«فرگوسن»؛ فریاد اعتراضی صد ساله علیه تبعیض و کشتار نژادی در آمریکا

خبرگزاری تسنیم:قتل یک نوجوان سیاه‏‌پوست ۱۸ ساله به نام «مایکل براون» توسط پلیس در شهر «فرگوسن»، آتش اعتراضات گسترده‏‌ای را در آمریکا شعله‏‌ور کرده و گستره اعتراضات به سایر ایالات آمریکا و بیش از ۱۰۰ شهر گسترش یافته است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم،  قتل یک نوجوان سیاه‏‌پوست 18 ساله به نام «مایکل براون» توسط پلیس در شهر «فرگوسن»، آتش اعتراضات گسترده‏‌ای را در آمریکا شعله‏‌ور کرده و گستره اعتراضات به سایر ایالات آمریکا و بیش از 100 شهر گسترش یافته است.

به اعتقاد برخی تحلیلگران، این اعتراضات را می‌‏توان با اعتراض‌‏های جنبش وال استریت مقایسه کرد. جنبش وال استریت در اعتراض به مسائلی همچون فقر، بیکاری، قدرت و نفوذ شرکت‏های بزرگ، نابرابری اجتماعی، جنگ‏‌های خاورمیانه، بدهی دانشجویان و پاداش‌‏های زیاد برای مجریان وال استریت، صورت گرفت. تظاهرکنندگان هم‏چنین خواهان وضع مالیات بیشتر بر طبقه ثروتمند و پاسخ‌گویی بانک‏ها در قبال اقداماتشان بودند که به بحران اقتصادی آمریکا دامن زده بود.
هم‏‌اکنون نیز ادامه اعتراضات در ایالت میسوری و کشیده‏‌شدن آن به بیش از 100 شهر آمریکا از‏جمله نیویورک، بوستون، سنت لوئیز و فیلادلفیا، ضمن نشان دادن اعتراض مردم به عملکرد نیروهای پلیس، نارضایتی آن‏ها از فقر، بی‌‏عدالتی و تبعیض، به‌‏ویژه در مناطق حاشیه‌‏ای را نیز مشخص می‏‌سازد. ادامه خشونت و تظاهرات این واقعیت را برجسته کرده است که فقر با بیشترین سرعت در حومه‏‌های شهرهای آمریکا در حال گسترش است و این مناطق به محل زندگی اکثریت فقرای آمریکا تبدیل شده‌‏اند. نوشتار زیر به بررسی علل و چشم انداز این تحولات می‏‌نگرد.


قتل «مایکل براون» نوجوان 18 ساله آمریکایی توسط پلیس در شهر فرگوسن ایالت میسوری، منجر به شکل‏‌گیری اعتراضات وسیعی در شهرهای مختلف آمریکا (بیش از 100 شهر) شده است که دامنه آن همچنان در حال گسترش است. این نوجوان سیاه‏پوست پس از یک بحث و جدل ساده با افسر پلیس، هفت بار مورد اصابت گلوله قرار گرفت. معترضان به‌علت شلیک مرگبار پلیس به مایکل براون نوجوان سیاه‏پوستی که کاملاً غیرمسلح بود و خود را تسلیم پلیس کرده بود، سر به اعتراض برداشته و خواستار متوقف‌‏شدن کشتار رنگین‏‌پوستان در آمریکا و پایان تبعیض شدید و دیرینه نژادی در این کشور هستند. آنچه بر همگان روشن است این حقیقت است که افسر پلیس آمریکا برای کشتن براون هیچ دلیل قانع‌‏کننده‌‏ای نداشته و همواره روایتی مبهم از ماجرایی که گذشته است از سوی پلیس آمریکا مطرح شده است. در واقع براون تنها به‌‏دلیل رنگ پوست تیره‌‏اش مورد ظن واقع شده و افسر پلیس به سمت این جوان 18 ساله شلیک کرده و وی را با این وهم و خیال پوچ که از اراذل و اوباش می‏‌باشد، به قتل رسانده است. شهر فرگوسن یکی از شهرهای حاشیه‏‌ای میسوری است، سه‏‌چهارم جمعیت آن سیاه‏پوست هستند و 53 نفر جمعیت پلیس این شهر است اما تنها 3 نفر آن‏ها سیاه‏پوست هستند، یعنی شهری که اکثریت جمعیت آن سیا‌ه‏پوست هستند، توسط اداره پلیسی مدیریت می‏‌شود که سفید‏پوست هستند و این‏گونه است که تنش‌‏های نژادی که سالیان سال در آمریکا وجود دارد، در چنین محیط‏‌هایی که سفید علیه سیاه سازماندهی شده است خود را نشان می‌‏دهد. قتل مایکل براون تصویری از کل ایالات متحده آمریکا است که نشان می‌‏دهد جامعه آمریکا با زرق و برق فریبنده خود همچنان از تبعیض نژادی به‏‌خصوص بر علیه سیاه‏پوستان رنج وافر می‌‏برد. جالب است، در این بین پلیس آمریکا نیز که تاکنون به‏ خاطر قتل این نوجوان سیاه‏پوست رسماً عذرخواهی و اظهار ندامت نکرده است، برای مقابله با معترضان به آنچه نباید متوسل شود یعنی «خشونت و سرکوب» دست زده است. البته نکته‌‏ای که در این زمینه باید به آن توجه ویژه مبذول داشت این است که خشونت و زور و سرکوب سه مشخصه بارزی هستند که نیروهای پلیس آمریکا از سال‏ها پیش با آن عجین شده و این موضوع باعث شده تا پلیس آمریکا به‏‌جای این‏که حافظ و تأمین‏‌کننده امنیت مردم باشد به نهادی برای سلب امنیت فیزیکی و روانی مردم تبدیل شده است.

