جبران زخم تحقیر، با شلیک گلوله به هدف متحرک
خبرگزاری تسنیم: از دیدگاه اجتماعی نمایش «بالستیک زخم» به معضلاتی در جامعه میپردازد که حکم یک تابو را دارد و معمولا افراد و خانوادهها در برابر این موارد سکوت میکنند یا اینکه به ندرت از طریق مراجع قانونی وارد عمل میشوند.
خبرگزاری تسنیم_ وحید شیخییگانه
نمایش «بالستیک زخم» به کارگردانی و نویسندگی «پیام لاریان» مدتیست که در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر بر روی صحنه است. این نمایش به داستان همکاری سه پسرجوان برای کشتن یک جوان دیگرمی پردازد. خواهر علیرضا بخاطرفاش شدن رابطهاش بایک پسر خودکشی کرده است. بیژن که پیش از این، به نرگس خواهر علیرضا علاقمند بوده است با کمک همخوانه ایاش مرتضی اسلحه کمری برای علیرضا تهیه میکنند تا او با کشتن فاسق خواهرش انتقام مرگ او را بگیرد.
از لحاظ ساختاری نمایش «بالستیک زخم» به چندین بخش با فاصله گذاری خاص تقسیم میشود. از ابتدای نمایش اطلاعاتی درباره گلوله به تماشاگر ارائه میشود تا هنگامی که گلوله به هدف اصابت میکند بعد از آن به میزان صدمه وارد شده به شخص مضروب پرداخته میشود. علم بالستیک زخم به بررسی توان ایجاد صدمه و زخم در بدن موجود زنده توسط گلوله میپردازد. سیاهیهای نمایش و اطلاعاتی که از طریق صدای خارج از صحنه داده میشود. فاصله بین صحنهها و رویدادهای خارج از صحنه را بخوبی پر میکند.
در نگاه اول نمایش «بالستیک زخم» ظاهر بسیار سادهای دارد. یک داربست فلزی با کمترین حجم فلزی گویای یک خانه است. داستان نمایش نیز سرراست و بدون پیچیدگی در روایت است. اما این فقط ظاهر قصه است. «بالستیک زخم» نمایشی پیچیده از لحاظ شخصیتپردازی محسوب میشود. انگیزههای بیژن و مرتضی برای کمک به علیرضا متفاوت است. مرتضی در انجام این کار تردید دارد و حتی بعد از کشتن جوان دچار عذاب وجدان میشود که آیا کاری که انجام دادهاند، کار درستی بوده است یا نه؟ او برای آرامش خود از صفورا میپرسد که آیا اگر او از سوی یک پسر مورد تجاوز قرار بگیرد چکار میکند. مرتضی با این پرسش خود در پی گرفتن تاییدیه کارش از سوی صفوراست. اما مدتی که از ماجرای قتل پسر متجاوز میگذرد. مرتضی احساسات خود را در برابر اشخاص اطرافش و حس نفرت و برتری جویی که توام با انتقام است را برای بیژن بازگو میکند. او سراغ کلت را از بیژن میگیرد و میخواهد از آخرین گلولهای که سهم خود میداند در تنبیه شخص دیگری که روزی مانعی بر سر راه او بوده است و یا به طریقی او را تحقیر کرده است استفاده کند. این حرکت مرتضی حس برتری جویی و نفرتی است که در پی جبران احساس سرشکستگی و تحقیر گذشته برای او بوده است.
در اینجا میتوان برتری جویی را بر اساس نظریات آدلر مورد بررسی قرار داد. برتری جویی قبل از هرچیز، نخستین پیامدشناختی عقلی سازی است که با هدف مهارکردن اغتشاشهای هیجانی به کار میافتد. بسیاری از منتقدان با این ادعا که آدلر نیروهای کشانندهای را انکار کرده و برتری جویی را تنها محرک فعالیت روانی دانسته است، مفاهیم روانشناسی فردی را محدود جلوه دادهاند. بیتردید، آدلر آشکارا تحت تاثیر افکار نیچه قرار گرفته است اما مفهوم برتری جویی در نظام آدلر دارای معنای متفاوتی است. نیچه، برتری جویی را به منزله تجسم انسانیت برتر میداند و آن را به عنوان وسیله و هدفی تلقی میکند که امکان دستیابی به انسان برتر را فراهم مینماید. چنین معنایی از اصطلاح، با مفهوم آدلری آن به کلی متضاد است.
از دیدگاه آدلر، برتری جویی نشانه شکست جبران مضاعف در انسان کهتر شده است؛ انسانی که بر اساس احساس کهتری خویشتن برانگیخته شده و ارزنده سازی خود را گاهی در یک فعالیت مثبت و زمانی در رفتارهای غیراجتماعی و ضد اجتماعی جستجو میکند. روان آزردگی ناشی از احساس کهتری، بر مبنای تمایل به توانمندی و تهییج احساس شخصیت بنا میشود؛ تمایلی که به منزله یک نیروی جبرانی است که بر اساس آن فرد کوشش میکند تا به حالت ناایمنی خود پوشش دهد. بنابراین برتری جویی مبین ناامیدی فردی است که احساس میکند در شرایط بهنجار هرگز نمیتواند نسبت به ارزش خود یقین حاصل کند. به عبارت دیگر، برتری جویی یک حرکت جبرانی زودرس است که احساس اجتماعی از آن رخت بربسته است و هر اندازه احساس کهتری گستردهتر باشد، برتری جویی نیز بیشتر خواهد بود.
