد التقاطی او داشت و در این بین برای ضربه زدن به وی چه به صورت حذف فیزیکی و چه ترور شخصیتی لحظه‌ای غفلت نورزیده بود. با این حال کورسوی گمان خام و تهی آنها این بود که مخالفت با اعتبار نامه او (که به نمایندگی مجلس اول شورای اسلامی انتخاب شده بود)  می‌تواند نقطه عطف حذف آیت باشد.

احمد سلامتیان (یار غار بنی صدر) عهده دار این مخالفت شد ولی حکایتش حکایت چاه کنی شد که خود، ته چاه ماند. نطق آیت در روز رأی گیری راجع به تصویب اعتبارنامه اش، نه تنها جواب مخالفان بود، بلکه بهترین گواه صدق و بصیرت آیت هم شد.

شهید آیت از تریبون مجلس و با استفاده از امکانات قانونی که در اختیار هر نماینده ای بود، خط برخورد روشنگرانه با انحرافات را پی گرفت و در این میان تنها به مقابله جریان بنی صدر نپرداخت، بلکه مارکسیست‌ها، منافقین و حتی برخی از هم حزبی‌های خود را در حزب جمهوری که ظاهرا در خط امام بودند ولی در عمل و باطن با گرایشات منحرف زمینه را برای اضمحلال اصل و اساس حزب فراهم می‌نمودند، از تیغ کلام خود در امان نگذاشت.
***
بعد از یک سال پر از فراز و نشیب و در ابتدای سال 1360، بعد از طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس ، منافقین و بنی صدر که دیگر به صورت علنی با هم متحد شده بودند  باز هم  دست شهید آیت را در میانه می دیدند و در نشریه های خود تیتر زدند: «تحقق کودتای آیت».

و البته این حداکثر شعور مدعیان طرفداری از رأی مردم است که وقتی نمایندگان همان مردم به آنها رأی منفی دادند، باید زیر میز زده و آن را «کودتا» خواند.

ظاهرا افشاگری های آیت جواب داد: بنی صدر عزل شد، منافقین نفاق را کنار گذاشته و رسما دست به سلاح برده و آتش را به روی مردم گشودند.

ولی هنوز تکلیف برخی ظاهرا خودی ها مشخص نبود! چرا که در آن زمان روزنامه کیهان مقاله‌ای با عنوان  " بله، خط  آیت و سازمان مجاهدین خلق در اصل با هم مرتبط است! و آیت مدعی است به امام خط می دهد!" چاپ نمودند.

و صد البته در این میان شهید آیت بودکه میخ آخر را بر تابوت منافقین داخلی زد و طی یادداشتی نوشت: " آی مردم آگاه باشید بنی صدر رفت و بنی صدر سازان هستند."  و مقدر بود این آخرین جدال قلمی او در حیات کم طول و پر عمق و عرضش باشد.

شهید آیت که از جلسه تاریخی هفت تیر جان به در برده بود و همواره حسرت شهادت و وصل یاران خویش به خصوص مرادش شهید بهشتی و دوست و یار قدیمی‌اش شهید دیالمه را داشت، سر انجام به آرزوی دیرینه خود رسید و مزدش را از دست کسانی که به فرموده امام خمینی از کفار هم بدتر هستند یعنی منافقین، دریافت نمود.

وی در 14 مرداد ماه سال 1360 در برابر منزل مسکونی اش هدف 67 تیر قرار گرفت و با پیکری غرق خون به ملاقات خدا شتافت.

شهید آیت خود چنین سرنوشتی را برای خویش پیش بینی کرده بود. وی روزی گفت: «این مبارزه را ادامه می دهم و آنها نمی توانند شخصیت من را ترور کنند، مگر اینکه جسم مرا ترور کنند.»

و چه کینه عجیبی بود!

بعدها برخی دستگیر شدگان تیم های عملیانی گروهک منافقین در مرحله ترور مردم حزب‌اللهی، اعتراف کردند که هر کس در مغازه اش عکس امام یا شهید بهشتی یا شهید آیت را داشت باید حتما ترور می شد.   مثلا محمد طاهر تیموری (فرمانده یک واحد ویژه ی سازمان)پس از دستگیری اعتراف کرد که: «خط این بود که صاحبان دستفروشی ها و مغازه ها و ماشین هایی که عکس امام یا شهید بهشتی یا شهید آیت را دارند حتماً باید ترور شوند»

یا حسین شیخ الحکما (مسئول و فرمانده نظامی شرق تهران در سازمان) هم اعتراف کرد: «اولین خط [داده شده به اعضای سازمان در فاز نظامی] ... این است که :"تمامی مکانها و مغازه ها ، دست فروشیها و ماشینهایی که عکس های امام، شهید بهشتی، شهید آیت و کلاَ مقامات جمهوری اسلامی را داشته باشند میبایست ترور و منهدم بشوند.»
آیت شهید شد و منافقین هم رفتند اما یادمان باشد «منافقین سازان» هنوز زنده اند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مجاهدین

انتهای پیام/