شریعت بی‌جان در کف خیابان های «امروز»

خبرگزاری تسنیم: هادى نائیجى کارگردان سینما در یادداشتی برای «امروز» تازه ترین ساخته رضا میرکریمی آورده است: بازخوانىِ ایده فیلم امروز، ما را به یکى از مهم‌ترین سنت تربیتى اسلام ـ که بن مایه بسیارى از احکام اسلا‌می‌ است‌ ـ توجه‌ می‌دهد؛ کرامت انسان.

به گزراش خبرگزاری تسنیم، محمدهادى نائیجى نویسنده و کارگردان سینما در یادداشتی برای فیلم «امروز» تازه ترین ساخته رضا میرکریمی آورده است:تماشاگر با رویارویى‌ در کفِ روزمرگىِ یک راننده‌ تاکسى به دیدار کرامت انسان می‌رسد‌. بازخوانىِ ایده فیلم امروز، ما را به یکى از مهم‌ترین سنت تربیتى اسلام ـ که بن مایه بسیارى از احکام اسلا‌می‌ است‌ ـ توجه‌ می‌دهد؛ کرامت انسان.

در ادامه متن کامل این یادداشت را می خوانید:

هر چه از سینماى میرکریمى مى‌گذرد، وحدت ایده ‌داستان با موضوع داستان، عمیق‌تر و ‌تفکیک‌ناپذیرتر مى‌شود. مشکل سینماى ایران درباره فیلم‌سازانى که با رویکرد دینى به انسان و جهان فیلم مى‌سازند، کفرِ پیام زدگى است؛ با رژه پرمدعاى پیام‌هاى دینى در لایه‌هاى اولیه ‌‌اثر، محصولى جز الحاد و انکار در لحظه مناسک دیدارى سینما براى تماشاگر به دست نمى‌آید.

میرکریمى با تبدیل موضوعِ منتخب به ایده داستانى مسیر دیگرى می‌پیماید و بى‌گمان سینماى میرکریمى در پرورش ایده‌ها به جهان دینى تعلق دارد. قصه‌هاى میرکریمى با کالبدى از زندگى روزمره پیش روى تماشاگران قرار مى‌گیرد. او هیچ ‌گاه از زندگى روزمره فاصله نمى‌گیرد؛ اما همین کالبدِ بى جانِ روزمره از نفخه ‌جهان ایده‌هاى دینى جان مایه مى‌گیرد و تمام قد بر پرده‌ نقره‌اى مى‌ایستد.

روزمرگى،‌ همان گونه که از نامش پیداست از تکرار، متعفن است و تنها با بار امانتى سنگین نجات مى‌یابد و به امروز تبدیل مى‌شود. این بارِ امانت، مسئولیت سنگینى است بر گُرده‌ روزمرگى. فیلم امروز بر خلاف فیلم قبلىِ (یه حبه قند) فیلم‌ساز ما را با جزییات به بازخوانى جهان از دست رفته ‌سنت دعوت نمى‌کند، بلکه‌‌‌ رها از جزییات، با گستره‌ کلى ایده روبه‌رو می‌سازد.

تماشاگر با این رویارویى‌ در کفِ روزمرگىِ یک راننده‌ تاکسى به دیدار کرامت انسان می‌رسد‌. بازخوانىِ ایده فیلم امروز، ما را به یکى از مهم‌ترین سنت تربیتى اسلام ـ که بن مایه بسیارى از احکام اسلا‌می‌ است‌ ـ توجه‌ می‌دهد؛ کرامت انسان.

از نظر قرآن کریم، انسان کرامت و شرافتِ ذاتی دارد که خداوند به او داده است؛ «وَ لَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی ءَادَم»؛ ما فرزندانِ آدم را کرامت بخشیدیم. به دلیل همین ویژگی، روح حاکم بر شریعت حتى در اجراى حدود الهى در جامعه با صیانت و تحفظ بر آبروى انسان تنظیم شده و به هر آنچه ‌احترام و آبروی انسان را تهدید می‌کند، واکنش نشان‌ می‌دهد، تا آنجا که برای حفظ آبرو در جامعه، برای اثبات زنا، چهار شاهد مقرّر کرده‌‌ و حتّی اگر سه شاهد گواهی دهند، هر سه شاهد شلّاق می‌خورند، فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً اَبَداً وَ اُولَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ آن‌ها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آن‌ها‌‌ همان فاسقانند. نه تنها این ‌گونه افراد را ‌مجازاتِ‌ شدید می‌کند، بلکه در درازمدت نیز سخن و شهادتشان را از ارزش و اعتبار می‌اندازد، تا نتوانند آبرو دیگران را لکه‌دار کنند و مُهر فسق بر پیشانی‌شان می‌نهد.