مرتضی شخصیتی است که گرچه صاحبخانه است اما در برابر بیژن درباره کارهایش مورد شماتت قرار میگیرد او حتی برای دعوت صفورا به خانهاش و ورود نابهنگام او سعی میکند که توجیحی برای آن بیابد حتی به دروغ. بیژن مرتضی را کتک میزند و سر او فریاد میزند این حس کهتری که مرتضی نسبت به بیژن دارد همچون زخمی سر باز میکند و میل به قدرت به واسطه داشتن یک کلت در او بر انگیخته میشود. به عقیده آدلر برتری جویی مبین ناامیدی فردی است که احساس میکند در شرایط بهنجار هرگز نمیتواند نسبت به ارزش خود یقین حاصل کند. درشرایط عادی مرتضی شخص ضعیف النفسی است که حتی نمیتواند برای خود تصمیم بگیرد. او قدرت نه گفتن به بیژن را ندارد در حالی که علیرضا دوست بیژن است و لزومی ندارد که در کشتن جوان متجاوز آن دو را همراهی کند. او احساس ناامیدی میکندچون نه توان مقابله با بیژن را بعد از قتل را دارد و نه توان نگه داشتن صفورا.
مرتضی در برابر افراد مختلف جامعه در زمانهای متفاوت احساس کهتری کرده است. او تحقیر شده است و حالا میل به جبران دارد. در برابر استاد دانشگاه که چندین ترم از یک واحد درسی نمره نگرفته است. او حتی بیژن را نیز تشویق میکند که از 2 گلوله باقیمانده که یکی از آنها را سهم او میداند استفاده کند. آدلر میگوید: «برتری جویی یک حرکت جبرانی زودرس است که احساس اجتماعی از آن رخت بربسته است و هر اندازه احساس کهتری گستردهتر باشد، برتری جویی نیز بیشتر خواهد بود.» وقتی مرتضی چنین بااطمینان درباره کشتن دیگران حرف میزند در واقع او احساس اجتماعی و عواقب آن را نادیده گرفته است.
مرتضی به عنوان شخصیتی که دچار روان آزردگی شده است. فاقد اعتماد به نفس است و در برقراری ارتباط با دیگران ناتوان و حتی در استمرار ورزیدن به رابطهاش با صفورا نیز ناتوان است. و همین عاملها اورا به سمت جبران سوق میدهد.
آنچه که موجب خودکشی نرگس میشود نیز از دیدگاه آدلر قابل بررسی است. آدلر درباره خودکشی افراد میگوید: «موقعی که فرد در برابر مسئلهای که به راه حل فوری نیاز دارد و خطر سرخوردگی و تحقیر نیز او را تهدید میکند، قرار میگیرد؛ خودکشی وسیلهای است که توسط آن شخص میخواهد به دیگران ضربه وارد کند، لطمه بزند و آنها را مورد اتهام قرار دهد. منظور از دیگران اطرافیان شخص است و یا بشریت به طور کلی. شخصی که اقدام به خودکشی میکند میخواهد اطرفیان خود را به خاطر ظلمی که به او روا داشتهاند تنبیه و مجازات کند.» روابط شخصیتهای نمایش به گونهای است که اولین کسی که از ماجرای تجاوز به نرگس مطلع میگردد، بیژن است. او به نرگس علاقهمند است و گرچه این علاقه را پنهان نگه داشته است اما دختر راز خود را پیش او فاش میکند. بیژن نیز از او میخواهد که موضوع را با برادرش علیرضا در میان بگذارد که در ادامه خودکشی نرگس را بدنبال دارد. شخصیت نرگس بر اساس نظریات آدلر برای تنیه اطرافیان خود یعنی بیژن و علیرضا که عملا کار خاصی برای جبران آسیب وارده به او انجام نمیدهد دست به خودکشی میزند. نرگس عملا تحمل تحقیر و سرخوردگی در برابر برادرش را ندارد. بنابراین وقتی او هیچ مامنی برای خود نمییابد دست به خودکشی میزند تا برادر و دوستان تصمیم به مجازات عامل تحقیرنرگس بگیرند.
از دیدگاه اجتماعی نمایش «بالستیک زخم» به معضلاتی در جامعه میپردازد که حکم یک تابو را دارد و معمولا افراد و خانوادهها در برابر این موارد سکوت میکنند یا اینکه به ندرت از طریق مراجع قانونی وارد عمل میشوند. اما ورود شخصی به این مورد و صدور حکم از سوی شخص عواقب خاص خود را دربردارد. در جایی از نمایش بیژن برای دلداری مرتضی بعد از قتل جوان متجاوز میگوید، او بالاخره کشته میشد یا ما باید او را میکشتیم یا دیگری و یا خدا، حالا که او مرده دیگه راحت شده و به سزای عملش رسیده. این نوع استدلال برای مجازات شخصی به واسطه سلاح برترجویی که در اختیاراست و به حکم نتیجه حاصله از عمل انجام داده شده موجب تکرار این رویه از سوی مرتضی میگردد که البته این نتیجه نوعی جبران احساس تحقیر از طریق ساده آن است. پیروی از رویه مجازات دیگر اشخاص آزاردهنده برای مرتضی جبران زخم تحقیربا شلیک گلوله به هدف متحرک است.
نکات ذکر شده آشکارا نشان میدهند که اگر نیچه برتری جویی را به عنوان یک صفت برتر میداند آدلر بر این باور است که: در روان آزردگی، برتری جویی نشانه یک جبران ناموفق است و فقدان کامل اعتمادبه نفس و ناتوانی فرد در برقرار ساختن روابط بهنجار اجتماعی برحسب اصول روابط متقابل را برجسته میسازد و به شکست در روابط با دیگری میانجامد.
انتهای پیام/