وقتی کشفیات زیرخاکیِ «خال محمد» و «نورآقا» مثل بمب صدا کرد + تصاویر اختصاصی

خبرگزاری تسنیم: خبر کشف تعداد زیادی تسلیحات در قلب پایتخت گرچه از عمق ۱۰متری یک چاه و به‌دست «خال محمد» و «نورآقا» برخاست، ولی توانست مثل بمب در اخبار روز پایتخت منفجر شود.

به گزارش خبرنگار انتظامی خبرگزاری تسنیم، هنوز چند ساعتی از خبر پیدا شدن تعدادی تسلیحات قدیمی نگذشته است که عازم محل کشفیات می‌شویم. گرچه آدرس دقیقی نداریم و خیابان سرتیپ فکوری تنها آدرسی است که از محل کشف شدن این تسلیحات در اختیار است، ولی تمامی اهالی خیابان کاج به‌محض کوچک‌ترین پرس‌وجو، آدرس را با کروکی محل در اختیارت می‌گذارند.

فاصله از محل مورد نظر را از فاصله تا چراغ‌های گردون خودروهای پلیس و امدادی که در تاریکی شب بدجوری خودنمایی می‌کنند، می‌شود تخمین زد؛ هرچه به خانه در حال ساخت نزدیک‌تر می‌شویم بر شدت نورهای قرمز و آبی چراغ‌های گردون افزوده می‌شود. تخلیه خانه‌های اطراف، از تعداد اندک افراد در صحنه کاملاً هویداست؛ منطقه مورد نظر خلوت است و فقط چراغ‌های خودروهای پُرتعداد بنزهای پلیس و خودروهای امدادی است که غیرعادی بودن امشب در محله خلوت آنجا را به رخ می‌کشد.

ساعت نزدیک 10 شب است و به اولین حلقه امنیتی می‌رسیم؛ سراغ فرمانده میدان را می‌گیریم و پس از چند دقیقه، جوان خوش‌برخوردی خود را به‌عنوان فرمانده میدان معرفی می‌کند و با احترام خاصی که معمولاً کمتر در چنین مواردی دیده می‌شود، ما را به داخل محدوده حفاظت شده راهنمایی می‌کند.

اطلاعات ضد و نقیضی از تعداد توپ، خمپاره، موشک کاتیوشا و یا هر تسلیحات دیگری که ساعاتی پیش کشف شده و هنوز هم مأموران در حال تخلیه آن هستند وجود دارد؛ وارد شدن به صحنه کشف مهماتی که سال‌ها زیر خاک مدفون بوده و همین الآن در حال تخلیه است، از یک سو جذاب است و از سوی دیگر دلهره‌آور… با هر قدم که به ساختمان نیمه‌کاره مورد نظر نزدیک‌تر می‌شویم، تلفیق این دو حس در درونت، غوغای بیشتری برپا می‌کند و هر گامت را بیش از پیش با ریتم تند و متغیر بیم و امید تنظیم می‌کند؛ فضا سنگین است و سکوت عجیبی در محدوده حفاظت شده حکم‌فرماست؛ گرچه هر از گاهی، شوخی و متلکی رد و بدل می‌شود ولی به‌وضوح رعب و نگرانی را می‌توان در چهره‌ افراد حاضر در صحنه دید.

ساختمان مورد نظر یک بنای نیمه‌کاره‌ سه یا چهار طبقه‌ای است که حلقه مأموران سیاه‌پوش خنثی‌سازی بمب در طبقه همکف، محل کشف تسلیحات را مشخص می‌کند. با احتیاط و وسواس خاصی آخرین تصمیم را می‌گیریم و دل به دریا زده بر سر چاه عمیقی که بمب‌ خبری امروز از آن کشف شده می‌رویم.

یک محموله شامل 4 توپ تانک که ارتفاع هر یک در حدود یک متر و 20 سانتی‌متر است از چاه بیرون می‌آید و با احتیاط به‌سمت بیرون ساختمان منتقل می‌شود؛‌ همه عکاسان و خبرنگاران به‌دنبال محموله کشف‌شده از محل خارج می‌شوند و ما فرصتی می‌یابیم تا با کارگری که در دهانه چاه ایستاده؛ چند لحظه‌ای هم‌کلام شویم.