 ریشه‌‏یابی اعتراضات کنونی در سراسر آمریکا
اعتراضات کنونی که در حال گسترش به‏ سرتاسر آمریکاست، گرچه در ظاهر به‏ خاطر قتل یک نوجوان سیاه‏پوست توسط پلیس فرگوسن شکل گرفته است ولی نباید فراموش کرد که این اعتراضات در ذات و ماهیت خود نه یک اعتراض صرف به قتل یک سیاه‏پوست که اساساً فریاد اعتراض و مخالفت با تبعیض و ناعدالتی‌‏هایی است که همواره در عرصه‌‏های مختلف وجودی بر سیاه‏پوستان این کشور اعمال می‏‌شود. چراکه هنوز هم در این کشور هستند مدارسی که از ثبت‌‏نام کودکان سیاه‏پوست به دلایلی واهی امتناع می‏‌کنند.
در این چارچوب باید خاطرنشان کرد: نژادپرستی در ایالات متحده آمریکا مقوله‌‏ای است که با تاریخ این کشور از بدو تأسیس و برده‏‌داری و حتی قبل از تأسیس و زمان مستعمره بودن، گره خورده و بیشترین تأثیر آن نیز روی سیاه‏پوستان بوده است. به‌‏گونه‌‏ای‏‌که در عصر کنونی نیز ایالات متحده برای افراد سیاه‏پوست جایی ندارد. اکنون با گذشت سال‏ها از سخنرانی معروف «مارتین لوتر کینگ» با عنوان «رویایی دارم»، سیاه‏پوستان آمریکا همچنان به‏‌دلیل سیاست‏های نژادپرستانه دولت این کشور که بزرگ مدعی حقوق مدنی و آزادی‏‌های اجتماعی در جهان می‌‏باشد! در محدودیت و محرومیت به‏‌سر می‌‏برند. کما این‏که شرایط نابسامان سیاه‏پوستان آمریکا و برخوردهای تبعیض‏‌آمیزی که با آن‏ها صورت می‏‌گیرد، از‏جمله معضلاتی است که نگرانی بسیاری از فعالان حقوق بشر را به‏‌دنبال داشته است.
واقعیت این است که تبعیض نژادی و نژادپرستی در آمریکا آنقدر دارای اشکال متنوعی است که شرح آن‏ها در یک کتاب نمی‏‌گنجد. اما در اینجا برای درک بهتر موضوع تنها به‏‌گوشه‏‌ای از آن‏ها اشاره می‌‏کنیم. همان‏طور که آمارها نیز حکایت دارد، حدود یک میلیون نفر از مجموع دو میلیون و 300 هزار نفر زندانی آمریکا را سیاه‏پوستان تشکیل می‌‏دهند و این در حالی است که شمار آمریکایی‏‌های سفیدپوستی که مواد مخدر مصرف می‏‌کنند، 5 برابر بیشتر از سیاه‏پوستان است!

هم‏چنین از نظر امکانات مالی و رفاهی، سیاهان در شرایط بسیار پائین‏‌تری نسبت به سفید‏پوستان قرار دارند. به‏‌گونه‏‌ای‏‌که میانگین ثروت یک خانواده سفیدپوست (113 هزار دلار)، 20 برابر درآمد یک خانواده سیاه‏پوست است و 18 درصد از سیاه‏پوستان زیر 25 سال آمریکایی، از بیمه درمانی محروم‌اند.