در اسلام برای اثبات حقوق و جُرم، دو شاهدِ عادل کافی است؛ در قتل نفس با وجود دو شاهد عادل، جُرم اثبات می‌شود، ولی در مسأله اتهام به زنا، چهار شاهد الزامی است. به نظر ‌می‌رسد، دلیل سخت‌گیرى شاهد در این موضوع، برای آن باشد که زبانِ بسیاری از مردم در زمینه این نوع اتّهامات اجتماعی باز است و همواره آبرو‌‌ افراد را با بدگمانی‌ یا بدون سوء‌ظن جریحه‌دار‌ می‌کند. زنى سوار ماشین‌ می‌شود و تمام میزانسن در خدمت یک سوء‌ظن رقم می‌خورد که اگر‌‌ همان زن، سوارِ تاکسىِ فیلم میرکریمی‌ می‌شد، داستانِ دیگرى پیش روی بود!

در فیلم امروز، پیام دینى در گام نخست به ایده تبدیل می‌شود؛ اما در مسیر داستان یک رویداد عمیق‌تر شکل می‌گیرد و آن تبدیل پیام دینى به فرم روایت است. داستان با راننده تاکسى آغاز می‌شود و در حقیقت تماشاگر در کنار راننده، زنِ مسافر را با هزار سوء تفاهم می‌پذیرد.

گام دوم در فیلم امروز که نیازمند ‌کالبدِ شکافى روایت داستان است، نیز ریشه در آموزه تکمیلىِ موضوع تحفظ آبرو در اسلام دارد؛ «یا أیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن إثم و لا تجسسوا ولا تغتب بعضکم بعضا»: اى کسانى که ایمان آورده‌اید؛ از بدگمانى بپرهیزید که برخی از گمان‌ها بى تردید گناه است و در زندگى دیگران سرک نکشید و... میرکریمى هوشمندانه قواعد داستان گویى را کنار می‌گذارد و با همین روش است که تماشاگر در دل میزانسن گرفتار می‌شود.

قاعده در داستان گویى به ما امر می‌کند ‌در شخصیت پردازى با پشتوانه پیش داستان (back story) درباره شخصیت‌ها اطلاعات در اختیار تماشاگر گذاریم؛ اما میر‌کریمى آگاهانه از این قاعده سر باز می‌زند و در حقیقت با روشى روان‌شناسانه تماشاگر را می‌آزارد؛ ما هیچ اطلاعاتى از شخصیت‌ها نداریم و به دنبال تجسس درباره آدم‌هاى داستان بر‌می‌آییم.

تماشاگر سرخوشانه گرفتار گناه بزرگى می‌شود؛ گمان بد به زن داستان. بنا بر غریزه‌ براى تماشاگر تصمیم قهرمان داستان غیر منطقى جلوه می‌کند و از طرفى فیلم راه تجسس درباره زن را بر او می‌بندد. عاجز از قضاوت درباره زن رفتار قهرمان داستان را حتى گاهى احمقانه می‌خواند، زیرا قهرمان داستان بدون هیچ شناختى از هویت زن بر کرامت ذاتى زن تکیه می‌کند و مسئولیت تولد فرزند را بر عهده می‌گیرد. در آیه شریفه مذکور ریشه تجسس، بدگمانى معرفى می‌شود.

قهرمان داستان در لحظه کلیدىِ داستان با‌‌ همان تاکسى ‌که به مثابه یک جامعه جلوه می‌کند، به سمت بیمارستان برمى‌گردد؛ او از بدگمانى رهیده و به کرامت انسانى بار می‌آید. فیلم امروز نه تنها در ایده که در فرم روایتِ داستان، تماشاگر را در یک موقعیت داستانى قرار می‌دهد تا بر پایه آموزه‌هایی که دارد، تصمیم بگیرد اما قهرمان داستان میرکریمى کرامت انسان را برمى‌گزیند.

انتهای‌پیام/