نامش «خال محمد» است که با دوست افغان دیگرش «نورآقا» چند روزی است به‌عنوان «مقنی» در این ساختمان مشغول به کار شده‌اند؛ می‌گوید صبح اول وقت که بسم‌الله گفته و آستین بالا زده و از میله 10متری چاه ساختمان پایین رفته بوده، در حین حفر انباره چاه، در کمال حیرت با انبوهی از موشک‌های مدفون شده در چند اتاقک روبه‌رو شده … 33 ساله است و هزاره‌ای … از «نور آقا» دوستش می‌پرسم که کجاست، و با اشاره دست به درون چاه اشاره می‌کند و با لهجه غلیظ افغانی، کلماتی نامفهوم می‌گوید… چهره‌اش آشکارا از هر ترس و دلهره‌ای، خالی است، سرگرم کارش می‌شود و «دلو آهنی» را برای بالا کشیدن محموله دیگری از تسلیحات قدیمی، به داخل چاه می‌فرستد.

با احتیاط از کنار انبوه تسلیحات کشف‌شده (که به‌گفته مأموران در محل، از نوع توپ تانک است) و چیده شده در کنار ساختمان عبور می‌کنیم و از محل دور می‌شویم؛ معدود اهالی محل، که پشت نوار آتش‌نشانی ایستاده‌اند، با بیرون آمدن ما از محدوده حفاظت شده، سر صحبت را باز می‌کنند و اطلاعاتی  را رد و بدل می‌کنند؛ پیرزنی خوش‌کلام، از خاطرات قدیمی در میدان اسب‌دوانی و میدان جلالیه می‌گوید و تأکید دارد که اینجا، پیش از این پارکینگ تانک‌های ارتش بوده است؛ مرد دیگری سری به علامت رد صحبت‌های وی تکان می‌دهد و با انرژی خاصی، از فعالیت گروهک‌های معاند در ابتدای انقلاب می‌گوید… یکی از آرم شاهنشاهی حک‌شده روی تسلیحات می‌گوید و دیگری از طول سه‌متری این تسلیحات… خلاصه بازار خاطرات حسابی داغ است… .

ساعت در حدود 11 شب شده و خودروی سمندی با پلاک شهرستان کنار ما متوقف می‌شود… پیرمردی پیاده می‌شود؛ کمی دست دست می‌کند و سراغ ما می‌آید و از آواره شدنش گلایه می‌کند؛ از اهالی منطقه حفاظت شده است که مجبور به تخلیه خانه‌اش شده؛ می‌گوید: ساعت 12-12:30 به ما گفتند که باید خانه را تخلیه کنیم، ما هم که فکر می‌کردیم فقط چند ساعت باید از خانه خارج شویم، منزل را ترک کردیم و برای گذران وقت به پارک لاله رفتیم، ولی حالا تقریباً 11 ساعت از تخلیه منزلمان گذشته و هنوز بلاتکلیف در خیابان مانده‌ایم… . سراغ فرمانده میدان را می‌گیریم تا مشکل پیرمرد را با وی در میان بگذاریم؛ جوان باادبی جلو می‌آید و خود را معرفی می‌کند؛ شهردار ناحیه 4 منطقه 6 است؛ مشکل پیرمرد را با او مطرح می‌کنیم و او قول مساعد برای اسکان دادن به او و خانواده‌اش را می‌دهد و آن‌ها را راهی محل اسکانی که برایشان در نظر گرفته می‌کند.

ساعت حدود 11:30 است که همهمه‌ای در محدوده حفاظت شده ایجاد می‌شود؛ یکی از مأموران از پایان یافتن عملیات تخلیه تسلیحات خبر می‌دهد؛ هر کسی آماری متفاوت از تسلیحات کشف‌شده می‌دهد، ولی طبق آمار تأیید نشده، تعداد 180 توپ کشف شده که شامل مرمی و گلوله است بیش از هر آمار دیگری سر زبان‌ها است. در میان این همهمه، دو مخزن ایزوله بزرگ تسلیحات، از میان جمعیت راه خود را باز می‌کنند و با اسکورت چند خودروی پلیس و امدادی، تسلیحات کشف‌شده را به‌مقصد نامعلومی برای شناسایی و امحا، منتقل می‌کنند.

به‌گفته الله‌وردی، شهردار ناحیه 4 منطقه 6، گرچه عملیات تخلیه تسلیحات به پایان رسیده، ولی محدوده مورد نظر برای شناسایی بیشتر تا روز بعد به‌صورت حفاظت شده باقی می‌ماند تا خطری اهالی محل را تهدید نکند.

گزارش از محمد قربانی

انتهای پیام/*