نحوه برخورد پلیس با سیاهان یکی دیگر از اشکال تبعیض نژادپرستانه در آمریکاست. چنان‏که گسترش نژاد‏پرستی در بخش‏های دولتی آمریکا باعث شده بسیاری از افسران پلیس در ایالات مختلف همچنان‌که در ماجرای فرگوسن دیدیم به مظنونان سیاه‏پوست خود شلیک کنند و آنان را به قتل برسانند. بر اساس آمارهای منتشر شده، در این کشور به‌‏طور متوسط هر 36 ساعت یک سیاه‏پوست به‏ دست پلیس کشته می‌‏شود!
بازداشت‏های گسترده سیاه‏پوستان از دیگر اشکال نژادپرستی در آمریکاست. طبق آخرین آمار حدود 12 درصد از کل جمعیت آمریکا را سیاه‏پوستان تشکیل می‏‌دهند، این در حالی است که حدود 40 درصد از کل بازداشت‏های این کشور را شامل می‏‌شوند! جالب است گفته شود در آمریکا سیاه‏پوست مسلمان دو برابر بیشتر از سیاه‏پوست غیرمسلمان مجرم شناخته می‏‌شود.
باید اذعان کرد فاصله طبقاتی و افزایش شکاف ثروت و به‏‌صورت کلی همه‏‌چیز در آمریکا به‌‏نوعی با رنگ پوست افراد گره خورده است.
در حقیقت آمریکا کشوری است که توزیع ثروت و خدمات براساس نژاد و رنگ پوست صورت می‏‌پذیرد. سفیدپوست‌‏بودن به‌‏خودی‏‌خود عاملی برای برخورداری هرچه بهتر از امکانات و سیاه یا سرخ بودن دلیلی ناموجه برای فقر و محرومیت از امکانات تلقی می‏‌شود که این امر باعث شده تا چهره فقر و نابرابری بیش از این‏که یک مسأله اقتصادی صرف قلمداد شود به مثابه یک موضوع سیاسی- فرهنگی نمایان شود.
در نتیجه تبعیض علیه این اقشار در جامعه آمریکا نمادی از دموکراسی پوشالی و فقدان عدالت اجتماعی در این کشور است. کوتاه آن‏که نرخ بیکاری بالا، میانگین حداقلی درآمد، بی‏‌خانمانی، افزایش فقر، خشونت بر علیه سیاهان و سایر مؤلفه‌‏ها، همگی علائمی از اوضاع نابسامان معیشتی رنگین‌‏پوستان آمریکاست که می‏‌تواند به منبعی از بی‌‏ثباتی و آشوب در این کشور تبدیل شود.

 وضعیت سیاهان و اقلیت‏های نژادی در آمریکا
در سیستم حقوقی و قانونی ایالات متحده زمینه‌‏های این اعمال تبعیض و بی‌‏عدالتی نیز به‌‏وفور یافت می‌‏شود و خود به‌‏وجود‏آورنده بسیاری از حوادث ناگواری است که هر از چند گاهی علیه سیاهان اتفاق می‏‌افتد. به‌‏عنوان مثال قانون «دفاع مرگبار» که بر طبق آن هر شهروند حق دارد در صورت ورود غیرمجاز افراد دیگر به ملک یا حریم شخصی خود علیه متجاوز اقدام مسلحانه انجام دهد، زمینه‌های زیادی از خشونت‏های افسار‏گسیخته علیه اقلیت‏ها و به‏‌خصوص سیاهان به‏‌وجود آورده است. این مسأله از آن‏‌رو اهمیت می‏‌یابد که بدانیم اکثریت سفید‏پوستان آمریکایی دید نامطلوب و منفی نسبت به سیاهان دارند و از این‌‏رو طبیعی است که امکان استفاده از این ابزار قانونی در برخورد با سیاهان بسیار خطرناک‏‌تر می‏‌شود، مسأله‏‌ای که در سال 2013 به کرات اتفاق افتاده بود.
در سال 2013 در شهر سنفورد ایالت فلوریدا جورج زیمرمن نگهبان یک محله، «مارتین ترایون» نوجوان 17 ساله سیاه‏پوست را به قتل رساند. این قتل در حالی رخ داد که مقتول حامل هیچ سلاح سرد و یا گرمی نبوده و از خرید فروشگاه به خانه بر‏می‏‌گشت. دادگاه با استناد به قانون دفاع مرگبار، جورج زیمرمن را تبرئه کرد و اعتراضات زیادی را در این ایالت و سراسر آمریکا موجب شد. این قتل و رای دادگاه به یکی از مهم‏ترین نمادهای نژادپرستی در این کشور تبدیل شد.
در مورد دیگری «میریام کاری» زن سیاه‏پوستی که در اطراف ساختمان کنگره و کاخ سفید در حال رانندگی بود، توسط پلیس با این ظن که وی قصد حمله به کنگره را دارد هدف گلوله قرار گرفت و به قتل رسید. این زن سیاه‏پوست که به همراه فرزند خردسالش در خودروی خود در حال رانندگی بود، مسلح نبود. بسیاری از مدافعان حقوق بشر و مردم آمریکا این برخورد پلیس را کاملاً غیر‏عادلانه خوانده و اظهار داشتند که رفتار پلیس غیر‏مسؤولانه بود.
نمونه دیگر، قتل «داریوس سیمونز» 13 ساله نوجوان سیاه‏پوست است که توسط یک مرد سفیدپوست 76 ساله در شهر میلواکی به قتل رسید. قاتل سفید‏پوست پس از این‏که گمان می‏‌برد سیمونز اسلحه‏‌های او را دزدیده است و بدون آن‏که مدرکی داشته باشد، وی را از فاصله نزدیک به قتل می‌‏رساند. هیچ مدرکی دال بر گناهکار‏بودن سیمونز به‌‏دست نیامد و هر‏چند قاتل به قتل درجه یک محکوم شد اما این موضوع صورت مسأله را که همان نگاه منفی و نژادپرستانه علیه سیاهان است تغییر نمی‌‏دهد.
برخوردهای پلیس آمریکا نیز شاهد محکمی بر این تبعیض می‌‏باشد. طبق گزارشی که «جنبش مردمی مالکوم ایکس»، یک سازمان ضد نژادپرستی در ماه می 2013 منتشر کرده، تخمین زده می‏‌شود که در سال 2013 در هر 28 ساعت یک آمریکایی توسط پلیس یا نیروهای امنیتی کشته شده است. در حالی که طبق گزارش‏های قبلی این سازمان، تا قبل از جولای سال 2012، هر 40 ساعت یک سیاه‏پوست در آمریکا کشته می‏‌شد. طبق همین گزارش، 41 درصد از کسانی که از سال 2009 تا سال 2013 با اسلحه و یا شوکر پلیس کشته شده‏‌اند، سیاه‏پوست بودند و این در حالی است که سیاه‏پوستان در این مدت تقریباً 13 درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می‏‌دادند.
رفتارهای تبعیض‌‏آمیز و خشونت‏های افسارگسیخته پلیس آمریکا علیه سیاهان موجب آن شد که حتی باراک اوباما رئیس جمهور سیاه‏پوست ایالات متحده به این موضوع اذعان کند که «تقریباً تمامی سیاه‏پوستان آمریکا تجربه تلخ برخورد شکاکانه و نامناسب مأموران امنیتی را تجربه کرد‌ه‌اند».
این تبعیض نهفته در سیستم قانونی و حقوقی علیه سیاه‏پوستان و هم‏چنین ریشه‏‌های محکم نژادپرستی در اذهان مردم آمریکا که سابقه تاریخی زیادی هم دارد، تناقضی اساسی با مدعیان حقوق بشری ایالات متحده پیدا می‏‌کند. تقریباً هر ساله وزارت امور خارجه ایالات متحده گزارش‏های حقوق بشری در خصوص کشورهای مختلف جهان منتشر می‌‏کند و در بیشتر موارد هم کشورها را متهم به نقض حقوق بشر می‏‌کند. بیانیه‏‌هایی که هر از چند گاهی به‏‌صورت کاملاً سلیقه ‏ای و البته در اکثر موارد بدون استنادات محکم علیه نقض حقوق بشر در سراسر جهان توسط آمریکا منتشر می‌‏شود، به‏‌عنوان ابزارهایی برای فشار و نیل به مقاصد سیاسی خود مورد استفاده قرار می‏‌گیرند.
جای دوری نرویم، هم‏‌اکنون در فلسطین یکی از وسیع‏‌ترین و فجیع‌‏ترین قتل‏‌عام انسانی و نقض مشهود حقوق بشر در جریان است و از اوایل هجمه گسترده اسرائیل علیه شهروندان بی‏‌دفاع غزه، ایالات متحده یکی از معدود کشورهایی به شمار می‌‏رود که از این قتل‌‏عام گسترده و نسل‌‏کشی دفاع کرده است. باراک اوباما به‏‌صراحت این حملات را حق اسرائیل دانسته و کنگره این کشور میلیونها دلار کمک نظامی برای تقویت سیستم دفاعی و تهاجمی این رژیم انجام داده است. بسیاری از مردم آمریکا در اکثر شهرها و ایالت‏ها تظاهرات انجام داده‏‌اند و این حمایت‏های دولت آمریکا را محکوم کرده‌‏اند. حتی اخیراً در فضای مجازی و نشریات این کشور، مردم این مسأله را مطرح می‏‌کنند که چرا مالیات آمریکائیان صرف جنایت رژیم اسرائیل می‏‌شود؟ این نقض گسترده حقوق بشر توسط اسرائیل که از سالیان پیش وجود داشته و اخیراً بسیار تشدید شده است، هیچ‏گاه از سوی مقامات آمریکا محکوم نشده است و برعکس مورد حمایت دولتمردان این کشور قرار گرفته است. برای بسیاری این سؤال پیش می‏‌آید که این نگاه تبعیض‌‏آمیز و استفاده ابزاری از حقوق بشر چرا از سوی آمریکا تمامی ندارد؟
کاملاً واضح است که این مدعیان حقوق بشری چندان قابل اعتماد نیستند و اکنون بسیاری از مدافعان مستقل حقوق بشر در سراسر دنیا و از‏جمله در خود آمریکا این مسأله را مطرح می ‏کنند که نقض حقوق بشر به‏‌صورت مشهودی علیه اقلیت‏های آمریکایی، سیاه‏پوستان، مهاجرین، مسلمانان و بسیاری دیگر از اقشار اجتماعی آمریکا اتفاق میفتد و دولت این کشور باید نخست به فکر چاره‌‏ای برای حل این موارد باشد. در حالی که بسیاری از سازمان‏های حقوق بشری تحت نفوذ دولت این کشور قرار دارند، معدود سازمان‏هایی که به‌‏صورت مستقل در این زمینه فعالیت می‏‌کنند اخیراً چندین‌‏بار ایالات متحده را محکوم نموده‏‌اند. در خصوص مرگ مایکل براون کمیته ضد تبعیض نژادی سازمان ملل در اطلاعیه‏‌ای برخورد تبعیض‌‏آمیز دولت و پلیس آمریکا را محکوم کردند. حتی چندی پیش کمیته حقوق بشر سازمان ملل در بیانیه‌‏ای عدم اعطای حق رای به مردم واشنگتن را منافی دموکراسی و نافی حقوق بشر دانسته است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که یکی از دلایل عدم اعطای حق رای به مردم واشنگتن، نگاه‏‌های نژادپرستانه است. زیرا بیش از 60 درصد مردم این ایالت را سیاه‏پوستان تشکیل می‏‌دهند. در موارد دیگری‏ نیز سازمان ملل و برخی از نهادهای فعال حقوق بشری علیه مواردی همچون زندانیان گوانتانامو، نقض حقوق زندانیان میسیسی‏پی و کالیفرنیا، نقض حقوق کودکان، نقض حقوق بومیان آمریکا، نقض حقوق مسلمانان و.. بیانیه‏‌هایی علیه دولت این کشور صادر کردند.
نمونه‏‌هایی چون قتل مایکل براون که هر از چند گاهی در ایالات مختلف آمریکا اتفاق می‏فتد، بیانگر تناقض رفتاری ‏و گفتاری دولت این کشور در زمینه حقوق بشر می‏‌باشد که هم ریشه تاریخی و هم ریشه حقوقی و قانونی دارد و به عقیده بسیاری از صاحب‌نظران، ریشه‏‌های این تبعیض نژادی در میان سفید‏پوستان نهادینه شده و به این زودی‌‏ها از بین نخواهد رفت و جامعه آرمانی مد نظر «مارتین لوتر کینگ» همچنان باید آرمان سیاهان باقی بماند.
وضعیت سیاهان و اقلیت‏های نژادی در آمریکا بسیار دشوار است و آمار جرم و جنایت در میان اقلیت‏ها بسیار بالاست و به همین علت هم اقلیت‏ها بیشتر بازداشت و دادگاهی و در نهایت زندانی یا مجازات می‌‏شوند. همه این مشکلات ریشه در تاریخ چند صد ساله آمریکا دارد و از زمانی شروع شد که بردگی در آمریکا وجود داشت. اقلیت‏ها به‌‏ویژه آفریقایی‌‏تباران آمریکا هنوز نتوانسته‌‏اند از فقر و مشکلات اقتصادی که نتیجه نظام بردگی در آمریکا بوده است، نجات پیدا کنند. بنابراین بیشتر‏بودن جرم و جنایت در میان سیاه‏پوستان نتیجه فقر و مشکلات اقتصادی آن‏هاست که باعث شده است بسیاری از آن‏ها بیکار باشند و دچار افسردگی و ناامیدی شوند.
در واقع تعداد مردم فقیر ساکن در مناطق حومه‏‌ای محروم آمریکا، از سال 2000، از دو برابر نیز بیشتر شده است، در حالی که این روند در شهرها 50 درصد بوده است. میزان فقر در فرگوسن در سال 2012 حدود 22 درصد بوده است، در حالی که بنا بر اعلام دفتر داده‏‌های سرشماری آمریکا این رقم در سال 2000 حدود 2/10درصد بود.
مناطق حومه‌‏ای در حاشیه آتلانتا تا کلرادو اسپرینگز، ارقام مشابهی داشته‏‌اند. در حال حاضر بیش از نیمی ‏از 46 میلیون نفر آمریکایی که در فقر به‌‏سر می‌‏برند، در مناطق حومه شهرهای بزرگ زندگی می‌‏کنند. علاوه بر این موارد، رشد اقتصادی اندک، نرخ بیکاری بالا و چشم‌‏انداز رکود اقتصادی جدید، وضعیت معیشتی میلیون‏ها خانواده آمریکایی را سخت‌‏تر کرده است. در چنین شرایطی خطر ناآرامی‏‌هایی مانند تظاهراتی که فرگوسن را تکان داد بیشتر شده است. این در حالی است که دولت آمریکا با داعیه رهبری دهکده جهانی و تنها ابرقدرت باقی‏مانده! در صدد اعمال کنترل بر سراسر جهان است.
ادامه چنین ناآرامی‌‏هایی علاوه بر امکان افزایش بودجه‌‏های رفاهی دولت آمریکا در سالهای آینده، بی‏‌شک بر سیاست خارجی این کشور نیز تأثیر خواهد داشت و احتمالاً کاهش مداخلات نظامی و مستقیم آمریکا در دیگر مناطق بحرانی جهان را به‌‏دنبال خواهد داشت.
جامعه آمریکا اگرچه طی سال‏های گذشته تلاش کرده تا وضعیت اقتصادی و به تبع آن وضعیت اجتماعی خود را ثبات بخشد ولی آمارهای رسمی دولت این کشور و هم‏چنین مطالعات دانشگاهی نشان می‌‏دهد شکاف طبقاتی در جامعه آمریکا در چند دهه گذشته تشدید شده است. تازه‏‌ترین آمارهای منتشر‏شده نشان دهنده آن است که درآمد ثروتمندترین افراد جامعه (5 درصد کل جمعیت) طی 20 سال گذشته با در نظر گرفتن تورم، 11 درصد رشد داشته و در برابر، درآمد 20درصد از جمعیت که در طبقه متوسط قرار دارند، کمتر از 5 درصد بالا رفته است.
هم‏چنین در حالی نرخ بیکاری در آمریکا به 6 و نیم درصد رسیده که این نرخ در میان سیاه‏پوستان 11 درصد گزارش شده است. در این چارچوب، گسترش خشونت در سطوح مختلف جامعه آمریکا نشان از نهادینه‏‌شدن خشونت در درون این ‏جامعه دارد و این موضوع یکی از ناکامی‌‏های دولت اوباما در طی این سال‏ها محسوب شده که هنوز نتوانسته بر چالش‏های آن غلبه کند.
رخداد شهر فرگوسن آمریکا و رخدادهای دیگر مانند این، بار دیگر نشان داد که شکاف هویتی-نژادی و هم‏چنین اقتصادی- اجتماعی در جامعه آمریکا در سطحی گسترده، بیشینه شده و جامعه این کشور به‏‌دلیل همین شکاف‏های‏ مختلف، دچار بحران‏های هویتی- خشونتی می‏شود به‏‌نحوی که یک رخداد کوچک در شهری دورافتاده می‌‏تواند به یک درگیری گسترده تبدیل شود.

انتهای پیام/1